مذهبی :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۱۶۵ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

چگونگی علم خداوند به موجودات

 
آیت الله جعفر سبحانی


 

برنامه‏ای تربیتی

 

نکاتی چند در آیات

8. «اَللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی وَ مَا تَغِیْضُ الْأَرْحامُ وَ مَاتَزْدَادُ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ؛
خداوند از وضع جنین هر زن بار داری آگاه است و آن چه را رحم‏ها از بین می‏برند و سقط می‏کنند و آن‏چه را می‏افزایند. و هر چیزی نزد او به اندازه معین و میزان خاصی است».

قرآن و تجلّی توحید در اقتصاد

 
سید محمدکاظم رجایی
چکیده

اقتصاد اسلامی مبتنی بر وحی است. وحی بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأکید دارد و با ایجاد ارتباط بین انسان و خالق از یک سو و انسان و معاد از سوی دیگر، در مقام آن است که انسان را به نامتناهی وصل نماید; با ازلیّت پیوند دهد و او را ابدی کند تا با مشاهده نتایج فعالیت ها و رفتارهای خویش و یقین به ثمربخشی آن ها در جهان پس از مرگ، راه تکامل را بپیماید. انسان در این مکتب، با نگرشی کاملا متفاوت نمایان می گردد و این نگرش رفتارهای اقتصادی او را تحت تأثیر قرار می دهد. انسان اقتصادی در این مکتب، در مصرف، به رزّاقیت الهی و در تولید، به توحید افعالی معتقد است. قبض و بسط رزق را از ناحیه خداوند می داند و به توزیع تکوینی الهی نیز معتقد است و در یک جمله، در سراسر رفتارهای او توحید تجلّی می کند. برخلاف این، در نظام سرمایه داری واژه هایی همچون تدبیر الهی، توحید ربوبی، مشیّت الهی، رزاقیت خداوند، توحید افعالی و توزیع تکوینی بی معنا بوده، انسان محدود و بریده از مبدأ و معاد است.

خدای قادر و رازق

 
آیه الله جعفر سبحانی
مثل های زیبای قرآن (32)

 

مثل بیست و هفتم

آیا بت ها و معبودهای ناتوان, با خدای قادر و رازق, قابل مقایسه اند, و قابلیت پرستش دارند؟.
آیا کافر که کور و کر و گنگ و (بی بهره از هدایت الهی) است, با مومن که از هدایت الهی برخوردار است و به عدل و داد دعوت می کند, یکسان است؟.

أَحَد: یکتا، یگانه

 

«أحد» در اصل «وَحَد» و مانند واحد از ریشه «و‌ح‌د» مشتق شده، «واو» آن به همزه تبدیل گشته و به‌معنای یکتا و یگانه است.[1] برخی، اصل آن را أوْحَد دانسته‌اند که واو در آن حذف شده تا میان اسم و صفت تفاوت گذاشته شود.[2] گرچه ریشه دو واژه «واحد» و «أحد» یکی است، بسیاری معتقدند که میان آن دو تفاوت‌هایی وجود دارد; از‌جمله: 1. «واحد» پیش از «اثنان» سرآغاز شمارش عدد قرار می‌گیرد; در‌حالی‌که «اَحَد» آغاز رقم شمارش واقع نمی‌شود; بنابراین ترتیب «احد» و «اثنان» درست نیست.[3]

بصیر: بینا، آگاه به حقایق از راه شهود، از اسما و صفات الهی

 

