مذهبی :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۱۶۵ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

گرایش به ازدواج در قرآن

 

 

یکی از ابعاد روح انسان، لذت‏جویی و سعادت طلبی است یعنی هر انسانی بالفطره طالب خوشی و راحتی و التذاذ است و التذاذ انسان از راه‏های مختلفی حاصل می‏شود، این کثرت مجاری لذت، مربوط به جهازات مختلف بدن و قوای مختلف روح است. هرچه از مقام بساطت نفس به طرف مقام کثرت و تفصیل بیاییم دارای قوا و شؤون مختلفی می‏شود از جمله وسایل یا مجاری و راه‏های التذاذ مربوط به علاقه به همسر و غریزه جنسی است وجود این میل‏ها و کشش‏های درونی لازمه ساختمان روح انسان است و خود به خود نه ارزش اخلاقی مثبت دارد نه منفی. از نظر اخلاقی، وجود این میل‏ها و کشش‏ها نه خوب است و نه بد، بله از نظر فلسفی خیر است ولی آن خیر به اصطلاح دیگری است غیر از آنچه در اخلاق مطرح می‏شود. پس مدعای ما یکی این است که این میل فطری خود به خود دارای ارزش مثبت و منفی نیست.
دومین مدعا این است که کیفیت، کمیت و نیز جهت اعمال این میل است که متعلق ارزش‏های اخلاقی قرار می‏گیرد؛ یعنی چگونه به چه مقدار و با چه نیتی، انسان این میل را ارضا کند؟ آنهاست که موضوع اخلاق قرار می‏گیرد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چند سخن از امام جواد علیه السلام

- ابن ابى نجران گوید: از امام‏ جواد (ع) راجع بتوحید سؤال کردم و گفتم: میتوانم خدا را چیزى تصور کنم؟ فرمود: آرى ولى چیزى که حقیقتش درک نمیشود و حدى ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت در آید خدا غیر او باشد، چیزى مانند او نیست و خاطرها او را درک نکنند، چگونه خاطرها درکش کنند در صورتى که او بر خلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد میباشد، در باره خدا تنها همین اندازه بخاطر گذرد: «چیزى که حقیقتش درک نشود و حدى ندارد».

شرح- وقتى گوئیم زمین چیزیست، آب چیزیست، کوه چیزیست، حقیقت معانى این الفاظ را مى‏فهمیم و صورتى از آنها در ذهن ما منتقش است که محدود بحد معینى است، مثلا حد آب اینست که روان باشد اگر جامد شد نامش یخ است نه آب بخلاف وقتى که گوئیم «خدا چیزیست» اولا باید بدانیم که حقیقت خدا را نمیتوانیم درک کنیم ثانیا ممکن نیست صورتى از خدا در ذهن ما منتقش شود ثالثا خدا بحدى محدود نگردد و بهمین دلیل در ذهن در نیابد.

- ابو هاشم گوید: از امام‏ جواد (ع) پرسیدم: معنى خدا یکتاست چیست؟ فرمود اتفاق همه زبانها بر یکتائى او چنانچه خودش فرماید: اگر از آنها بپرسى کى آنها را آفریده؟ محققا میگویند: خدا.

- امام‏ جواد علیه السلام فرماید: امام صادق علیه السلام فرمود: در آن میان که پدرم طواف کعبه مینمود، مردى نقاب زده ناگهانى پیدا شد و هفت شوط او را قطع کرد و او را بخانه کنار صفا آورد و دنبال من هم فرستاد تا سه نفر شدیم، آن مرد بمن گفت خوش آمدى پسر پیغمبر! سپس دستش را بر سرم نهاد و گفت:

خیر و برکت خدا بر تو باداى امین خدا پس از پدرانش! (سپس متوجه پدرم شد و گفت) اى ابا جعفر! اگر میخواهى تو بمن خبر ده و اگر میخواهى من بتو خبر دهم، میخواهى از من بپرس یا من از تو بپرسم، میخواهى تو مرا تصدیق کن یا من ترا تصدیق کنم، پدرم فرمود: همه اینها را میخواهم (و با هیچ یک مخالف نیستم) آن مرد گفت: پس مبادا که در جواب سؤال من زبانت چیزى گوید که در دلت چیز دیگر باشد، فرمود: این کار را کسى میکند که در دلش دو علم مختلف باشد و خداى عز و جل از علمى که در آن اختلاف باشد امتناع دارد (پس علم ما هم که از علم خدا سرچشمه میگیرد اختلاف ندارد).

آن مرد گفت: سؤال من همین بود که شما یک سرش را گفتى، بمن خبر دهید: این علمى که در آن اختلاف نیست، چه کسى آن را میداند، پدرم فرمود: اما تمام این علم نزد خداى جل ذکره میباشد و اما آنچه براى بندگان لازمست، نزد اوصیاء است، آن مرد نقابش را باز کرد و راست نشست و چهره‏اش شکفته شد و گفت: من همین را میخواستم و براى همین آمدم.

- ابو جعفر ثانى (امام‏ جواد) علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام بابن عباس فرمود همانا شب قدر در هر سالى هست و در آن شب امر (سرنوشت و قضا و قدر) آن سال فرود مى‏آید و براى آن امر سرپرستانى است بعد از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله. ابن عباس گفت: آنها کیانند؟ فرمود: من هستم و یازده تن از فرزندان صلبى من که امامان محدث باشند.

