ابتلا و آزمایش در قرآن
- شنبه آذر ۷ ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
- ۰ حرفهای شما
چکیده یکی از محوری ترین مباحث قرآنی، بحث ابتلا و امتحان در قرآن است که اطلاع و آگاهی از معنا و فلسفة آن و راه های برون رفت از آن، تاثیر غیر قابل انکاری در سعادت بشر دارد. این نوشتار پس از مفهوم شناسی واژه های، ابتلاء، فتنه و امتحان، به این نکته می پردازد که فلسفة آزمایش الهی به تکامل رسیدن انسان، رحمت الهی و برگشت انسان به سوی خداست و راهکارهای برون رفت موفقیت آمیز از آزمایش، صبر، تقوا، تسلیم در برابر خدا و .... می باشد. نویسنده سپس به دو نوع عکس العمل انسان یعنی سپاسگذاری و کفران نسبت به آزمایش الهی اشاره می کند و خاطر نشان می سازد که در آزمایش اولاً که در آزمون باید مجهول وجود داشته باشد و ثانیاً تناسب افراد با آزمون هم باید رعایت شود.
در پایان نویسنده به این نتیجه می رسد که از نظر قرآن نقش انسان در بلا و گرفتاری، نقش قابل توجهی است و اثر آزمایش نیز تربیت انسان است.
کلید واژه ها: ابتلاء/ فتنه/ امتحان/ فلسفه آزمایش/ شبهات.
* دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث
از آن جایی که آزمایش یک سنت همگانی الهی است و تأثیر بسزایی در سعادت و شقاوت و پاداش و کیفر انسان ها دارد، لازم است که زوایای این بحث از نظر قرآن بررسی شود تا همة انسان ها از حقیقت آزمایش آگاه و با راه های صحیح برون رفت از آزمایش الهی آشنا گردند. به خاطر همین مهم بر آن شدیم که آیات کریمة مربوط به آزمایش را جمع کنیم و پاسخ سؤالات مذکور را از قرآن به دست بیاوریم تا زمینة آگاهی و شناخت همگان فراهم آید.
با دقت در آیات کریمه، واژه هایی که در قرآن کریم معادل آزمایش و امتحان استعمال شده است، عبارتند از: بَلاء، فتنه و امتحان. از میان این سه واژه، بیشترین استعمال مربوط به واژة فتنه با مشتقاتش می باشد و کمترین آن مربوط به واژة امتحان است که حداکثر3 مورد در قرآن استعمال شده است.
کلمة «ابتلاء» مصدر ثلاثی مزید است از باب افتعال از ریشة «بلاء». این واژه و مشتقات آن در قرآن کریم37 بار در ضمن 34 آیه به کار رفته است. (موسوی نسب،/15)
در لغت، کلمة «ابتلاء» به معنای آزمون، تجربه و کشف کردن به کار می رود؛ یقال بلاه و ابتلاء اذا اختبره و امتحنه.
بعضی در معنای لغوی گفته اند: بلی بر وزن «علم» کهنه شدن گویند: «بلی الثوب بلی و بلاء»؛ یعنی لباس کهنه شد.
به غم و اندوه از آن سبب بلاء گویند که بدن را کهنه و فرسوده می کند.(قریشی، 1/291)
و گفته اند: «ان الاصل الواحد فیها هو ایجاد التحول، ای التقلب و التحویل و هذا المعنی ینطبق بجمیع موارد ها و مصادیقها من دون ای تجوز او یتکلف فیها و اما الامتحان و الاختبار والابتلاء والتجربه .......... فکل هذه من معانی مجازیه و من لوازم الاصل و آثاره بحسب الموارد( مصطفوی،1/318)
خلاصه آنکه در معنای اصلی واژة بلاء اختلاف است؛ گروهی مثل ابن منظور و صاحب قاموس گویند معنای اصلی آن آزمایش و اختیار است و گروهی دیگر مثل مصطفوی و راغب گویند معنای اصلی آن دگرگونی و کهنه شدن است. اما معنای آزمایش و اختبار از لوازم معنای اصلی هستند.
«فتنه» در اصل به معنای آزمایش است. کلمة «فتنه» همان مفهوم امتحان و آزمایش را دارد، البته «فتنه» را از این جهت فتنه گویند که چیزی است که انسان را به خود مشغول می کند و امتحان بودنش به همین است.( مطهری، آشنایی با قرآن، ج7، ص182)
و نیز گفته شده است «فتنه» در اصل به معنی قرار دادن طلا در کوره است. آزمایشی برای تصفیه از ناخالصی هاست. پس به هر گونه امتحان و آزمایشی که برای آزمودن میزان اخلاص انسان ها انجام می گردد، اطلاق شده است. (مکارم شیرازی،21/167)
مشتقات این واژه در قرآن کریم دو مرتبه آمده است: 1. سورة ممتحنه آیة10. 2. سورة حجرات آیة 3 که با واژة «امتحن» و «فامتحوهنّ» استعمال شده است.
«امتحن» از مادة امتحان در اصل به معنی ذوب کردن طلا وگرفتن ناخالصی آن است، و گاه به معنی گستردن چرم نیز آمده، ولی بعداً در معنی آزمایش به کار رفته است؛ مانند آیة 3 حجرات، آزمایشی که نتیجة آن خلوص قلب و گستردگی آن برای پذیرش تقواست.
مراد از واژة «ابتلاء» در اصطلاح قرآن، با توجه به ریشة لغوی کلمه که در بردارندة معنای تداوم و تکرار است، عبارت است از مجموعة برنامه های مستمر و مداوم که در رابطه با انسان و عملکرد و رفتار وی جاری است. (موسوی نسب،/17) مفهوم قرآنی «امتحان» و «فتنه» نیز همین است.
بلاء در قرآن به سه معنا آمده است: (تفلیسی،/49)
1. آزمایش؛( إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ)( صافات/106)
2. نعمت؛(وَفِی ذَلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ )( بقره/49) یعنی نعمة عظیمة من ربِّکم
3. محنت؛(وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ)(اعراف/168) (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً)(انبیاء/ 35)
در قرآن واژة فتنه در پانزده معنا استعمال شده است. (تفلیسی،/217-218)
1. آزمایش؛ (الم*أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُون)(عنکبوت/ 1-2) (وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْن)(دخان/ 17)
2. شرک؛ (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَة)(بقره/ 193)(الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل)( بقره/ 191)
4. کفر؛ (آل عمران/7 )، (توبه /48)
5. بزه. (توبه/ 49)
6. عذاب کردن. (نحل/110)، (عنکبوت/10)
7. کشتن. (نساء/101)، (یونس/83)
8. سوختن. (ذاریات/ 16)، (بروج /10)
9. گم راه شدن. (مائده/41)، (صافات/ 162)
10. برگردانیدن. (مائده/ 49)
11. دیوانه شدن (قلم/ 6)
12. لغزانیدن. (بنی اسرائیل/73)
13. عبرت. (یونس/85)، (ممتحنه/ 5)
14. عذر. (انعام/23)
15. خواسته و فرزند. (تغابن/ 15)
1. خالص نمودن. (حجرات/3)
2. آزمایش نمودن. (ممتحنه/10)
آزمایش الهی از نظر زمان و مکان، یک امر مقطعی و منطقه ای نیست که مخصوص دوره و زمان خاصی باشد و یا به منطقه و کشور خاصی محدود شود و ساکنان نقاط دیگر از قلمرو آزمایش الهی خارج شوند، بلکه نسبت آزمایش و امتحان از این نظر، دائمی و جهان شمول است. تا روزی که دنیایی وجود دارد و در آن نوع بشر زندگی می کند، آزمایش الهی هم وجود دارد.
بعضی از آیات دلیل بر این مطلب است که عبارتند از:
1.(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُون)(عنکبوت/2)
« آیا مردم گمان کردند به حال خود رها می شوند و آزمایش نمی شوند.»
2.(وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِین)(عنکبوت/3)
« ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم.»
