سنت های الهی در قرآن
- چهارشنبه آذر ۴ ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
- ۱ حرفهای شما
با توجه به این که در آیات قرآن و سخنان معصومین( علیهم السلام )مخصوصاً سخنان امام علی( علیه السلام )در نهج البلاغه, کلمه سنت و سنن مطرح شده, توجه به آموزش و تجربه اندوزی از سنت ها امری لازم است. بدون کوشش در راه شناسایی بعضی از سنت ها و معرفت برخی از اصول حاکمه در تاریخ و اقوام و ملل گذشته, پیمودن راه سعادت و نیک بختی برای ما دشوار می باشد. مطالعه سنت های الهی و بهره گرفتن و عبرت آموختن از این قوانین (لا یتغیر الهی), آینده را برای ما روشن می نماید, چرا که سنت های الهی فرا گیرند و هر کس مرتکب عملی شود که اقوام گذشته آن را انجام داده اند, قطعاً همان سنت های معمول در حق گذشتگان گریبانگیر او هم خواهد شد.
تأثیر عملکرد اقوام و ملت ها در شکوفایی یا سقوط تمدن ها, عذاب های نازل شده بر اقوام در اثر گناه و… مطالبی است که از تحقیق در سنت های الهی برای افراد روشن می شود. از این رو شناخت سنت و ویژگی های سنت های الهی و تعیین مصادیقی از آنها می تواند برای افراد طالب سعادت, راه گشا باشد.
سنت در لغت به معنای راه و روش است. این واژه از ریشه (سن ّ) گرفته شده و تکرار و استمرار را می رساند. قرآن کریم می فرماید: (وَ اِنْ یَعُودُوا فقد مَضَتْ سُنة الاولین;1 اگر [ به عداوت اسلام و رسول خدا] برگردند و دشمنی کنند, روش به کار گرفته شده در باره کفار گذشته در مورد آنها عمل خواهد شد. )
علامه طباطبائی ذیل آیه مذکور می نویسد: (السنة هی الطریقه و السیرة;2 سنت همان طریقه و سیره است. )
مرحوم طبرسی نیز در مجمع البیان می گوید: سنت و طریقه و سیره, نظیر هم هستند.3
در متون اسلامی, به ویژه قرآن در موارد متعددی واژه (سنت) به صورت مفرد و واژه (سنن) در قالب جمع به کار رفته است. (سنت) کاربردهای مختلفی دارد, اما در قرآن به معنای رویه, روش و طریقه استعمال شده است. روایتی از امام باقر( علیه السلام ) نقل شده که بیانگر این معنا است: (هر بنده ای از بندگان خدا که بنا بر سنت و رویه هدایت بگذارد, ثوابی خواهد داشت همچون پاداش آنان که بدان عمل می کنند; بی آن که از پاداش عاملین آن چیزی کاسته شود و هر بنده ای از بندگان او که رویه ضلالت و گمراهی بنهد, همانند گناهان کسانی که آن را مرتکب می شوند, بر عهده اوست; بی آن که چیزی از بار گناهان مرتکبین به آنها کاسته شود. )4
همان طور که ملاحظه گردید, در این حدیث واژه (سنت) در معنای رویه و روش استعمال شده است; هم چنان که به (قول), (فعل) و (تقریر معصوم) هم از حیث این که بیانگر و مشخص کننده رویه و روش آنهاست, (سنت) اطلاق می گردد ضمن این که به آداب و رسوم هر گروه و امتی از آن رو که رویه و روش آنهاست و در بین ایشان به طور مداوم و مکرر انجام می گیرد, (سنت) می گویند.
بنابر این آن قسمت از تدابیر و سازمان دهی خداوند که دارای تداوم و تکرار بوده و روش و رویه و طریقه حکمت و اراده او را به نمایش می گذارد در متون اسلامی, به ویژه قرآن, (سنة الله) نامیده می شود.
به دلیل این که سنت خداوند به معنای تبعیت افعال و کردار بشر و عواقب آن از قوانین تشریعی الهی است, پس یک قانون مطلق محسوب می شود و می توان آن را به یک قانون ثابت و فراگیر تعبیر کرد.