 

أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج2

خورشید در خاک (شهادت امام جواد علیه السلام)

مجله:گلبرگ -  شماره 70
 

حجت حق

تولد حضرت جواد علیه السلام خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد؛ زیرا امام رضا علیه السلام در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبه رو بود. از یکسو، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام گروهی به نام «واقفیه»، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و از سوی دیگر چون احادیث رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله می گفت امامان دوازده نفرند، فقدان فرزند برای امام رضا علیه السلام ، هم امامت خود آن حضرت و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد. واقفیه هم این موضوع را دستاویز قرار داده، امامت حضرت رضا علیه السلام را نمی پذیرفتند. یکی از سران واقفیه در نامه ای به امام رضا علیه السلام ، او را به عقیمی متهم کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزند نداری؟! امام در پاسخ نوشت: «از کجا می دانی که من فرزندی نخواهم داشت؟ سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی گذرد که خدا پسری به من می بخشد که حق را از باطل جدا می کند».

ازدواج : پیمان زناشویی

 

ازدواج: پیمان زناشویی

 

ازدواج، مصدر باب افتعال، و حروف اصلی آن، «ز ـ و ـ ج» است. از نظر لغت «زوج» به‌معنای جفت، (در مقابل فرد[1]) عبارت از دو چیز همراه و قرین است; چه مماثل باشند، مانند دو چشم و دو گوش، و چه متضاد،[2]مانند شب و روز. در مواردی، واژه زوج در معنای فرد، به شرط داشتن قرین، به‌کار رفته است.[3] بر این اساس، به هریک از زن و شوهر، زوج و به هر دوی آن‌ها زوجین اطلاق می‌کنند; چنان‌که در قرآن آمده است: «و‌اَنّه خَلَقَ الزَّوجینِ الذَّکَرَ والأُنثی». (نجم/53، 45) به‌کار بردن دو واژه زوج و زوجه (مذکّر و مؤنّث)، برای زن صحیح است; ولی قرآن، در مورد زن، همه‌جا «زوج و ازواج»، به جای «زوجه و زوجات» به‌کار برده است. (بقره/2، 35، 102، 234 و 240 و احزاب/33، 28، 50، 59 و‌...) راغب می‌گوید: از آیه‌49 ذاریات/51، به‌دست می‌آید که همه چیز در جهان دارای زوج و قرین (ضد یا مثل یا جزء ترکیبی) هستند.[4] در کتاب‌های لغت، کم‌تر به واژه ازدواج توجّه شده است;[5] ولی با توجّه به‌معنای زوج، کلمه ازدواج، مفهوم اقتران و اتّحاد دو چیز را در برخواهد‌داشت.

غوغاى شکم‏ پرستى و طوفان شهوت‏

منابع:

کتاب : تفسیر حکیم    ج‏3      

نوشتہ : استاد حسین انصاریان

 

بزرگانى از دانشمندان اسلامى هم چون ابوحامدغزالى و فیلسوف کم‏نظیر و محدث خبیر و عارف بصیر ملامحسن‏فیض کاشانى با تکیه بر آیات قرآن و روایات به زیان‏هاى پرخورى و عادت داشتن به غذاهاى متنوع و سفره‏هاى رنگین و اسرافى و به منافع کم‏خورى و ساده‏خورى و قناعت به حلال پرداخته و در این زمینه کتاب مستقلى تدوین کرده‏اند، من به دورنمائى اندک از مطالبى که از آن بزرگواران رسیده اشاره مى‏کنم باشد که مطالعه کنندگان از آن بهره‏مند شوند.

از قوى‏ترین عوامل هلاککننده بنى‏آدم شهوت شکم و میل او به انواع غذاها و سفره‏هاى رنگین است.

به خاطر توجه نامعقول به شکم و شهوت خوردن، آدم و حوا از خانه قرار و دوام به خانه ذلت و افتقار و نیاز و احتیاج در آمدند، سببش این بود که از نزدیک شد به شجره منهیه و خوردن میوه آن نهى شده بودند ولى شهوت و میل خوردن بر آنان چیره شد، و نهى خدا را در تاریکى نسیانشان پنهان کرد تا از میوه آن درخت خوردند و زشتى بدن‏هایشان آشکار شد.

بدون تردید شکم چشمه شهوات و روئید نگاه بیمارى‏ها و آفات است، زیرا شهوت جنسى و شدت علاقه و اشتیاق به عمل غریزى در زن و مرد از آثار و تبعات شهوت شکم و خوردن غذاهاى رنگارنگ و متنوع است.

سپس شهوت خوردن و شدت میل به ارضاء غریزه جنسى مایه عشق شدید به ثروت و شهرت و مقام است که این امور اقتضاى گسترش انواع سفره‏ها و مایه شهوات جنسى را در پى دارد، آنگاه زیاد کردن ثروت و اضافه نمودن به مقام و جاه افتادن در امور بى‏نتیجه و کارهاى دور از عقل و احمقانه و انواع فخر فروشى‏ها و حسد و چشم‏هم‏چشمى را به دنبال مى‏آورد و بى‏تردید از این مسائل و امور غوغاى تفاخر و تکاثر و خود بزرگ‏بینى به وجود مى‏آید و همین حالات شیطانى است که انسان را به حسد و کینه و دشمنى و خشم مى‏کشد و او را به چاه تجاوز به حقوق دیگران و هر منکر و فحشائى مى‏اندازد.

همه اینها میوه بسیار تلخ آزاد گذاردن شکم و طغیان گرسنگى شکم‏پرست و سیرى او در جهت اسراف و افراط است.

