مذهبی :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۱۶۵ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

امر الهی: فرمان تشریعی خدا، شأن (ایجاد) الهی

 

امر در لغت به دو صورت به‌کار رفته است[1]: 1. امری که جمع آن «اوامر» است. این امر ضد نهی[2] و به معنای طلب[3] و فرمان بوده و به صورت مصدر و اسم مصدر کاربرد دارد.[4] 2. امری که جمع آن «امور» است. این امر همواره اسم مصدر است و برای آن معناهایی مانند شأن[5]، حال[6]، حادثه[7] و شیء[8] ذکر شده است. برخی گفته‌اند: بعید نیست معنای اصلی امر معنای نخست بوده و سپس در معنای دوم به‌کار رفته باشد.[9] برخی نیز معنای واحد در مادّه «ا ـ م ـ ر» را، طلب و تکلیف همراه با استعلا دانسته‌اند.[10]

عاشورا، بسترهای الهی

 
خلیل منصوری

 

اشاره:

عاشورا، صحنه تضاد و تناقض هاست؛ چنان که نمایشی از ایثار و قدرت و عشق و محبت است. نمایشی از تقابل تمام ایمان در برابر تمام کفر است. از آن جایی که امام حسین (ع) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تجسم عینی قرآن و تمثل آیات وحیانی هستند یافتن مصادیق ایات در عاشورا دور از انتظار نیست. هر بیان و منش و کنش اهل بیت (ع) در نهضت عاشورایی خاستگاه قرآنی دارد؛ از این رو واکاوی و تحلیل و تبیین آن بر پایه آیات امری ممکن و واجب است. برای شناخت نهضت حسینی می بایست به سراغ منطق قرآنی قیام رفت. در هر مجلس و مذاکره ای آن چه خودنمایی می کند و آثارش را ظاهر می سازد بینش و نگرش توحیدی و وحیانی اهل بیت (ع) از امام حسین گرفته تا امام علی بن الحسین سید ساجدین تا دیگر اعضای این خاندان از خرد و کلان نه تنها قرآن را در کلام بلکه در منش و کنش و در سخت ترین شرایط به نمایش می گذارند.

 

امتحان در لغت به معنای آزمودن است.[1] این واژه از ریشه «م ـ ح ـ ن» به معنای تازیانه زدن و گداختن گرفته شده است؛ «امتحنتُ الذهب» یعنی طلا را در آتش قرار دادم تا آزمایش شده و خالص شود.[2] به گفته برخی تصفیه و تخلیص از آثار و لوازم امتحان است.[3] امتحان با توجه به معنای ریشه آن در مواردی به‌کار می‌رود که با سلب آسایش و آرامش ظاهری همراه است.
واژه‌های دیگری چون «تمحیص»، «ابتلاء» و «فتنه» نیز به نوعی مفید معنای آزمایش و هریک دارای خصوصیتی است. تمحیص آزمونی است که با آن چیزی را از آلودگی پیراسته و از عیوب و زواید خالص سازند.[4] گفته شده: از آن‌رو که در برخی موارد تمحیص در برابر محق به‌کار رفته و محق بر نقصان و محو شدن دلالت می‌کند، در تمحیص این خصوصیت وجود دارد که با ابقا و تثبیت همراه است.[5] ابتلاء از ریشه بِلْو یا بِلْیْ به معنای امتحان است[6]که با عنایت به لحاظ معنای قدمت، کهنگی و فرسودگی[7] در ریشه اخیر بیشتر با امور مدت‌دار تحقق یافته و نوعاً در مواردی که با مصیبتها و مکاره و مشقتها همراه است به‌کار می‌رود[8]، گرچه به آن موارد اختصاص نداشته درباره نعمت نیز استعمال می‌شود.[9]

