امتحان: قرار دادن انسانها در بستر حوادث تکوینی و تشریعی برای رسیدن آنان به کمال لایق خویش
- دوشنبه آذر ۹ ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
- ۰ حرفهای شما
امتحان در لغت به معنای آزمودن است.[1] این واژه از ریشه «م ـ ح ـ ن» به معنای تازیانه زدن و گداختن گرفته شده است؛ «امتحنتُ الذهب» یعنی طلا را در آتش قرار دادم تا آزمایش شده و خالص شود.[2] به گفته برخی تصفیه و تخلیص از آثار و لوازم امتحان است.[3] امتحان با توجه به معنای ریشه آن در مواردی بهکار میرود که با سلب آسایش و آرامش ظاهری همراه است.
واژههای دیگری چون «تمحیص»، «ابتلاء» و «فتنه» نیز به نوعی مفید معنای آزمایش و هریک دارای خصوصیتی است. تمحیص آزمونی است که با آن چیزی را از آلودگی پیراسته و از عیوب و زواید خالص سازند.[4] گفته شده: از آنرو که در برخی موارد تمحیص در برابر محق بهکار رفته و محق بر نقصان و محو شدن دلالت میکند، در تمحیص این خصوصیت وجود دارد که با ابقا و تثبیت همراه است.[5] ابتلاء از ریشه بِلْو یا بِلْیْ به معنای امتحان است[6]که با عنایت به لحاظ معنای قدمت، کهنگی و فرسودگی[7] در ریشه اخیر بیشتر با امور مدتدار تحقق یافته و نوعاً در مواردی که با مصیبتها و مکاره و مشقتها همراه است بهکار میرود[8]، گرچه به آن موارد اختصاص نداشته درباره نعمت نیز استعمال میشود.[9]
فتنه به معنای آزمودن[10] از ریشه «ف ـ ت ـ ن» به معنای شیفتگی و شیدایی است.[11] فتنه با توجه به معنای ریشه آن، آزمودنی است که با امور به ظاهر زیبا و فریبا صورت پذیرد. مؤیّد این مطلب بهکار رفتن فتنه در برخی آیات (تغابن/64 ، 15) و نیز در لغت[12] درباره مال* و فرزندان است. برای فتنه معانی دیگری نیز گفته شده[13] که کاربرد فتنه درباره برخی از آنها چون قتل، شرک، کفر و ... از باب تسمیه مسبّب به اسم سبب است، زیرا فتنه میتواند زمینه ارتکاب آنها را فراهم آورد. به نظر میرسد همه واژگان یاد شده به نوعی دربردارنده مفهوم امتحان است؛ گو اینکه در چگونگی این دلالت به صورت تضمن، التزام یا مطابقت یکسان نیستند.
امتحان از منظر مفسران به وجوه گوناگون تفسیر شده است؛ از جمله: 1. تربیت انسانها و دعوت ایشان به سوی حسن عاقبت و سعادت.[14] 2. تشریع اوامر و نواهی و جعل تکالیف برای مردم.[15] 3. تمرین دادن و آماده ساختن بندگان.[16] 4. ایجاد شناخت و معرفت در قلب انسان.[17] 5 . بخشیدن صبر و مقاومت در برابر مشکلات.[18] در یک جمعبندی شاید بتوان گفت که امتحان در فرهنگ قرآن قرار دادن انسانها در بستر حوادث گوناگون تلخ و شیرین با هدف رسیدن آنان به کمال لایق خویش است و در آیات پرشماری با واژههای یاد شده و غیر آنها مطرح گردیده و به بررسی ابعاد مختلف آن پرداخته شده است؛ مانند: سنت امتحان و ضرورت آن (عنکبوت/29، 2)، فلسفه و اهداف امتحان (عنکبوت/29، 3)، امتحان و علم الهی (عنکبوت/29، 1)، ابزارها و شیوههای امتحان (انفال/8 ، 28) و راه موفقیت در امتحان. (بقره/2،155)
امتحان سنت الهی:
امتحان از جمله سنتهای قطعی الهی است: «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوا اَن یَقولوا ءامَنّا وهُم لایُفتَنون» (عنکبوت/29، 2 و نیز بقره/2، 214) اصل این سنت در عالم تشریع و تکوین براساس قوانین دائمی و ثابت استوار است و هیچگونه تبدیل و جایگزینی: «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبدیلاً» (فاطر/35، 43) و تحویل و دگرگونی را برنمیتابد: «و لَنتَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحویلا» (فاطر/35،43)[19] سنت امتحان همچون دیگر سنتهای* خداوند مطلق و فراگیر است، ازاینرو به دوره و گروهی خاص از انسانها اختصاص ندارد و بر همه افراد و اقوام از گذشته و حال و آینده حاکم است.