اگر انسان با نیرو گرفتن از ایمان و تقوا و توجه به آخرت و دادگاه‏هاى آن و در نظر گرفتن عاقبت امور وجودش را رام گرسنگى کند و به وسیله آن راه‏هاى ورودى‏ شیطان را به حوزه باطن و درونش تنگ نماید نسبت به طاعت خدا و بندگى او فروتن و خاضع مى‏شود، و راه فساد و طغیان را نمى‏پاید، و کارش به غرق شدن در دنیا و ترجیح دادن آن بر آخرت و دچار شدن به حرص شدید نسبت به امور مادى و تبعاتش نمى‏انجامد در این زمینه روایات بسیار بسیار مهمى از رسول خدا، اهل بیت طاهرینش رسیده که دانستنش بر همه واجب و لازم است.

«جاهدوا انفسکم بالجوع والعطش فان الاجر فى ذلک کاجر المجاهد فى سبیل الله و انه لیس من عمل احب الى الله تعالى من جوع و عطش:» «1»

با خالى بودن شکم از خوراکى‏ها و آشامیدنیها با نفس سرکش مبارزه کنید، بى‏تردید پاداش در این زمینه مانند پاداش جهادگر در راه خداست و یقیناً عملى در پیشگاه خدا محبوب‏تر از گرسنگى و عطش نیست.

«لایدخل ملکوت السماوات قلب من ملأ بطنه:» «2»

قلب کسى که شکمش از خوراکى و غذا پر است وارد ملکوت آسمانها نمى‏شود.

آرى پرخورى مانع صعود به آسمان حقایق و باطن امور و اسرار و رموز است.

«ان الله یباهى الملائکة بمن قل طعمه فى الدنیا یقول: انظروا الى عبدى ابتلیته بالطعام و الشراب فى الدنیا فترکهما لاجلى اشهدوا یا ملائکتى ما من اکلة ترکها لاجلى الا ابدلته بها درجات فى الجنة:» «3»

خدا به فرشتگان به کسى که خوراکش در دنیا کم است مباهات مى‏کند مى‏فرماید: به بنده‏ام بنگرید، او را به خوراک و آشامیدنى در دنیا آزمایش کردم و او به خاطر من پرخورى و مصرف آشامیدنى زیاد را ترک کرد، فرشتگانم شاهد باشید لقمه‏اى را بخاطر من ترک نکرد مگر این که به ترک آن درجاتى را در بهشت عوض قرار دادم.

«ادیموا قرع باب الجنة یفتح، قیل و کیف ندیم قرع باب الجنة؟ قال بالجوع و الظماء:» «4»

کوبیدن در بهشت را ادامه دهید تا باز شود، گفتند: چگونه کوبیدن در بهشت را ادامه دهیم؟ فرمود به خالى بودن شکم از خوراکى و آشامیدنى.

«بئس العون على الدین قلب نخیب و بطن رغیب و نعظ شدید:»

بد عامل مخربى بر ضد دین است: قلب ترسوى بى‏درک، و شکم پرخور، و میل شدید به ارضاء غریزه جنسى.

«ما من شیئ ابغض الى الله من بطن مملؤ:» «5»

چیزى نزد خدا مبغوض‏تر از شکم پر خوراک نیست.

«ویل للناس من القبقین فقیل: و ما هما یا رسول الله؟ قال: الحلق و الفرج» «6»

واى بر مردم از دو قبقب گفتند: اى پیامبر خدا دو قبقب چیست؟ فرمود: شکم و شهوت.

«من شبع و نام قسى قلبه ثم قال: ان لکل شیئ زکاة و زکاة البدن الجوع:» «7»

کسى که پرخورى کند و بخوابد قلبش دچار قساوت مى‏شود، سپس فرمود: براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدن گرسنگى است.

«شرار امتى الذى غدوا بالنعیم الذین یأکلون من الطعام الوانا، و یلبسون الوان الثیاب و یتشدقون فى الکلام:» «8»

بدان امت من کسانى هستند که غذاهاى متنوع مى‏خورند، و لباس‏هاى قیمتى رنگارنگ مى‏پوشند و در سخن گفتن رعایت حزم و احتیاط را نمى‏کنند و بدون قید و بند با مردم سخن مى‏گویند.

علاوه بر پرخورى که از علل تحریک شهوت جنسى است، زمینه‏هاى دیگرى چون نظر بازى، رابطه با نامحرمان، تماشاى تصاویر و فیلم‏هاى زشت نیز محرک شهوت و کشاننده انسان به انواع گناهان و لذائذ غیر مشروع است که بخواست خدا در ضمن توضیح آیات مربوطه مفصل این مسائل خواهد آمد.

 

نتیجه شوم عصیان و تجاوز

بنى‏اسرائیل چون روى از حق و حقیقت برگرداندند، و با احکام تورات مخالفت کردند، و پى در پى به آزار موسى برخاستند، و فرهنگ الهى را به حاشیه زندگى راندند و خلاصه از شهوات بى‏مهار و بى‏قید و شرطشان در همه امور زندگى پیروى نمودند، چراغ عقل و خردشان با تندباد هواى نفس و طوفان خودپرستى خاموش شد، و به تدریج خلقیات زشت و ناپسند طیبعت ثانوى و عادت دائمى آنان گشت و به این خاطر فطرتشان رنگ باخت و از حالات انسانى محروم شدند و در ظلمات متراکم حیوان صفتى افتادند و نهایتاً به این نتیجه شوم دچار گشتند که تکذیب آیات الهى و کفر به احکام پروردگار و بى‏اعتقادى به کتاب خدا و وحى آسمانى و انکار نبوت پیامبران فرهنگ و پیشه و کار آنان شد، و همین تکذیب پیوسته و انکار دائم عامل خوردن داغ ذلت و مسکنت و گرفتار شدنشان به خشم الهى گشت‏ ذلِکَ‏ اول اشاره به ذلت و مسکنت آنان و خشم خدا بر ایشان است که عاملش تکذیب آیات خداست‏ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ.