بصیر، صفت مشبهه بر وزن فعیل، از ریشه (ب‌ـ‌ص‌ـ‌ر) و به معنای بینای همیشگی[44] است.
لغت‌شناسان معانی متفاوت دیگری نیز برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند: مبصر و بینا[45]، عالِم و آگاه[46] و‌ضریر و نابینا.[47]
واژه بصیر به عنوان یکی از اسمای حسنای الهی، 42 بار در قرآن کریم به کار رفته است. در‌این‌میان 10 بار به همراه صفت «سمیع» (نساء/4،58‌، 134؛ اسراء/17،1؛ حجّ/22، 61‌، 75؛ لقمان /31،28؛ غافر/40،20، 56‌؛ شوری/42،11؛ مجادله/58‌،1) و 5 بار با صفت خبیر (اسراء/17، 17، 30، 96؛ فاطر/35، 31؛ شوری/42، 27) و 27 بار به تنهایی به کار رفته‌است.
هرچند در برخی آیات به فراگیر بودن متعلق بصیر تصریح گردیده: «اِنَّهُ بِکُلِّ شَیء بَصیر» (ملک/67‌،19) یا متعلق آن به صورت مطلق بیان شده و شامل همه چیز می‌گردد: «کانَ رَبُّکَ بَصیرا» (فرقان/25،20)؛ امّا در اغلب موارد انسانها و کارهای آنان به عنوان متعلق این صفت الهی واقع شده است: «واللّهُ بَصیرٌ بِالعِباد» (آل‌عمران/3،15)، «واللّهُ بَصیرٌ بِما یَعمَلون» . (بقره/2،96) در آیاتی‌چند مواردی از کارهای نیک و بد انسانها مطرح و در پایان، بصیر بودن خداوند یادآوری شده است؛ همچون: ادای امانت و داوری به حق (نساء/4،58)، اعمال خیری که انسانها پیش می‌فرستند (بقره/2،110)، انفاق (بقره/2،265)، پیکار مؤمنان با کافران (انفال/8‌،39) و جهاد و هجرت (انفال/8‌،72) در بخش اعمال نیک، و مجادله کافران با آیات خداوند (غافر/40،56)، آرزوهای دور و دراز یهودیان (بقره/2،96) و طلاق دادن زنان (بقره/2،237) در بخش کارهای ناشایست و مرجوح و نیز ایمان به عنوان کار نیک و کفر به عنوان فعل ناپسند که هر دو در آیه «هُوَ الَّذی خَلَقَکُم...» (تغابن /64‌،2) یکجا متعلق بصیر قرار‌گرفته است.
به طور کلی از کاربرد بصیر در آیات مورد بحث می‌توان نوعی تشویق و ترغیب بندگان به نیکیها و نهی و تحذیر انسانها از بدیها و زشتیها را استفاده‌کرد، چنان که لحن تهدیدآمیز بعضی از آیات در این زمینه به روشنی قابل فهم است: «اعمَلوا ما شِئتُم اِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیر» (فصّلت/41،40)، ازاین‌رو برخی، فایده شناخت صفت بصیر در خداوند را اهتمام بیشتر آدمی به مراقبت و حسابرسی اعمال خویش دانسته‌اند.[48]
بصیر به معنای بینا[49] از اسما و صفات ایجابی[50]، ذاتی و ازلی خداست.[51] بینایی در موجودات مادی گرچه به واسطه و کمک ابزار و آلت خاص مادی (چشم) صورت می‌پذیرد؛ اما خداوند به سبب مبرا بودن از احتیاج به اسباب و مواد، بدون ابزار و آلات می‌بیند. مؤید این مطلب، روایاتی از معصوم(علیه السلام) در تبیین سمیع و بصیر با این مضمون است که خداوند می‌بیند؛ نه با ابزار چشم و مانند دیدن مخلوقات، و می‌شنود؛ نه به وسیله گوش و مانند شنیدن آنان.[52]
برخی به این نکته توجه کرده‌اند که بصر و سمع [مبدأ وصف بصیر و سمیع] در کنار سایر قوای حسی (لامسه، ذائقه، شامه) که در مرتبه بدن هستند، قرار نگرفته و همسنخ آنها به شمار نمی‌آید تا اثبات آن مستلزم نقص در ذات خداوند باشد. آنچه در شمار قوای حسّی یاد شده قرار دارد و مادی بوده، از مراتب بدن به شمار می‌آید، چشم (عین) و گوش (اذن) است، در حالی که بصیر و سمیع به معنای بینا و شنواست؛ نه به معنای دارنده چشم و گوش. البته اطلاق تنها دو وصف سمیع و بصیر ازاین‌رو نیز می‌تواند باشد که آنچه در حفظ نظام از اهمیت بیشتری برخوردار است سمیع و بصیر بودن است؛ نه آگاهی بر ملموسات، چشیدنیها و بوییدنیها.[53]
به کارگیری مفهوم علم و آگاهی در تبیین «بصیر»، دانشمندان اعم از فیلسوفان، متکلمان و مفسران را بر آن داشته تا رابطه میان این صفت را‌با‌صفت علم الهی روشن ساخته، درباره استقلال این دو یا ارجاع هریک به دیگری آرایی متفاوت ابراز کنند: 1. به اعتقاد برخی از محققان، اثبات بصیر بودن که از کمالات مطلق وجود است، برای خدا که مبدأ اصل وجود و سرچشمه کمال هستی است لازم است. از نظر ایشان بصیر وصفی زاید بر علم و مغایر با حقیقت علم بوده، همان آگاهی خدا به حقایق از راه شهود است[54]، ازاین‌رو ارجاع بصیر به علیم از اهمال حیثیات ناشی شده و صحیح نیست. به گفته ایشان بر فرض پذیرفته شدن اصل ارجاع اوصاف به یکدیگر، عکس آن یعنی ارجاع علیم به بصیر که شیخ اشراق به آن معتقد است به حق نزدیک‌تر است تا ارجاع بصیر به علیم[55]، زیرا بر‌اساس عقیده وی علم خدا به اشیا حضوری است و در علم حضوری وجود خارجی معلوم در پیشگاه عالم حضور داشته، برای وی مشهود است. برخی نیز آیه «اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ و اَری» (طه/20،46) را دلیل بر مغایرت بصیر و علیم با یکدیگر دانسته‌اند، زیرا به گفته وی بخش اول آیه: «اِنَّنی مَعَکُما» به علیم بودن خداوند اشاره دارد و اگر بخش دوم: «اَسمَعُ و اَری» نیز به همان وصف ناظر باشد تکرار لازم می‌آید که خلاف اصل است.[56]
برخی از محققان، استناد به آیه فوق برای اثبات مغایرت بصیر با علیم را ناتمام دانسته‌اند، زیرا اولا بخش نخست آیه: «اِنَّنی مَعَکُما» به حضور و شهادت اشاره دارد؛ نه علم و ثانیاً براهین عقلی یقینی بر عینیت صفات ذاتیه با یکدیگر و نیز با ذات الهی دلالت دارند و ثالثاً نمی‌توان در مسائلی که مربوط به معارف الهی است و اثبات آنها راهی جز پیروی از اصول علمی ندارد، به اصول ادبی همچون عدم تکرار تمسک جست.[57]
2. اشاعره و برخی از متکلمان امامیه و نیز جمهور فیلسوفان که علم خدا به جزئیات را به صورت جزئی نمی‌پذیرند، چون مبصرات از جزئیات به شمار می‌آیند سمع و بصر را به مطلق علم ارجاع داده و سمع را به علم به مسموعات و بصر را به علم به مبصَرات تأویل کرده‌اند.[58] برخی مفسران نیز همین معنا را پذیرفته و ذیل آیه «واللّهُ بَصیرٌ بِما یَعمَلون» (بقره/2،96) به آن تصریح‌کرده‌اند.[59] ناگفته نماند این نظر با فراگیر بودن و اطلاق متعلق بصیر در آیاتی مانند 19 ملک/67 و 20 فرقان/25 منافات دارد.
3. گروهی دیگر بصیر بودن خدا را نوعی ادراک حسی دانسته‌اند. عده‌ای از این گروه بر اساس اعتقاد به تجسم و مباشرت با اجسام در حق تعالی، به باور باطل خود بصیر بودن خدا را جسمانی پنداشته‌اند؛ امّا برخی برآن‌اند که احساس در خدا، بر اثر منزه بودن از قصور و مبرا بودن از احتیاج به ابزار، بدون آلت حاصل می‌شود. به گفته برخی، رأی اخیر متفرع بر احساس است و احساس به خودی خود نوعی قصور هم در مُدرِک و هم مُدرَک است و تنها در صورتی می‌تواند وجه صحیحی داشته باشد که از دانشمندی راسخ در حکمت صادر شود[60]، چنان که برخی از اهل معرفت، بصیر و سمیع را در آیه «لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ و هُوَ السَّمیعُ البَصیر» (شوری/42،11) هم از اوصاف تشبیهی و هم از اوصاف تنزیهی دانسته‌اند. تشبیهی بودن آن دو به این دلیل است که بر خداوند و بر غیر وی اطلاق می‌شوند و تنزیهی بودن آن دو از این جهت است که سمع و بصر در حقیقت اختصاص به خدا دارد، چنان که این اختصاص از تقدیم ضمیر «هو» بر خبر معرّف به «ال» در آیه یاد شده استفاده می‌شود.[61]
 

منابع

بحار‌الانوار؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التفسیر الکبیر؛ الحکمة المتعالیة فی‌الاسفار العقلیة الاربعه؛ شرح چهل حدیث؛ شرح فصوص الحکم؛ شمس العلوم و دواء کلام العرب من‌الکلوم؛ الکافی؛ کلمه علیا در توقیفیت اسماء؛ لسان‌العرب؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المقصد الاسنی فی شرح اسماء الله الحسنی.
محمد هادی ذبیح زاده روشن و بخش فلسفه و کلام


 


[44]. التحقیق، ج‌1، ص‌282، «بصر»
[45]. لسان العرب، ج‌1، ص‌418، «بصر».
[46]. مجمع البحرین، ج‌1، ص‌204؛ شمس‌العلوم، ج‌1، ص‌541‌ـ‌542‌، «بصر».
[47]. مفردات، ص‌127؛ شمس العلوم، ج‌1، ص‌542‌، «بصر».
[48]. المقصد الاسنی، ج‌81‌ـ‌82‌.
[49]. کلمه علیا، ص‌42.
[50]. شرح فصوص الحکم، ص‌43‌ـ‌44.
[51]. الکافی، ج‌1، ص‌159.
[52]. بحارالانوار، ج‌4، ص‌176، 292.
[53]. کلمه علیا، ص‌42.
[54]. اسفار، ج‌6‌، ص‌422؛ شرح‌فصوص الحکم، ص‌45؛ چهل‌حدیث، ص‌612‌ـ‌613‌.
[55]. اسفار، ج‌6‌، ص‌423.
[56]. التفسیر الکبیر، ج‌22، ص‌61‌.
[57]. المیزان، ج‌14، ص‌156.
[58]. اسفار، ج‌6‌، ص‌422؛ چهل حدیث، ص‌612‌.
[59]. التبیان، ج1، ص360؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌323؛ المیزان، ج‌1، ص‌229.
[60]. اسفار، ج‌6‌، ص‌422.
[61]. شرح فصوص الحکم، ص‌512‌ـ‌517‌.
 

 
 

نام الهی رحمان در قرآن

 
ژاک ژومیه (1)

نام رحمان بارها در قرآن، چه در آغاز سوره‏ها و چه درون آنها، آمده است. این نام 56 بار درون سوره‏ها آمده که 16 مورد آن تنها در سوره مریم است. رحمان، صفت بروزن فعلان و دارای معنای مبالغه است. در کنار هم آمدن دو صفت رحمان و رحیم دربرگیرنده مفهوم تأکید متقابل این دو می‏باشد.
در قرن دوم و سوم میلادی، خدا به این وصف در یمن خوانده می‏شده، و این واژه به معنای خدای نیک بوده است. نیک در اینجا نقش صفت ندارد، بلکه بخشی از تعبیری است که خدا به وسیله آن و پس از ترجیح آن بر دیگر تعابیر خوانده می‏شود.