با توجه به بعضی از آیات کریمه، همة انسان ها در معرض قانون آزمایش الهی قرار دارند و هیچ فردی از نوع بشر از آزمایش الهی مستثنی نیست. بعضی از این آیات عبارتند از:
1.(إِنَّا خَلَقْنَا الإنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیه)(انسان/2)
«ما انسان را از نطفة مختلطی آفریدیم و او را می آزماییم.»
2.(الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُم)(ملک/2)
« آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید.»
3.(هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِیدًا)(احزاب/11)
«در آن جا مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند.»
آیة فوق اشاره به آزمایش مؤمنان در جنگ احزاب دارد.
4.(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُون)(عنکبوت/2)
«آیا مردم گمان می کردند به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟»
کثرت و گستردگی اسباب و عوامل آزمایش به حدی است که نمی توان آمار مشخصی برای آن ذکر نمود. اما به طور خلاصه می توان گفت هر که به نحوی با شئون ارادی انسان در ارتباط است و در انتخاب و گزینش انسان مؤثر است، می تواند از عوامل آزمایش به شمار رود.
در آیات قرآن نیز، کثرت و وسعت عوامل ابتلاء با تعبیرات مختلف بیان شده است:
1.(وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الأرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ) (انعام/165)
«او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضی از شما را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید..»
کلمه ( ما) در آخر آیه شامل همه نعمت های مادی و معنوی می شود. (موسوی نسب،/26)
2.(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَات) (بقره/155)
« قطعاً همة شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم.»
در این جا نیز کلمه (شئ) عام است، شامل هر نوع اسباب مادی و معنوی می شود. کلمه (مِن) بعد از آن، برای بیان مفهوم «شیء» نیست تا اختصاص به موارد مذکور داشته باشد، بلکه برای بیان مصادیق بارز (شئ) است. (موسوی نسب، /26)
3. (إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا) (کهف/7)
«ما آن چه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آن ها را بیازماییم کدامینشان بهتر عمل می کنند.»
کلمة (ما) در آخر آیه شامل هر عطای خداوندی می شود.
اگر چه با استفاده از آیة 165 انعام و7 کهف و 155 بقره، ابزار آزمایش الهی عمومی است و منحصر به ابزار خاصی نیست، ولی از آن جا که ذکر آن برای آگاهی و تنبیه مردم است، به بعضی از ابزار آزمایش اشاره نموده است که عبارتند از:
مأموران دوزخ را جز فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معین نکردیم. (مدثر/31)
این آزمایش از دو جهت بود: نخست از این جهت که آن ها استهزاء می کردند که چرا از میان تمام اعداد، عدد نوزده انتخاب شده، در حالی که هر عدد دیگری انتخاب شده بود جای همین سئوال وجود داشت.
از سوی دیگر این تعداد را کم می شمردند و از روی سخریه می گفتند: ما در مقابل هر یک از آن ها ده نفر قرار می دهیم تا آن ها را در هم بشکنیم! در حالی که فرشتگان خدا چنان هستند که به گفتة قرآن چند نفر از آن ها مأمور هلاکت قوم لوط می شوند و شهرهای آباد را از زمین برداشته زیر و رو می کنند. (مکارم شیرازی،25/239-240)
(یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیم)(بقره/49) و به همین مضمون(اعراف/141) و( ابراهیم/61)
«پسران شما را سر می بریدند و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگاه می داشتند. و در اینها آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.»
(إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلادُکُمْ فِتْنَة)(تغابن/15)
«اموال و فرزندانتان فقط وسیلة آزمایش هستند.
(إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ)(قمر/27)
«ما (ناقه) را برای آزمایش آن ها می فرستیم.»
(قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِی)(طه/85)
«فرمود: ما قوم تو را بعد از تو آزمودیم و سامری آن ها را گمراه ساخت.»
(وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیه)(طه/131)
«و هرگز چشمان خود را به نعمت های مادی که به گروه هایی از آنان داده ایم میفکن، این ها شکوفه های زندگی دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم.»
(وَکَذَلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ....)(انعام/53)
«و این چنین بعضی از آن ها را با بعض دیگر آزمودیم.»
(فَإِذَا مَسَّ الإنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُون)(زمر/49)
«هنگامی که انسان را زیانی رسد ما را (برای حل مشکلش) می خواند، سپس هنگامی که از جانب خود به او نعمتی دهیم، می گوید: «این نعمت را به خاطر کاردانی خودم به من داده اند» ولی این وسیلة آزمایش (آن ها) است، اما بیشترشان نمی دانند.»
(إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِین)(صافات/63)
«ما آن را مایة درد و رنج ظالمان قرار دادیم.»
«فتنه» در آیه ممکن است به معنی رنج و عذاب باشد و ممکن است به معنی آزمایش باشد، اشاره به این که آن ها هنگامی که نام زقوم را شنیدند، به سخریه و استهزا پرداختند و از این رو وسیله ای برای آزمایش این ستمگران شد. ( مکارم شیرازی، 19/71)
(قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی)(بقره/249)
«به آن ها گفت: خداوند شما را به وسیلة یک نهر آب آزمایش می کند آن ها (که به هنگام تشنگی،) از آن بنوشند، از من نیستند و آن ها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند.»
(إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ)(کهف/7)
«ما آن چه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آن ها را بیازماییم.»
(إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِین)(صافات/106)
«این مسلماً امتحان آشکار است.»
(وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا وَلا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُون)(هود/37)
«ما به نوح وحی کردیم که کشتی را در حضور ما بساز ... (آری) در این ماجرا (برای صاحبان عقل و اندیشه) آیات و نشانه هایی است و ما مسلماً همگان را آزمایش می کنیم.»
(وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَة) (أنبیاء/35)
«و ما شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می کنیم.»
در حدیثی از امام علی(ع)می خوانیم که امام بیمار شده بود. جمعی از برادران (یاران) به عیادتش آمدند. عرض کردند: کیف نجدک یا امیرالمومنین؟ قال: بالشر؛ حالتان چطور است ای امیرمومنان؟ فرمود: شرّ است. گفتند این سخن شایسته مثل شما نیست. قالو ما هذا کلام مثلک. امام فرمود: ان الله تعالی یقول: و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه. فالخیر: الصحه و الشّرُ: المرض و الفقر.(مکارم شیرازی،13/405)
(وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ)(هود/7)
«او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت (به خاطر این آفرید) تا شما را بیازماید.»
(وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ... یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ ...)(نحل/92-91)
«خدا می خواهد شما را با این وسیله آزمایش کند.»
(وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَه)(فجر/16)
«و امّا هنگامی که برای امتحان روزیش را برای او تنگ می گیرد.»
(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِین)(بقره/155)
«قطعاً همة شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش می کنیم.»
خداوند در قرآن کریم علاوه بر آن که به عمومیت ابتلاء در نوع بشر تصریح کرده است، به آزمایش نمودن بعضی از پیامبران الهی و قوم آنها هم اشاره نموده است که به نظر می رسد بیان این مطلب، قوّت قلب و تسکین مردم باشد که بدانند آزمایش الهی همگانی است و بتوانند همچون پیامبران با استفاده از عوامل موفقیت برون رفت، از آزمایش الهی سربلند بیرون آیند.
(وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ ...)(بقره/124)
«(به خاطر بیاورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود.»
(وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَان) (ص/34)
«ما سلیمان را آزمودیم.»
(قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی)(نمل/40 )
«این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند.»
(وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا)(طه/40)
«و تو (موسی) را بارها آزمودیم»
قرآن، علاوه بر آن که آزمایش شدن مردمان عصر قبل از پیامبر اسلام را به طور کلی ذکر می کند و می فرماید:(وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ)(عنکبوت/3)
«ما کسانی را که پیش از شما بودند آزمایش نمودیم.»
آزمایش شدن بعضی از اقوام گذشته را نیز صراحتاً قید نموده است که عبارت است از:
«ما (ناقه) را برای آزمایش آن ها می فرستیم. »
(وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیم)(دخان/17)
«ما قبل از این ها قوم فرعون را آزمودیم و رسول بزرگواری به سراغ آن ها آمد.»
(وَإِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیم) (بقره/49)
«پسران شما را سر می بریدند و زنان شما را (برای کنیزی) نگه می داشتند، و در این آزمایش سختی از طرف پروردگار برای شما بود.»