و از پى افتادن در شهوات و تکذیب آیات حق به ظالمانه‏ترین کار و زشت‏ترین عمل که کشتن پیامبران است اقدام کردند، پیامبرانى که همه وجود خود را براى هدایت و نجات آنان هزینه کردند ولى آن ستم‏کاران حرفه‏اى چون پیامبر و رسولان حق را در جهت مخالف با خواسته‏ها و شهوات خود دیدند به کشتن آنان برخاستند، چنان که پیمبران باطن خود را که عقلشان بود کشته بودند.

این همه حالات زشت و بدکارى و کشتن پیامبران به خاطر این بود که از فرمان‏هاى خدا سرپیچى کردند و در چهارچوب خواسته‏هاى حق استقامت ننمودند، و از تکالیف الهیه سرباز زدند و پیوسته به تجاوز و تعدى از مرزها و حدود الهى و حقوق مردم مشغول بودند.

آرى عصیان از دستورات حق، و تجاوز و تعدى دائم چنان روح را کدر، و قلب را سیاه، و نفس را چموش و عقل را خاموش، و فطرت را نابود مى‏کند که نتیجه شوم و میوه تلخى از آن جز تکذیب دائمى آیات خدا و کشتن پیامبران به میان نمى‏ماند، و نتیجه شوم‏تر و میوه تلخ‏تر از آن علاوه بر عذاب استیصال در دنیا عذاب دردناک و آتش هولناک دائمى و همیشگى در عرصه‏گاه قیامت است که گرفتار آن نجاتى ندارد، و بیمار آن شفائى و درمانى نمى‏یابد.

وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ: «9»

و هر کس از خدا و رسولش نافرمانى کند و از اجراى خواسته‏هاى آنان که به مصلحت دنیا و آخرت خود اوست سر باز زند و از مرزهاى او که احکام و اخلاقیات و حلال و حرام است تجاوز نماید، خدا او را در آتشى در آورد که جاودانه است، و براى او عذابى خوار کننده خواهد بود.

گناه و تجاوز و تعدى چنان زشت و پلید است که گاهى نیت انجام آن هم اثر سوء و نتیجه شوم دارد.

در روایتى از پیامبر اسلام در مورد دو مسلمان که در اختلاف و برخورد شخصى به روى یکدیگر اسلحه بکشند و یکى کشته شود آمده:

هر دو در دوزخ‏اند، یکى از شنوندگان گفت: اى پیامبر خدا وضع قاتل روشن و معلوم است که به دوزخ وارد مى‏شود ولى مقتول چرا؟ حضرت پاسخ داد بخاطر این که او نیز نیت و قصد داشت که طرف مقابلش را بکشد! «10»

در روایات و زیارات آمده: که خوشنود به کردارهاى ناپسند و اعمال زشت دیگران هم در گناه با آنان شریک و هم‏چون انجام دهندگان آن است.

«فلعن الله امة قتلتک و لعن الله امة ظلمتک و لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به:»

لعنت خدا بر مردمى که تو را اى حسین‏بن‏على کشتند و لعنت خدا بر جمعى که به تو ستم روا داشتند و لعنت خدا بر گروهى که حادثه قتل تو و ستم بر تو را شنیدند و به آن راضى و خوشنود بودند.

قرآن مجید بخشى از عذاب‏هاى دنیائى و مصائب و بلاها را معلول گناهان مردم میداند:

وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ: «11»

و هر آسیب و بلائى به شما رسد به سبب گناهانى است که مرتکب شده‏اید و خدا از بسیارى از اعمال زشت شما هم در مى‏گذرد.

فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ «12»

پس باید کسانى که از فرمان پیامبر سرپیچى مى کنند بر حذر باشند از این که بلائى در دنیا یا عذابى دردناک در آخرت به ایشان رسد.

أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْراراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ: «13»

آیا ندانسته‏اند که پیش از ایشان چه بسیار از ملت‏ها و اقوام را هلاک کردیم که به آنان در پهنه زمین نعمت‏ها و امکاناتى دادیم که به شما ندادیم و بر آنان باران‏هاى پى در پى و پر ریزش فرستادیم و نهرهائى از زیر پاى آنان جارى ساختیم ولى ناسپاسى کردند، پس آنان را به کیفر گناهانشان هلاک نمودیم و بعد از آنان اقوامى دیگر را پدید آوردیم.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- محجة البیضاء ج 5 ص 146.

(2)- محجة ج 5 ص 147.

(3)- محجة ج 5 ص 147.

(4)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.

(5)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.

(6)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.

(7)- همان مدرک، ج 5، ص 154.

(8)- جامع الصغیر باب شین ص.

(9)- نساء 14.

(10)- جامع السعادات ج 3 ص 163.

(11)- شورى 30.

(12)- نور 63.

(13)- انعام 6.

 


منبع : پایگاه عرفان  http://www.erfan.ir/

دروغ

 

مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: به من اخلاقى بیاموزید که خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد،

 

حضرت فرمودند: دروغ نگو.


بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 69

ادله مصونیت قرآن از تحریف

 

مقاله‏ای که پیش رو دارید، به صیانت قرآن از تحریف و ادله آن پرداخته است.ابتدا معنی لغوی تحریف، سپس معانی اصطلاحی آن و پس از بحثی مکفی، ادلّه عدم زیادت و عدم نقصان قرآن موجود از وحی منزل، بحث و بررسی شده‏اند.

