s245
- سه شنبه آبان ۹ ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ق.ظ
- ۲ حرفهای شما
با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛
هر روز یک صفحه
صفحه دویست و چهل و پنج (86-79)
سورةُ یُوسُف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ (79)
فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا قالَ کَبیرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فی یُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى یَأْذَنَ لی أَبی أَوْ یَحْکُمَ اللَّهُ لی وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ (80)
ارْجِعُوا إِلى أَبیکُمْ فَقُولُوا یا أَبانا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما کُنَّا لِلْغَیْبِ حافِظینَ (81)
وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتی کُنَّا فیها وَ الْعیرَ الَّتی أَقْبَلْنا فیها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (82)
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَنی بِهِمْ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ (83)
وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفى عَلى یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ (84)
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکینَ (85)
قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (86)
ترجمه فارسی
گفت: پناه بر خدا از اینکه بازداشت کنیم مگر کسى را که متاع خود را نزد وى یافتهایم، که در این صورت ستمکار خواهیم بود. (79)
پس هنگامى که از عزیز مأیوس شدند، در کنارى [با یکدیگر] به گفتگوى پنهان پرداختند. بزرگشان گفت: آیا ندانستید که پدرتان از شما پیمان استوار خدایى گرفت و پیشتر هم درباره یوسف کوتاهى کردید، بنابراین من هرگز از این سرزمین بیرون نمىآیم تا پدرم به من اجازه دهد، یا خدا درباره من حکم کند و او بهترین حکمکنندگان است. (80)
شما به سوى پدرتان بازگردید، پس به او بگویید: اى پدر! بدون شک پسرت دزدى کرد، و ما جز به آنچه دانستیم گواهى ندادیم وحافظ ونگهبان نهان هم [که در آن چه اتفاقى افتاده] نبودیم. (81)
حقیقت را از شهرى که در آن بودیم [و در و دیوارش گواه است] و از کاروانى که با آن آمدیم بپرس و یقیناً ما راستگوییم. (82)
[برادران پس از بازگشت به کنعان، ماجرا را براى پدر بیان کردند، یعقوب] گفت: [نه چنین است که مىگویید] بلکه نفوس شما کارى [زشت] را در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] پس من بدون جزع و بیتابى شکیبایى مىورزم، امید است خدا همه آنان را پیش من آرد زیرا او بىتردید، دانا و حکیم است. (83)
و از آنان کناره گرفت و گفت: دریغا بر یوسف! و در حالى که از غصّه لبریز بود دو چشمش از اندوه، سپید شد. (84)
گفتند: به خدا آن قدر از یوسف یاد مىکنى تا سخت ناتوان شوى یا جانت را از دست بدهى. (85)
گفت: شکوه اندوه شدید و غم و غصهام را فقط به خدا مىبرم و از خدا مىدانم آنچه را که شما نمىدانید. (86)
ترجمه انگلیسی
He said:" God prevent us from taking anyone except the one whom we found our property with! We'd then be wrongdoers.") 79 (
) X (When they despaired of influencing him, they held counsel by themselves. The eldest of them said:" Don't you realize that your father took a pledge from you before God? You have already been remiss concerning Joseph so I shall never leave the land until my father permits me to, or God decides] things [for me. He is the best Judge!) 80 (
Return to your father and say: 'Our father, your son has stolen something! Yet we testify only about what we know and are not guardians of the Unseen.) 81 (
Ask the town] s'folk [where we have been and the caravan which we came back in; we are telling the truth! '") 82 (
He said:" Rather you have fooled yourselves in the matter. Patience is a virtue! Perhaps God will bring them all back to me; He is the Aware, the Wise.") 83 (
He turned away from them and said:" How upset I feel over Joseph!" Both his eyes clouded over from sadness, so he choked back his grief.) 84 (
They said:" By God, you keep on remembering Joseph until you will be exhausted or will be ready to die!") 85 (
He said:" I complain only to God about my sorrow and my sadness. Through God I know something you do not know.) 86 (
- ۹۶/۰۸/۰۹