(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَر ...)(بقره/249)
«و هنگامی که طالوت (به فرماندهی لشکر بنی اسرائیل منصوب شد) و سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت خداوند شما را به وسیلة یک نهر آب آزمایش می کند.»
(وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلا فِتْنَةً لِلنَّاس)(أسراء/60)
«ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود.»
این آیه اشاره به جنگ احد است.
قبل از بیان فلسفه و علت آزمایش، ذکر اهداف آزمایش ضروری به نظر می رسد.
نوع اول: گاهی امتحان و آزمایش برای شناختن است، به این معنی که شخص امتحان کننده وقتی می خواهد مجهولی را تبدیل به معلوم کند، آن را آزمایش می کند. مثلاً مواد غذایی را به آزمایشگاه می برند برای این که ببینند سالم است یا نه. این امتحانی است که هدف امتحان کننده از آن این است که می خواهد حقیقتی را کشف کند. در مورد خداوند نسبت به بندگان چنین امتحانی معنی ندارد.
نوع دوم: گاهی آزمایش برای اتمام حجت است؛ یعنی برای این است که به خود امتحان شونده امری را ثابت کند. یک معلم که در طول سال با دانش آموز کار می کند، خودش می داند که به کدام دانش آموز باید نمرة قبولی بدهد و به کدام نمرة رد بدهد. به کدام یک باید بیست بدهد، به کدامیک نمرة نوزده و به کدام چهارده. ولی مسلم است که اگر امتحان نکرده بخواهد این نمره ها را بدهد، غیر از آن کسی که بیست می گیرد همه اعتراض می کنند. او آن ها را امتحان می کند، تا بر همه روشن شود که نمره هایی که می خواهد بدهد همه درست است. امتحان به این معنی در مورد خدای متعال معنی دارد. ممکن است خدای متعال بنده ای را مورد امتحان قرار بدهد برای این که حجت بر آن بنده تمام شود.
نوع سوم: گاهی امتحان برای تمرین امتحان شونده است؛ یعنی خداوند متعال ـ که البته در مورد غیر خداوند متعال هم صدق می کند ـ انسان را مورد آزمایش قرار می دهد برای این که در طی آن آزمایش استعدادهای درونی او به فعلیت برسد. مثل آدمی که خودش یا دیگری را به آب می اندازد برای این که شنا یاد بگیرد. این نوع امتحان، نوعی عمل و رفتار برای کمال یافتن است. بر اثر تلاش کردن در آب است که انسان شناگر می شود.
امتحان های الهی برای این جهت است که انسان در خلال آن گرفتاری ها، کمال یابد. (مطهری، آشنایی با قرآن، ج7 ص183)
قرآن مجید به این حقیقت تصریح دارد؛ او آنچه را شما در سینه دارید می آزماید تا دل های شما کاملاً خالص گردد و او به همة اسرار درون شما آگاه است. (آل عمران/154)
به تعبیر دیگر در سر دو راهی ها و سختی ها قرار دادن، برای آن که استعدادهای درونی اش بروز و ظهور کند، یعنی اگر این آزمایش نباشد، او در حد خامی و در حد بالقوه می ماند، این آزمایش است که تکمیل کننده است. نوع سوم آزمایش یعنی آزمایش تکمیل کننده. آزمایش الهی دربارة بندگان همان خصلت تکمیل کنندگی را دارد. (مطهری، آشنایی با قرآن، ج 8 ، ص135)
بعد از روشن شدن مفهوم آزمایش الهی، این سؤال را باید از نگاه آیات کریمه پاسخ داد که فلسفة آزمایش الهی چیست؟ مگر خداوند، عالم به سرّ و غیب نیست. خدایی که هر آن چه در زمین و آسمان است بر او مخفی نیست، برای چه آزمایش می کند؟ فرمود:
(إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفَی عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاء)(آل عمران/5)
«هیچ چیز در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمی ماند.»
آیات فراوانی در زمینة علم خدا نسبت به سرّ و غیب وجود دارد که حاکی از علم مطلق حق است. پس چرا آزمایش می کند؛ در پاسخ این سؤال باید گفت از نگاه آیات کریمه، علل متعددی بر آزمایش الهی وجود دارد که عبارتند از:
مهم ترین فلسفه و حکمت ابتلاء (آزمایش) از دیدگاه قرآن کریم، شناسایی چهرة واقعی افراد به معنای ظهور صلاحیت ها و استعدادهای آنان و طهارت و خباثت نفس انسان است؛ چرا که برجستگی ها و کرامت های روحی انسان در شرایط دستور ابتلاء خود را نشان می دهد.
قرآن کریم در آیات متعددی بر این حقیقت تصریح نموده است که ذیلاً به چند مورد آن اشاره می شود.
(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ)(محمد/31)
«ما همة شما را قطعاً آزمایش می کنیم تا معلوم شود، مجاهدان واقعی و صابرین از میان شما کیانند و اخبار شما را بیازماییم.»
جمله «حتی نعلم المجاهدین منکم» به این معنا نیست که خداوند از این گروه آگاهی ندارد، بلکه منظور تحقق معلوم الهی است و مشخص شدن این گونه افراد است؛ یعنی تا این علم الهی تحقق خارجی یابد و عینیت حاصل کند و صفوف مشخص شود. (مکارم شیرازی،21/482)
(وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِین)(عنکبوت/3)
«ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزموده ایم. باید علم خدا در مورد کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد.»
معنای علم خدا به همان معنای قبلی است که در ذیل آیة 31 محمد گفته شده است.
(وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُور)(آل عمران/154)
«او آن چه را که شما در سینه دارید می آزماید تا دل های شما کاملاً خالص گردد و او به همة اسرار درون شما آگاه است.»
علی(ع)می فرماید: گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است، ولی آنها را امتحان می کند تا کارهای خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد. (نهج البلاغه، قصار/93)
یعنی صفات درونی انسان به تنهایی نمی تواند معیاری برای ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانی که در لابلای اعمال انسان خودنمایی کند، خداوند بندگان را می آزماید تا آن چه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند. اگر آزمایش الهی نبود، این استعدادها شکوفا نمی شد و درخت وجود انسان میوه های اعمال بر شاخسارش نمایان نمی گشت و این است فلسفة آزمایش الهی در منطق اسلام. (مکارم شیرازی، 1/528)
به تعبیر علامه محمد جواد مغنیه مبتلا شدن به بلاء، محکی است که حقیقت انسان را آشکار می سازد. برای نمونه، انسان با ایمان و با خرد در هنگام مصیبت، از دین خود خارج نمی شود و سخنی را که نشان دهندة کفر و سفاهت و نادانی باشد به زبان نمی آورد، بلکه صبر می کند و گرفتاری، عقل و ایمان او را از بین نمی برد، اما انسانی که خرد و ایمانش ضعیف باشد، شیطان بر او مسلط می شود و روش کفر و دشنام و پستی را در پیش می گیرد و در چاه رذالت و سفاهت سقوط می کند.
بهترین سخن در این باره، سخن سیدالشهداء، حسین بن علی(ع)در روز عاشوراست که فرمود: مردم، بندگان دنیایند و دین، تنها لق لقة زبان آنان است. آنان تا زمانی پیرامون دین می گردند که زندگانیشان بچرخد و هرگاه به بلا و سختی گرفتار شوند، تعداد دین داران اندک خواهد شد. (مغنیه، 1/439)
اعمال آدمی در فرهنگ قرآنی در یک تقسیم کلی دو نوع است: 1. عمل صالح 2. عمل غیر صالح. عمل صالح هم به دو قسم تقسیم می شود: 1. عمل حسن 2. عمل احسن. ازفلسفه های آزمایش الهی این است که مشخص شود چه کسی عمل احسن انجام داده است. فرمود:
(الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ)(ملک/2)
«او همان کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک بهتر عمل می کنید.»
در توضیح عمل احسن گفته می شود که عمل نیک از دو حیثیت برخوردار است: 1. کمیت عمل 2. کیفیت عمل.