تحریف در لغت

تحریف از باب تفعیل از ریشه «حرف»به معنی کناره، جانب و اطراف یک چیز گرفته شده است. 1 و تحریف چیزی، کنار زدن آن و از جایگاه اصلی خود کج کردن و به سوی دیگر بردن است.
در قرآن می‏خوانیم:
و من النّاس من یعبد الله علی حرف فأن أصابه خیر اطمأنّ به و إن أصابته فتنة انقلب علی وجهه 2 :بعضی از مردم خدا را از اطراف [در حاشیه‏]می‏پرستند.همین‏که خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می‏کنند، اما اگر مصیبتی برای امتحان به آن‏ها برسد، دگرگون‏ می‏شوند.
زمخشری ذیل این آیه می‏گوید:«یعنی بر کناری ایستاده، به وسط و قلب میدان دین نمی‏آیند.قرآن، این افراد دودل را به کسانی تشبیه می‏کند که در گوشه و کنار لشکر حرکت می‏کنند تا ببینند چه می‏شود.اگر احساس کنند حوادث به سود همراهانشان پیش می‏رود و پیروزی و غنیمت به دست می‏آید، می‏مانند، و گرنه به سرعت صحنه را ترک کرده، به گوشه‏ای می‏خزند.» 3

علل مهجوریت قرآن

 

مهجوریت قرآن

قرآن، کلام حق، اعجاز حضرت محمد مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و سرمایه معنوی مسلمانان است و همان‏گونه که امام خمینی؛ فرمود: «اگر قرآن نبود، باب معرفة اللّه‏ بسته بود الی الابد.» آری! قرآن، بهترین وسیله شناخت خداوند است. قرآن، سخن آرامش بخش الهی در گستره هستی است. قرآن، منبع تمام دانش‏های بشری است. کتابی است که انسان را از خاک به افلاک می‏رساند و روح آدمی را به عالم قدس و ملکوت می‏برد؛ ولی ما از این ودیعه الهی، به شایستگی استفاده نمی‏کنیم.
شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛، موسسه حوزه علمیه قم، می‏فرمود:
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای ما دو چیز را به ودیعه گذاشت: قرآن و اهل‏بیت:؛ اما اهل تسنن، قرآن را گرفتند و اهل بیت: را رها کردند ما نیز اهل‏بیت: را گرفتیم و قرآن را رها کردیم.
آری، قرآن در میان ما مهجور گشته است، چنان که در قرآن کریم نیز از زبان رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏خوانیم:
یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا.
پروردگارا! قوم من قرآن را کنار گذاشتند و از آن دوری جستند.
روزها، ماه‏ها و سال‏ها می‏گذرد و عده‏ای حتی آیه‏ای از قرآن را قرائت نمی‏کنند و کاربرد قرآن برای آنها منحصر است در: زینت بخشی سفره عقد، بدرقه مسافر، ورود به خانه جدید، بوسیدن و استخاره کردن، سوگند خوردن و به سر گرفتن قرآن در شب‏های احیاء. از سوی دیگر، بعضی افراد مقید به قرائت قرآن هستند و از این نظر، با قرآن در ارتباطند، ولی هیچ‏گاه در صدد درک مفاهیم آیات قرآن برنمی‏آیند. اینان که هدف اصلی‏شان کسب ثواب است، پیوسته الفاظ قرآن را به زبان می‏آورند، بدون آنکه معنای آنچه را می‏خوانند بفهمند. عده‏ای نیز قر ان را می‏خوانند و در فهم معانی آن می‏کوشند، ولی در عمل به آیات قرآن، سست و بی‏توفیقند و در این میان، تنها اندکی از انسان‏ها هستند که مفاهیم و معانی قرآن را درک و همواره آن را تلاوت می‏کنند و با عمل به آیه‏های آن، سرنوشت سعادت باری را برای دنیا و آخرت خود رقم می‏زنند.

پیام متن: ‍

1. قرآن کریم با همه عظمتی که دارد، میان پیروانش مهجور است.
2. هدف اصلی نزول قرآن، سعادت انسان‏هاست که این امر، تنها در سایه عمل به آیات آن به دست می‏آید.

عوامل مهجوریت قرآن

1. پیروی از هوای نفس ‍

در برخی از آیات قرآن کریم، پیروی از هوای نفس، در تعارض با هدایت در راه خدا معرفی می‏شود، از جمله این آیه که خداوند خود می‏فرماید:
وَلا تَتَّبِعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللّه‏ِ.
و از هوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه می‏کند.
قرآن، کتابی است که خداوند متعال آن را برای هدایت انسان به راه مستقیم نازل فرموده است. بدیهی است که بهره بردن از این هدایت الهی، در گرو تلاش خود فرد برای ایجاد شرایطی لازم است. یکی از این شرایط، پیروی نکردن از هواهای نفسانی است. بنابراین، کسی که پیروی از خواسته‏های نفسانی را مقصود خود قرار می‏دهد، ارتباط مؤثری با قرآن پیدا نخواهد کرد.

پیام متن: ‍

آن گاه که نفس پیروی می‏شود، قرآن مهجور می‏ماند.

2. جاذبه‏های مادی و دنیوی ‍‍

جاذبه‏های مادی، همواره سرگرم کننده و مانعی بر سر راه سعادت و تعالی است. بدین ترتیب، شیرینی ذکر و یاد خدا از نظر پنهان می‏ماند و آدمی از امور معنوی روی گردان می‏شود و جاذبه‏های مادی، عاملی جدی برای مهجوریت قرآن به شمار می‏آیند. خداوند متعال در کلام وحی خویش، بارها با هشدار به انسان، می‏فرماید: نَلا تَغُرَّنَّکم الحیوةُ الدُّنیا؛ پس زندگی دنیا شما را فریب ندهد».
البته بسیاری مجذوب جلوه‏های دلفریب، ولی ناپایدار دنیا و ظواهر مادی آن می‏شوند و کتاب و سخن خدا را از یادها می‏برند. همان گونه که در قرآن کریم نیز بدان اشاره می‏شود که:
نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ... .
گروهی از کسانی که به آنها کتاب (آسمانی) داده شد، کتاب خدا را پشتشان افکندند.

پیام متن: ‍

کسی که مسحور جاذبه‏های مادی است، نمی‏تواند با قرآن ارتباط درستی برقرار سازد.

3. شیطان ‍

خداوند متعال در قرآن کریم می‏فرماید:
فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ.
هنگامی که قرآن می‏خوانی پس، از شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر.
از این آیه درمی‏یابیم که شیطان، همواره درصدد است انسان را از تلاوت آیه‏های قرآن باز دارد. خداوند نیز به بندگانش هشدار می‏دهد که در این هنگام، به خدا پناه ببرید. البته منظور این آیه، این نیست که تنها به گفتن استعاذه بسنده کنیم، بلکه باید این ذکر را تبدیل به فکر و فکر را تبدیل به یک حالت درونی کنیم و به هنگام خواندن هر آیه، به خدا پناه ببریم، از اینکه وسوسه هیا شیطان، حجابی میان ما و کلام حیاتبخش او شود.

پیام متن: ‍

تا زمانی که شیطان از کنار انسان نگریخته است، قرآن همچنان مهجور است.

4. ناشناخته ماندن جایگاه قرآن در زندگی ‍

از عواملی که مردم را به قرآن بی‏رغبت می‏سازد، این است که ارزش و جایگاه قرآن نزد آنان ناشناخته است و از آثار شگرف آن بی‏خبرند.
آنها قرآن را تنها در حد کتابی آسمانی و مقدس می‏شناسند و در نتیجه، از محتوای متعالی آن ناآگاه و بی‏بهره‏اند.
از این رو، مبلغان موظفند در زمینه معرفی جایگاه قرآن و بازگویی اهمیت و آثار آن در زندگی، بیشتر بکوشند. در این میان، رسانه‏های جمعی به ویژه صدا و سیما نقش و رسالت بسیار موثری در این‏باره برعهده دارند. از دیگر نهادهای آگاه سازی افراد جامعه، مدارس و والدین هستند که با راهنمایی دقیق فرزندان خود، می‏توانند آنها را با قرآن آشنا و مأنوس سازند.

پیام متن: ‍

شناخت جایگاه قرآن گاهی مهم در راه بهره‏برداری از مضامین آسمانی آن است.

5. نقش قرآن در نظام آموزشی ‍

بی‏تردید آموزش و پرورش، نقش اساسی در ایجاد شناخت‏ها، باورها و گرایش‏ها در افراد دارد. چه بسا اشخاصی با تعلیم علوم در محیط آموزشی، نگرشی بر خلاف محیط خانوادگی خود می‏یابند که این امر، گویای تأثیر فراوان مواد درسی و معلمان بر دانش‏آموزان است.
اگر در نظام آموزشی ما، از دبستان گرفته تا حوزه و دانشگاه، به آموزش قرآن پیش از بعضی دروس مانند ریاضی، زبان انگلیسی و فقه و اصول بها داه می‏شد، مهجوریت نمی‏ماند و در اجتماع، حضور و نفوذ چشم‏گیری می‏یافت.

پیام متن: ‍

نظام آموزشی کشور با بها دادن لازم به قرآن، به منظور حاکمیت احکام قرآنی در میان جامعه، گامی موثر برمی‏دارد.

6. کمبود ترجمه و تفسیرهای روان و همه‏فهم ‍

بیشتر ترجمه‏های قرآن به گونه‏ای است که مخاطب به فهم روشنی از معانی آیات نمی‏رسد و تنها دسته‏ای از کلمات در ذهن او نقش می‏بندد، در حالی‏که ارتباطی میان آنها نمی‏تواند برقرار کند. در زمینه تفسیر قرآن نیز بیشتر کتاب‏های تفسیر قرآن، در سطح بالایی از فهم قرآنی نگاشته شده و تنها اهل علم و خبر می‏توانند از آن بهره گیرند و عموم افراد از استفاده آنها بی‏نصیبند. بنابراین، فراگیر ساختن قرآن، اهتمام به ترجمه روشن و سلیس کلام وحی و نیز ارائه تفسیرهایی که در عین استواری و استحکام آن، عموم مرم از فهم و درک آن ناتوان باشند، لازم زندگی همه بشر است.

پیام متن: ‍

ترجمه درست و روان قرآن و تفسیر همه فهم آن، در معرفی جایگاه حقیقی قرآن، نقش تأثیرگذار و ارزنده‏ای دارد.

7. کم‏توجهی به مسابقات و برگزیدگان قرآنی ‍

مقام معظم رهبری؛ در رهنمودی فرمود:
«اگر بخواهیم قرآن در خانه‏ها، بین بچه‏ها، بین بزرگ‏ها، بین زن و مردها رواج پیدا کند، بایستی قهرمانان قرآنی را احترام کنید».
بدین منظور، مسئولان مملکتی وظیفه دارند در زمینه گسترش و بالا بردن سطح کیفی مسابقات قرآنی، خالصانه بکوشند و ترویج مسائل کمال آفرین قرآن همت گمارند. برای مثال، از برترین‏های قرآنی به شایستگی قدردانی کنند. در این میان، صدا و سیما در زمینه اعلام برگزاری این‏گونه مسابقات و معرفی قهرمانان و چهره‏های قرآنی و میان و اهل تلاش و موفقیت آنان، نقشی بسزا دارد.

