أَحَد: یکتا، یگانه :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

أَحَد: یکتا، یگانه

 

«أحد» در اصل «وَحَد» و مانند واحد از ریشه «و‌ح‌د» مشتق شده، «واو» آن به همزه تبدیل گشته و به‌معنای یکتا و یگانه است.[1] برخی، اصل آن را أوْحَد دانسته‌اند که واو در آن حذف شده تا میان اسم و صفت تفاوت گذاشته شود.[2] گرچه ریشه دو واژه «واحد» و «أحد» یکی است، بسیاری معتقدند که میان آن دو تفاوت‌هایی وجود دارد; از‌جمله: 1. «واحد» پیش از «اثنان» سرآغاز شمارش عدد قرار می‌گیرد; در‌حالی‌که «اَحَد» آغاز رقم شمارش واقع نمی‌شود; بنابراین ترتیب «احد» و «اثنان» درست نیست.[3]

2. «اَحَد» بر چیزی اطلاق می‌شود که در وجود خارجی یا ذهن، کثرت را نمی‌پذیرد; در‌حالی‌که «واحد»، در خارج یا در ذهن کثرت بردار است.[4] 3. «واحد» غالباً برای اثبات، مانند رأیت رجلاً واحداً و «احد» برای سلب مانند مارأیت أحداً به‌کار می‌رود.[5] 4. «احد» نفی عموم می‌کند; در‌حالی‌که واحد، فقط یک تَن را نفی می‌نماید; مثلا وقتی گفته می‌شود: لایقاومه أحد، مقصود این است که هیچ‌کس توان مقاومت در برابر او را ندارد; امّا زمانی که لایقاومه واحد به‌کار رود، منظور این است که یک تن توان مقاومت در برابر او را ندارد; امّا دو تن یا بیش‌تر می‌توانند مقاومت کنند.[6] 5. «احد» اعم از «واحد» است; بدین معنا که هرگاه «احد» متحقق شود، «واحد» نیز در ضمن آن وجود خواهد داشت.[7] 6‌. لفظ «واحد» برای هر چیزی وصف قرار می‌گیرد; مانند رجل واحد، و ثوبٌ واحد; به خلاف «احد» که وقتی در جمله اثباتی قرار می‌گیرد، فقط وصف «اللّه» واقع می‌شود و در جمله نفی، برای غیر حق‌تعالی نیز صفت قرار می‌گیرد; مانند ما رأیت احداً;[8] بنابراین «احد» و واحد مانند رحمان و رحیم است که رحمان وصف ویژه خداوند است ولی رحیم، وصف غیر خداوند نیز واقع می‌شود.[9] برخی، «احد» همراه با الف و لام (الأحد) را وصف مخصوص خدا می‌دانند;[10] ولی فخر رازی این احتمال را مطرح کرده که چون احد فقط برای خداوند وصف آورده می‌شود، الف و لام معرفه از آن حذف، و ویژه حق‌تعالی شد.[11]
عده‌ای این دو را مترادف دانسته و به یک معنا گرفته‌اند; حتی برخی اصل «احد» را «واحد» دانسته و گفته‌اند: چون بعد از قلب واو به همزه، اجتماع دو همزه در زبان عرب سنگین است، یکی از دو همزه به جهت تخفیف حذف شد.[12] این رأی درست نیست; زیرا در این صورت جمع هر دو باید «آحاد» می‌بود; حال آن که «آحاد» فقط جمع واحد است; مانند اشهاد و شاهد، و «احد» جمع ندارد; همان‌طور که ازهری گفته: از احمد بن‌یحیی درباره «آحاد» پرسیده شد که آیا جمع «احد» است؟ در پاسخ گفت: معاذ اللّه که «احد» جمع داشته باشد.[13] بعضی گفته‌اند: وجه ترادف این دو واژه این است که «احد» در شمارش اعداد می‌تواند به جای واحد قرار گیرد;[14] امّا برخی چنین جای‌گزینی را جایز‌و‌روا نداشته و شمارش «احد» و «اثنان» را درست‌نمی‌دانند.[15]
«احد» 74 بار در 31 سوره قرآن آمده که فقط یک مورد (آیه نخست سوره توحید) با عنوان وصف و اسم الهی آمده است. در معنای آن وجوهی را ذکر کرده‌اند که عمده آن‌ها عبارت‌اند از: 1.