با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛
هر روز یک صفحه
صفحه دویست و چهل و شش (87-95)
سورةُ یُوسُف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ (87)
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینَ (88)
قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ (89)
قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ (90)
قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئینَ (91)
قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ (92)
اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیراً وَ أْتُونی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعینَ (93)
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعیرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ (94)
قالُوا تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفی ضَلالِکَ الْقَدیمِ (95)
ترجمه فارسی
اى پسرانم! بروید آن گاه از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نباشید زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمىشوند. (87)
پس هنگامى که بر یوسف وارد شدند، گفتند: عزیزا! از سختى [قحطى و خشکسالى] به ما و خانواده ما گزند و آسیب رسیده و [براى دریافت آذوقه] مال ناچیزى آوردهایم، پس پیمانه ما را کامل بده و بر ما صدقه بخش زیرا خدا صدقهدهندگان را پاداش مىدهد. (88)
گفت: آیا زمانى که نادان بودید، دانستید با یوسف و برادرش چه کردید؟ (89)
گفتند: شگفتا! آیا تو خود یوسفى؟! گفت: من یوسفم و این برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است بىتردید هر کس پرهیزکارى کند و شکیبایى ورزد، [پاداش شایسته مىیابد] زیرا خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمىکند. (90)
گفتند: به خدا سوگند یقیناً که خدا تو را بر ما برترى بخشید و به راستى که ما خطاکار بودیم. (91)
گفت: امروز هیچ ملامت و سرزنشى بر شما نیست، خدا شما را مىآمرزد و او مهربانترین مهربانان است. (92)
این پیراهنم را ببرید، و روى صورت پدرم بیندازید، او بینا مىشود و همه خاندانتان را نزد من آورید. (93)
و زمانى که کاروان [از مصر] رهسپار [کنعان] شد، پدرشان گفت: بىتردید، بوى یوسف را مىیابم اگر مرا سبک عقل ندانید. (94)
گفتند: به خدا سوگند تو در همان خطا و گمراهى دیرینت هستى. (95)
ترجمه انگلیسی
My sons, go and search for Joseph and his brother; do not despair of] finding [God's comfort; only disbelieving folk despair of God's comfort.") 87 (
When they entered his office, they said:" Sir, trouble has afflicted us and our family, and we have come with meagre merchandise. Fill up the load for us and act charitably towards us. God rewards the charitable.") 88 (
He said:" Do you know what you did to Joseph and his brother while you were acting out of ignorance?") 89 (
They said:" Why, are you Joseph?" He said:" I am Joseph, and this is my brother. God has compensated us; with anyone who does his duty and perseveres, God does not lose track of the wages for those who act kindly.") 90 (
They said:" By God, God has preferred you ahead of us, while we have been mistaken.") 91 (
He said:" There is no] way for me to [find fault with you today. God will forgive you; He is the most Merciful of the Mercy-granting.) 92 (
Take this shirt of mine and throw it over my father's face; he will become sighted] again [. Bring me all your family.") 93 (
) XI (As the caravan set out, their father said:" I smell a breath from Joseph, even though you may think I am doting.") 94 (
They said:" By God, you are still in your old error!") 95 (