کیفرهای دنیوی; علل و پیامدها

 
زنجیری، محمد حسین
اشاره

اصولاً کیفر به معنای پاداش عمل در نظام عمومی هستی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و حتی می توان آن را به عنوان یک قانون فراگیر در نظام هستی ردگیری کرد. هر کنش و عملی در نظام هستی آثار و پیامدهای طبیعی از خود به جا می گذارد. از همین رو برخی بر این باور پا می فشارند که در نظام تکوین پاداش در حقیقت عین عمل و کنش است: «سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»(اعراف/ 180); «جَزَآءً وِفَاقًا»(نباء/26)
در نظام تشریع نیز بر پایه همین اصول کلی طبیعی، پاداش و کیفر می بایست در حدّ و اندازه های کنش و عمل تقنین و مقرر گردد. قوانین نوشته و نانوشته و اصول مجازات های بسیاری وجود دارد که در راستای تبیین این اصول کلی طبیعی نگاشته شده است. هر چند که در بسیار موارد نیز این مجازات و شدت و ضعف آن مناسب و در حد و اندازه های کنش و عمل نیست ولی در نگرش کلام در همان جهت قابل توجیه و تبیین است.
در نظام الهی کیفر و پاداش در دنیا و آخرت بر خلاف کیفر و پاداش در نظام تشریعی وضعی با توجه به خصوصیت عمل و کنش و مناسب آن است. هر چند واژه کیفر عنوان خاصی برای گونه ای از پاداش هاست و تنها به مجازات های کنش ها و اعمال بد و نادرست اطلاق می شود ولی مراد از کیفر را می توان پاداش هر کنش خوب و یا بدی فرض کرد.

ابتلا و آزمایش در قرآن

 
عبدالعلی پاکزاد *

چکیده یکی از محوری ترین مباحث قرآنی، بحث ابتلا و امتحان در قرآن است که اطلاع و آگاهی از معنا و فلسفة آن و راه های برون رفت از آن، تاثیر غیر قابل انکاری در سعادت بشر دارد. این نوشتار پس از مفهوم شناسی واژه های، ابتلاء، فتنه و امتحان، به این نکته می پردازد که فلسفة آزمایش الهی به تکامل رسیدن انسان، رحمت الهی و برگشت انسان به سوی خداست و راهکارهای برون رفت موفقیت آمیز از آزمایش، صبر، تقوا، تسلیم در برابر خدا و .... می باشد. نویسنده سپس به دو نوع عکس العمل انسان یعنی سپاسگذاری و کفران نسبت به آزمایش الهی اشاره می کند و خاطر نشان می سازد که در آزمایش اولاً که در آزمون باید مجهول وجود داشته باشد و ثانیاً تناسب افراد با آزمون هم باید رعایت شود.
در پایان نویسنده به این نتیجه می رسد که از نظر قرآن نقش انسان در بلا و گرفتاری، نقش قابل توجهی است و اثر آزمایش نیز تربیت انسان است.


کلید واژه ها: ابتلاء/ فتنه/ امتحان/ فلسفه آزمایش/ شبهات.

* دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث

 

و تکذیب و رویگردانی انسان از سوی دیگر، در مورد کافران و فاسقان به اجرا درمی‌آید. این واژه از ریشه «د‌ـ‌ر‌ـ‌ج» به معنای اندک اندک گام برداشتن[1] و حرکت یک شیء یا حرکت در ضمن یک شیء[2] و درهم پیچیدن اشیا[3] و مرگ و فنا[4] بوده، در همه کاربردهایش متضمّن معنای تدریج و نوعی حرکت صعودی[5] یا نزولی[6] است. استدراج به نوعی صناعت ادبی نیز گفته می‌شود که در مباحثات و مجادلات به‌کار می‌آید، به این گونه که شخص از مسیری پنهان و با جلب نظر تدریجی مخاطب، او‌را به نحوی به پذیرش مدعای خویش وادار‌می‌کند.[7]

امدادهای غیبی: کمکهای ویژه الهی

 

امداد غیبی تعبیری مرکب از دو واژه «امداد» و «غیب» است.
ریشه «امداد» کلمه «م ـ د ـ د» است که معنای انبساط و امتداد دارد.[1] «مدّت» نیز که برای زمان مستمر به‌کار می‌رود از همین باب است.[2] این واژه بر زیاد شدن هم دلالت دارد، چنان‌که زمان مدّ آب رودخانه، بر آب آن افزوده می‌شود.[3] «امداد» یاری کردن دیگری است، و بیشتر در موارد دوست‌داشتنی به‌کار می‌رود، بر خلاف «مدّ» که در موارد ناپسند استعمال می‌شود.[4] امداد منحصر به چیزهای مادی نیست و در معنویات هم به‌کار می‌رود.[5]