از خصوصیات سنت خداوند, ثبوت, حتمی بودن و شمولیت آن است. مادامی که سنت الهی قانونی فراگیر باشد, تمام رفتار و کردار بشر در سیطره آن قرار می گیرد, از این رو قاعده چنین سنتی باید در طول زمان, کلی و ثابت نیز باشد. آیه ذیل به همین مطلب اشاره دارد: (این سنت الهی در مورد پیشینیان [ که با انبیای خود چنین رفتار ناهنجاری داشته اند] نیز جاری بوده و در سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت. )5
دلیل دیگر بر تغییر ناپذیری سنت های الهی این است که خداوند در قرآن داستان های امتحان گذشتگان را برای ما نقل کرده تا از آنها پند و عبرت بگیریم. بر این مبنا اگر چنین حوادثی کلی و ثابت نباشند, به طور مسلّم پند و اندرز گرفتن از آنها ممکن نخواهد بود. قرآن می فرماید: (ما اشخاصی همچون شما را در روزگاران پیشین نابود ساخته ایم, آیا عبرت گیرنده ای هست؟)6 همچنین می فرماید: (جزا و پاداش, فضل و برتری نه به آرزوهای شما و نه به آرزوهای اهل کتاب است. هر کس کار بدی بکند کیفر داده می شود. )7 بر اساس سنت الهی, جزا اثر طبیعی اعمال محسوب می شود و هیچ چیزی از آن تخطی نمی کند. 8
(تبدیل یعنی چیزی را به کل عوض کنند, ولی تحویل آن است که همان موجود را از نظر کمی و کیفی دگرگون کنند و بدان شدت یا ضعف بخشند و یا این که مکان را تغییر دهند).9 بر این اساس هنگامی که گفته می شود سنن علاوه بر تبدیل ناپذیری, تحویل هم نمی پذیرند; یعنی سنت ها نه به کلی عوض می شوند و نه در مکان کیفر و پاداش, نقل و انتقال صورت می گیرد.
حال این سؤال مطرح می شود که چرا سنت های الهی تحویل ناپذیرند. در پاسخ گفته می شود: اصولاً تغییر و تحویل پذیری سنن و مقررات در جوامع انسانی به دلایل زیر است:
1 ـ گاهی تحویل پذیری سنت ها به دلیل مسائل مجهولی است که با گذشت زمان و پیشرفت علم برای انسان آشکار می شود و انسان می فهمد دچار اشتباه شده است.
2 ـ گاهی آدمی به دلیل اقتضای خاص درونی, منافع زودگذر, شرایط خاص سیاسی, اجتماعی, اقتصادی, فرهنگی و اخلاقی, سنت و سیره و خط مشی ویژه ای را وضع یا تغییر می دهد.
3 ـ گاهی این تغییر و تحویل به دلیل بیماری خودپرستی و خودبیگانگی انسان است که در زندگی خویش به دلیل استبداد فکری, عملی و قدرت جویی, سنن و مقرراتی را وضع می کند.
اما خداشناسان حقیقی و توحید گرایان راستین می دانند که هیچ یک از دلایل یاد شده در ذات خداوند راه ندارد و بر این اساس, سنت های او طبق حکمتی مقرر شده و مهم تر این که سنت های الهی بسان علت و معلولند که با آمدن علت, معلول به وجود خواهد آمد.
اگر چه قرآن کریم لفظ سنت را در مورد نزول عذاب بر اقوام و جوامع باطل گرا, کافر, مشرک, ظالم, فاسق و فاجر به کار می گیرد, ولی از آن جا که هیچ یک از افعال خدا را عبث و گزاف و بی حساب نمی دانیم, بلکه همه را بر اساس ضوابطی که از صفت حکمت او سرچشمه می گیرد می دانیم, می توانیم اصطلاح (سنت الهی) را به معنای عام تر بگیریم و آن را بر ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد یا روش هایی که خداوند امور عالم و آدم را بر پایه آنها تدبیر و اداره می کند, اطلاق کنیم.
