غوغاى شکم پرستى و طوفان شهوت
- شنبه شهریور ۲۱ ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ
- ۴ حرفهای شما
منابع:
کتاب : تفسیر حکیم ج3
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
بزرگانى از دانشمندان اسلامى هم چون ابوحامدغزالى و فیلسوف کمنظیر و محدث خبیر و عارف بصیر ملامحسنفیض کاشانى با تکیه بر آیات قرآن و روایات به زیانهاى پرخورى و عادت داشتن به غذاهاى متنوع و سفرههاى رنگین و اسرافى و به منافع کمخورى و سادهخورى و قناعت به حلال پرداخته و در این زمینه کتاب مستقلى تدوین کردهاند، من به دورنمائى اندک از مطالبى که از آن بزرگواران رسیده اشاره مىکنم باشد که مطالعه کنندگان از آن بهرهمند شوند.
از قوىترین عوامل هلاککننده بنىآدم شهوت شکم و میل او به انواع غذاها و سفرههاى رنگین است.
به خاطر توجه نامعقول به شکم و شهوت خوردن، آدم و حوا از خانه قرار و دوام به خانه ذلت و افتقار و نیاز و احتیاج در آمدند، سببش این بود که از نزدیک شد به شجره منهیه و خوردن میوه آن نهى شده بودند ولى شهوت و میل خوردن بر آنان چیره شد، و نهى خدا را در تاریکى نسیانشان پنهان کرد تا از میوه آن درخت خوردند و زشتى بدنهایشان آشکار شد.
بدون تردید شکم چشمه شهوات و روئید نگاه بیمارىها و آفات است، زیرا شهوت جنسى و شدت علاقه و اشتیاق به عمل غریزى در زن و مرد از آثار و تبعات شهوت شکم و خوردن غذاهاى رنگارنگ و متنوع است.
سپس شهوت خوردن و شدت میل به ارضاء غریزه جنسى مایه عشق شدید به ثروت و شهرت و مقام است که این امور اقتضاى گسترش انواع سفرهها و مایه شهوات جنسى را در پى دارد، آنگاه زیاد کردن ثروت و اضافه نمودن به مقام و جاه افتادن در امور بىنتیجه و کارهاى دور از عقل و احمقانه و انواع فخر فروشىها و حسد و چشمهمچشمى را به دنبال مىآورد و بىتردید از این مسائل و امور غوغاى تفاخر و تکاثر و خود بزرگبینى به وجود مىآید و همین حالات شیطانى است که انسان را به حسد و کینه و دشمنى و خشم مىکشد و او را به چاه تجاوز به حقوق دیگران و هر منکر و فحشائى مىاندازد.
همه اینها میوه بسیار تلخ آزاد گذاردن شکم و طغیان گرسنگى شکمپرست و سیرى او در جهت اسراف و افراط است.
اگر انسان با نیرو گرفتن از ایمان و تقوا و توجه به آخرت و دادگاههاى آن و در نظر گرفتن عاقبت امور وجودش را رام گرسنگى کند و به وسیله آن راههاى ورودى شیطان را به حوزه باطن و درونش تنگ نماید نسبت به طاعت خدا و بندگى او فروتن و خاضع مىشود، و راه فساد و طغیان را نمىپاید، و کارش به غرق شدن در دنیا و ترجیح دادن آن بر آخرت و دچار شدن به حرص شدید نسبت به امور مادى و تبعاتش نمىانجامد در این زمینه روایات بسیار بسیار مهمى از رسول خدا، اهل بیت طاهرینش رسیده که دانستنش بر همه واجب و لازم است.
«جاهدوا انفسکم بالجوع والعطش فان الاجر فى ذلک کاجر المجاهد فى سبیل الله و انه لیس من عمل احب الى الله تعالى من جوع و عطش:» «1»
با خالى بودن شکم از خوراکىها و آشامیدنیها با نفس سرکش مبارزه کنید، بىتردید پاداش در این زمینه مانند پاداش جهادگر در راه خداست و یقیناً عملى در پیشگاه خدا محبوبتر از گرسنگى و عطش نیست.
«لایدخل ملکوت السماوات قلب من ملأ بطنه:» «2»
قلب کسى که شکمش از خوراکى و غذا پر است وارد ملکوت آسمانها نمىشود.
آرى پرخورى مانع صعود به آسمان حقایق و باطن امور و اسرار و رموز است.
«ان الله یباهى الملائکة بمن قل طعمه فى الدنیا یقول: انظروا الى عبدى ابتلیته بالطعام و الشراب فى الدنیا فترکهما لاجلى اشهدوا یا ملائکتى ما من اکلة ترکها لاجلى الا ابدلته بها درجات فى الجنة:» «3»
خدا به فرشتگان به کسى که خوراکش در دنیا کم است مباهات مىکند مىفرماید: به بندهام بنگرید، او را به خوراک و آشامیدنى در دنیا آزمایش کردم و او به خاطر من پرخورى و مصرف آشامیدنى زیاد را ترک کرد، فرشتگانم شاهد باشید لقمهاى را بخاطر من ترک نکرد مگر این که به ترک آن درجاتى را در بهشت عوض قرار دادم.
«ادیموا قرع باب الجنة یفتح، قیل و کیف ندیم قرع باب الجنة؟ قال بالجوع و الظماء:» «4»
کوبیدن در بهشت را ادامه دهید تا باز شود، گفتند: چگونه کوبیدن در بهشت را ادامه دهیم؟ فرمود به خالى بودن شکم از خوراکى و آشامیدنى.
«بئس العون على الدین قلب نخیب و بطن رغیب و نعظ شدید:»
بد عامل مخربى بر ضد دین است: قلب ترسوى بىدرک، و شکم پرخور، و میل شدید به ارضاء غریزه جنسى.
«ما من شیئ ابغض الى الله من بطن مملؤ:» «5»
چیزى نزد خدا مبغوضتر از شکم پر خوراک نیست.
«ویل للناس من القبقین فقیل: و ما هما یا رسول الله؟ قال: الحلق و الفرج» «6»
واى بر مردم از دو قبقب گفتند: اى پیامبر خدا دو قبقب چیست؟ فرمود: شکم و شهوت.
«من شبع و نام قسى قلبه ثم قال: ان لکل شیئ زکاة و زکاة البدن الجوع:» «7»
کسى که پرخورى کند و بخوابد قلبش دچار قساوت مىشود، سپس فرمود: براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدن گرسنگى است.
«شرار امتى الذى غدوا بالنعیم الذین یأکلون من الطعام الوانا، و یلبسون الوان الثیاب و یتشدقون فى الکلام:» «8»
بدان امت من کسانى هستند که غذاهاى متنوع مىخورند، و لباسهاى قیمتى رنگارنگ مىپوشند و در سخن گفتن رعایت حزم و احتیاط را نمىکنند و بدون قید و بند با مردم سخن مىگویند.
علاوه بر پرخورى که از علل تحریک شهوت جنسى است، زمینههاى دیگرى چون نظر بازى، رابطه با نامحرمان، تماشاى تصاویر و فیلمهاى زشت نیز محرک شهوت و کشاننده انسان به انواع گناهان و لذائذ غیر مشروع است که بخواست خدا در ضمن توضیح آیات مربوطه مفصل این مسائل خواهد آمد.
نتیجه شوم عصیان و تجاوز
بنىاسرائیل چون روى از حق و حقیقت برگرداندند، و با احکام تورات مخالفت کردند، و پى در پى به آزار موسى برخاستند، و فرهنگ الهى را به حاشیه زندگى راندند و خلاصه از شهوات بىمهار و بىقید و شرطشان در همه امور زندگى پیروى نمودند، چراغ عقل و خردشان با تندباد هواى نفس و طوفان خودپرستى خاموش شد، و به تدریج خلقیات زشت و ناپسند طیبعت ثانوى و عادت دائمى آنان گشت و به این خاطر فطرتشان رنگ باخت و از حالات انسانى محروم شدند و در ظلمات متراکم حیوان صفتى افتادند و نهایتاً به این نتیجه شوم دچار گشتند که تکذیب آیات الهى و کفر به احکام پروردگار و بىاعتقادى به کتاب خدا و وحى آسمانى و انکار نبوت پیامبران فرهنگ و پیشه و کار آنان شد، و همین تکذیب پیوسته و انکار دائم عامل خوردن داغ ذلت و مسکنت و گرفتار شدنشان به خشم الهى گشت ذلِکَ اول اشاره به ذلت و مسکنت آنان و خشم خدا بر ایشان است که عاملش تکذیب آیات خداست ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ.
و از پى افتادن در شهوات و تکذیب آیات حق به ظالمانهترین کار و زشتترین عمل که کشتن پیامبران است اقدام کردند، پیامبرانى که همه وجود خود را براى هدایت و نجات آنان هزینه کردند ولى آن ستمکاران حرفهاى چون پیامبر و رسولان حق را در جهت مخالف با خواستهها و شهوات خود دیدند به کشتن آنان برخاستند، چنان که پیمبران باطن خود را که عقلشان بود کشته بودند.