آنچه در فرهنگ قرآنی مهم است و ارزش دارد و به عمل ارزش و اعتبار عالی می دهد، کیفیت عمل است، نه کمیت عمل. اگر تعبیر این بود که چه کسی بیشتر عمل می کند، تکیه بر روی کمیت عمل بود، ولی وقتی که فرمود: «لیبلوکم ایکم احسن عملا»، تکیه روی کیفیت است. خدا انسان را مورد آزمون بهترین عمل قرار داده است، نه آزمون زیادترین عمل. این است که در حدیث آمده است که مراد از «احسن عملا»، «اصوب عملا» است. آن چه جنبة صواب بودنش بیشتر باشد. (مطهری، آشنایی با قرآن، ج8، ص139-138)
و همچنین فرمود:
(إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا)(کهف/7)
«ما آن چه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم کدامینشان بهتر عمل می کنند.»
خداوند کریم رحمت را بر خودش واجب نموده است، فرمود:(کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَة)(انعام/54) و از طرفی هدف اصلی خلقت انسان، عبودیت انسان در برابر حق تعالی می باشد.
(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُون)( ذاریات/56)
«و ما جن و انس را خلق نکردیم مگر این که عبادت کنند.»
با توجه به دو مقدمة فوق؛ وجوب رحمت الهی و هدف خلقت، بر خداوند است از باب قاعدة لطف از هر نوع زمینه سازی برای برگشت بندگان به سوی خویش دریغ نفرماید. یکی از اسباب برگشت بشر به سوی خدا این است که خداوند انسان را در بوتة گرفتاری ها قرار دهد تا انسان عقل و فکر خود را به کار اندازد و از علت سختی ها و بلاها عبرت بگیرد و مسیر خود را به سوی خدا سوق دهد. قرآن به این حقیقت که برگشت بشر به سوی حق از علل فلسفة آزمایش الهی است، اشاره نموده و می فرماید:
(وَقَطَّعْنَاهُمْ فِی الأرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِکَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون)(اعراف/168)
«و آن ها را (قوم بنی اسرائیل) در زمین به صورت گروهی پراکنده ساختیم، گروهی از آنان صالح و گروهی غیر آن هستند و آن ها را به نیکی و بدی آزمودیم شاید بازگردند.»
در امتحان باید نقطة مجهولی گنجانده شود تا میزان قابلیت موجود مورد آزمایش روشن شود. برای مثال اگر حضرت ابراهیم(ع)از ابتدا می دانستند قوچی بهشتی فدای اسماعیل(ع)می شود،(وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ)(صافات/107) به دست گرفتن کارد و کشیدن برگلوی فرزند هنری نبود. آن چه اهمیت داشت، این بود که تا آخر بپندارد این کار باید انجام شود و ارادة جدّی خداوند است. چنان که هنگام پرتاب شدن در دل آتش می بایست از گلستان شدن آتش در پایان آزمون بی خبر باشند؛ (قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلامًا عَلَی إِبْرَاهِیم)(انبیاء/69) و گرنه تسلیم و رضا، آزمون دشواری نبود. (مصباح یزدی، زینهار از تکبّر، /58)
آزمایش باید به گونه ای باشد که توان پاسخگویی وجود داشته باشد؛ مثلاً هیچ گاه حل فرمول های پیچیدة ریاضی را از یک دانش آموز ابتدایی نباید خواست، از این رو اگر خداوند یک هزارم امتحان های انبیا و اولیا را از ما به عمل آورد، همان اول مردود خواهیم شد. (همان،/101)
فرمود: (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا)(بقره/286)
ما تکلیف به اندازة وسع می نماییم، تکلیف مالایطاق از خداوند حکیم محال است، لذا آزمایش باید به اندازة ظرفیت وجود آزمایش شونده باشد. اگر بشر عادی به آزمایش پیامبران و اولیای الهی آزمایش و امتحان شود، مشخص است که از همان ابتدا مردود می شود و این گونه آزمایش نمودن از خدای حکیم که به ظرفیت وجودی بشر عادی آگاه است، قبیح است. ایمان قوی ابراهیم می خواهد که به سر بریدن فرزند دلبند خود آزمایش شود.
عمده ترین ابزار شناخت از دیدگاه قرآن عبارت است: از گوش، چشم و قلب (قوة مدرکه). بشر باید این ابزار را داشته باشد تا مورد آزمایش الهی قرار گیرد.
فرمود: (وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَة)(نحل/78)
در این آیه به سه ابزار شناخت، گوش و چشم و قوة مدرکه تصریح شده است. در سورة انسان بعد از آن که می فرماید ما انسان را امتحان می کنیم؛ بلافاصله می فرماید: «او را شنوا و بینا قرار دادیم.» (انسان/2) از این آیات استفاده می شود که وجود ابزار شناخت در آزمایش شونده ضروری است.
آزمایش شونده باید از قدرت انتخاب و اختیار برخوردار باشد تا بتواند در آزمایش الهی یکی از دو حالت سپاسگزاری و کفران را انتخاب نماید، و الاّ بدون داشتن اختیار و انتخاب، آزمایش مفهوم ندارد بلکه جبر می باشد.
مطابق قاعدة لطف برخداوند واجب است که بشر را هدایت و راهنمایی نماید و راه راست و کج را برای او توسط اولیای الهی و پیامبران ترسیم کند تا آزمایش شونده راه را از چاه بشناسد و با قدرت خویش یکی را برگزیند.
فرمود:(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا)(انسان/3)
«ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و یا کفران کند.»
بلا و امتحان در روایات جنبه های مختلفی دارد که اگر به این جنبه ها توجه شود، مسیر زندگی بشر عوض خواهد شد و از درد و رنج، ناله و فریاد نمی کند؛ بلکه خدا را سپاس می گوید.
مهم ترین جنبه بلاها، خاصیت رشد دهندگی آن هاست. در حالت آسایش و راحتی، قابلیت های نهفتة انسان پرورش نمی یابد.
شهید مطهری: «زشتی ها مقدمة وجود زیبایی ها و آفریننده و پدیدآورندة آن ها هستند.» (مطهری،1/174) به همین جهت قرآن فرمود: «همانا انسان را در رنج و سختی آفریدیم.» (بلد/4)
شهید مطهری در این زمینه می فرماید:
«این خصوصیت مربوط به موجودات زنده بالاخص انسان است که سختی ها و گرفتاری ها، مقدمة کمال ها و پیشرفت هاست. ضربه ها، جمادات را نابود می سازد و از قدرت آنان می کاهد؛ ولی موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد؛ بس زیادت ها که اندر نقص هاست. مصیبت ها و شدائد، برای تکامل بشر ضرورت دارد، اگر محنت ها و رنج ها نباشد، بشر تباه می گردد.» (مطهری، مجموعه آثار، ج1ص176)
جنبة دوم بلایا و شدائد، پاک کردن گناهان و لغزش های انسان است. ممکن است انسان دچار لغزش هایی شده باشد که پیامدهای تلخی به دنبال آورد. ماندن آنها برای آخرت خیلی سخت است. اگر بتوان آنها را در این دنیا تسویه کرد موقعیت ممتازی است. این کار به وسیلة بلاها و شدائد صورت می گیرد. (پسندیده،/293)
امام باقر (ع) می فرماید: وقتی آیة «من یعمل سوءاً یجز به» نازل شد، هرکس عمل بدی انجام دهد کیفر آن را می بیند. بعضی از اصحاب پیامبر (ص) گفتند: آیه ای از این سخت تر نیست. پس پیامبر (ص) به آنان فرمود: آیا در اموال و جان ها و خانواده تان دچار مصیبت نمی شوید؟ گفتند: بله. حضرت فرمود: این از آن چیزهایی است که خداوند به وسیله آن، برای شما حسنه می نویسد و به وسیلة آن بدی ها را محو می کند. (همان/294)
همیشه بلاها به معنای گنه کار بودن فرد نیست. گاهی خداوند برای این که درجة کسی را بالا ببرد، او را مبتلا می سازد. اینجاست که راز ابتلای انبیا و اولیای الهی مشخص می شود. بلاها برای آن ها که از مقام عصمت برخوردارند، پاک کننده نیست، ترفیع دهنده است.