وقتی سخن از یک (سنت الهی) می گوییم مراد این نیست که فلان فعل خاص مستقیماً و بی واسطه از خدای متعال صادر می شود, بلکه ممکن است اسباب و وسایل بسیاری, اعم از طبیعی و عادی و فوق طبیعی و غیبی در کار آمده باشد و در عین حال فعل به خدای متعال منسوب شود. خدای متعال برای این که بینش و گرایش الهی و توحیدی ما را تقویت کند, افعال, کنش ها و واکنش های طبیعی و پدیده های مادی را نیز به خود نسبت می دهد. به همین ترتیب پدیده های انسانی, اعم از فردی و اجتماعی را نیز به خود منسوب می کند و بدین سان ما را با توحید افعالی آشناتر می سازد; مثلاً سرکوبی و در هم شکستن یک قوم را اگر چه به دست قوم دیگری صورت گرفته باشد به خود منتسب می سازد, خواه قومِ مهاجم و غالب, اهل حق باشد و خواه اهل باطل. بر اساس این دیدگاه است که ما قوانین اجتماعی را سنت های الهی در تدبیر جوامع بشری می نامیم.
بعضی اشکال گرفته اند که قوانین آفرینش و سنت های الهی می تواند استثنائاتی داشته باشد; بدین صورت که معجزات و کارهای خرق عادت و حتی دعاها و صدقات و احسان هایی که برخی انجام می دهند, نقض سنت الهی است.
در پاسخ می گوییم: اگر تغییراتی در سنت های جهان دیده می شود معلول تغییر شرایط است و بدیهی است که هر سنتی در شرایط خاص خود جاری است و با تغییر شرایط, سنتی دیگر جریان می یابد و آن سنت نیز در شرایط خاص خود جریان و کلیّت دارد; یعنی سنت و قانون هیچ گاه تغییر نمی کند, بلکه شرایط آن تغییر می کند و شرایط جدیدی به وجود می آورد; مثلاً اگر مرده ای به طور معجزه آسا زنده می شود, خود حساب و قانونی داشته است. همچنین اگر فرزندی همچون عیسی بن مریم( علیه السلام )بدون پدر متولد می شود, این رویه بر خلاف سنت الهی نیست, بلکه چون بشر همه سنت ها و قوانین آفرینش را نمی شناسد همین که چیزی را بر خلاف قانون و سنتی می پندارد می گوید: نقض قانون علیت است.
اما باید بدانیم که در بسیاری از موارد آنچه به عنوان قانون است, در واقع (پوسته و قشر قانون) است; مثلاً ما می پنداریم که سنت آفرینش حیات, این گونه است که همواره موجود زنده از ازدواج پدر و مادری حاصل می شود, لکن باید بدانیم که آفرینش عیسی بن مریم (قشر سنت) را بر هم زده, نه خود سنت را. 10
دانشمندان معتقدند که هر جامعه ای سنن و قوانینی دارد. در تاریخ بشر, کام یابی ها, ترقی و پیشرفت ها, ادِبارها و انحطاطها, بر اساس نظام و قانون خاصی است و هر یک علتی دارد. قرآن از قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ به لفظ (سنت الله) یا (سنن) تعبیر می کند. این کتاب شریف در بعضی از آیات, (سنت) را به خدای متعال نسبت می دهد; از جمله: (سنة الله التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلاً;11 سنت های خداوند برای گذشتگان هم بوده و در سنت های الهی هیچ تغییر و تحولی نیست), و در بعضی دیگر, (سنت) را به انسان ها نسبت می دهد; از جمله:
ـ (سنة الاولین) (سنت پیشینیان);
ـ (سنة من قد ارسلنا قبلک من رسلنا) (سنت پیامبران الهی قبل از تو);
ـ (سنن الذین من قبلکم) (سنت های گذشتگان).
امیر مؤمنان علی( علیه السلام ) نیز می فرماید: (روزگار همان طور که بر گذشتگان حکومت می کرد, بر شما هم حکومت خواهد کرد. )12
مقصود امام این است که سیر تاریخ کاملاً معقول و قانون مند است و در پشت رویدادهای گوناگون و غیر مرتبط در ظاهر, نظام معقول و سنت های خلل ناپذیر است که زیر بنای تاریخ و سیر جامعه را تشکیل می دهد و به مجموع رویدادهای غیر مرتبط, ربط و نظام می بخشد. 13
سنت های الهی با آزادی انسان, منافات و تضادی ندارند, به همین سبب در آیات قرآن هرگونه تغییر و تحولی بر اراده و عزم انسان ها و جامعه بنا شده است; هم چنان که فعالیت های فردی و اجتماعی نیز بر پایه اراده و اختیار افراد صورت می گیرد.
همچنین سنت های الهی با دستورات دینی و اخلاقی نظیر توکل, قضا و قدر و… تضاد ندارند, زیرا این موارد نیز جزء سنن الهی و کامل کننده یکدیگرند.