[20] امتحان به مقتضای عموم «الناس» (عنکبوت/29، 2) شامل انسانهای عادی و توده مردم و نیز شامل انسانهای والا همچون انبیای الهی میگردد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) را خدای متعالی به کلماتی آزمود[21]: «اِذِ ابتَلی اِبرهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمـت ...» (بقره/2، 124) چنانکه حضرت موسی(علیه السلام) به فتنههای سخت و شدید آزموده شد[22]: «و فَتَنّـکَ فُتونـًا» (طه/20، 40) بدیهی است که امتحان همگان در یک سطح نبوده و هر کسی به اندازه دین[23] و ایمان و حسن رفتارش امتحان میشود و هر که ایمانش صحیحتر و عملش نیکوتر است امتحان وی شدیدتر است[24]، چنانکه به تصریح قرآن کریم خداوند هیچکس را بیش از وسع وی تکلیف نمیکند: «لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها» (بقره/2، 286) و اهل ایمان نیز از خداوند میخواهند تا ایشان را به اعمال سنگین و طاقتفرسا مکلف نسازد: «رَبَّنا ... وَ لاتَحمِل عَلَینا اِصرًا ... و لاتُحَمِّلنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ ...» (بقره/2،286) از رسولخدا(صلی الله علیه وآله)سؤال شد: آزمون چه کسانی دشوارتر است؟ فرمود: پیامبران، آنگاه دیگر انسانها بر حسب مراتب خویش.[25] در روایتی امام صادق(علیه السلام)حتی اندوهی را که بر مؤمن وارد میشود و راز آن را نمیداند مایه زدودن گناهان وی دانسته است.[26]
فلسفه امتحان و اهداف آن:
خدای متعالی موجودات را آفریده و آنها را به سوی کمال وجودیشان هدایت کرده است: «رَبُّنَا الَّذی اَعطی کُلَّ شَیء خَلقَهُ ثُمَّ هَدی» (طه/20، 50) این همان هدایت تکوینی است که انسان ضمن برخورداری از آن از هدایت خاص دیگری نیز بهره میبرد. هدایت خاص انسان با جعل قوانین الهی و تشریع اوامر و نواهی برای وی تحقق مییابد تا او با اختیار و اراده خود راه کمال را پیموده و از این رهگذر، امتحان خود را پس داده قوای بالقوه خود را به فعلیت، و کمالهای مکنون خویش را به منصّه ظهور رسانده و به جایگاه نهایی لایق خود، سعادت ابدی یا شقاوت دائمی: «فَمِنهُم شَقیٌّ و سَعید» (هود/11،105) و مقام شکرگزاری یا ناسپاسی برسد[27]: «اِنّا هَدَینـهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِرًا و اِمّا کَفوراً» (انسان/76، 3)، بر این اساس، پیروزی یا شکست در آزمونهای الهی، هر یک دارای نتایج ویژهای است، چنان که خداوند به کسانی که در برابر سختیهای امتحان شکیبا باشند و از امتحان الهی سربلند بیرون آیند بشارت داده و آنان را مشمول درودها و رحمت الهی دانسته است: «و لَنَبلُوَنَّکُم ... و بَشِّرِ الصّـبِرین * اُولـئِکَ عَلَیهِم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَة ...» (بقره/2،158 ـ 157) و پس از تأکید بر این مطلب که اموال و فرزندان انسانها وسیله آزموناند، بیان داشته که در نزد خداوند (برای کسانی که در این امتحان پیروز شوند) اجری بزرگ است: «و اعلَموا اَنَّما اَمولُکُم و اَولـدُکُم فِتنَةٌ واَنَّ اللّهَ عِندَهُ اَجرٌ عَظیم» (انفال/8 ،28) افزون بر آنچه گذشت قرآن کریم در برخی از آیاتی که از نمونهها و مصادیق امتحان سخن به میان آورده، به جزئیات فلسفه امتحان نیز اشاره کرده است:
1. توبه و بازگشت به حق:
خدای متعالی برخی بندگان خود را به شادیها و غمها، بدیها و نیکیها آزموده تا اندرز گرفته توبه کنند و به حق باز گردند[28]: «و بَلَونـهُم بِالحَسَنـتِ والسَّیِّـاتِ لَعَلَّهُم یَرجِعون» (اعراف/7،168) براساس آیه 126 توبه/9 منافقان بهرغم آنکه میدیدند در سال یک یا دوبار آزموده میشوند باز هم توبه نمیکردند: «اَوَ لا یَرَونَ اَنَّهُم یُفتَنونَ فی کُلِّ عام مَرَّةً اَو مَرَّتَینِ ثُمَّ لا یَتوبونَ ولا هُم یَذَّکَّرون»
2. خالص کردن مؤمنان و نابودی کافران:
خدای سبحان در گذر زمان و به تدریج با آزمونها اهل ایمان را از شائبههای کفر و نفاق و فسق دور ساخته و ایمان آنان را خالص و شفاف میگرداند و کافران را که کفر و شرک و مکر آنان را فراگرفته به «محق» و نابودی میکشاند[29]:«... و لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا و یَمحَقَ الکـفِرین» (آلعمران/3،141)
3. ظاهر ساختن باطن انسانها و جداسازی انسانهای پاک از خبیث:
امتحان برای ظاهر کردن سریرههای انسانها و پیدا شدن اخلاص* یا نفاق* آنان است[30]: «... و لِیَبتَلِیَ اللّهُ ما فی صُدورِکُم ولِیُمَحِّصَ ما فی قُلوبِکُم ...» (آلعمران/3،154)، بنابراین خداوند براساس سنت امتحان[31] پاکان را از افراد خبیث و پلید جدا میسازد: «... حتی یَمیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ» (آلعمران/3، 179)
4. شناخته شدن نیکوکارتران:
خدای سبحان آسمانها و زمین (هود/11،7) و مرگ و زندگی (ملک/67 ،2) را آفرید و آنچه را روی زمین است زینت قرار داد (کهف/18،7) تا انسانها را بیازماید و معلوم شود چه کسی عملش نیکوتر است: «لِیَبلُوَکُم اَیُّکُم اَحسَنُ عَمَلاً» (هود/11،7؛ ملک/67 ،2، کهف/18،7)
5 . مشخص کردن میزان صداقت و کذب افراد:
امتحان برای آن است که میزان صداقت افراد در ایمان و اعتقادشان روشن شده و آنانکه صادقانه از خدا اطاعت کرده و رسول وی را اجابت میکنند از دروغگویانی که برای منافع دنیوی به او میگرایند مشخص شوند[32]: «و لَقَد فَتَنَّا الَّذینَ مِن قَبلِهِم فَلَیَعلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقوا ولَیَعلَمَنَّ الکـذِبین» (عنکبوت/29،3)
یکی از نشانههای صداقت آن است که باطن انسان مخالف ظاهرش نبوده و در نتیجه در آشکار و نهان خدا ترس باشد، چنانکه خداوند با برخی از احکام دینی، مؤمنان را میآزماید تا مشخص شود چه کسی در پنهانی از خداوند میترسد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لَیَبلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیء مِنَ الصَّیدِ ... لِیَعلَمَ اللّهُ مَن یَخافُهُ» (مائده/5 ،94)
6 . سنجش میزان صبر بر محرومیتها و رضایت از برخورداریها:
انسانها به وسیله یکدیگر امتحان میشوند تا اینکه شکیبایی آنها معلوم گردد: «و جَعَلنا بَعضَکُم لِبَعض فِتنَةً اَتَصبِرونَ ...» (فرقان/25، 20) و رضایت هرکس به آنچه از آن برخوردار شده یا از آن محروم گشته آشکار شود.[33]
7 . شناخته شدن مجاهدان و صابران:
از دیگر اهداف امتحان در آیه 31 محمّد/47 شناخت پیکارگران و صابران بیان شده است تا بدین وسیله ایشان پاداش خود را دریافت دارند[34]: «و لَنَبلُوَنَّکُم حَتّی نَعلَمَ المُجـهِدینَ مِنکُم والصّـبِرینَ» گذشته از موارد یاد شده در روایات نیز تهذیب نفس، رسیدن به مقام* رضا[35] و رسیدن انسانها به پاداش و کیفر اعمال نیک و بد خویش از فلسفههای امتحان یاد شده است.[36]
8 . دستیابی به تقوا:
خداوند مؤمنان را تمرین داده یا سختی و مشقت را بر آنان تحمیل میکند تا با این امتحان الهی، قلبهایشان به تقوا متخلق گردد.
نتیجه اینگونه دستیابی به تقوا آن است که شخص به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) احترام گذاشته و هنگام سخن گفتن در محضر ایشان صدای خود را فرود میآورد: «اِنَّ الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولـئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی» (حجرات/49،3)[37]
9. مشخص شدن شاکر و ناسپاس:
به جز مواردی که در آن خداوند مستقیماً فلسفه امتحان را بیان داشته، در آیهای نیز از قول حضرت سلیمان(علیه السلام)چنین نقل کرده که برخورداری وی از فضل الهی برای امتحان اوست تا معلوم گردد که وی سپاسگزاری* میکند یا کفران میورزد: «قالَ هـذا مِن فَضلِ رَبّی لِیَبلُوَنی ءَاَشکُرُ اَم اَکفُرُ» (نمل/27،40)
امتحان و علم الهی:
در بعضی از آیات مورد بحث، هدف از امتحان علم و آگاهی خداوند ذکر شده است (آلعمران/3، 142؛ عنکبوت/29، 3؛ محمّد/47، 31)؛ اما چون خدای سبحان به همه اشیا و حقایق آنها آگاهی دارد: «اِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیء عَلیم» (عنکبوت/29، 62) و حتی این آگاهی پیش از وجود یافتن آنهاست (حدید/57 ،22) چیزی بر او پوشیده نیست: «و ما یَعزُبُ عَن رَبِّکَ مِن مِثقالِ ذَرَّة ...» (یونس/10، 61) تا بخواهد مانند انسانها با آزمودن کسی چیزی را برای خود روشن سازد[38]. پس چگونه در برخی از آیات، هدف آن را آگاهی یافتن خود یاد کردهاست؟
در پاسخ باید گفت علمی که هدف امتحان قرار گرفته است به معنای ظهور و انکشاف حال بندگان و ایمان آنان[39] و در واقع ممتاز شدن خود معلوم، در خارج است، چنانکه در آیه 31 محمّد/47، هدف امتحان ممتاز شدن مجاهدان مؤمن از دیگران دانسته شده است[40] و به عبارت دیگر هدف امتحان، تحقق علمی است که خداوند در مرتبه فعل[41] به اشیا دارد. گفتنی است که این علم عین وجود اشیا در خارج است.[42] با توجه به این پاسخ، جواب اشکال دیگری که بر تعلیق علم الهی به امتحان مطرح شده مبنی بر اینکه علم الهی حادث خواهد شد، روشن میگردد، زیرا آنچه حادث است تعلق علم به معلوم پس از پدید آمدن معلوم و تحقق آن در خارج است؛ نه علم الهی. برخی با التزام به تقدیر در آیه 31 محمّد/47 علم مذکور را علم اولیای خدا دانسته و اسناد آن به خدا را تشریفی گرفتهاند، چنانکه اذیت خدا در آیه «اِنَّ الَّذینَ یُؤذونَ اللّهَ ...» (احزاب/33، 57) اذیت اولیای وی دانسته شده[43] یا تأسف خداوند در آیه «فَلَمّا ءاسَفونَا انتَقَمنا مِنهُم ...» (زخرف/43،55) به تأسف اولیای وی تفسیر شده است.[44]