پیام متن: ‍

بزرگداشت قهرمانان قرآنی، احترام به قرآن و افزایش رغبت مردم به قرآن را سبب می‏شود.

 

« زهرا مولائی‏فر »

حکم بازیگری زن در فیلم و تئاتر

 

با سلام خدمت شما دوستان ، یادتان باشد که من حق دارم  و وظیفه دارم مطلب جمع آوری می کنم و شما حق دارین که آن را قبول کنید یا نکنید ! لطفا هیچ مطلبی را بدون تحقیق قبول نکنید و خود به آن برسید . من خودم ، بعضی مسائل  را قبول ندارم ، در ضمن قصد بنده زیر سؤال بردن هیچ انسان و یا هیچ شغلی نیست .

 

دراین مقاله، ازحـکم فیلم های سینمایی و تلویزیونی که [مردان وزنان ] به صورت مختلط در آن بازی می‏کنند، در ضمن سه محور بحث می‏کنیم:
محور اول: ایفای نقش و بازیگری.
محور دوم: نمایش این گونه فیلم ها.
محور سوم: تماشای آنها.
درمحور اول، از حکم شرعی بازیگری هایی بحث می‏شود که درسینما و تلویزیون بسیار متداول است.بحث ازجهت ارتباط نزدیک میان زنان و مردان نامحرم است که لازمه این نوع نقش های مختلط می‏باشد.
دراین نوع بازی ها، زنان و مردان نقش های مختلفی را در ارتباط با همدیگر ایفا می‏کنند؛ روابط عاشقانه و خانوادگی، چون همسر. دراین قسمت، حکم ایفای نقش این نوع روابط میان زن و مرد را ـ بدون درنظر گرفتن مسأله نمایش و تماشا ـ مورد بررسی قرار می‏دهیم.
درمحور دوم از حکم نمایش این نوع فیلم ها در سینما و تلویزیون برای عموم مردم، بحث می‏کنیم.
درمحور سوم حکم تماشای این نوع فیلم ها را از طرف بینندگان بررسی می‏کنیم.
بحث از حکم، درسه محور مذکور، جز با بحث تحقیقی در سه مسأله زیر ممکن نیست:
پوشش، نگاه، تحریک جنسی.
درمباحث آتی درباره حکم این مسائل به اختصار سخن می‏گوییم تا پاسخ گوی حکم سه محور مذکور باشیم.

خودکشی

 

 

این قدر منم منم نکنید لطفا ، حفظ کردن مطالب آسان است ، آیا واقعا شما اگر به جای فرد خودکشی کرده بودید ، راه دیگری را انتخاب می کردید ؟ گفتنش آسان است . وقتی در برابر یک اتفاق ساده آنقدر عصبانی می شوید که به عالم و آدم فحش و ناسزا می گویید ، پس چگونه ادعای منطقی بودن در مواقع بحران می کنید ؟ یادتان باشد تنها فردی که خودکشی کرده را مقصر ندانید ، شاید مقصر اصلی شما باشید ....

والدینی که به بهانه جهل و نادانی فرزندانتان یا خواستن بهترین ها برای آن ها ، عقاید و تفکرات خود را به اجبار به آن ها غالب می کنید یا آن ها را به اجبار محروم و یا دارا می کنید !!!

به خواسته ی هر چند غیر منطقی او نیز احترام بگذارید و سعی کنید فقط راه را به او نشان دهید و تصمیم را به عهده خود او بگذارید ...

بین بد و بدتر ، بدتر را انتخاب نکنید ...

دوستان ، فامیل ها ، همسایه ها ، ای آدمها بدانید که شما نیز باید در آن دنیا جواب گو باشید!!!

شما نیز در خودکشی سهیم هستید!!!

 

******

 

باب وصیّت کسى که از روى عمد خودکشى‏ کند.

 

5470- حسن بن محبوب، از أبى ولّاد روایت کرده است که گفت: امام صادق علیه السّلام را شنیدم که میفرمود: کسى که از روى عمد خود را بکشد، پس او جاودانه در آتش جهنّم خواهد زیست. گفتند: بنظر امام اگر وصیّتى کند، و آنگاه بیدرنگ خود را از روى عمد بکشد، آیا آن وصیّت اجرا مى‏شود؟ فرمود: اگر پیش از آنکه حادثه‏اى از قبیل زخمى یا کار کشنده‏اى در وجود خود انجام داده باشد وصیّت کند وصیّتش در ثلث نافذ است، و اگر پس از پدید آوردن حادثه‏اى مانند زخمى یا کارى که احتمال مرگ در پى داشته باشد، وصیّت کند، وصیّتش نافذ نیست.

برگرفته شده از : من لا یحضره الفقیه

 

******

 

 

کیفر کسى که (حتى) به نیم کلمه در کشته شدن مؤمنى سهیم باشد

 

(2) 1- محمد بن ابى عمیر، به نقل از چند راوى از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: کسى که (حتى) به نیم کلمه در کشته شدن مؤمنى سهیم باشد، در روز قیامت در حالى وارد محشر مى‏گردد که در میان دو چشم او نوشته شده باشد:

ناامید از رحمت خداوند عز و جل.

 (1) 2- حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السّلام، یا از کسى دیگر که از امام صادق روایت کرده است که فرمود: در روز قیامت- در حالى که مردم سرگرم حساب خودند- مردى به سراغ مردى دیگر مى‏رود و او را به خون مى‏آلاید، مردى که به خون آلوده شده است از او مى‏پرسد: اى بنده خدا چرا چنین کردى؟! پاسخ مى‏دهد: تو در فلان روز، و با گفتن فلان کلمه، در کشته شدن من مؤثر بودى (و در قتل من سهیم و شریکى).