دین مقدس اسلام همان طور که پیروانش را به بهره گیری از عقل و تفکر دعوت کرده, به توکل بر خدا نیز فرا خوانده است. (در حدیث آمده است که از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)سؤال شد: با وجود این که هر حادثه ای که در جهان رخ می دهد به تقدیر الهی و قضای حتمی اوست, دعا و دوا چه اثری می تواند داشته باشد؟ در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است. در روایت دیگر آمده است که امام علی( علیه السلام ) در پای دیواری نشسته بود, متوجه شد که دیوار شکسته و ممکن است که فرو بریزد; فوراً برخاست و از آن جا دور شد. مردی اعتراض کرد که از قضای الهی می گریزی؟ یعنی اگر بنا باشد تو بمیری, خواه از کنار دیوار خراب فرار کنی یا فرار نکنی, خواهی مرد و اگر بنا نباشد صدمه ای به تو برسد, باز هم در هر صورت محفوظ خواهی بود. بنابر این فرار از زیر دیوار شکسته چه معنا دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود: از قضای الهی به سوی قَدَر الهی فرار می کنم. )14
سنت های الهی تقسیم های گوناگونی دارد. از یک منظر این است که به اخروی و دنیوی تقسیم می شوند. سنت های اخروی به زندگانی آن جهانی انسان ها و پاداش و کیفر اخروی اعمالشان مربوط است و سنت های دنیوی به زندگی این جهانی آدمیان مربوط است که به نوبه خود یا اختصاص به رفتارهای فردی دارند, یا به رفتارهای اجتماعی و یا رفتارهای فردی و اجتماعی.
سنت های دنیوی خود به دو دسته تقسیم می شوند. گاهی مطلقند و مسبوق به افعال انسان ها نیستند; مثل سنت هدایت توسط انبیا و سنت آزمایش. مردم چه بخواهند و چه نخواهند, هم مورد تبلیغ و ارشاد انبیا واقع می شوند و هم مورد ابتلا و امتحان. و گاهی مقید و مشروط هستند; مثل سنت امداد; یعنی مردم در ابتدا اراده دنیا یا آخرت می کنند و در راه خود به کوشش هایی دست می زنند و آن گاه امدادهای الهی به خوبان و به نحوی هم به بدان می رسد.
از سنت امداد که بگذریم, به سنت های دیگری می رسیم که در دو دسته قابل تقسیم اند:
1 ـ سنت های مقید و مشروطی که مخصوص اهل حق است. این سنت ها را می توان تحت چهار عنوان مندرج ساخت: 1 ـ زیادت نعمت های معنوی و اخروی; 2 ـ تحبیب و تزیین ایمان; 3 ـ زیادت نعمت های مادی و دنیوی; 4 ـ پیروزی بر دشمنان.
2 ـ سنت های مقید و مشروطی که مخصوص اهل باطل است. این سنت ها را می توان تحت هشت عنوان ذکر کرد: 1 ـ زیادت ظلالت ; 2 ـ تزیین اعمال; 3 ـ املا و استدراج; 4 ـ امهال; 5 ـ ابتلا به مصایب; 6 ـ تسلط مجرمان و مترفان; 7 ـ استیصال ; 8 ـ شکست از دشمنان. 15
پس از آن که انبیای الهی پیام خدای متعال را به گوش جهانیان رساندند و تا حد مقدور در هدایت آنان تلاش کردند و زمینه آزمایش آدمیان فراهم گشت, مردم به اختیار خود, راه حق و خیر یا باطل و شر را در پیش می گیرند. این موضع گیری های خوب و بد مردم در قبال تعالیم و احکام الهی سبب نمایان شدن یک سلسله از سنت های الهی دیگر می شود که چون معلول رفتار مردمند یا به تعبیری دیگر مقید و مشروط به کارهای آنانند, سنت های مقید و مشروط نام می گیرند.
عام ترین و کلی ترین سنتی که خدای متعال در پی اَعمال انسان ها اِعمال می کند, سنت (امداد) است; بدین معنا که خدای متعال هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادی باشند و در راه باطل و شر گام گذارند یاری می کند و هم کسانی را که جویای آخرت و کمالات اخروی باشند و در طریق حق و خیر قدم نهند; یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم می سازد. 16
قرآن کریم نه تنها قانونی بودن و سنت داشتن آفرینش را گوشزد می کند, بلکه می فرماید: خدا قانون خود را عوض نمی کند, ما باید خودمان را عوض کنیم: (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم. )17
1 ـ هر امتی, دوره و اجلی دارد: جامعه مانند فرد است. همان طور که یک فرد تا به سن بلوغ نرسد نسبت به هر چیز و هر کس حمله و هجوم دارد, جامعه نیز مدتی حالت تهاجمی دارد و پس از آن حالت تدافعی به خود می گیرد. این تهاجم و تدافع موجب می شود که نوعی فرهنگ و تمدن در جامعه به وجود آید, رشد کند, ضعیف و پیر شود و در نتیجه فرهنگ جدید, باز سیر خود را به سوی رشد و کمال و پیری و مرگ طی کند و باز در برابر نیروی تازه و جوان قرار گیرد.
2 ـ ستمگری مایه نابودی است: قرآن, ستمگری و خروج از خط عدالت و دادگری را مایه هلاکت و نابودی امت ها می داند. بر عکس, صلاح, تقوا و درست کاری را مایه بقای دولت ها و ملت ها می داند و امنیت و آرامش فردی و اجتماعی را در دوری از ستم و تعدی تلقی می کند.
دانشمندان بزرگ جهان معتقدند جنگ ها, خون ریزی ها, آدم کشی ها و مفاسد روز افزون امروز جهان, به دلیل نبودن موازنه بین خواسته های جسم و روح انسان است. اگر چه انسان دریا و فضا و صحرا را تسخیر نموده, اما فضایل اخلاقی را زیر پا گذارده است و همین امر موجبات نابودی او را فراهم خواهد آورد.
3 ـ صالحان, وارثان زمین می شوند: با این که روش تاریخ بشر تاکنون به صورت مبادله پیروزی بوده, ولی قرآن معتقد است مشیت الهی بر این تعلق گرفته که در آینده فقط صالحان وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهان و اداره امور را به دست خواهند گرفت و حق و حقیقت در موضع خود استوار خواهد بود و باطل بر آن پیروز نخواهد شد.
3 ـ استقرار آیین خدا و گسترش امنیت در جهان: قرآن معتقد است خداوند سرانجام آیینی را که برای بندگان خود پسندیده, در روی زمین مستقر خواهد ساخت; آیینی که از هر نوع شرک و دوگانه پرستی پیراسته است و بیم و ناامنی در آن راه نخواهد داشت. 18
5 ـ گسترش اسلام در سراسر جهان: قرآن در دو مورد19از برقراری آیین اسلام در جهان و پیروزی آنان بر دین های دیگر خبر داده که البته تاکنون محقق نگردیده است. طبق روایات, ظرف تحقق آن, دوره دیگری است که در آن دوره آخرین وصی پیامبر, حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ زمام امور را به دست می گیرد و اسلام را در سراسر شرق و غرب منتشر می سازد.
6 ـ پیروزی پیامبران: پیامبران در طول تاریخ برای اشاعه مکتب خود مجاهدت ها و کوشش ها کرده اند, اما به دلیل مخالفت های باطل گرایان هرگز نتوانسته اند آن را در سراسر جهان پیاده کنند. قرآن مبارزه اهل باطل را با مکتب حق یک مبارزه موقت تلقی می کند و معتقد است سنگرهای باطل سرانجام فرو خواهد ریخت و برنامه پیامبران در جهان گسترش پیدا خواهد کرد. 20
7 ـ در مبارزه حق و باطل, حق پیروز است: آیات قرآن نه تنها نظام تکوین را نظام خیر و غلبه خیر بر شر می داند, بلکه سرانجام نظام اجتماعی انسان را نظامی استوار می داند که در آن, نظام توحید بر نظام شرک غلبه کرده و پیروزی از آن صالحان و راست گویان خواهد بود: (بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مما تصفون. )21
8 ـ کمک های غیبی در سرانجام جامعه ها: قرآن معتقد است در سرانجام جامعه ها افراد فداکاری پیدا می شوند که با تمام قدرت در عزت اسلام و ذلت کفر می کوشند و از این طریق به گروهک ها هشدار می دهد که اگر از جاده مستقیم توحید منحرف شوند, هرگز آیین حق با انحراف آنان نابود نمی شود.