روزی پیامبر (ص) به شدت بیمار شد به گونه ای که از شدت درد، به خود می پیچید و می نالید. عایشه که از این وضع در شگفت شده بود گفت: اگر بعضی از ما این کار را می کرد، به او خرده می گرفتی.
پیامبر خدا فرمود: «همانا بر صالحان سخت گرفته می شود. به تحقیق رنجی به مؤمن نمی رسد، از یک تیغ باشد تا بالاتر از آن، مگر آن که خطایی را از او پاک می کند و او را درجه ای بالاتر می برد. (همان/295)
بدون شک در انجام هرکاری باید عوامل مختلفی دست به دست هم دهند تا فاعل کار با موفقیت کامل، کار را به اتمام برساند. به عنوان نمونه برای موفقیت در تحصیل دانشجو، عواملی از جمله محیط مناسب، استاد خوب، انگیزة دانشجو و ... باید وجود داشته باشد تا دانشجو بتواند با موفقیت دورة تحصیلی خود را به اتمام برساند، ولی اگر شرایط و عوامل مذکور مهیا نباشد، توقع موفقیت و پیروزی خیالی بیش نیست. برای پیروزی در امتحان و آزمایش الهی از نگاه قرآن کریم عوامل متعددی دخیل است که عبارتند از:
از عوامل ریشه ای و اصیل در موفقیت هر کاری به خصوص پیروزی در آزمایش الهی، صبر و پایداری است که هم عقل صدق آن را تأیید می کند و هم شرع مقدس بر آن تأکید دارد و برای بهره گیری و کمک طلبی از این عامل مهم ارشاد نموده و فرموده است: (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاة)(بقره/45)
این آیه از نیاز ضروری انسان به برخورداری از صبر در انجام هر کاری خبر می دهد. در خصوص نقش اساسی صبر در آزمایش الهی می توان به سه نمونه از آیات کریمه اشاره نمود.
(وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأمُور)(آل عمران/186)
«و اگر استقامت کنید و تقوای الهی پیشه سازید (شایسته تر) است؛ زیرا این ها از کارهای محکم و قابل اطمینان است.»
آیة فوق در مورد آزمایش الهی نسبت به اموال و نفوس می باشد که خداوند می فرماید از اهل کتاب و مشرکین سخنان آزار دهندة فراوان خواهید شنید. در ادامة آیه مردم را به صبر و داشتن تقوا در این آزمایش فرا می خواند.
(وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ*الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَة) (بقره/156-155) این جمله با صراحت می گوید رمز پیروزی در این راه ـ امتحان الهی اعم از نیک و شر ـ صبر و پایداری است و به همین دلیل بشارت پیروزی را تنها به صابران و افراد با استقامت می دهد. (مکارم شیرازی،1/531)
(وَجَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَکَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا)(فرقان/20)
«و بعضی از شما را وسیلة امتحان بعضی دیگر قرار دادیم، آیا صبر و شکیبایی می کنید؟ پروردگار تو بصیر و بیناست.»
(یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِین)(صافات/102)
«ای پدر انجام بده نسبت به آن چه که امر شدی . به زودی اگر خدا خواست مرا از صابرین می یابی.»
در پیروزی از آزمایش الهی وجود تقوا در امتحان شونده ضروری می باشد. چه آن که اگر تقوا و خویشتن داری باشد، انسان در برابر آزمایش الهی خودش را حفظ می کند و شکست نمی خورد. فرمود:
(لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأمُور)(آل عمران/186)
«و اگر استقامت کنید و تقوای الهی پیشه سازید شایسته تر است.»
تسلیم به معنای سلام کردن، سالم داشتن و چیزی به کسی دادن و اطاعت و انقیاد آمده است. شریعت مقدس اسلام، چنان که از اسمش پیداست، دین تسلیم و رضا در برابر خواست خدای متعال است. و هدف همة پیامبران الهی نیز این بوده که جامعة بشری را در برابر فرمان خدا تسلیم کرده، به قضا و قدرش راضی نماید. (الهامی نیا،/67) و زبان حال همه این شود که:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ***ای عجب من عاشق این هردو ضدّ
ناخوش او خوش بود بر جان من***جان فدای یار دل رنجان من
امام علی (ع) در تعریف اسلام می فرماید: الاسلام هو التسلیم؛ «اسلام، تسلیم و گردن نهادن است. (نهج البلاغه، قصار/125)
از داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل این پیام به خوبی فهمیده می شود که عامل مهم موفقیت حضرت ابراهیم (ع) در امتحان الهی، تسلیم و فرمان برداری او از خداوند بوده است که خداوند به زیبایی ترسیم نموده است. می فرماید:
هنگامی که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین او را به خاک نهاد، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! آن چه را در خواب مأموریت یافتی انجام دادی، ما این گونه نیکوکاران را اجر می دهیم. این مسلماً امتحان مهم و آشکار بود. ( صافات/106-103)
عامل دیگری در پیروزی از امتحان الهی است که آیه : (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون)(بقره/156) به آن اشاره دارد.
امام علی (ع) در تفسیر این جمله فرمود: «این که می گوییم (إِنَّا لِلَّهِ)، اعتراف به این حقیقت است که ما مملوک اوییم و این که می گوییم (وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون)، اقرار به این است که ما از این جهان خواهیم رفت و جایگاه ما جای دیگری است. (نهج البلاغه، قصار/99)
این که می بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار می کردند، برای این بوده است که شدت مصائب آن ها را تکان ندهد و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همة موجودات به سوی او، این حوادث را در خود هضم کنند. (مکارم شیرازی، 1/531)
عامل مهم دیگری در پیروزی از آزمایش الهی است که از بعضی از آیات کریمه استفاده می شود.
خداوند می فرماید:
(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْض)(اعراف/96)
«اگر اهل قریه ها ایمان بیاورند و تقوای الهی را پیشه سازند، ما برکات آسمان ها و زمین را برای آن ها می گشاییم.»
و روشن است که هر که در راه خدا مجاهده نماید و بر بلا و گرفتاری و آزمایشات الهی صبر نماید و ایمان داشته باشد، خداوند او را به راه خودش هدایت می کند تا در انتخاب راه صحیح دچار اشتباه نشود.
( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا) (عنکبوت/69)
«کسانی که در راه ما به جهاد برخیزند، ما آن ها را به راه های خود هدایت می کنیم.»
این نیز از عوامل موفقیت و پیروزی در آزمایش الهی است. به تصریح قرآن، خداوند پیامبران را آزمایش نموده است و آن ها عکس العمل مثبت از امتحانات الهی داشته اند و در نتیجه به خاطر عکس العمل خوب از آزمایشات الهی، به مقامات بلندی رسیده اند. از جمله آن پیامبران، حضرت ابراهیم (ع) است که خداوند به خاطر موفقیت از آزمون های متعدد به او مقام امامت را عنایت فرموده است؛
(وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)(بقره/124)
«هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود، و او به خوبی از عهدة آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.»
آدمی اگر به آزمایش های الهی نسبت به پیامبران و عکس العمل آن ها توجه داشته باشد، روح او آماده می شود تا بتواند از امتحانات الهی سرافراز بیرون آید. چه آن که آزمایش برای همة افراد آدمی بوده؛ از گذشته وجود داشته و حال هم وجود دارد و تا روزی که آدمی در دنیا باقی است آزمایش می شود. خداوند برای دلگرمی مؤمنان و دلداری پیامبر اسلام (ص) و تقویت روحیة او، توجه آن ها را به تاریخ پیشینیان معطوف نموده و می فرماید: «اگر تو را استهزا می کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزای جاهلان بودند، اما با نیروی استقامت بر آن ها پیروز شدند.» (انعام/10)
و یا در جای دیگر می فرماید: «اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند. آن ها در برابر تکذیب مخالفان پایداری و شکیبایی به خرج دادند و آزار شدند تا سرانجام نصرت و یاری ما به سراغشان آمد.» (انعام/34)
عامل دیگری در پیروزی از امتحانات الهی است. چه آن که این عقیده و بینش به انسان چنان قوتی می بخشد که بتواند به وسیلة امتحانات الهی از مسیر صحیح منحرف نشود و تحمل سختی ها و گرفتاری ها بر او آسان شود. بعضی از آیات به این راهکار تصریح دارد.