به گفتهای در این آیات خداوند خواسته است مانند کسی که میخواهد از احوال دیگری با خبر شود، با بندگان خود رفتار کند.[45]
ابزارها و شیوههای امتحان:
خداوند انسانها را با شیوهها و ابزارهای گوناگون میآزماید؛ گاهی با امور ملایم با طبع و چیزهای خیر و نیک و زمانی با ناملایمات و بدیها (رنجها، مشقتها و مشکلات): «و نَبلوکُم بِالشَّرِّ و الخَیرِ فِتنَةً» (انبیاء/21،35)، «و بَلَونـهُم بِالحَسَنـتِ والسَّیِّـاتِ» (اعراف/7،168)، «فَاَمَّا الاِنسـنُ اِذا مَا ابتَلـهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ ونَعَّمَهُ ... و اَمّا اِذا ما ابتَلـهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ ...» (فجر/89 ، 15 ـ 16) آیاتی که در آنها به ابزارها و شیوههای آزمون اشاره شده بر دو قسم است: 1. قوانین کلی که در گذشته و حال و آینده میتواند مصادیقی داشته باشد. 2. موارد خاص و جزئی که از تحقق امتحان با ابزار و چشم بر شیوههای خاص در گذشته خبر داده است؛ ولی در عین حال خود میتواند هشداری برای تکرار وقوع مثل آن در زندگی انسانها در هر زمانی باشد که به نمونههایی از هر دو قسم با ترتیب یاد شده اشاره میشود:
1. قوانین کلی:
در این قسم میتوان امتحان با امور ذیل را یاد آور شد:
الف. مال، فرزند ونعمتهای دنیا:
مال و فرزند* که از آن در قرآن به زینت زندگی دنیا تعبیر شده: «اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنیا» (کهف/18،46) ازجمله ابزارهای امتحان بهشمار میآید: «لَتُبلَوُنَّ فی اَمولِکُم ...» (آلعمران/3،186)، «اِنَّما اَمولُکُم واَولـدُکُم فِتنَةٌ» (تغابن/64 ، 15)، «ولا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ اِلی ما مَتَّعنا بِهِ اَزوجـًا مِنهُم زَهرَةَ الحَیوةِ الدُّنیا لِنَفتِنَهُم فیه» (طه/20،131) مقصود از«زَهرَةَ الحَیوةِ الدُّنیا» در این آیه زینت و شادی دنیاست که گروهی از کافران از آن برخوردار شدهاند.[46] مال میتواند ازاینجهت برای شخص متمکن و برخوردار وسیله امتحان باشد که معلوم شود با حقوق خدا و اولیای او و مردم در مال خود چگونه رفتار میکند. آیا به وظیفه شرعی و اخلاقی خود در این زمینه عمل میکند و زکات، صدقات و نفقات واجب و مستحب را میپردازد، در امور عام المنفعه شرکت میکند و به وضع مستمندان و تهیدستان رسیدگی میکند[47]:«فِی اَمولِهِم حَقٌّ مَعلوم * لِلسّائِلِ والمَحروم» (معارج/70، 25) و آیا اصلاً توجه دارد که بهرهمندی، خود امتحان الهی است: «فَاَمَّا الاِنسـنُ اِذا مَا ابتَلـهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ و نَعَّمَهُ ...» (فجر/89،15) یا چون قارون آن را محصول تلاش و دستاورد دانش خود میداند: «اِنَّما اوتیتُهُ عَلی عِلم عِندی ...» (قصص/28، 78)، در حالی که علم و دانش موهبتی از جانب خداست و نعمتها وسیله آزمایش است[48] و آیا در بهرهبرداری از آن راه میانه را برمیگزیند یا اسراف و تبذیر در آن روا میدارد؟
فرزندان ازاینرو میتوانند وسیله امتحان باشند که پدر و مادر بر اثر محبت مفرط به آنان درصدد جمع اموال برای ایشان برآمده و از انجام وظایف مالی خود بازمانده، گرفتار معصیت الهی میشوند.[49]
ب. خوف:
خداوند انسانها را به طور حتم با ترس* میآزماید: «و لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیء مِنَ الخَوفِ ...» (بقره/2، 155) در جنگ احزاب مسلمانان به هنگام رویارویی با دشمنان چنان دچار ترس شدید گشتند که چشمهاشان خیره و جانهای آنان به لب رسید. خداوند از این حالت ایشان به امتحان یاد کرده است: «... اِذ زاغَتِ الاَبصـرُ و بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ ... هُنالِکَ ابتُلِیَ المُؤمِنونَ ...» (احزاب/33،10 ـ 11)
ج. گرسنگی:
از دیگر شیوههای آزمون الهی گرسنگی است: «و لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیء مِنَ ... الجوعِ ...» (بقره/2، 155) از غلبه گرسنگی* بر مسلمانان در ابتدای مهاجرت ایشان به مدینه به عنوان نمونهای از این امتحان یاد شده است. گفته میشود: رسولخدا(صلی الله علیه وآله) بر اثر شدت گرسنگی سنگ بر شکم خود میبست.[50]
د. کاهش اموال، جانها و میوهها:
خدای متعالی انسانها را به نقص و زیانهای مالی و جانی و کاستی در ثمرات و محصولات میآزماید: «ولَنَبلُوَنَّکُم ... و نَقص مِنَ الاَمولِ والاَنفُسِ والثَّمَرتِ ...» (بقره/2،155) از دست دادن دوستان و بستگان بر اثر مرگ* و نیز مصائب جسمی چون بیماریها و جراحتها از مصادیق امتحان با جان به شمار آمده است.[51]
هـ . تفاوت افراد در برخورداری از امکانات و کمالات:
تفاوت انسانها در اوصاف و کمالات خویش و نیز تنوع منصب و مقام آنان وسیلهای برای امتحان آنها به یکدیگر است: «... و رَفَعَ بَعضَکُم فَوقَ بَعض دَرَجـت لِیَبلُوَکُم فی ما ءاتـکُم» (انعام/6 ،165)، «و کَذلِکَ فَتَنّا بَعضَهُم بِبَعض لِیَقولوا اَهـؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیهِم مِن بَینِنا ...» (انعام/6 ، 53) برخی انسانها در این آزمون به کمالاتی که به دیگران داده شده حسد میورزند.[52] در ذیل آیه 53 انعام/6 به حسادت ورزیدن رؤسای کافران به تهیدستان صحابه بر اثر سبقت ایشان در اسلام اشاره شده است.[53]
گاهی ضعف و ذلت مؤمنان دستمایه امتحان ظالمان یا کافران میشود تا در تسلط و ظلم نسبت به آنها طمع کنند، ازاینرو مؤمنان درخواست میکنند که خداوند ایشان را وسیله آزمایش ستمگران و کافران قرار ندهد: «رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَةً لِلقَومِ الظّــلِمین» (یونس/10،85)، «رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَةً لِلَّذینَ کَفَروا» (ممتحنه/60 ،5) گفتنی است که اختلاف شرایع الهی و نقص و کمال آنها نیز مایه امتحان پیروان ادیان آسمانی است: «و لِکُلّ جَعَلنا مِنکُم شِرعَةً ومِنهاجـًا ولَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم اُمَّةً واحِدَةً ولـکِن لِیَبلُوَکُم فی ما ءاتـکُم» (مائده/5 ،48)
و. جهاد:
جهاد با دشمنان، از ابزارهای آزمایش مؤمنان است که از نظر قرآن راه بهشت بدون پیمودن آن هموار نمیشود:«اَم حَسِبتُم اَن تَدخُلوا الجَنَّةَ ولَمّا یَعلَمِ اللّهُ الَّذینَ جـهَدوا مِنکُم ...» (آلعمران/3، 142) جهاد از جهات گوناگون میتواند وسیلهای برای امتحان باشد؛ گاهی از جهت تحمل دشواریها و مشقتهای نبرد یا از جهت از دست رفتن و شهادت گروهی به هنگام رزم، و زمانی از جهت شکست (آلعمران/3، 152) و تأخیر در دستیابی به پیروزی[54] یا حتی از این جهت که با پیروزی به دست آمده ممکن است گرفتار غرور شوند و پیروزی را دستاورد خود بدانند، در حالی که از نظر قرآن حتی تیری که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در میدان نبرد میاندازد در واقع آن را خدا انداخته است: «و ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ و لـکِنَّ اللّهَ رَمی» و در صدر همین آیه میفرماید: اگر شما به کشتن دشمنان افتخار میکنید پس شما آنها را نکشتید و خداوند آنها را کشته است[55]: «فَلَم تَقتُلوهُم ولـکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُم» (انفال/8 ، 17) فرمانهای خداوند در ضمن پیکار نیز میتواند از دیگر مصادیق امتحان به وسیله جهاد در ضمن آن به شمار آید، چنانکه سپاهیان طالوت* در مبارزه با جالوت و سپاه وی مأمور شدند از نهر آبی که در پیش رو داشتند مگر اندکی ننوشند: «اِنَّ اللّهَ مُبتَلیکُم بِنَهَر فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنّی ومَن لَم یَطعَمهُ فَاِنَّهُ مِنِّی اِلاّ مَنِ اغتَرَفَ غُرفَةَ بِیَدِهِ ...» (بقره/2، 249)
ز. دسترسی آسان به شکار در حال احرام:
خداوند مسلمانان را در حال احرام به چیزی از شکار که در دسترس و تیررس آنان قرار دارد میآزماید: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لَیَبلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیء مِنَ الصَّیدِ تَنالُهُ اَیدیکُم و رِماحُکُم» (مائده/5 ، 94) با توجه به نیاز شدید مسلمانان در حدیبیه به غذا و با توجه به تردّد وسوسهانگیز حیوانات در پیرامون خیمهها بهگونهای که با دست میتوانستند آنها را بگیرند، ممنوعیت آنان از این کار و تحمل محرومیت از آن شکارها در آن هنگام، آزمون بزرگ الهی برای آنان محسوب میگردید.[56]