(استدراج, به معنای سوق دادن یا گرفتن به صورت تدریجی و مرحله به مرحله است). 22 علامه طباطبائی می نویسد: (استدراج, در لغت به معنای این است که کسی در صدد بر آید پله پله و به تدریج از مکانی یا امری بالا رود و یا پایین آید و یا نسبت به آن نزدیک شود, ولی در قرآن دلالت دارد بر این که مراد نزدیک شدن به هلاکت است یا در دنیا یا در آخرت. )23
سنت استدراج به این معناست که گاهی ممکن است خداوند نعمتی را برای انسان بفرستد و روز به روز آن را افزایش دهد و انسان ناسپاس به جای قدردانی و استفاده صحیح, به هوا و هوس بپردازد و روز به روز, قدم به قدم از انسانیت فاصله بگیرد و به تدریج به سوی هلاکت ابدی نزدیک شود. آیه زیر ضمن وعده عذاب به تکذیب کنندگان, شیوه اجرای عذاب را به صورت استدراج بیان کرده است: (و آنان که آیات ما را تکذیب کردند, از جایی که فهم آن نمی کنند به تدریج به عذاب و هلاکت می افکنیم. )24
در سنت استدراج, وفور نعمت برای کافران وجود دارد و این وفور نعمت مقدمه ای برای نزول عذاب خواهد بود. البته این در زمانی صورت می گیرد که در اثر الحاد, گناه و جنایت, امیدی به حیات جامعه و هدایت آن نباشد. در این زمان خداوند افراد آن جامعه را در بهره وری های مادی غوطه ور سازد تا تنها به آن دل خوش کنند و به گونه ای بی سابقه وسایل رفاه آنان فراهم شود و این همه نعمت, مقدمه و شروعی برای نزول عذاب الهی خواهد بود.
قرآن می فرماید: (پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند, ما هم ابواب هر نعمت را بر روی آنها گشودیم تا به نعمتی که به آنها داده شد مغرور شدند. پس ناگاه آنها را به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم که آن هنگام خوار و ناامید گردند. )25
سنت امتحان و آزمایش یا (سنت ابتلا), یکی از عمومی ترین سنت های الهی است. تفاوتی که میان امتحان الهی و امتحان بشری وجود دارد این است که ما غالباً از حقیقت اشیا بی خبریم و می کوشیم تا از مجرای آزمایش, نادانی خود را در باره باطن اشیا از میان ببریم; ولی نمی توان به خداوند علیم چنین نسبتی را داد و امتحان را وسیله حصول علم برای او دانست.
آزمایش الهی در حقیقت به منزله ایجاد زمینه های مختلف برای ظهور و بروز استعدادهایی است که در نهاد انسان قرار داده شده است تا در هر مورد, انسان انتخابگر, نیّت و تمایل درونی خود را نشان دهد, یکی از دو راه حق و باطل یا خیر و شر را برگزیند و در نهایت حاصل این گزینش را آشکارا مشاهده کند.
امتحان الهی نه به قشری خاص از افراد مربوط است و نه در زمان و مکانی مشخص صورت می پذیرد, بلکه همه انسان های مکلف در معرض امتحان خداوندی هستند. متأسفانه بسیاری از ما امور روزمرّه زندگی را غالباً جریاناتی عادی و نه آزمایش و امتحان تلقی می کنیم و می پنداریم که امتحانات الهی به لحظات سرنوشت ساز و استثنایی زندگی اختصاص دارند, در صورتی که با نگاهی دقیق در می یابیم هر ساعت از عمر ما با ده ها و شاید صدها امتحان الهی همراه است و شکست و پیروزی ما لحظه به لحظه در پرونده اعمالمان ثبت می گردد. خداوند در قرآن می فرماید: (آیا مردم می پندارند همین که گویند ایمان آوردیم, رها می شوند و آزمایش نمی شوند؟)26
حضرت علی( علیه السلام )می فرماید: (من خدا را به وسیله فسخ شدن تصمیم ها و باز شدن گره ها و شکستن همت های گرفته شده شناختم. )27
از این سخن فهمیده می شود در ورای تصمیم ها, عقدها, قراردادها و همت ها, قدرتی وجود دارد که می تواند اراده انسان و تصمیم ها را در هم بشکند و از عزم و تصمیم اتخاذ شده به گونه مرموزی جلوگیری کند.