1. خداوند به هنگامی که حضرت نوح (ع) تحت شدیدترین فشارها از سوی قومش مأمور به ساختن کشتی شد به او فرمود:
(وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا)(هود/37)
«در برابر ما اقدام به ساختن کشتی کن!»
جملة (بِأَعْیُنِنَا)«در برابر دیدگاه علم ما» چنان قوت قلبی به نوح (ع) بخشید که فشار استهزای دشمنان، کمترین خللی در ارادة نیرومند او ایجاد نکرد. (مکارم شیرازی،1/533)
استاد مکارم شیرازی در جای دیگر می فرمایند: تعبیر(بِأَعْیُنِنَا)؛ «در برابر دیدگاه ما» اشاره به این است که تلاش و کوشش تو در این راه در حضور ماست و تحت پوشش حمایت ما، بنابراین با فکر راحت و آسوده به راه خود ادامه ده و از هیچ چیز ترس و واهمه نداشته باش. (همان،4/230)
در آزمایشات الهی هم انسان باید بداند که آزمایش در حضور خدا انجام می پذیرد. با این فکر و بینش انسان می تواند از عهده آزمایش خوب برآید، چرا که توجه به حضور خدا در زندگی به انسان آرامش می دهد.
2. خداوند برای دلداری پیامبر اسلام (ص) هم می فرماید: «در طریق ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو در حفاظت کامل ما قرار داری، زیرا تو در برابر دیدگاه علم ما قرار داری. (طور/48)
از سالار شهیدان و مجاهدان راه خدا، امام حسین (ع) همین معنا نقل شده که در صحرای کربلا به هنگامی که بعضی از عزیزانش با فجیع ترین وجه شربت شهادت نوشیدند، فرمود: «اهون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ همین که می دانم این امور در برابر دیدگاه علم پروردگار انجام می گیرد، تحمل آن بر من آسان است.» (مویدی،/529)
علاوه بر آن که در خارج به صورت عینی عکس العمل نوع بشر را در برابر آزمایش الهی مشاهده می کنیم که عده ای شکر می کنند و عده ای ناله و فریاد می کنند و ناسپاسی می نمایند، قرآن کریم هم بر این دو عکس العمل اشاره نموده و در آیاتی به این حقیقت تصریح فرموده است.
1. حضرت سلیمان وقتی در برابر خود تخت بلقیس را مشاهده می کند، می گوید: (قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُر)(نمل/40)
«گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا می آورم یا کفران می کنم.»
2. (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَی حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِین) (حج/11)
«بعضی از مردم خدا را با زبان می پرستند. همین که دنیا به آن ها رو کند و نفع و خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می کنند، اما اگر مصیبتی به عنوان امتحان (آزمایش) به آن ها برسد، دگرگون می شوند و به کفر روی می آورند و به این ترتیب هم دنیا را از دست داده اند و هم آخرت را و این خسران و زیان آشکاری است.»
3.(فَأَمَّا الإنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ*وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَن) (فجر/16-15)
«اما انسان هنگامی که خداوند او را برای آزمایش اکرام می کند و نعمت می بخشد می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته! و اما هنگامی که برای امتحان روزی را بر او تنگ بگیرد مأیوس می شود و می گوید پروردگارم مرا خوار کرده!»
از آنجایی که رحمت خداوند وسیع و گسترده است و فرمود:(وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء)(اعراف/156) و هم چنین فرمود:(کَتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَة)(انعام/12) پس چرا خداوند بشر را برای رسیدن به پاداش آزمایش می نماید؟ مگر نمی شد خداوند بدون آزمایش نمودن آدمی را ثواب و پاداش بدهد؟
این سؤال غالباً در ذهن تودة مردم وقتی به آیات رحمت الهی نگاه می کنند به وجود می آید. برای روشن شدن پاسخ آن باید گفت که اگر خداوند رحمان و رحیم است و رحمت او گسترده و بی نهایت است، همان طور قدیر و جبّار و سخت کیفر هم می باشد. اوصاف خداوند هم هماهنگ و مرتبط می باشند، چرا که خداوند حکیم است و حکیم کارش با هدف می باشد. فرمود:(لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم)(آل عمران/ 6)
ثانیاً: زمینة رسیدن به پاداش، عمل است. شخص حکیم براساس عمل، اجر و پاداش می دهد و این یکی از اصول قرآنی است که شرط رسیدن به پاداش، ایمان و عمل صالح است.
فرمود:(مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُون)(نحل/97)
(وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی)(نساء/57)
(وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُون)(بقره/82)
«و آن ها که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند، اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند.»
با توجه به آیات فوق و آیات دیگر شرط رسیدن به پاداش و بهشت، ایمان و عمل صالح است.
ثالثاً: اگر خداوند بدون آزمایش و امتحان به همه پاداش بدهد، با صفت عدالت خداوند ناسازگاری دارد. آن که یک عمر تخطی و تخلف نموده است و کسی که امر خدا را مطیع است، هر دو یکسان باشند!؟ علاوه بر آن که عقل آن را نمی پذیرد و می گوید این کار مخالف با حکیم بودن خداوند می باشد. از نظر آیات کریمه هم این عمل خلاف می باشد؛ چه آن که از اصول مسلم آیات کریمه این است که فاسق و عادل، متقین و کفار با هم برابر نیستند.
فرمود:(أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الأرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّار)(ص/28)
«آیا کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند هم چون مفسدان در زمین قرار می دهیم، یا پرهیزکاران را همچون فاجران؟!»
و یا فرمود:(أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِین)(قلم/35)
حکمت و عدل خداوند ایجاب می کند نیکان و بدان و عادلان و ظالمان یکسان نباشند.
رابعاً: با توجه به روایات معصومین این نکته روشن می شود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگان خودش رحمت است و تفضلی از خدا به بنده است. امام علی (ع) در این باره می فرماید: «سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را مایة زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داده تا در این رنج ها و بلا ها طاعاتشان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند.» (ری شهری،/85)
از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: «هرگاه خداوند متعال بر آن شود تا بنده ای را گرامی دارد و آن بنده گناهی کرده باشد او را به بیماری مبتلا گرداند، اگر چنین نکرد، به فقر و نیازمندی دچارش سازد و اگر این را هم نکرد، هنگام جان کندن بر او سخت گیرد. اما چون بخواهد بنده ای را خوار و بی مقدار سازد و او کار نیکی نزد خدا داشته باشد، تن سالم به او دهد، اگر چنین نکرد، زندگیش را فراخ و مرفه گرداند و اگر این را هم نکرد، مرگ را بر او آسان سازد. (همان،/85)
خامساً: آزمایش الهی نمادی از محبت خدا به بنده است؛ چه آن که پختن انسان در سختی ها میسر است، نه در راحتی ها. لذا اگر مؤمن خدا را به شدیدترین وجه دوست دارد:(وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه)(بقره/165)
خداوند بیشتر از بنده، او را دوست دارد، چرا که خالق محبت است.
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند هرگاه بنده ای را دوست بدارد، او را در بلا فرو می برد. ای سدید! ما و شما شیعیان روز و شب ها را با بلا سپری می کنیم. (ری شهری،/85) باز امام صادق (ع) می فرماید: «هرگاه خداوند قومی یا بنده ای را دوست داشته باشد، باران بلا را بر سر او می باراند، پس از اندوهی بیرون نیاید جز آن که در اندوهی دیگر فرو رود. (همان،/85)
با توجه به مستندات ذکر شده، رحمت الهی با ابتلاء رابطة تنگاتنگ دارد. این که خداوند بخواهد اجر و مزدی بی حساب بدهد، با وصف حکیم بودن و عادل بودن خداوند سازگار نیست. علاوه بر آنکه این اصل قرآنی و عقیدتی است که مزد در قبال عمل است؛(وَأَنْ لَیْسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَی)(نجم/39)
به خصوص آن که آزمایش الهی نمادی از رحمت و محبت خداوند نسبت به بندگان است، پس نمی شود گفت اگر خداوند رحیم است پس آزمایش چرا؟ این نوع سؤالات حاکی از نداشتن بینش صحیح از معارف قرآنی و بی توجهی به جنبه های بلا و آزمایش می باشد.