ح. فرمان به لزوم وفای به عهد و پیمان:
در آیات 91 ـ 92 نحل/16 خداوند بعد از آنکه به مؤمنان فرمان میدهد تا به عهد و پیمان خویش پایبند بوده و آن را نشکنند تأکید میکند این امر و دستور چیزی است که مؤمنان با آن آزموده میشوند: «واَوفوا بِعَهدِ اللّهِ اِذا عـهَدتُم ولا تَنقُضُوا الاَیمـنَ بَعدَ تَوکیدِها ... * اِنَّما یَبلوکُمُ اللّهُ بِهِ ...» (نحل/16،91 ـ 92)[57]
ط. امهال و تأخیر در عذاب:
ممکن است قومی مستحق عذاب باشند؛ امّا خداوند عذاب آنها را به تأخیر اندازد تا با ابهام در زمان نزول عذاب، آنها را بیازماید[58]: «اِن اَدری لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم ...» (انبیاء/21،111)
2. موارد خاص
الف. امتحان ابراهیم(علیه السلام) به کلمات:
خداوند حضرت ابراهیم* را به وسیله کلماتی آزمود و پس از موفقیت، وی را به منصب امامت برگزید[59]: «و اِذِ ابتَلی اِبرهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمـت فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِمامـًا ...» (بقره/2، 124) در تبیین مراد از کلمات نظرات گوناگونی ارائه شده است:
یک. مجموعه قضایایی که برای آن حضرت اتّفاق افتاده و پیمانهای الهی که وی به خدا سپرده است، همچون آزمایش به ستارهها، بتها، ورود در آتش، هجرت، قربانی فرزند و غیر اینها که با آنها لیاقت آن حضرت برای احراز مقام امامت ثابت شد، چنان که به تصریح قرآن، یکی از آشکارترین امتحانات ابراهیم(علیه السلام) آزمایش ایشان در قربانی کردن اسماعیل(علیه السلام) است: «اِنَّ هـذا لَهُوَ البَلـؤُا المُبین» (صافّات/37،106) در این وجه در صورتی که مراد از کلمات، الفاظ و اقوال باشد به جهت حکایت آن الفاظ از عهدها و اوامری است که به افعال تعلق گرفته است.[60]
دو. مقام نبوت، تطهیر بیت خدا، بالا بردن پایهها و قواعد آن و دعا برای بعثت رسول گرامی اسلام.[61]
سه. بر پاداشتن 30 خصلت از خصال اسلام از سوی حضرت ابراهیم(علیه السلام). ابنعباس این خصال را از 4 سوره قرآن استنباط کرده است.[62]
چهار. مناسک حج.[63]
پنج. خصال ایمان.[64]
برخی نیز مراد از کلمات را ستارگان و خورشید و ماه دانستهاند که ابراهیم(علیه السلام) ابتدا ربوبیت آنها را مطرح و سپس با افول آنها بر وحدانیت خدا استدلال کرد و چون سخنان ابراهیم با قوم خود مقدمهای برای حجت و برهان بوده است نه اینکه وی به صحت ادعای ایشان گمان برده باشد، ازاینرو خداوند از سخنان وی با قوم خود به عنوان حجت یاد میکند[65] (انعام/6 ، 83) و او را بهگونهای بیسابقه میستاید.[66]
ب. امتحان قوم صالح با فرستادن ناقه:
خداوند قوم* صالح(علیه السلام) را با فرستادن ناقهای که معجزهآسا از دل کوه بیرون آمد، و فرمان به رعایت آن و تقسیم آب میان آنها و ناقه، آزمود: «اِنّا مُرسِلوا النّاقَةِ فِتنَةً لَهُم ... و نَبِّئهُم اَنَّ الماءَ قِسمَةٌ بَینَهُم ...» (قمر/54 ، 27ـ 28)
ج. امتحان قوم موسی در غیاب وی:
حضرت موسی(علیه السلام)پس از دریافت وعده نزول تورات با جمعی از قوم خود برای مدت 30 روز به کوه طور رفت و در این مدت برادر خویش هارون را جانشین خود قرار داد تا قوم وی گمراه نشوند. مدت مأموریت وی 10 روز تمدید شد. در این مدت قوم موسی با دیدن سامری و گوساله دستساز وی بهوسیله آن امتحان شدند و بهرغم توصیههای حضرت و پیگیری برادرش هارون به گوسالهپرستی گرایش یافتند و با این عمل خویش مورد ملامت خداوند قرار گرفتند[67]: «فَاِنّا قَد فَتَنّا قَومَکَ مِن بَعدِکَ و اَضَلَّهُمُ السّامِریّ» (طه/20، 85)
د. ممنوعیت بنیاسرائیل از صید ماهی در روز تعطیل:
خدای متعالی بنی*اسرائیل را به ترک صید ماهی در روز تعطیل (شنبه) آزمود: «وسـَلهُم عَنِ القَریَةِ ... اِذ یَعدونَ فِیالسَّبتِ اِذ تَأتیهِم حیتانُهُم یَومَ سَبتِهِم شُرَّعـًا ... کَذلِکَ نَبلوهُم ...» (اعراف/7، 163) طبق آیه یاد شده ویژگی این امتحان آن بود که در همان روز که از صید ماهی ممنوع بودند ماهیان فراوانی دردسترس آنان قرار داشتند و البته بنیاسرائیل از این امتحان سربلند بیرون نیامدند و با محصور کردن ماهیان در روز شنبه، روز دیگر آنها را شکار کردند.
هـ . رؤیای رسولخدا(صلی الله علیه وآله):
قرآن کریم رؤیای رسول خدا را از موارد امتحان به شمار آورده است: «و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ ...» (اسراء/17، 60) گفته شده: مردم نسبت به باور کردن و پذیرفتن مضمون و موضوع این رؤیا آزمایش شدهاند.[68] در اینکه این رؤیای رسول خدا چه بوده و به کدام ماجرا اشاره داشته است اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی مقصود آن را رؤیای وی درباره محل قرار گرفتن جنازه کافران قریش در جنگ بدر دانستهاند که خداوند آن محل را در خواب به وی نشان داده است.[69] نظر دیگری آن را اشاره به بشارت یافتن رسولخدا در صلح حدیبیه و پیروزی مسلمانان در آن میداند.[70] بعضی نیز آن را درباره افتادن حکومت پس از وی به دست نااهلان (بنیامیه) دانسته است. گفتهاند: رسول خدا در خواب دید که بوزینگان بر منبر وی بالا میروند.[71]
و. امتحان مردم با خبرهای غیبی:
خداوند برای روشن شدن ایمان مؤمنان و آزمودن ستمگران، آنان را به گزارش از امور غیبی میآزماید. مؤمنان در آن خبرهای غیبی شک نمیکنند؛ ولی ستمگران آنها را تکذیب میکنند.[72] یکی از موارد امتحان به امر غیبی خبر وجود درختی در دوزخ به نام زقّوم است: «... شَجَرَةُ الزَّقّوم * اِنّا جَعَلنـها فِتنَةً» (صافّات/37، 62 ـ 63) از دیگر مصادیق امتحان به غیب گزارش قرآن درباره شمار مأموران دوزخ است[73] که شمار آنان را برای آزمایش کافران معین کرده است: «عَلَیها تِسعَةَ عَشَر * و ما جَعَلنا عِدَّتَهُم اِلاّ فِتنَةً لِلَّذینَ کَفَروا ...» (مدثّر/74، 30 ـ 31)
از دیگر موارد خاص امتحانات الهی میتوان به امتحان صاحبان باغ سوخته با نابود شدن محصولاتشان (قلم/68 ، 17 ، 20)، امتحان بنیاسرائیل با نابود شدن برگزیدگان آنها در میقات (اعراف/7،155)، تحمیل بدترین شکنجهها بر بنیاسرائیل از سوی فرعونیان (بقره/2،49) و آزمایش داود(علیه السلام) با داوری میان دو فرد متخاصم (ص/38، 20 ـ 24) اشاره کرد.
شایان ذکر است که قرآن کریم افزون بر هشدار به وقوع حتمی امتحان (عنکبوت/29، 2) و بیان ابزارها و شیوههای گوناگون آن (بقره/2، 155)، این نکته را یاد آور شده است که انسان با یاد مبدأ و معاد (بقره/2، 156) و صبر و پایداری در برابر امتحان (بقره/2، 155) میتواند سربلند و موفق از امتحان بیرون آید.
منابع
اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد؛ بحار الانوار؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتألهین؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ سنن الترمذی؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فی ظلال القرآن؛ قاموس قرآن؛ الکافی؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ محاسن التأویل، قاسمی؛ معجم الفروق اللغویه؛ المنجد فی اللغه؛ منشور جاوید (تفسیر موضوعی)؛ میزان الحکمه؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ نهجالبلاغه؛ وجوه قرآن.
محمد صادق یوسفی مقدم و بخش فلسفه و کلام
[1]. الصحاح، ج 6 ، ص 2201؛ لسان العرب، ج 13، ص 42، «محن».
[2]. لسانالعرب، ج13،ص42؛ الصحاح، ج6، ص2201؛ المنجد، ص 749، «محن».
[3]. التحقیق، ج 11، ص 43، «محن».
[4]. الصحاح، ج 3، ص 1056؛ تاج العروس، ج 9، ص 359، «محص».
[5]. التحقیق، ج 11، ص 37، «محص».
[6]. النهایه، ج1، ص155؛ اقربالموارد، ج1، ص202، «بلی».