سنت های الهی در قرآن

 
مهدی جعفری
اهمیت بحث از سنت الهی

با توجه به این که در آیات قرآن و سخنان معصومین( علیهم السلام )مخصوصاً سخنان امام علی( علیه السلام )در نهج البلاغه, کلمه سنت و سنن مطرح شده, توجه به آموزش و تجربه اندوزی از سنت ها امری لازم است. بدون کوشش در راه شناسایی بعضی از سنت ها و معرفت برخی از اصول حاکمه در تاریخ و اقوام و ملل گذشته, پیمودن راه سعادت و نیک بختی برای ما دشوار می باشد. مطالعه سنت های الهی و بهره گرفتن و عبرت آموختن از این قوانین (لا یتغیر الهی), آینده را برای ما روشن می نماید, چرا که سنت های الهی فرا گیرند و هر کس مرتکب عملی شود که اقوام گذشته آن را انجام داده اند, قطعاً همان سنت های معمول در حق گذشتگان گریبانگیر او هم خواهد شد.
تأثیر عملکرد اقوام و ملت ها در شکوفایی یا سقوط تمدن ها, عذاب های نازل شده بر اقوام در اثر گناه و… مطالبی است که از تحقیق در سنت های الهی برای افراد روشن می شود. از این رو شناخت سنت و ویژگی های سنت های الهی و تعیین مصادیقی از آنها می تواند برای افراد طالب سعادت, راه گشا باشد.

لیلا سلطانی
شماره اشتراک 2176, از همدان

آسانی

 

آسانی، معادل یُسر در زبان عربی است. بیش‌تر لغویان، یُسر را ضدّ عُسر و به معنای آسانی و بی‌نیازی دانسته‌اند.[1] مشتقات گوناگون یُسر در قرآن 44 بار آمده[2] که اغلب به همین معنا به کار رفته است. مفهوم آسانی را در قرآن کریم می‌توان در قالب واژه‌هایی مانند تخفیف، هیّن، وسع، عفو*، رفق، رحمت*، مغفرت* و اِنظار جُست. از نفی اثم، حرج، جناح، تثریب، إصر، اطاقة، ضیق و مشقّت نیز مفهوم آسانی استفاده می‌شود؛ چنان که توجّه به مجموعه این واژه‌ها در آیات می‌تواند گستره مفهومی آن را در قرآن بنمایاند. مفهوم آسانی در مجموعه ساختار معرفت دینی تجلّی دارد؛ از قبیل آسانی تصرّفات خدا در نظام تکوین در دنیا و آخرت، آسان شدن کارها به دست خداوند، آسان‌گیری در تشریع احکام دینی و دستور به آسان‌گیری در روابط دینی و اجتماعی. گستره این مفهوم در تشریع احکام تا جایی است که می‌توان‌گفت بنای شریعت بر آسان‌گیری است.

 

واژه «اذن» در لغت به معانی گوناگون مانند اجازه و رخصت برای انجام دادن فعلی،[1] امر،[2] علم[3] و اراده[4]آمده است. واژه «اُذُن» به‌معنای گوش[5] و «اَذَن» به‌معنای گوش دادن[6] نیز از همین ریشه است. برخی گفته‌اند: ریشه اصلی مشتقّات این واژه، اُذُن (گوش) است; سپس از آن، فعل اَذِن له (گوش خود را به‌سوی او مایل ساخت یا به سخن او گوش داد) مشتق شده; آن‌گاه از این فعل، اِذن (خطاب به کسی برای اباحه فعلی و رخصت در آن) اشتقاق یافته که معنایی مجازی به علاقه ملازمه است; زیرا گوش دادن به کسی، مستلزم رو کردن به وی و برآوردن خواسته او است. پس از آن، معنای اخیر بسیار شایع شده; سپس این واژه در معانی مشابه آن نیز به‌کار رفته است; مانند: مشیّت و تکوین اسباب حوادث یا تمکین برای انجام دادن فعلی و تیسیر و آسان کردن آن.[7]