شداید و گرفتاری ها، ضمن آن که جنبة آزمایش و امتحان دارد و به وسیلة آن ایمان و صبر مردم آزموده می شود، از نظر بررسی علل و منشأ، به خود انسان برمی گردد. آیات متعدد و روایات فراوان، سلوک انسان را علل اصلی گرفتاری ها و نزول بلا می داند. از این دسته متون دینی استفاده می شود که رفتار انسان در برخورداری از نعمت و مبتلا شدن به نقمت الهی اثر گذار می باشد.
آیاتی که دال بر این مطلب است عبارتند از:
1.(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُون) (اعراف/96)
«اگر اهل قریه ها ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند، هر آینه ما برکات را از آسمان و زمین بر آنها گشایش می دهیم. ولکن آنها تکذیب کردند و آنها را به وسیلة آن چه که انجام دادند گرفتیم.»
طبق این آیه دو عنصر ایمان و تقوا، دو بینش فکری و روش عملی انسان، معیار نزول نعمت و نقمت بیان شده است. اگر گناه و فساد و طغیان انسان موجب فساد طبیعت و نزول بلایا می شود، به خاطر این است که جایگاه جرم انسان در حد کل هستی است؛ زیرا دامنه و قلمرو تأثیرگذاری رفتار انسان البته به طور مستقیم و غیرمستقیم، به وسعت همة هستی است و همة پدیده ها را شامل می گردد. (موسوی نسب،/69)
2.(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون)(روم/41)
«فساد در خشکی و دریا به خاطر اعمالی که مردم انجام داده اند آشکار شده، خدا می خواهد نتیجة بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند، شاید بازگردند.»
از این آیه هم استفاده می شود که نقش انسان در نزول بلا قابل انکار نیست.
3. (وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَکَ عَلَیْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا یَسْتَقْدِمُون)(نحل/61)
«و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات کند، جنبنده ای را بر پشت زمین باقی نخواهد گذارد، ولی آن ها را تا زمان معین به تأخیر می اندازد، اما هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر می کنند و نه ساعتی پیش می گیرند»
4.(فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَاب)(آل عمران/11)
«خداوند آن ها را به خاطر کیفر گناهانشان مجازات کرد و خدا بدکاران هر امت را سخت به کیفر رساند.»
5.(وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ)(شوری/30)
«هر مصیبتی به شما رسد، به خاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند.»
این آیه به خوبی نشان می دهد مصائبی که دامنگیر انسان می شود، یک نوع مجازات الهی و هشدار است. امام علی (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که فرمود: «این آیه (وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ...)بهترین آیه در قرآن است، ای علی، هر خراشی که از چوبی بر تن انسان وارد می شود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سر می زده، و آن چه خداوند در دنیا عفو می کند گرامی تر از آن است که در قیامت در آن تجدید نظر فرماید، و آن چه را که در دنیا عقوبت فرموده عادل تر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد. (مکارم شیرازی،20/440)
6.(إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم)(رعد/11)
«خداوند سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمی دهد، مگر این که خویشتن را تغییر دهند.»
این آیات مذکور نمونه ای از آیات الهی است که نقش انسان را در نزول بلا متذکر می شود.
و اما روایاتی که گواه این مطلب است عبارتند از:
1. امام صادق (ع) فرمودند: «خداوند هر نعمتی را که به بنده ای داد از او نگرفت مگر به سبب گناهی که سزاوار سلب آن نعمت شد.» (ری شهری،/223)
2. پیامبر اسلام (ص) فرمود: «خداوند متعال به ایوب وحی فرستاد: آیا می دانی گناه تو نزد من چه بود که بلا بر تو رسید؟ عرض کرد: خیر، فرمود: تو نزد فرعون رفتی و دو کلمه با ملایمت و نرمی گفتی.» (همان،/85)
3. از امام صادق (ع) نقل شده: گاهی انسان گناه می کند و از اعمال نیکی همچون نماز شب بازمی ماند. (بدانید) کار بد در فنای انسان از کارد در گوشت سریع تر اثر می کند.» (همان،/223)
سختی و گرفتاری، هم تربیت کنندة فرد و هم بیدار کنندة ملت هاست. سختی، بیدار سازنده و هوشیارکنندة انسان های خفته و تحریک کنندة عزم ها و اراده ها است. شدائد، همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهد، هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد، او را مصمم تر و فعال تر و برنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی ها مقاومت کند و به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه آمادة مقابله با آن گردد. سختی هم چون کیمیا، خاصیت قلب ماهیت کردن دارد. جان و روان آدمی را عوض می کند. اکسیر حیات دو چیز است: عشق و آن دیگر بلا. این دو نبوغ می آفرینند و از مواد افسرده و بی فروغ، گوهری تابناک و درخشان به وجود می آورند. (مطهری،/180)
همه عمر تلخی کشیده است سعدی***که نامش برآمد به شیرین زبانی
به همین خاطر در روایت آمده است که اگر کسی بلا نبیند، گرفتار بدترین نوع عقوبت است، ولی متوجه نیست. چرا که اگر بلا و آزمایش می دید، بیدار می شد. در قصص انبیاء آمده که مردی به شعیب پیامبر (ع) گفت: چرا من این همه گناه می کنم و خداوند مرا عقوبت نمی کند. به جواب آمد که تو گرفتار بدترین نوع عقوبت ها هستی و نمی دانی. (همان،/184)
همچنین در روایت آمده است: پیامبر اکرم (ص) به خانة یکی از مسلمانان دعوت شدند. وقتی وارد منزل او شدند، مرغی را دیدند که بر بالای دیوار تخم گذاشته و تخم آن به میخی بند شده و نیفتاده است. رسول اکرم (ص) در شگفت شدند. صاحب خانه گفت: آیا تعجب کردید؟ قسم به خدایی که شما را به پیامبری برانگیخت، هرگز آسیبی به من نرسیده است! رسول اکرم (ص) تا این جمله را شنیدند، برخاستند و در خانه آن مرد غذا میل نکردند و فرمودند: کسی که هرگز مصیبتی ندیده، مورد لطف خداوند نیست.(مصباح یزدی،/276)
بنابراین اگر درست به بلا (آزمایش) نگریسته شود، پی می بریم که سختی ها و بلاها نقش تربیتی و بیدارگری دارند. سختی ها انسان های خفته و بی تحرک را بیدار و هشیار می سازند و عزم و اراده ایشان را برمی انگیزند. خاصیت زندگی دنیا این است که با سختی ها است و در این بین هر چه بر مقاومت انسان افزوده شود، بر تکامل او افزوده می گردد و رفته رفته نبوغ و استعدادهای نهفته او را شکفته تر می گرداند. (همان،/476)
گندمی را زیر خاک انداختند***پس زخاکش خوشه ها برساختند
بار دیگر کوفتندنش ز آسیا***قیمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند***گشت عقل و جان و فهم سودمند
در قرآن هم به این حقیقت ـ اثر تربیتی بلا ـ اشاره شده است.
(فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا*إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا)(انشراح/6-5)
«پس با هر سختی آسانی است و با هر سختی البته آسانی است.»