[7]. اقربالموارد، ج1، ص202؛ المنجد، ص 49، «بلی».
[8]. الفروق اللغویه، ص 10.
[9]. وجوه قرآن، ص 49؛ المنجد، ص 49.
[10]. لسانالعرب، ج 10، ص 178؛ تاجالعروس، ج18، ص 424؛ مجمعالبحرین، ج 2، ص 359، «فتن».
[11]. المنجد، ص 568 ، «فتن».
[12]. وجوه قرآن، ص 218؛ المنجد، ص 568، «فتن».
[13]. قاموس قرآن، ج 5 ، ص 147 ـ 150؛ وجوه قرآن، ص 216 ـ 218.
[14]. المیزان، ج 4، ص 36.
[15]. التفسیر الکبیر، ج 2، ص 38؛ تفسیر قاسمی، ج 9، ص 97.
[16]. روح المعانی، مج 14، ج 26، ص 207.
[17]. همان، ص 208.
[18]. همان، ص 208.
[19]. نمونه، ج16، ص203ـ204؛ ج18، ص296ـ297.
[20]. همان، ص 203 ـ 204؛ ج 17، ص 435.
[21]. التفسیر الکبیر، ج 4، ص 41.
[22]. منشور جاوید، ج 1، ص 256.
[23]. سننترمذی، ج4، ص28؛ تفسیرقاسمی، ج4، ص316.
[24]. الکافی، ج2، ص252؛ بحارالانوار، ج64، ص207.
[25]. تفسیر قرطبی، ج 13، ص 215؛ تفسیر قاسمی، ج 4، ص 316.
[26]. میزان الحکمه، ج 1، ص 306.
[27]. المیزان، ج4، ص32ـ34؛ ج20، ص 133 ـ 134.
[28]. التبیان، ج 5 ، ص 19 ـ 20؛ کشف الاسرار، ج 3، ص 775؛ التفسیر الکبیر، ج 15، ص 43.
[29]. المیزان، ج 4، ص 29 ـ 30.
[30]. الصافی، ج 1، ص 393.
[31]. المیزان، ج 4، ص 79.
[32]. جامعالبیان، مج 3، ج 3، ص 192؛ روحالمعانی، مج 11، ج 20، ص 199؛ المیزان، ج 16، ص 100.
[33]. جامعالبیان، مج 10، ج 18، ص 256.
[34]. تفسیر صدرالمتالهین، ج 6 ، ص 265.
[35]. نهجالبلاغه، خطبه192؛ بحارالانوار، ج5، ص 219.
[36]. نهج البلاغه، حکمت 93؛ بحارالانوار، ج 5 ، ص 215 ـ 216؛ منشور جاوید، ج 1، ص 269.
[37]. المیزان، ج 18، ص 314 ـ 315.
[38]. همان، ج 4، ص 28 ـ 30؛ ج 19، ص 189.
[39]. همان، ج 4، ص 28 ـ 30؛ ج 19، ص 189.
[40]. التبیان، ج 9، ص 307.
[41]. الفرقان، ج 20، ص 16.
[42]. المیزان، ج 4، ص 28 ـ 30.
[43]. التبیان، ج 9، ص 307.
[44]. الصافی، ج 4، ص 396.
[45]. التبیان، ج 9، ص 307.
[46]. المیزان، ج 14، ص 238.
[47]. تفسیر المنار، ج 4، ص 274؛ ج 9، ص 645 .
[48]. نمونه، ج19، ص493؛ الفرقان، ج19ـ20، ص401.
[49]. تفسیر المنار، ج 9، ص 645 .
[50]. التفسیر الکبیر، ج 4، ص 137.
[51]. تفسیر المنار، ج 2، ص 39 ـ 40.
[52]. التفسیر الکبیر، ج 11، ص 196؛ ج 12، ص 238.
[53]. همان، ج12، ص237؛ الفرقان، ج7، ص47.
[54]. فی ظلال القرآن، ج 1، ص 494.
[55]. التفسیر الکبیر، ج 15، ص 139.
[56]. همان، ج12، ص85 ؛ نمونه، ج5 ، ص 81 .
[57]. مجمع البیان، ج 6 ، ص 590 .
[58]. التفسیر الکبیر، ج 22، ص 233.
[59]. همان، ج 4، ص 41.
[60]. المیزان، ج 1، ص 273.
[61]. التفسیر الکبیر، ج 4، ص 41.
[62]. تفسیر المنار، ج 1، ص 453 ـ 454.
[63]. تفسیر المنار، ج 1، ص 453 ـ 454.
[64]. تفسیر المنار، ج 1، ص 453 ـ 454.
[65]. تفسیر المنار، ج 1، ص 453 ـ 454.
[66]. منشور جاوید، ج 1، ص 267.
[67]. نمونه، ج 13، ص 267 ـ 274.
[68]. همان، ج 12، ص 171.
[69]. التفسیر الکبیر، ج 20، ص 237.
[70]. نمونه، ج 12، ص 171 ـ 172.
[71]. التفسیر الکبیر، ج 20، ص 236.
[72]. منشور جاوید، ج 1، ص 259.
[73]. منشور جاوید، ج 1، ص 259.
- ۹۴/۰۹/۰۹