این همه حالات زشت و بدکارى و کشتن پیامبران به خاطر این بود که از فرمانهاى خدا سرپیچى کردند و در چهارچوب خواستههاى حق استقامت ننمودند، و از تکالیف الهیه سرباز زدند و پیوسته به تجاوز و تعدى از مرزها و حدود الهى و حقوق مردم مشغول بودند.
آرى عصیان از دستورات حق، و تجاوز و تعدى دائم چنان روح را کدر، و قلب را سیاه، و نفس را چموش و عقل را خاموش، و فطرت را نابود مىکند که نتیجه شوم و میوه تلخى از آن جز تکذیب دائمى آیات خدا و کشتن پیامبران به میان نمىماند، و نتیجه شومتر و میوه تلختر از آن علاوه بر عذاب استیصال در دنیا عذاب دردناک و آتش هولناک دائمى و همیشگى در عرصهگاه قیامت است که گرفتار آن نجاتى ندارد، و بیمار آن شفائى و درمانى نمىیابد.
وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ: «9»
و هر کس از خدا و رسولش نافرمانى کند و از اجراى خواستههاى آنان که به مصلحت دنیا و آخرت خود اوست سر باز زند و از مرزهاى او که احکام و اخلاقیات و حلال و حرام است تجاوز نماید، خدا او را در آتشى در آورد که جاودانه است، و براى او عذابى خوار کننده خواهد بود.
گناه و تجاوز و تعدى چنان زشت و پلید است که گاهى نیت انجام آن هم اثر سوء و نتیجه شوم دارد.
در روایتى از پیامبر اسلام در مورد دو مسلمان که در اختلاف و برخورد شخصى به روى یکدیگر اسلحه بکشند و یکى کشته شود آمده:
هر دو در دوزخاند، یکى از شنوندگان گفت: اى پیامبر خدا وضع قاتل روشن و معلوم است که به دوزخ وارد مىشود ولى مقتول چرا؟ حضرت پاسخ داد بخاطر این که او نیز نیت و قصد داشت که طرف مقابلش را بکشد! «10»
در روایات و زیارات آمده: که خوشنود به کردارهاى ناپسند و اعمال زشت دیگران هم در گناه با آنان شریک و همچون انجام دهندگان آن است.
«فلعن الله امة قتلتک و لعن الله امة ظلمتک و لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به:»
لعنت خدا بر مردمى که تو را اى حسینبنعلى کشتند و لعنت خدا بر جمعى که به تو ستم روا داشتند و لعنت خدا بر گروهى که حادثه قتل تو و ستم بر تو را شنیدند و به آن راضى و خوشنود بودند.
قرآن مجید بخشى از عذابهاى دنیائى و مصائب و بلاها را معلول گناهان مردم میداند:
وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ: «11»
و هر آسیب و بلائى به شما رسد به سبب گناهانى است که مرتکب شدهاید و خدا از بسیارى از اعمال زشت شما هم در مىگذرد.
فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ «12»
پس باید کسانى که از فرمان پیامبر سرپیچى مى کنند بر حذر باشند از این که بلائى در دنیا یا عذابى دردناک در آخرت به ایشان رسد.
أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْراراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ: «13»
آیا ندانستهاند که پیش از ایشان چه بسیار از ملتها و اقوام را هلاک کردیم که به آنان در پهنه زمین نعمتها و امکاناتى دادیم که به شما ندادیم و بر آنان بارانهاى پى در پى و پر ریزش فرستادیم و نهرهائى از زیر پاى آنان جارى ساختیم ولى ناسپاسى کردند، پس آنان را به کیفر گناهانشان هلاک نمودیم و بعد از آنان اقوامى دیگر را پدید آوردیم.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- محجة البیضاء ج 5 ص 146.
(2)- محجة ج 5 ص 147.
(3)- محجة ج 5 ص 147.
(4)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.
(5)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.
(6)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.
(7)- همان مدرک، ج 5، ص 154.
(8)- جامع الصغیر باب شین ص.
(9)- نساء 14.
(10)- جامع السعادات ج 3 ص 163.
(11)- شورى 30.
(12)- نور 63.
(13)- انعام 6.
منبع : پایگاه عرفان http://www.erfan.ir/
- ۹۴/۰۶/۲۱