در واقع خداوند به این نکته اشاره می کند که سختی ها و گرفتاری ها، مقدمه کمال و پیشرفت انسان است و باعث نیرو گرفتن او می شوند و از این جهت مصیبت ها و سختی ها برای تکامل بشر ضرورت دارند. (مصباح یزدی،/475)
(لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی کَبَدٍ)(بلد/4)
«به راستی ما انسان را در رنج و مشقت آفریدیم»
این آیه گویای نقش مهم رنج و مشقت ها در ساخته شدن انسان و تکامل اوست، و الاّ اگر جز این بود، خداوندی که سرچشمه رأفت و رحمت است و سعادت و خیر بندة خود را می خواهد، او را قرین رنج و زحمت نمی کرد. (مصباح یزدی،/475)
به تعبیر استاد مطهری، آدمی باید مشقت ها تحمل کند و سختی ها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شلاق راه خود را به سوی کمال می پیمایند. این قانون در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است. (مطهری،/176)
از امام باقر (ع) می خوانیم: «خداوند از بندة مؤمنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهدا می نماید، همان طوری که مرد در سفر برای خانوادة خودش هدیه ای می فرستد.» و از امام صادق (ع) می خوانیم: «خداوند زمانی که بنده ای را دوست بدارد، او را در دریای شداید غوطه ور می سازد.» (ری شهری،/85)
آن چه از آیات و روایات در این زمینه فهمیده می شود، این است که بلا اثر یقیناً اثر تربیتی دارد. اگر بشر بفهمد که لازمة زندگی، تحمل مشکلات است و بلا هدیه ای از طرف خداوند و نماد محبت خداوند است، هیچ وقت خودش را نمی بازد، بلکه با جان و دل سختی ها و گرفتاری را در آغوش می گیرد و مطابق دستور حق عمل می نماید.
شاید بدون مطالعة ویژگی ها و حالات آدمی، گفته شود که آزمایش به عذاب سخت تر است، در حالی که با مطالعه حالات انسان، این نکته به دست می آید که آزمایش به نعمت سخت تر از آزمایش به نقمت است.
برای روشن شدن پاسخ، ضرورت دارد که به بعضی از ویژگی های انسان اشاره شود.
آدمی که عجین شده از نور و شهوت است و خلقتی خاص نسبت به مخلوقات دیگر دارد، حالات و ویژگی هایی دارد که دیگر موجودات از آن حالات مبرّا هستند، از جمله:
1. غفلت: از حالاتی است که دامنگیر انسان می شود و نتیجة آن تن دادن به پستی ها و زشتی ها است. حالت غفلت، بی خبری از خداوند متعال و بی توجهی به هویت و نیازهای واقعی انسانی است. فرمود:(وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالإنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُون)(اعراف/179)
2. عذر تراشی: حالت دیگری که آدمی به مرور زمان با انجام اعمال زشت گرفتار آن می شود، عذر تراشی و توجیه آفرینی او بر اعمال ناپسند است. فرمود: (بَلِ الإنْسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ*وَلَوْ أَلْقَی مَعَاذِیره)(قیامت/15-14)
3. طبع فزون طلبی و طغیان گری: انسان ذاتاً فزونی طلب است و در پرتو فزون طلبی، تن به طغیان گری و تعدی می دهد . فرمود: (إِنَّ الإنْسَانَ لَیَطْغَی*أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی)(علق/7-6)
«به درستی که انسان طغیان می کند وقتی خود را بی نیاز دید.»
4. ناسپاسی: فرمود:(إِنَّ الإنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُود)(عادیات/6) به درستی که انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است.» به خاطر وجود چنین ویژگی در انسان فرمود:(وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُور)(سبا/13)
«اندکی از بندگانم سپاس گزار هستند.»
5. دارا بودن نفس امّاره:(إِنَّ النَّفْسَ لأمَّارَةٌ بِالسُّوء)(یوسف/53)
باتوجه به اوصاف و حالات ذکرشده روشن است که آزمایش به نعمت سخت تر از آزمایش به نقمت (عذاب) است. چرا که در آزمایش به نعمت، انسان غالباً بیدار نمی شود، به خصوص آن که ناسپاس است و در او نفس امّاره وجود دارد و خیال می کند که نعمت برای او سبب فضیلت و ارزشمندی نزد خداست، غافل از آن که یکی از علل افزایش نعمت، آزمایش می باشد.
فرمود:(أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ)(انفال/28) و یا در جای دیگر می فرماید: (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْر)(انبیا/35) به همین خاطر با وجود نعمت فراوان دست به تعدی می زند و فکر نمی کند که نعمت وسیله و ابزار آزمایش است. بنابراین از خدا روی گردان می شود.
در حالی که در آزمایش به نقمت و عذاب، حالت بیداری در انسان به وجود می آید. فرمود:(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ .... لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون)(روم/41)
«آشکار شدن فساد به خاطر آن است که انسان با دست خود به دست آورده است و این را عذاب می چشانیم شاید برگردند.»
لذا فرموده اند: آزمایش به وسیلة نعمت از آزمایش به وسیلة عذاب سخت تر و پیچیده تر است، زیرا طبیعت فزونی نعمت، سستی و تنبلی و غفلت و غرق شدن در شهوت است و این درست چیزی است که انسان را از خدا دور می سازد و میدان را برای فعالیت شیطان آماده می کند. تنها کسانی می توانند از عوارض نامطلوب فزونی و وفور نعمت در امان بمانند که به طور دائم به یاد خدا باشند و ذکر او را فراموش نکنند.» (مکارم شیرازی، 25/122)
یکی از بحث های کلیدی معارف قرآنی، امتحان و آزمایش است که در آیات متعددی از آن سخن به میان آمده است و از زوایای مختلفی به آن نگریسته شده است. آزمایش و امتحان برای زندگی ضروری است و بدون آزمایش، بشر روی تکامل را نخواهد دید. به همین دلیل هیچ کسی از آزمایش الهی مستثنی نیست، حتی مقرب ترین افراد نزد خداوند آزمایش سخت تری برخوردارند. قرآن به خاطر این سنت همگانی و عمومی، راهکار برون رفت پیروزمندانه ای را ذکر نموده که عبارت است از صبر و تسلیم و خویشتن داری و ....
برای توجه دادن بشر به عمومیت این سنت، هم بعضی از ابزار آزمایش و هم آزمایش شدن پیامبران و اقوام آن ها را ذکر نموده است و عکس العمل انسان ها را در برابر آزمایش الهی بیان فرموده است.
از این رو با دقت در آیات کریمه روشن می شود که آزمایش الهی رابطة تنگاتنگی با رحمت الهی دارد و نقش انسان در نزول بلا قابل انکار نیست و آزمایش به نعمت، سخت تر از آزمایش به نقمت است.
1. ابن فارس، ابوالحسین احمد؛ معجم مقاییس اللغه،مکتب الاعلام الاسلامی ،1404ق.
2. پسندیده، عباس؛ رضایت از زندگی، چاپ پنجم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1386ش.
3. تفلیسی، ابوالفضل ابراهیم ابن حبیش؛ وجوه قرآن، به اهتمام مهدی محقق، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1371ش.
4. دشتی، محمد؛ فرهنگ جامع سخنان حضرت فاطمه زهرا (س) ، چاپ 12، انشارات مشهور، قم، 1386ش.
5. طباطبائی، سید محمد حسین؛ المیزان، ترجمه سید محمد باقر همدانی، چاپ پنجم، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبائی، 1370ش.
6. فرهنگ جامع سخنان امام حسین7؛ ترجمه علی مؤیدی، چاپ سوم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1384ش.
7. قرآن کریم.
8. قریشی،سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، چاپ ششم، دارالکتب الاسلامیه،1371ش.
9. محمدی ری شهری، محمد؛ منتخب میزان الحکمه، ترجمه محمد رضا شیخی، چاپ سوم، مؤسسه چاپ و نشر دارالحدیث، 1384ش.
10. مصباح یزدی، محمد تقی؛ ره توشه،چاپ دوم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;،1376ش.
11. ...................................؛ زینهار از تکبر، چاپ اول، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، 1376ش.
12. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد1، تحقیق و ضبط عبدالسلام محمد هارون، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404ق.
13. مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن، چاپ اول، انشارات صدرا، 1377ش.
14. .......................؛ مجموعه آثار، ج 1، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، 1373ش.
15. مغنیه، محمد جواد؛ الکاشف، ترجمه موسی دانش، چاپ اول، مؤسسه بوستان کتاب قم، 1383ش.
16. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ دهم، دارالکتب الاسلامیه، 1372ش.
17. موسوی نسب، سید جعفر؛ ابتلاء و آزمایش انسان در قرآن، چاپ اول، ارزشمند، 1385ش.
18. نهج البلاغه
19. الهامی نیا، علی اصغر؛ سیره اخلاقی معصومین:، چاپ اول، زمزم هدایت، قم، 1385ش.
20.
- ۹۴/۰۹/۰۷