در حدیثی وارد شده است: (امام علی( علیه السلام ) پس از بازگشت از جنگ صفین, در کوفه نشسته بود, پیر مردی رو به آن حضرت کرد و پرسید: آیا رفتن به شام با قضا و قدر الهی بود؟ امام فرمود: البته. بلکه هیچ دره ای را پایین نرفتیم و از هیچ تپه ای بالا نرفتیم مگر با قضا و قدر الهی. )28
پسران غالب اسدی حکایت کرده اند که در عصر روز عرفه در بیابان عرفات همراه امام حسین( علیه السلام ) بودیم. آن حضرت با کمال خشوع و بندگی از خیمه بیرون آمد و با جمع کثیری از اصحاب و فرزندانش بر دامنه چپ کوه ایستاد. صورت مبارک به جانب کعبه گرداند, دست ها را چونان افراد مستمند به سوی آسمان بالا برد و گفت: (حمد و سپاس خدایی را که چیزی نمی تواند قضا و خواسته او را رد کند و از عطا و بخشش او جلوگیری نماید. )29
زلزله همانند رعد و طوفان, از سنت های طبیعی الهی و واقعیتی محسوس و ملموس است. حضرت علی ( علیه السلام )فرمود: (بلا برای ستمگر, تأدیب و برای مؤمن, امتحان و برای پیامبران, درجه و مقام است. )30
در روایت است که پیامبر (صلی الله علیه و آله)در منزل یکی از مسلمانان مرغی را دید که بر روی دیوار تخم گذاشت, اما تخم نیفتاد و نشکست. آن مرد گفت: به خدا سوگند, هیچ گاه به من آسیبی نرسیده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که هرگز مصیبتی نبیند مورد لطف خدا نیست. آن گاه از خانه آن مرد بیرون رفت. 31
امام علی( علیه السلام )می فرماید: (در ناز و نعمت زیستن و از سختی ها دوری گزیدن, موجب ضعف و ناتوانی است. شرایط دشوار و ناهموار آدمی را نیرومند ساخته و جوهر هستی او را آب دیده می گرداند. خداوند مصایب و سختی ها را در برنامه تکوین بشر قرار داده است. )32
حضرت باقر( علیه السلام ) می فرماید: (همانا خدای تعالی تفقد کند مؤمن را به بلا, چنانچه تفقد کند مردی عیال خود را به هدیه از سفر, و هر آینه پرهیز دهد او را از دنیا, چنانچه پرهیز دهد طبیب مریض را. )33
سماعه از امام صادق( علیه السلام ) نقل می کند که فرمود: (همانا در کتاب علی( علیه السلام ) است این که سخت ترین مردم از حیث بلا پیغمبرانند, پس جانشینان آنها, پس نیکوتر, پس نیکوتر. )34
امام علی( علیه السلام ) در نهج البلاغه می فرماید: (کسی که خداوند به مواهب و امکاناتش وسعت بخشد و آن را مجازات استدراجی نداند, از نشانه خطر غافل مانده است. )35
همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود: زمانی فرا می رسد که هیچ چیز در آن زمان پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل و فزون تر از دروغ بر خدا و پیغمبر نیست. تا آن جا که می گوید: در آن زمان افرادی هستند که به مجرد شنیدن آیه ای از قرآن آن را تحریف می کنند و از آیین خدا خارج می شوند و پیوسته از آیین این زمامدار به آیین آن زمامدار و از دوستی یکی به دیگری و اطاعت سلطانی به سلطان دیگر و از پیمان یکی به دیگری منتقل می گردند و سرانجام از راهی که متوجه نیستند گرفتار مجازات استدراجی پروردگار می شوند. 36