 

کیفر کسى که از روى عمد شخصى را بکشد

 

(2) 1- ابان، از قول یک راوى نقل کرده است که از امام صادق علیه السّلام در مورد (کیفر) کسى که عمدا (با اراده قبلى) دیگرى را بکشد، پرسیدند. حضرت فرمود: کیفر او، آتش (دوزخ) است.

(3) 2- حمران روایت کند که: از امام محمد باقر علیه السّلام در مورد معناى این کلام خداوندى‏ که (در سوره مائده، آیه 32) مى‏فرماید: «به همین خاطر بر (قوم) بنى اسرائیل نوشتیم که اگر کسى دیگرى را (بدون گناه)- و نه از جهت گرفتن قصاص و یا فتنه‏اى که بر پاى کرده است- (از روى عمد) بکشد، به منزله آن است که تمام مردم را کشته باشد» پرسیدم، که چگونه تمام مردم را کشته در حالى که بیش از یکنفر را به قتل نرسانیده است؟! حضرت فرمود: (در روز قیامت) او را در منطقه‏اى از جهنم قرار مى‏دهند که دوزخیان دشوارترین عذاب الهى را در آنجا مى‏بینند، و اگر همه مردم را (هم) بکشد، به همان قسمت از دوزخ رهسپار مى‏گردد. پرسیدم: اگر شخص دیگرى را هم بکشد؟! فرمود: عذابش دو برابر مى‏گردد.

(1) 3- جابر بن یزید از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: اولین چیزى که خداوند در روز قیامت در باره آن قضاوت مى‏کند خونهاى ریخته شده است (قتلها)، ابتدا دو فرزند آدم را (در پیشگاه عدل الهى) نگاه مى‏دارند و به حساب آنان مى‏رسند و در میان آن دو قضاوت مى‏کنند، سپس به حساب دیگران یکى پس از دیگرى مى‏رسند تا کسى از این گروه باقى نماند، و بعد نوبت به سایر مردم مى‏رسد.

(در آن روز) آن که کشته شده است به سراغ کشنده خود مى‏رود- در حالى که خون از روى صورتش جارى است- و مى‏گوید: (خدایا!) این بود که مرا (به ناحق) کشت، خداوند از او مى‏پرسد: تو او را کشتى؟! و قاتل نمى‏تواند حقیقت امر را از خداوند پنهان سازد و کشتن او را انکار نماید. (و پس از اقرار به قتل، به کیفر عمل زشت خود مى‏رسد).

(1) 4- سعید ازرق نقل کرده است که امام صادق علیه السّلام در باره کسى که انسان مؤمنى را بکشد، فرمود: (به هنگام مرگ) به او گفته مى‏شود: به هر دینى که مى‏خواهى بمیر! خواهى یهودى یا نصرانى و یا مجوسى.[1] (2) 5- ابو الجارود از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: تردیدى در این نیست که در روز قیامت، هر مقتولى- خواه نیکوکار و خواه بدکار- در حالى (از گور خود) برانگیخته مى‏شود که خود را با دست راست به کشنده خود آویزان نموده و با دست چپش سر خود را حمل کرده- و از رگهاى گلویش (هنوز) خون جارى است- مى‏گوید: پروردگارا! از این بپرس چرا مرا کشته است؟! اگر قاتل، او را طبق احکام الهى (و بر اساس موازین شرعى) کشته باشد، به پاداش این کار، بهشت را به‏ او ارزانى دارد و مقتول را رهسپار دوزخ مى‏سازند، ولى اگر او را (براى خوش آمد و یا) طبق دستور فلانى او را کشته باشد، به مقتول گفته مى‏شود که: (به کیفر این کار، تو نیز) او را بکش به همان شکلى که تو را کشته است. سپس خداوند بدان گونه که اراده حکیمانه‏اش اقتضا کند، با آن دو رفتار مى‏نماید.

(1) 6- حفص بن بخترى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: همانا زنى را به خاطر گربه‏اى که آن را بسته و از تشنگى جان سپرده بود، عذاب کردند.

(2) 7- حلبى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: براستى که سرکش ترین و گستاخ ترین مردم نسبت به خدا کسى است که غیر قاتل خود را کشته باشد، و نیز کسى را مورد ضرب قرار دهد که با او این رفتار را نداشته است.

(3) 8- سلیمان بن خالد نقل کرده است که از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: خداوند متعال به موسى بن عمران وحى فرمود: اى موسى! به بزرگان بنى اسرائیل بگو که:

شما را از کشتن انسانى که کشتن او حرام است بر حذر مى‏دارم، زیرا هر یک از شما که در این دنیا کسى را (به ناحق) بکشد، او را (به مکافات این عمل نکوهیده) صد هزار بار به همان طرزى که آن (بیگناه) را کشته است، در آتش خواهم کشت.

(1) 9- عبد الرحمن بن اسلم، از قول پدرش، از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: کسى که مؤمنى را عمدا بکشد خداوند متعال تمام گناهان مقتول را در نامه اعمال قاتل مى‏نویسد، و مقتول را از (کیفر) گناهانى که کرده است معاف مى‏دارد، و این مفاد همان کلام خداوند است که (در سوره مائده آیه 29) مى‏فرماید: «من اراده کرده‏ام که تو (آنقدر) بار گناهان من و خود را بر دوش بکشى، که در شمار دوزخیان باشى». (و این آیه، گفتار فرزندان حضرت آدم علیه السلام را بازگو مى‏کند).

 

برگرفته شده از : پاداش نیکیها و کیفر گناهان / ترجمه ثواب الأعمال

 

 

 

 

 

 

[1] ( 1) مراد آن است که قاتل گناهکار با اسلام از دنیا نمى‏رود.