‌«احد» بر موجودی اطلاق می‌شود که هیچ نوع کثرتی (ذهنی، خارجی،[16] عددی و مقداری)[17] را نمی‌پذیرد; از این‌رو در اصطلاح عارفان، «احد» اسم مقام غیب است که کثرت و لحاظ کثرت در آن راه ندارد و این مقام، اسم و رسم و صفت نداشته، به هیچ وجه از آن نمی‌توان خبر داد; ازاین‌رو آیه نخست سوره توحید به نفی هر نوع تجزیه و ترکیب در ذات الهی ناظر بوده[18] و خداوند را از هر چیزی مانند جنس و فصل، مادّه و صورت، اعراض، اجزا، اعضا، اشکال، الوان[19] و هر نوع ترکیب و کثرتی[20] که شایسته ذات باری تعالی نیست; منزّه و مبرّا دانسته است; همان‌طور که در شأن نزول آن آمده: گروهی از مشرکان،[21] دو تن،[22] یا گروهی از یهود،[23] هیأتی از نصارای نجران[24]یارهبران‌احزاب 5 گانه مادّی، مشرکان، ثنویه یهود و نصارا[25] نزد پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)آمدند و گفتند: خدا را برای ما وصف کن و به ما بگو که خدا چه چیز و از چه ‌جنسی است؟[26] آیا از طلا، نقره، آهن، چوب است[27] و آیا می‌خورد و می‌آشامد؟[28] خداوند در پاسخ آن‌ها، سوره توحید را در‌حالی‌که 70 هزار فرشته آن را همراهی می‌کردند،[29] بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرود آورد[30] و احتمال هرگونه ترکیب یا آن‌چه را به ترکیب بینجامد، مانند جسمانیت، از خداوند سلب کرد.
2. «احد» جامع صفات سلبی است; زیرا معنای احدیّت این است که خداوند، در ذات خود از هر ترکیبی منزّه است; چرا که هر مرکّبی به اجزای خود نیازمند و هریک از اجزای مرکّب غیر از مرکّب است; بنابراین هر مرکّبی، به غیر خود نیازمند بوده، ذاتاً ممکن خواهد بود و چون امکان در حق‌تعالی راه ندارد، ترکیب نیز محال خواهد بود; لذا با اثبات احدیّت به‌معنای نفی ترکیب ذاتی، صفات سلبی نیز چون مکان داشتن، حلول، تغییر و‌... از خداوند نفی می‌شود; به این جهت گفته می‌شود که «احد» جامع صفات سلبی‌است.[31]
3. خداوند در داشتن صفات ذات، یگانه است; به این معنا که صفاتی چون وجود، علم، قدرت و حیات فقط برای او ضروری‌است و برای غیر خدا واجب و ضروری نیست.[32]
4. خداوند در افعال، یگانه است; زیرا دیگران کارهای خود را بر اساس جلب منفعت و دفع مفسده انجام می‌دهند; در‌حالی‌که خدای متعالی کارهای خویش را فقط برای نیکی به آفریدگان انجام می‌دهد.[33]
5. خدای متعالی «احد» است; بدین معنا که در به وجود آوردن و اظهار اشیا یکتا و یگانه است.[34]
6. «احد» به‌معنای اوّل است; زیرا خداوند آغاز هر چیزی و پیشی گیرنده بر همه است.[35]
7.‌خدا در الوهیت و ربوبیت، یکتا و یگانه است.[36]
8. خداوند در ذات، فاعلیّت، صفات، سرمدیّت و معبود بودن یگانه است.[37]
9. «احد» از یکتایی در ذات، و «واحد» از یگانه بودن در صفات حق‌تعالی حکایت می‌کند.[38]
10. «احد» از یگانه بودن حق‌تعالی در صفات و واحد از یکتایی در ذات خبر می‌دهد.[39]
11. «احد» یعنی خداوند بسیط است و هیچ‌گونه جزئی ندارد، و واحد یعنی شریک و نظیر ندارد.[40]
12. برخی «احد» و «واحد» را مترادف دانسته و در معنای آن گفته‌اند: این دو، صفت خدایی است که به هیچ وجه شریک و نظیری ندارد; همان‌طور که در نقل از قرائت عبداللّه بن‌مسعود وارد شده: او آیه نخست سوره توحید را «قل هو اللّه واحد» قرائت کرد[41] و با توجّه به این‌که او در قرائت به جای برخی کلمات، مترادف آن را که روشنی بیش‌تری داشته، به‌کار می‌برده است، می‌توان به‌دست آورد که «واحد» در نظر او مترادف با «احد» بوده است. این قرائت از اعمشی نیز نقل شده[42] و از امام باقر(علیه السلام)در‌روایتی «احد» و «واحد» به یک معنا آمده است.[43]
در روایتی از امام علی(علیه السلام) که به‌معنای «واحد» اشاره داشته، در یک معنای درست آن برای خداوند متعالی، واحد را به‌معنای احدیّ المعنی که در وجود و عقل و قوه خیال قابل تجزیه و تقسیم نیست، تفسیر کرده است.[44] برخی نیز نتیجه دو صفت «الواحد القهّار» به شکل ترکیبی در آیه‌16 رعد/13 «قُلِ اللّهُ خــلِقُ کُلِّ شَیء و هُوَ الوحِدُ القَهّـر» را صفت احدیّت باری‌تعالی دانسته‌اند.[45]
 