معمولاً برای بقای یک نظام یا یک جامعه, بر عوامل قدرت حساب می شود. داشتن قدرت نظامی, شکوفا بودن اقتصاد, پیشرفت های علمی, آبادانی شهرها و نظایر آن, از جمله نشانه های ثبات و پایداری نظام و جامعه تلقی می گردد. اما گاهی در پشت این مظاهر قدرت, عوامل سقوط و انحطاط در آن جامعه رخنه می کند و در بطن آن پرورش می یابد و در نتیجه طبق سنت الهی محکوم به نابودی می شود. در چنین حالتی است که هیچ یک از عوامل قدرت نمی تواند در مقابل سنت های الهی مقاومت کند و نظام را از سقوط نجات دهد. قرآن کریم این موضوع را در آیاتی مطرح کرده و به طغیان گرانی که به قدرت خود مغرورند و خود را شکست ناپذیر می دانند یادآور می شود که سنت های الهی آن چنان قوی و تخلف ناپذیرند که هیچ عاملی نمی تواند در برابر آنها ایستادگی کند و حتی ممکن است همان چیزی که به عنوان عامل بقای آن نظام شناخته می شود, به یک عامل سقوط و نابودی بدل شود. پاره ای از آیات قرآن در این زمینه که اشاره به محورهای ویژه ای دارد, عبارت اند از:
الف) قدرت نظامی و آثار تمدن: (آیا در روی زمین سیر نمی کنند تا ببینند سرانجام گذشتگان چگونه بود؟ آنها هم از لحاظ قدرت و نیرو و هم از لحاظ داشتن آثار در روی زمین از اینان قوی تر بودند. پس خداوند آنها را به خاطر گناهانشان هلاک کرد. )37
ب) کثرت مال و فرزند: (و خداوند آنان (کفار و منافقان) را لعنت کرد و برای آنهاست عذابی پایدار; مانند کسانی که پیش از شما بودند و از لحاظ قدرت و کثرت اموال و فرزندان از شما نیرومندتر بودند. )38
ج) نیرومندی و کثرت جمعیت: (آیا نمی داند که خداوند پیش از او نسل هایی را هلاک نمود که از لحاظ قدرت و کثرت جمعیت از او نیرومندتر بودند؟)39
د) آبادانی شهرها: (آیا در روی زمین سیر نمی کنند تا ببینند سرانجام پیشینیان چگونه بوده است؟ کسانی از لحاظ قدرت قوی تر بودند و زمین را کاویدند و آن را آباد ساختند و بیشتر از ایشان آباد کردند. )40
با تتبع در این آیات و آیات مشابه روشن می شود وقتی در جامعه ای عوامل سقوط رخنه کرد و طبق سنت های الهی محکوم به سقوط شد, دیگر هیچ یک از مظاهر قدرت نمی تواند آن را نجات دهد.
1ـ انفال (8) آیه 38.
2ـ المیزان, ج 9, ص 75.
3ـ مجمع البیان, ج 4, ص 833.
4ـ بحار الانوار, ج 71, ص 258.
5ـ احزاب (33) آیه 62.
6ـ قمر (54) آیه 51.
7ـ نساء (4) آیه 123.
8ـ تفسیر المنار, ج 5, ص 434.
9ـ علی کرمی, ظهور و سقوط تمدن ها, ص 249 ـ 250.
10ـ ر. ک: مرتضی مطهری (ره), عدل الهی, ص 131.
11ـ فتح (48) آیه 23.
12ـ نهج البلاغه, خطبه 152.
13ـ منشور جاوید در قرآن, ص 343.
14ـ مرتضی مطهری (ره), عدل الهی, ص 116.
15ـ ر. ک: محمد تقی مصباح یزدی, جامعه و تاریخ از
دیدگاه قرآن, ص 437 ـ 458.
16ـ همان, ص 426 ـ 434.
17ـ رعد (13) آیه 11.
18ـ نور (24) آیه 55.
19ـ توبه (9) آیه 33 و صف (61) آیه 9.
20ـ صافات (37) آیات 171 ـ 173.
21ـ انبیاء (21) آیه 18.
22ـ بینش اسلامی (1 و 2) دوره پیش دانشگاهی, ص69, پاورقی.
23ـ المیزان, ج 16, ص 256.
24ـ اعراف (7) آیه 182.
25ـ انعام (6) آیه 44.
26ـ عنکبوت (29) آیه 2.
27ـ نهج البلاغه, قصار 250.
28ـ توحید صدوق, ص 236.
29ـ مجله با معارف اسلامی آشنا شویم, شماره 50, ص 25.
30ـ بحار الانوار, ج 67, ص 235.
31ـ ر. ک: مرتضی مطهری, عدل الهی, ص 180.
32ـ همان, ص 177.
33ـ همان, ص 169.
34ـ همان, ص 166.
35ـ تفسیر نمونه, ج 7, ص 34.
36ـ همان.
37ـ غافر (40) آیه 21.
38ـ توبه (9) آیه 69.
39ـ قصص (28) آیه 78.
40ـ روم (30) آیه 9.
- ۹۴/۰۹/۰۴