چند سخن از امام جواد علیه السلام
- يكشنبه شهریور ۲۲ ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ب.ظ
- ۲ حرفهای شما
- ابن ابى نجران گوید: از امام جواد (ع) راجع بتوحید سؤال کردم و گفتم: میتوانم خدا را چیزى تصور کنم؟ فرمود: آرى ولى چیزى که حقیقتش درک نمیشود و حدى ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت در آید خدا غیر او باشد، چیزى مانند او نیست و خاطرها او را درک نکنند، چگونه خاطرها درکش کنند در صورتى که او بر خلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد میباشد، در باره خدا تنها همین اندازه بخاطر گذرد: «چیزى که حقیقتش درک نشود و حدى ندارد».
شرح- وقتى گوئیم زمین چیزیست، آب چیزیست، کوه چیزیست، حقیقت معانى این الفاظ را مىفهمیم و صورتى از آنها در ذهن ما منتقش است که محدود بحد معینى است، مثلا حد آب اینست که روان باشد اگر جامد شد نامش یخ است نه آب بخلاف وقتى که گوئیم «خدا چیزیست» اولا باید بدانیم که حقیقت خدا را نمیتوانیم درک کنیم ثانیا ممکن نیست صورتى از خدا در ذهن ما منتقش شود ثالثا خدا بحدى محدود نگردد و بهمین دلیل در ذهن در نیابد.
- ابو هاشم گوید: از امام جواد (ع) پرسیدم: معنى خدا یکتاست چیست؟ فرمود اتفاق همه زبانها بر یکتائى او چنانچه خودش فرماید: اگر از آنها بپرسى کى آنها را آفریده؟ محققا میگویند: خدا.
- امام جواد علیه السلام فرماید: امام صادق علیه السلام فرمود: در آن میان که پدرم طواف کعبه مینمود، مردى نقاب زده ناگهانى پیدا شد و هفت شوط او را قطع کرد و او را بخانه کنار صفا آورد و دنبال من هم فرستاد تا سه نفر شدیم، آن مرد بمن گفت خوش آمدى پسر پیغمبر! سپس دستش را بر سرم نهاد و گفت:
خیر و برکت خدا بر تو باداى امین خدا پس از پدرانش! (سپس متوجه پدرم شد و گفت) اى ابا جعفر! اگر میخواهى تو بمن خبر ده و اگر میخواهى من بتو خبر دهم، میخواهى از من بپرس یا من از تو بپرسم، میخواهى تو مرا تصدیق کن یا من ترا تصدیق کنم، پدرم فرمود: همه اینها را میخواهم (و با هیچ یک مخالف نیستم) آن مرد گفت: پس مبادا که در جواب سؤال من زبانت چیزى گوید که در دلت چیز دیگر باشد، فرمود: این کار را کسى میکند که در دلش دو علم مختلف باشد و خداى عز و جل از علمى که در آن اختلاف باشد امتناع دارد (پس علم ما هم که از علم خدا سرچشمه میگیرد اختلاف ندارد).
آن مرد گفت: سؤال من همین بود که شما یک سرش را گفتى، بمن خبر دهید: این علمى که در آن اختلاف نیست، چه کسى آن را میداند، پدرم فرمود: اما تمام این علم نزد خداى جل ذکره میباشد و اما آنچه براى بندگان لازمست، نزد اوصیاء است، آن مرد نقابش را باز کرد و راست نشست و چهرهاش شکفته شد و گفت: من همین را میخواستم و براى همین آمدم.
- ابو جعفر ثانى (امام جواد) علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام بابن عباس فرمود همانا شب قدر در هر سالى هست و در آن شب امر (سرنوشت و قضا و قدر) آن سال فرود مىآید و براى آن امر سرپرستانى است بعد از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله. ابن عباس گفت: آنها کیانند؟ فرمود: من هستم و یازده تن از فرزندان صلبى من که امامان محدث باشند.
أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج2
- ۹۴/۰۶/۲۲
جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند . . .
.
شهادت امام جواد علیه السلام تسلیت....