اسم اعظم: بزرگ‌ترین اسم خداوند

 

اسم در لغت از ریشه «س‌ـ‌م‌ـ‌و» به معنای بلندی یا از ریشه «و‌ـ‌س‌ـ‌م» به معنای علامت است.[9] در اصطلاح عرفان، ذات الهی همراه با صفتی معیّن و به اعتبار یکی از تجلّیاتش در مقام واحدیّت، اسم نامیده می‌شود و اسمهای لفظی، اسمِ اسم است.[10] از اسمای* الهی که در مقام واحدیّت ظهور می‌یابند به «مراتب الهیّه» تعبیر‌می‌شود، زیرا میان اسما، نوعی ترتّب وجود‌دارد و برخی از آنها بر بعضی دیگر متفرّع‌اند.[11] برخی نیز بر مقام احدیّت اطلاق اسم کرده و آن را نخستین اسم ذات دانسته‌اند، زیرا ذات اقدس خداوند دارای صرافت و اطلاق و از هر نوع تعیّن مفهومی یا مصداقی ـ‌حتّی خود اطلاق‌ـ منزّه است و چون این، خود گونه‌ای تعیّن است که همه تعیّنها را محو می‌کند و بساط همه کثرتها را در‌می‌نوردد، نخستین اسم و نخستین تعیّن خواهد‌بود.[12]

اللّه: خدا، واجب الوجود و ذات جامع همه اوصاف کمال

 

اللّه اسم عَلَم (خاص) برای ذات واجب‌الوجودِ جامع همه اوصاف کمال است.[1] شاید بتوان برابر این واژه را در فارسی کلمه «خدا» دانست. معادل این واژه در برخی زبانهای دیگر چنین است: هندی: «خِدا»، عبری: «الوهیم» (به صیغه جمع از باب تعظیم) یا «یهوه» (Y.H.W.H)، سریانی: «الوهو»، کلدانی: «الاها»، یونانی: «ثاؤس»، لاتین: «داؤس»، فرانسه و ایتالیا: «دیُو» (Dieu)، انگلیسی: «گاد»[2](GOd).

اسماء و صفات خدا در قرآن

 
جعفر سبحانی
غافر الذنب

این اسم در قرآن یک بار آمده، و همراه با اسم‏های دیگر وصف خدا قرار گرفته است، چنان‏که می‏فرماید:
تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب شدید العقاب ذی الطول لا اله الا هو الیه المصیر(غافر، 2 - 3)
ترجمه: کتاب نازل شده از جانب خدای نیرومند و دانا، آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مکنت، خدائی جز او نیست، بازگشت‏به سوی خدا است.

مرزهای ذات، صفات و افعال خداوند

 
آیة‏الله جوادی آملی

«هوالله الذی لا اله الاّ هو عالم الغیب والشهادة هوالرحمن الرحیم هوالله الذی لااله الاّ هوالملک القدّوس السّلام الموءمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر سبحان الله عمّا یشرکون هوالله الخالق البارئالمصوّر له الاسماء الحسنی یسبّح له ما فی السموات والارض و هوالعزیز الحکیم».1
او خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزه است، به کسی ستم نمی‏کند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می‏کند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزه است از آنچه شریک برای او قرار می‏دهند!
او خداوندی است خالق، آفریننده‏ای بی‏سابقه، و صورتگری (بی‏نظیر) برای او نام‏های نیک است؛ آن چه در آسمان ها و زمین است، تسبیح او می‏گویند؛ و او عزیز و حکیم است!!
* * *