منابع

بیان السعادة فی مقامات العباده; تاج العروس من جواهرالقاموس; تسنیم تفسیر قرآن کریم; التفسیر الکبیر; تفسیر نورالثقلین; التوحید; جامع البیان عن تأویل آی القرآن; شرح اسماء اللّه الحسنی (لوامع البینات); شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الکبیر; شرح المنظومة السبزواری; روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم; الفرقان فی تفسیر القرآن; کشف الاسرار و عدة الابرار; مجمع البیان فی تفسیر القرآن; معجم الفروق اللغویه; مفاهیم القرآن; مفردات الفاظ القرآن; المیزان فی تفسیرالقرآن.
رضا رمضانی، علی نصیری


 


[1]. تاج‌العروس، ج‌9، ص‌264، «وحد»; روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌486; المیزان، ج‌20، ص‌387.
[2]. الفروق اللغویه، ص‌565.
[3]. تاج‌العروس، ج‌9، ص‌264، «وحد»; مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌860; روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌487.
[4]. المیزان، ج‌20، ص‌387.
[5]. تاج‌العروس، ج‌9، ص‌264، «وحد»; کشف‌الاسرار، ج‌10، ص662; التفسیر الکبیر، ج‌32، ص‌179.
[6]. مفردات، ص‌67، «أحد»; التفسیرالکبیر، ج‌32، ص‌178;مجمع‌البیان، ج10، ص‌860.
[7]. التفسیر الکبیر، ج32، ص‌178.
[8]. مفردات، ص67، «أحد»; تاج‌العروس، ج9، ص‌269، «وحد»; مفاهیم القرآن، ج‌6، ص‌122‌ـ‌123.
[9]. تسنیم، ج‌1، ص‌317.
[10]. التفسیر الکبیر، ج‌32، ص‌178.
[11]. شرح اسماء اللّه الحسنی، ص‌299; مفاهیم‌القرآن، ج6، ص‌291; مفردات، ص‌67، «أحد».
[12]. روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌487.
[13]. تاج العروس، ج‌9، ص‌264; شرح اسماء اللّه الحسنی، ص‌299.
[14]. التفسیر الکبیر، ج‌32، ص‌178.
[15]. روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌487.
[16]. المیزان، ج‌20، ص‌387.
[17]. بیان‌السعاده، ج‌4، ص‌282.
[18]. مفاهیم‌القرآن، ج‌1، ص‌293.
[19]. روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌488.
[20]. شرح‌الاسماء، ص367; شرح‌المنظومه، ج3، ص536.
[21]. جامع‌البیان، مج‌15، ج‌30، ص‌446‌ـ‌447.
[22]. مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌859.
[23]. جامع‌البیان، مج‌15، ج‌30، ص‌447; کشف‌الاسرار، ج‌10، ص‌662; مجمع‌البیان، ج10، ص859.
[24]. کشف‌الاسرار، ج‌10، ص‌662.
[25]. الفرقان، ج‌30، ص‌510.
[26]. جامع‌البیان، مج‌15، ج‌30، ص‌447; کشف‌الاسرار، ج10، ص662.
[27]. مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌859.
[28]. کشف‌الاسرار، ج‌10، ص‌662.
[29]. جامع‌البیان، مج‌15، ج‌30، ص‌447; کشف الاسرار، ج‌10، ص662.
[30]. جامع‌البیان، مج‌16، ج‌30، ص‌447; کشف‌الاسرار، ج‌10، ص‌662.
[31]. التفسیرالکبیر، ج32، ص180; روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌488.
[32]. روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌488; مجمع‌البیان، ج‌10، ص859.
[33]. تاج‌العروس، ج‌9، ص‌275; مجمع‌البیان، ج‌10، ص‌860; نورالثقلین، ج‌5، ص‌709.
[34]. کشف الاسرار، ج‌10، ص‌662.
[35]. همان.
[36]. روح المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌488.
[37]. المیزان، ج‌20، ص‌387; الفرقان، ج30، ص‌518; روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌488.
[38]. روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌487.
[39]. روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌487.
[40]. شرح الاسماء، ص‌367; شرح المنظومه، ج‌3، ص‌536.
[41]. کشف‌الاسرار، ج‌10، ص‌662.
[42]. روح‌المعانی، مج‌16، ج‌30، ص‌487.
[43]. التوحید، ص‌90; نورالثقلین، ج‌5، ص‌708.
[44]. التوحید، ص‌83‌ـ‌84.
[45]. المیزان، ج‌11، ص‌176 و 326.
 

 
  • نجمه شفیعی

نظرات  (۰)

هیچکس حرفی نداره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی