مذهبی :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۱۶۵ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

نیایش چهل و هشتم صحیفه سجادیه

 

[1] دعاى آن حضرت است در روز عید قربان و روز جمعه

 

نیایش چهل و هشتم [1]

 

بار خدایا، امروز روزى مبارک است و خجسته و مسلمانان در اقطار زمین تو گردهم آمده‏اند. برخى سائلان آمرزش تواند، برخى طالبان نعمت تو، جمعى با دلى پر شوق و امید و جمعى ترسان و لرزان و تو در نیازمندیشان مى‏نگرى. پس، از تو مى‏خواهم به جود و کرمت و آسان بودن خواهش من در نزد تو که بر محمد و خاندان او درود فرستى.

حرکات خورشید و اعجاز علمی قرآن

 

چکیده:

قرآن کریم معجزه جاویدان حضرت محمد ? است. دانشمندان از دیرباز وجود گوناگونی را برای اعجاز قرآن بیان کرده‌اند. همزمان با کشفیات علمی در دو قرن اخیر،‌اعجاز علمی قرآن نیز مطرح شد. عده‌ای از مفسران و صاحب‌نظران کوشیده‌اند تا با انطباق پاره‌ای از آیات قرآن بر کشفیات جدید علوم تجربی، این ادعا را به اثبات برسانند. یکی از مواردی که این انطباق از دلیل‌ها و قرینه‌های استوار برخوردار است. آیات مربوط به خورشید و حرکات آن است.
نوشتاری که پیش‌رو دارید که به بررسی همه جانبه این موضوع پرداخته است.
کلید واژه‌ها : اعجاز علمی، اعجاز قرآن، علم و دین، تفسیر علمی، حرکات خورشید، کیهان‌شناسی در قرآن.

 

اعجاز علمی قرآن و کاربردهای آن در نظام آموزشی (1)

 

اشاره

مقاله«اعجاز علمی قرآن و کاربردهای آن در نظام آموزشی، حاصل گفت و گویی است که آقای نجار با حجت الاسلام دکتر محمد علی رضایی اصفهانی انجام داده‏اند.متن گفت و گو پس از پیاده شدن از نوار، در اختیار آقای رضایی نهاده شده است و ایشان ضمن انجام اصلاحاتی در متن، منابع و ارجاعات لازم را نیز بر آن افزوده‏اند.شما را به مطالعه آن دعوت می‏کنیم.
جناب آقای دکتر رضایی، از شما سپاسگزاریم که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.لطفا به عنوان مقدمه بفرمایید، مقصود از اعجاز علمی قرآن چیست و جایگاه آن در مباحث علوم قرآن و تفسیر کجاست؟
با تشکر از حضرت عالی و زحماتتان، به عرض می‏رسانم که یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن، بعد علمی آن است.مقصود از علم 1 در این‏جا علوم تجربی 2 اعم از علوم طبیعی 3 (مانند فیزیک، شیمی و زیست شناسی)و علوم انسانی 4 (مانند جامعه شناسی)است؛یعنی علومی که بر اساس روش مشاهده و تجربه حسّی پایه گذاری شده‏اند، در برابر علوم عقلی، نقلی و شهودی. 5

معنای اعجاز علمی قرآن

مقصود از اعجاز علمی قرآن آن است که مدعی شویم آیاتی از قرآن مجید نوعی راز گویی علمی دارند.یعنی مطلبی علمی را بیان می‏کنند که مدت‏ها بعد از نزول آیه، توسط دانشمندان علوم تجربی کشف می‏شود.در حقیقت درک و یا کشف این مطلب علمی با وسایل عادی که در اختیار بشر عصر نزول بوده، ممکن نبوده است.
پس اگر قرآن در مورد مطلبی علمی خبر دهد که در کتاب‏های آسمانی گذشته بدان اشاره شده، یا در مراکز علمی یونان، ایران و...در لابه‏لای کتاب‏های علمی و آرای دانشمندان آمده است و احتمال می‏رود که از راهی به محیط حجاز در عصر نزول راه یافته و یا مطلبی بوده که به طور طبیعی با وسایل آن زمان و یا به صورت غریزی قابل فهم بوده است، معجزه علمی به شمار نمی‏آید. 6

ارتباط اعجاز علمی قرآن با مقوله‏های همگون

مبحث اعجاز علمی قرآن از جهتی زیر مجموعه بحث اعجاز قرآن و از جهت دیگری، زیر مجموعه تفسیر علمی قرآن است. 7 از این رو، با مبانی اتخاذ شده در تفسیر علمی قرآن ارتباطی وثیق دارد.یعنی در آن‏جا روشن می‏شود که هدف اصلی قرآن هدایت انسان به سوی خداست و اشارات علمی قرآن از هدف‏های فرعی آن است که در راه خداشناسی و معادشناسی از آن‏ها استفاده شده است. 8 این اشارات علمی موجب تحریک حس کنجکاوی بشر و توجه او به دانش و رشد علوم بین مسلمانان می‏شود.
در مبحث تفسیر علمی روشن می‏شود که همه علوم بشری در ظواهر قرآن موجود نیست تا بخواهیم آن‏ها را از قرآن استخراج کنیم.تحمیل نظریه‏های علمی هم به قرآن جایز نیست و نوعی تفسیر به رأی و حرام است.
پس فقط می‏توانیم از شیوه استخدام علوم در فهم و تفسیر بهتر آیات قرآن استفاده کنیم 9 که این مطلب در برخی موارد اثباتگر اعجاز علمی قرآن نیز هست.همچنین در آن‏جا بیان می‏شود که مفسر نمی‏تواند قرآن را بر هر نظریه علمی تطبیق دهد و آن را تابع علوم متغیر سازد، بلکه در تفسیر علمی و اعجاز علمی، از علوم قطعی تجربی استفاده می‏شود؛یعنی گزاره‏های علمی که به حد بداهت حسی رسیده باشد(مثل نیروی جاذبه)یا به وسیله دلیل عقلی پشتیبانی شود. 10
تفسیر علمی قرآن تاریخچه‏ای هزار ساله دارد و از زمان بوعلی سینا با فراز و نشیب‏هایی در کتاب‏ها مطرح شده است؛همان طور که شما در کتاب«درآمدی بر تفسیر علمی قرآن»به خوبی تاریخچه آن را بررسی کرده‏اید.
ولی اعجاز علمی قرآن نوپدید است.لطفا بفرمایید که اعجاز علمی از چه تاریخی مطرح شده و مهم‏ترین آثار در این زمینه کدامند؟
همان طور که فرمودید، تفسیر علمی قرآن عمری دراز دارد و از قرن سوم و چهارم قمری در آثار مکتوب بوعلی سینا (370-438 ق)دیده می‏شود 11 و با فراز و نشیب‏هایی تا قرن حاضر ادامه یافته است.اما مبحث اعجاز علمی قرآن که از دل تفسیر علمی جدید متولد شد، عمری کوتاه دارد و در قرن اخیر(قرن بیستم میلادی، چهاردهم و پانزدهم قمری) مورد توجه مسلمانان و غیر مسلمانان قرار گرفت که بسیاری از دانشمندان مسلمان در این مورد کتاب‏ها نوشته‏اند، از جمله:
*عبد العزیز اسماعیل، در معجزات القرآن فی وصف الکائنات(چاپ شده در 1954 قاهره)
*یدالله نیازمند شیرازی، در اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی.
*دکتر سید رضا پاک‏نژاد، در اولین دانشگاه و آخرین پیامبر.
*سید هبة الدین شهرستانی، در اسلام و هیئت.
*محمد سامی محمد علی، در الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم.
*محمد کامل عبد الصمد، در الاعجاز العلمی فی الاسلام (القرآن الکریم).
*عبد الرزاق نوفل، در القرآن و العلم الحدیث.
*احمد محمد سلیمان، در القرآن و العلم.
از میان تفسیرهای عصر حاضر، «تفسیر نمونه» به صورت گسترده به موارد اعجاز علمی قرآن اشاره کرده است؛از جمله:در تفسیر واژه‏های صمد(ج 27، ص 440)لطیف(ج 5، ص 7-386)، و نیز آتش درون شاخه‏های سبز(ج 18، ص 6-464)وجود کرات آسمانی در آسمان دنیا(ج 19، ص 17-16)کوه‏ها همچون میخ زمین(ج 11، ص 183)و نیروهای جاذبه (ج 17، ص 29).
احمد عمر ابو حجر در رساله دکترای خود که با عنوان «التفسیر العلمی فی المیزان»(دار القتیبه، بیروت 1411 ق)منتشر شد، اعجاز علمی را مطرح کرده است. 12 همچنین نگارنده، در کتاب درآمدی بر تفسیر علمی قرآن(نشر 1375 ش)، اعجاز علمی قرآن را یکی از نتایج تفسیر علمی برشمرده 13 و در کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن(نشر 1380 ه ش)به نقد و بررسی مواردی از آن پرداخته‏ام که در مورد آیات قرآن ادعای اعجاز علمی شده بود.در میان خاورشناسان، دکتر موریس بوکای، نویسنده کتاب«مقایسه‏ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم»، از کسانی است که رویکردی مثبت به اشارات علمی قرآن داشته است.او در برخی موارد به صراحت اذعان داشته که قرآن هنگام نزول مطالبی علمی را بیان کرده است که تا قرن‏ها بعد برای انسان ناشناخته بوده است. 14
لطفا بفرمایید، دلایل مخالفان اعجاز علمی قرآن و پاسخ آن‏ها چیست؟
پرسش اساسی که مخالفان اعجاز علمی قرآن مطرح کرده‏اند، آن است که آیا انطباق آیات قرآن با یافته‏های جدید علوم تجربی، اثباتگر اعجاز علمی قرآن است؟ دکتر عمر ابو حجر نوشته است که در این ملازمه چند اشکال وجود دارد:
الف)این بعد از اعجاز قرآن را فقط اهل علم و متخصصان علوم تجربی در می‏یابند، در حالی که قرآن معجزه‏ای برای همه افراد است.
ب)تحدی قرآن در مورد همه سوره‏های قرآن است 15 ، در حالی که مطالب و اشارات علمی قرآن در همه سوره‏ها وجود ندارد.پس اگر اعجاز علمی قرآن را بپذیریم، نمی‏توانیم به تمام سوره‏ها تحدی کنیم و آن‏ها را معجزه بدانیم، بلکه فقط سوره‏هایی معجزه خواهند بود که اشارات علمی اعجاز آمیز داشته باشند.
ج)در مقوله اعجاز علمی، بحث اعجاز قرآن با علم تفسیر مخلوط شده است.چون هدف علم تفسیر، بیان معانی الفاظ و جملات است، ولی هدف اعجاز، دلیل آوردن بر صدق سخنان پیامبر(ص)است و این دو به هم ربطی ندارند.
د)این که برخی مطالب علمی قرآن با اکتشافات جدید مطابق است، ثابت می‏کند که قرآن را یک انسان عادی بیان نکرده است، بلکه از طرف خدای دانای به حقایق نازل شده است.ولی این مطلب ثابت نمی‏کند که قرآن معجزه است، چون تورات و انجیل اصلی هم از طرف خدا نازل شده‏اند، ولی معجزه نبودند.بلکه اعجاز قرآن در مورد اعجاز بیانی و ادبی آن است که کسی مثل آن را، نمی‏توانست و نمی‏تواند بیاورد. 16
ولی برخی محققان با پذیرش این نکته که انطباق قرآن با علوم تجربی، اثباتگر اعجاز علمی قرآن است، به اشکالات عمر ابو حجر پاسخ داده‏اند که:
اشکال اول به ابعاد دیگر اعجاز قرآن نیز وارد است.
برای مثال، اعجاز ادبی قرآن را افراد ادیب و متخصص به خوبی متوجه می‏شوند و مردم عادی ملت‏های غیر عرب متوجه نمی‏شوند.این مطلب دلیل بی‏اعتبار شدن اعجاز ادبی یا علمی قرآن نمی‏شود.
در مورد اشکال دوم پاسخ داده‏اند که اولا اعجاز علمی قرآن در برخی سوره‏ها برای ما آشکار شده و در برخی سوره‏ها آشکار نشده است و روشن نشدن آن‏ها دلیل بر عدم اعجاز علمی آن سوره‏ها نیست؛چون ممکن است اعجاز علمی آن‏ها بعدا روشن شود.
ثانیا، مدعیان اعجاز علمی نمی‏گویند که تک تک سوره‏های قرآن اعجاز علمی دارد، بلکه می‏گویند: اعجاز قرآن جهات گوناگون(ادبی، علمی، قوانین عالی و...)دارد و لازم نیست هر سوره قرآن از همه جهات معجزه باشد، بلکه از یک جهت هم که معجزه باشد، کافی است و تحدی قرآن صحیح است.بنابراین، اگر اعجاز علمی در برخی سوره‏ها تحقق یافت، زیانی به تحدی نمی‏زند.
اما در مورد اشکال سوم توضیح داده‏اند که تفسیر علمی قرآن با هدف‏های متفاوتی انجام می‏گیرد:گاهی هدف آن روشن کردن معانی و مقاصد آیات است که این همان تفسیر اصطلاحی است، گاهی هدف آن اثبات اعجاز قرآن است، و گاهی نیز، اثبات نظرات انحرافی یا تحمیل رأی بر قرآن یا اثبات این نکته است که همه علوم در قرآن وجود دارد که این امور باعث سوء فهم و سوء استفاده از تفسیر علمی و موجب بدبینی به آن می‏شود.
بنابراین اعجاز علمی قرآن در راستای تفسیر و یکی از هدف‏های فرعی آن است.اما در مورد اشکال چهارم پاسخ داده شده است که قرآن در چهارده قرن قبل مطالبی علمی را آورده که دانشمندان علوم تجربی قرن‏ها بعد آن‏ها را کشف کرده‏اند.این مطلب دو نکته را نشان می‏دهد:
نخست آن که این قرآن، کلام یک انسان معمولی نیست، بلکه از ماورای انسان(یعنی خدا)القا شده است (و این مطلبی است که اشکال کننده، یعنی عمر ابو حجر، هم قبول داشت).
دوم این که انسان‏های عادی در عصر نزول نمی‏توانستند این مطالب علمی را بیاورند؛همان طور که الآن هم انسان عادی نمی‏تواند مطالب علوم تجربی چند قرن بعد را بیاورد.پس قرآن معجزه است، چون دیگران از آوردن مثل آن(در بعد علمی)عاجز بوده‏اند.البته این مسأله همچون اخبار غیبی اعجازآمیز است که پس از وقوع خبر در خارج، اعجاز آن نقلی می‏شود.
بنابراین بین تورات و انجیل با قرآن تفاوت هست.
چون قرآن هم کلام خداست و هم معجزه پیامبر(ص)، اما تورات و انجیل اصلی فقط کلام خدا بودند و معجزه و دلیل صدق موسی(ع)و عیسی(ع)چیز دیگری بوده است. 17
با توجه به این که شما در کتاب پژوهشی در اعجاز قرآن، دیدگاه‏های دانشمندان و مفسران را در مورد بیش از 300 آیه قرآن بررسی کرده‏اید، بفرمایید مهم‏ترین مواد اعجاز علمی قرآن که قابل قبول و قابل دفاعند، کدام‏ها هستند؟
در مورد اعجاز علمی قرآن افراط و تفریط شده است.
برخی افراد اعجاز علمی قرآن را به طور کلی منکر شده‏اند (همان طور که گذشت)و برخی افراد در آیات زیادی‏ ادعای اعجاز علمی کرده‏اند که برخی از این موارد قابل قبول است، اما برخی موارد قابل نقد است و صاحب‏نظران آن‏ها را رد کرده‏اند.موارد ادعای اعجاز علمی در قرآن که قابل دفاع شمرده شده‏اند، عبارتند از:

1.نیروی جاذبه

در دو آیه قرآن(رعد، 2 و لقمان، 10:
خلق السماوات بغیر عمد ترونها)بیان شده که خدا آسمان‏ها را بدون ستون دیدنی برافراشته است. 18
برخی دانشمندان و مفسران همچون آیت الله مکارم شیرازی(نمونه، ج 17، ص 29 و ج 10، ص 111-10 و پیام قرآن، ج 8، ص 146)و آیت الله حسین نوری (دانش عصر فضا، ص 56-55)آیات فوق را اشاره به نیروی جاذبه و اعجاز علمی قرآن دانسته‏اند، چرا که نیروی جاذبه توسط ابو ریحان بیرونی(440 ق) 19 و طبق مشهور، توسط نیوتن(1643-727 م)در قرن هفدهم میلادی کشف شد. 20 یعنی اشاره قرآن به ستون‏های نامرئی بین کرات آسمانی، نوعی رازگویی علمی است.
البته برخی از صاحب‏نظران نیز آیات فوق را اشاره‏ای به نیروی جاذبه دانسته‏اند، اما ادعای اعجاز علمی نکرده‏اند 21 و برخی دانشمندان نیز آیات دیگر قرآن(مرسلات، 25 و فاطر، 41)را اشاره به نیروی جاذبه دانسته‏اند، ولی آن‏ها هم ادعای اعجاز علمی در این موارد نکرده‏اند. 22
با توجه به این که واژه«عمد»جمع و به معنای«ستون‏ها» است، ممکن است نیروی جاذبه یکی از مصداق‏های آیه باشد.یعنی احتمال دارد نیروها(ستون‏ها)ی متعددی بین کرات آسمانی وجود داشته باشند که هنوز کشف نشده‏اند.
البته پذیرش این که آیات(رعد، 2 و لقمان، 10)بر نیروی جاذبه دلالت کند، متوقف بر آن است که واژه«سماوات»به معنای کرات آسمانی باشد.چون این واژه در قرآن معانی متعدد(مثل:جهت بالا، جو زمین، کرات آسمانی، آسمان معنوی و...)دارد، ولی در این‏جا می‏توان ادعا کرد که مقصود کرات آسمانی است.بنابراین، برخی محققان برآنند که آیه 2 سوره رعد و آیه 10 سوره لقمان به نیروی جاذبه اشاره دارند و با توجه به عدم آگاهی مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن، از نیروی جاذبه، عظمت بیانات قرآن و رازگویی و اعجاز علمی آن در این مورد روشن می‏شود. 24

2.حرکت‏های خورشید

قرآن در آیات متعددی(یس، 40-37؛انبیا، 33؛ رعد، 2؛فاطر، 13؛زمر، 5؛لقمان، 29؛و ابراهیم، 33)به حرکت‏های خورشید اشاره کرده است.برخی صاحب‏نظران این آیات را اعجاز علمی قرآن دانسته‏اند، چرا که حرکت‏های گوناگون خورشید بر خلاف تصورات رایج در محافل علمی عصر نزول بوده است.آنان آیات فوق را اشاره به حرکت می‏دانند:
الف)حرکت انتقالی مستقیم خورشید درون کهکشان راه شیری.یعنی حرکت طولی خورشید به سمت معین یا ستاره‏ای دور دست 25 .البته در آیه‏«و الشمس تجری لمستقر لها»(یس، 38)، «لام»به معنای«الی»(به سوی) و«مستقر»اسم مکان است. 26
البته مفسران و صاحب‏نظران متعددی این حرکت خورشید را از قرآن برداشت کرده‏اند، 27 اما و بعضی آن را اعجاز علمی قرآن دانسته‏اند.چرا که اخترشناسان جدید همچون کوپرنیک(1544 م)و کپلر(1650 م)و گالیله بر آن بودند که خورشید ثابت ایستاده است 28 و حتی در ادعانامه‏ای که علیه گالیله در دادگاه قرائت شد، او را به اعتقاد به سکون خورشید متهم کردند(که بر خلاف گفته کتاب مقدس بود که می‏گفت:(خورشید)مثل پهلوان از دویدن در میدان شادی می‏کند). 29 و گالیله حاضر نشد حرکت خورشید را بپذیرد. 30 ولی در سال‏های بعد کشف شد که خورشید نیز حرکت‏های واقعی متعدد(حرکت انتقالی، وضعی و درونی)دارد.
همچنین، «فلک»به معنای مجرای کرات آسمانی 31 است و یا به مسیر دورانی آن‏ها اطلاق می‏شود؛ 32 یعنی کرات آسمانی در مسیری دورانی شناورند. 33 البته این مطلب قرآن(حرکت خورشید بر مدار)بر خلاف دیدگاه هیئت بطلمیوسی 34 است که در عصر نزول در محافل علمی رایج و تا هفده قرن بر فکر بشر سایه افکنده بود.بر اساس هیئت قدیم، افلاک حرکت می‏کنند و ستارگان در فلک ثابت هستند، ولی از آیه استفاده می‏شود که خورشید حرکت دورانی دارد و دارای مداری شناور است.برخی از دانشمندان به مطالب فوق اشاره کرده‏اند 35 و آیت اللّه مکارم شیرازی در«تفسیر نمونه»(ج 18، ص 9-386)این مطالب را اعجاز علمی قرآن‏ می‏داند.
ب)حرکت وضعی خورشید.یعنی خورشید به دور خود می‏چرخد و در قرارگاه خود جریان دارد.(و الشمس تجری لمستقر لها، یس، 38).البته این معنا بنابراین است که«لام»به معنای«فی»(در)باشد و«مستقر»به معنای اسم مکان.
برخی صاحب‏نظران همین معنا را از آیات برداشت کرده‏اند 36 و احمد محمد سلیمان در«القرآن و العلم» (ص 36-35)این مطلب را اعجاز علمی قرآن شمرده است؛چرا که حرکت وضعی خورشید از مواردی است که در عصر نزول کشف نشده بود.
ج)ادامه حیات خورشید تا زمان معین.یعنی خورشید بر اثر انفجارات هسته‏ای و سوخت مواد درونی، تا چند میلیارد سال دیگر عمرش به پایان می‏رسد. 37 از این رو، برخی مفسران، «کلّ یجری لاجل مسمّی»(رعد، 2)را اشاره به همین مطلب علمی دانسته‏اند. 38
د)حرکات درونی خورشید.یعنی در خورشید دائما انفجارات هسته‏ای صورت می‏گیرد تا نور و گرما تولید شود.همین انفجارات مواد مذاب داخل خورشید را زیر و رو و گاهی تا کیلومترها پرتاب می‏کنند. 39
برخی محققان از تعبیر«تجری»به معنای جریان داشتن و تفاوت آن با«تحرک»، از آیه 38 سوره یس استفاده کرده‏اند که خورشید نه تنها حرکت می‏کند، بلکه جریان دارد؛یعنی همچون آب در حال حرکت است و زیر و رو می‏شود.این نکته‏ای ظریف و علمی است که قرآن بدان اشاره کرده و در عصر جدید کشف شده است و می‏تواند اعجاز علمی قرآن باشد؛البته اگر«تجری» را کنایه از شناور بودن در فضا ندانیم. 40
برخی از محققان با نقد موارد فوق به این نتیجه رسیده‏اند که اشارات قرآن به حرکت‏های خورشید، نوعی رازگویی علمی است.البته بخشی که قبلا توسط کتاب مقدس گزارش شده بود، یعنی حرکت انتقالی دورانی خورشید، اعجاز علمی نیست، اما بخش‏هایی که بر خلاف هیئت بطلیموسی رایج در زمان نزول هستند (مثل حرکت‏های انتقالی مستقیم و وضعی، حرکت تا زمان معین و حرکت درونی خورشید)، اگر به قطعیت‏ برسند، اعجاز علمی قرآن به شمار می‏روند. 41

3.زوجیت

در آیات متعددی از قرآن به زوجیت میوه‏ها، گیاهان و انسان‏ها اشاره شده است(رعد، 2؛شعراء، 7؛یس، 36 و همین مضمون در حج، 5؛لقمان، 10؛ق، 7؛ طه، 53 و اعراف، 189).برخی آیات، به زوجیت چیزهایی اشاره می‏کنند که انسان از آن‏ها اطلاعی ندارد (یس، 36)و در برخی آیات، سخن از زوجیت همه موجودات است(و من کلّ شیی‏ء خلقنا زوجین لعلّکم تذکّرون-ذاریات، 49).
واژه زوج در عالم حیوانات به نر و ماده گفته می‏شود و در غیر حیوانات، به هر کدام از دو چیزی که قرینه یکدیگر هستند و نیز به چیزهای مقارن، مشابه و متضاد اطلاق می‏شود. 42 از این رو برخی، واژه زوج را در مورد ذرات درون اتم(الکترون و پروتون)و نیروهای مثبت و منفی به کار برده‏اند. 43
بسیاری از مفسران و صاحب‏نظران با شگفتی آیات فوق را از اشارات علمی قرآن به مسأله زوجیت گیاهان و زوجیت عام موجودات دانسته‏اند. 44 محمد تقی شریعتی این مطلب را اعجاز علمی قرآن دانسته است(تفسیر نوین، ص 11).چرا که انسان‏ها از قدیم می‏دانستند برخی گیاهان مثل نخل زوج هستند و مسأله زوجیت گیاهان توسط کارل لینه(1787-1707 م)، گیاه‏شناس معروف سوئدی، در سال 1731 م بیان شد.
بنابراین مردم عصر نزول قرآن، از زوجیت همه گیاهان اطلاع نداشتند.ولی قرآن نه تنها به این مطلب(رعد، 3 و شعرا، 7 و...)، بلکه به زوجیت همه موجودات اشاره کرده است(ذاریات، 49)که تا قرن اخیر کسی از آن اطلاع نداشت. 45 بنابراین، اشاره علمی قرآن به زوجیت گیاهان و زوجیت عام موجودات، نوعی رازگویی قرآن است که حکایت از اعجاز علمی این کتاب مقدس دارد.
البته برخی از محققان برآنند که هر چند اشارات علمی قرآن در این موارد را می‏توان اعجاز علمی دانست، اما تطبیق آیه(ذاریات، 49)با مواردی همچون الکترون‏ها، پروتون‏ها و کوارک‏ها قطعی نیست و حداکثر این موارد ممکن است از مصداق‏های آیه مذکور به شمار آیند. 46

4.لقاح(زایا کردن گیاهان و ابرها توسط بادها)

در برخی آیات قرآن به بادهای زایا و باردار کننده اشاره شده است‏(و ارسلنا الرّیاح لواقح فانزلنا من السّماء ماء، حجر، 22.مفسران و صاحب‏نظران آیه فوق را به دو صورت تفسیر کرده‏اند:
الف)این آیه به لقاح گیاهان اشاره دارد.یعنی ابرها فرستاده می‏شوند تا گرده‏های گیاهان نر را به گیاهان ماده برسانند و آنان را زایا کنند.احمد محمد سلیمان این مطلب را اعجاز قرآن دانسته، چرا که بشریت در اواخر قرن هجدهم یا اوایل قرن نوزدهم به مسأله تلقیح پی برد، در حالی که قرآن قرن‏ها قبل از آن، تذکر داده بود. 47
ب)این آیه به لقاح ابرها و بارور شدن آن‏ها اشاره دارد. 48 چرا که در ادامه آیه، مسأله نزول باران مطرح می‏شود که نتیجه لقاح ابرهاست.احمد امین این آیه را یک معجزه جاودانی می‏داند که حدود 1390 سال پیش بیان شده و در واقع عصاره و نتیجه تحقیقات جدید است؛ چرا که منظور از آیه همان تأثیری است که باد در اتحاد الکتریسیته مثبت و الکتریسیته منفی در دو قطعه ابر و آمیزش و لقاح آن‏ها دارد. 49
البته مانعی ندارد که آیه فوق اشاره به لقاح ابرها و گیاهان مرده باشد، 50 چرا که بخش اول آیه یک مطلب کلی را می‏گوید(زایاگری بادها)که اعم از لقاح ابرها و گیاهان است، ولی در ادامه آیه یکی از نتایج این لقاح را تذکر می‏دهد که همان نزول باران از ابر است. همان طور که لقاح گیاهان نیز یکی از مصداق‏های آن است. 51
البته اشاره علمی قرآن به لقاح ابرها اعجاز علمی قرآن است، چرا که این مطلب تا سال‏های اخیر برای بشر کشف نشده بود، اما اشاره قرآن به لقاح گیاهان اعجاز علمی قرآن به شمار نمی‏آید، چرا که انسان‏های صدر اسلام به طور اجمالی از تأثیر گرده‏افشانی برخی گیاهان (همچون خرما)اطلاع داشتند. 52

5.چینش مراحل آفرینش انسان

قرآن کریم در آیات متعددی از آفرینش انسان و مراحل آن یاد کرده است(مؤمنون، 14-12؛حج، 5؛غافر، 67؛قیامت، 39-37؛علق، 2؛طارق، 6؛دهر، 2؛ سجده، 9-6 و...)از این آیات می‏توان استفاده کرد که مراحل زندگی انسان پانزده مرحله است که عبارتند از:
1.خاک(یعنی تراب و طین:حج، 5؛مؤمنون، 12؛و غافر، 67) 53
2.آب(یعنی ماء، ماء دافق، ماه مهین:طارق، 6 و سجده، 9-6) 54
3.منی(نطفة من منی:قیامت، 39-37)
4.نطفه مخلوط(نطفه امشاج:دهر، 2)
5.علقه(مؤمنون، 14-12؛حج، 5؛و غافر، 67)
6.مضغه(مؤمنون، 14-12 و حج، 5)
7.تنظیم و تصویر و شکل‏گیری(سجده، 9-6)
8.شکل‏گیری استخوان‏ها(مؤمنون، 14-12)
9.پوشاندن گوشت بر استخوان‏ها(همان)
10.آفرینش جنس جنین(قیامت، 39-37)
11.آفرینش روح یا دمیدن جان در انسان و پیدایش گوش و چشم(سجده، 9-6 و مؤمنون، 14)
12.تولد طفل(غافر، 67)
13.بلوغ(مؤمنون، 14-12؛حج، 5؛و غافر، 67)
14.کهنسالی(حج، 5 و غافر، 67)
15.مرگ(همان‏ها). 55
البته توضیح هر کدام از این مراحل بر اساس آیات قرآن و علوم پزشکی، نیاز به شرح و توضیح دارد، ولی این آیات اشارات علمی ارزنده‏ای را در بردارند که برخی پزشکان را به حیرت آورده‏اند و آن‏ها را دلیل اعجاز علمی قرآن، بلکه اعجاز بلاغی قرآن دانسته‏اند. 56
و برخی دیگر از صاحب‏نظران غربی همچون دکتر موریس بوکای معتقدند که:«باید همه بیانات قرآنی را با معلومات اثبات شده عصر جدید مقایسه کرد.موافق بودنشان با این‏ها واضح است، لیکن همچنین بی‏نهایت مهم است که آن‏ها را با عقاید عمومی که در این خصوص در جریان دوره وحی قرآنی شایع بود، مقایسه کرد تا معلوم شود، انسان‏های آن زمان تا چه اندازه از نظراتی شبیه آنچه در قرآن درباره این مسائل عرضه شده است، دور بوده‏اند.»
در واقع، فقط در جریان قرن نوزدهم است که انسان دید تقریبا روشنی از این مسائل پیدا می‏کند.در تمام قرون وسطا، اساطیر و نظارت صوری بی‏پایه، منشأ متنوع‏ترین آرا بود و تا چندین قرن پس از آن ساری و جاری بود.
«آیا می‏دانید که مرحله‏ای اساسی در تاریخ جنین‏شناسی، تصدیق هاروی 57 در سال 1651 م بود، مشعر به این که:«هر چیزی که می‏زاید، در آغاز از تخمی می‏آید»و این که جنین به تدریج بخشی پس از بخشی درست می‏شود؟...این بیش از هزاره‏ای پیش از آن عصر است که در آن، عقایدی تخیلی شایع بود و انسان‏ها قرآن را می‏شناختند.بیانات قرآن در باب تولید مثل انسان، حقایق اساسی را که انسان‏ها، قرونی چند برای کشف آن گذراندند، با اصطلاحات ساده اشعار داشته است.» 58
برخی از محققان نیز برآنند که هر چند بیان هر کدام از این مراحل آفرینش انسان به تنهایی نمی‏تواند دلیل مستقلی بر اعجاز علمی قرآن باشد، ولی با توجه به گواهی دانشمندان بر این که مردم عصر نزول قرآن، از این نظم و چینش مراحل آفرینش انسان آگاهی نداشتند، بیان این مراحل و چینش آن نوعی رازگویی علمی است که می‏تواند اعجاز علمی قرآن به شمار آید. 59
 

 

محمد علی رضایی اصفهانی

اعجاز علمی قرآن کریم

 

 

«اعجاز علمی قرآن‏» مربوط به اشاراتی است که ازگوشه‏های سخن حق تعالی نمودار گشته و هدف اصلی نبوده است،زیرا قرآن کتاب‏هدایت است و هدف اصلی آن جهت‏بخشیدن به زندگی انسان و آموختن راه‏سعادت به او است.از این‏رو اگر گاه در قرآن به برخی اشارات علمی بر می‏خوریم،از آن جهت است که این سخن از منبع سرشار علم و حکمت الهی نشات گرفته و ازسرچشمه علم بی‏پایان حکایت دارد. قل انزله الذی یعلم السر فی السماوات والارض (1) ،بگو:آن را کسی نازل ساخته است که راز نهان‏ها را در آسمان‏ها و زمین‏می‏داند»و این یک امر طبیعی است که هر دانش‏مندی هر چند در غیر رشته‏تخصصی خود سخن گوید،از لا به لای گفته‏هایش گاه تعابیری ادا می‏شود که حاکی‏از دانش و رشته تخصص وی می‏باشد.همانند آن که فقیهی درباره یک موضوع‏معمولی سخن گوید،کسانی که با فقاهت آشنایی دارند از تعابیر وی در می‏یابند که‏صاحب سخن،فقیه می‏باشد،گرچه آن فقیه نخواسته تا فقاهت‏خود را در سخنان‏خود بنمایاند.هم چنین است اشارات علمی قرآن که تراوش گونه است و هدف‏اصلی کلام را تشکیل نمی‏دهد.

اعجاز علمی قرآن کریم ممنوعیت شرابخوری

 

الکل و شراب بطور شگفت انگیزی بر مغز و اعصاب تأثیر می گذارد و باعث اختلال در کار آن ها و التهاب بخش های مختلف آن می گردد. علاوه بر اعصاب، بیماری های گوارشی چندی از قبیل خراش غشاهای مخاطی دهان و حلق، التهاب مری، سرطان مری، التهاب حاد معده و سرطان آن، التهاب لوزالمعده، تأثیر مستقیم بر کبد و ایجاد اختلال در جذب مواد غذایی در روده ها، از جمله آثار زیانبار دیگری در بخشی گوارشی بدن است.
با طلوع خورشید عالمتاب اسلام بر پهندشت جوامع بشری بسیاری از عادات و روش های زشت و نادرست از عرصه جوامع اسلامی برداشته شد. توصیه های قرآن و سنت سرشار از این تحریم ها و تأکیدهاست که عمل به آن علاوه بر بهره مندی از اجر معنوی، سامان دهنده مسایل جسمی و روحی بشر نیز می باشد.
یکی از این عادات ناپسند که از دیر باز و قبل از حضور اسلام در شبه جزیره عربستان رایج بود شرابخواری و مصرف الکل است. هر چند جوامع به اصطلاح متمدن، امروز نیز در این بلای جسم و جان سوز غوطه ور هستند و هر ساله آمارهای تکان دهنده ای از آثار تخریبی آن در میان جوامع به گوش می رسد، لیکن اسلام با توصیه های اعجازگونه خود در زمانی که حتی شراب را با نفع و فایده می دیدند پیروان خویش را از آن نهی کرد و فرمود: «یا ایها الذین ءامنوا لاتقربوا الصلوه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون؛ ای اهل ایمان در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید.»(نساء/43)
و در آیه ای دیگر، شراب را پلید و از عمل شیطان دانسته و می فرماید:
«یا ایها الذین ءامنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون ...؛ ای اهل ایمان، شراب و قمار و بت پرستی و تیرهای گروبندی، پلید و از عمل شیطان اند پس، از آن ها دوری کنید تا رستگار شوید...» (مانده/ 90) همگام با این آیات، روایات معصومین نیز بر شدت زشتی آن اشاره داشته و آن را «ام الخباثت» (1) (ریشه و مادر زشتی ها) دانسته و دائم الخمر را همردیف بت پرست (2) معرفی می کنند. در روایتی دیگر نوشنده و نوشاننده، خریدار و فروشنده و خلاصه تمامی کسانی که در بساط این منکر شریک اند را لعنت می نماید.»(3)
حال این سؤال مطرح می شود که قرآن که بعضی از روش های اعراب قبل از اسلام را تأیید می کند و یا بسیاری از امور را که برای جسم و روح ضررهایی دارد در حد مکروه نهی می کند چگونه است که چنین تحریم سختی را برای این مسئله روا می دارد؟ انسان عصر نزول به یقین مضرات عمیق شراب را نمی دانسته و به برکت رشد علم و صنعت، بسیاری از این آثار ناگوار کشف شده است.
ارنست رنان مورخ فرانسوی در این باره می نویسد:
«دین اسلام پیروان خویش را از بلاهای چندی از جمله شراب و خوک و لعاب دهان سگ نجات داده است.»(4)
بنابراین یکی از قوی ترین جنبه های اعجاز علمی قرآن تحریم شراب است که بشر صدها سال از مضرات آن آگاه نبوده است که اکنون بطور گذرا و در حد اجمال به بخشی از آن ها که اثبات کننده مدعا باشد اشاره می کنیم:
شراب عقل را زایل می کند و آدمی را از حوزه انسانیت خارج می سازد. در حوزه مسایل اجتماعی، روحیه جرم و جنایت را دامن می زند و زمینه تصادفات، قتل ها و خودکشی را فراهم می سازد که آمارهای منتشره مؤسسات تحقیقاتی غربی گواه این مدعا است.(5) زیان های اقتصادی که از سوی مشکلات و دردهای جسمی حاصل از الکلیزم بر فرد و جامعه وارد می شود بخشی دیگر از آثار الکل است علاوه بر آن، ضررهای معنوی شرابخواری نیز قابل توجه است. دوری از معنویت و اخلاق انسانی که به از هم گسیختگی بنیان خانواده و روابط عاطفی والدین و فرزندان می گردد بخشی دیگر از این مسئله است اما آنچه پزشکان اسلامی و غیراسلامی بر روی آن متمرکز شدند آثار زیانبار الکل از نظر علم پزشکی است که به تفصیل حقایقی را در این زمینه مطرح کرده اند و ما فهرست وار به آن اشاره می کنیم.
الکل و شراب بطور شگفت انگیزی بر مغز و اعصاب تأثیر می گذارد و باعث اختلال در کار آن ها و التهاب بخش های مختلف آن می گردد. علاوه بر اعصاب، بیماری های گوارشی چندی از قبیل خراش غشاهای مخاطی دهان و حلق، التهاب مری، سرطان مری، التهاب حاد معده و سرطان آن، التهاب لوزالمعده، تأثیر مستقیم بر کبد و ایجاد اختلال در جذب مواد غذایی در روده ها، از جمله آثار زیانبار دیگری در بخشی گوارشی بدن است.
الکل فعالیت های جنسی را تحت تأثیر قرارمی دهد و اختلال هایی در روند جنسی و اعضای تناسلی بوجود می آورد. نقش الکل در ایجاد سرطان نیز از موارد دیگر آثار زیان بار این پدیده شوم است. در تحقیقی که توسط دکتر «لورمی» به عمل آمده است مشخص گردیده که 51بیمار از 58بیمار مبتلا به سرطان لوزه، زبان و حنجره از معتادان به الکل بوده اند.(6) شراب همچنین تأثیر عمیقی بر فرزندانی می گذارد که والدین آن ها معتاد بوده اند.
یکی از پزشکان آلمان ثابت کرده که تأثیر الکل تا سه نسل به طور حتمی باقی است به شرط این که این سه نسل الکلی نباشد.(7) آنچه گفته شد فقط بخشی از آثار زیانبار کشف شده الکل و نشان دهنده اعجاز حکم کوتاه قرآن در تحریم شراب است.

پی نوشت ها:


1-مستدرک الوسایل، ج1، ص .139
2-بحارالانوار، ج 65، ص .164
3-نهج الفصاحه، ص 627، حدیث .2229
4- فلسفه احکام، ص156؛ اسلام پزشک بی دارو، ص46، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص.335
5- بخشی از این آمارها را می توان در کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص335 ملاحظه کرد.
6- طب در قرآن، دکتر عبدالحمید دیاب، دکتر احمد قرقوز، ترجمه علی چراغی، ص41-.158
7- اسلام پزشک بی دارو، ص44، نقل از علوم جنایی، ص863، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص.346

 

علی اسعدی

اعجاز در کوه ها

 

کوهـهـا مانند ابـرهـا در حرکت می باشند.


{وتری الجبال تحسبها جامدة وهی تمر مر السحاب} سورة النمل [88]


" هنگامی که به کوهها نگاه می کنی، فکر می کنی که آنها بر جای خود ایستاده اند. اما آنها مانند ابرها حرکت می کنند. چنین است ساخته خدا، که همه چیز را تکمیل کرد. او کاملا ً از تمام اعمالتان آگاه است. چرا که کوهها بخشی از کره زمین بوده وکره زمین به دور خود وبه دور خورشید میگردد ، با طور منظم ."مُرور": در اصل بمعنی: آمدن و گذشتن و رفتن است، و در معنی ضمنی خود بمعنی: سپری شدن یا نمودن است. و در آیه منظور از آمدن و رفتن و درگذشتن یا سپری شدن: متولد شدن و زندگی نمودن و مردن است.نکته آیه: کوهها مانند ابرها سپری می شوند:
با تابش خورشید به دریاها و اقـیانوسها و آبهای سطح زمین، آب بخار میشود و به جو می رود. بعد ابر شکـل می گیرد و در بارش آب مجدداً به زمین برمی گردد. این روند و فرایند همیشگی تولد و زندگیو مرگابرها است.کوهـها یا بر اثر فـشار درونی زمین به بالا شکل می گیرند، یا بر اثر فشار به بالا در جائی و کشش به پائـیـندر جای دیگرشـکـل می گیرند، یا بر اثر برخورد دو لایه زمین و چین خوردن زمین، و یا بـر اثر آتشفشان ایجاد می شوند، و ضمن صدها هزار و میلیونها سال بر اثر عوامل فرسایشخرد شده و به دشتها و دریاها برده می شوند واز آنها چیزی نماندهو با زمین یکسان می شـوند و کوهـهـای جـدیـد دیگـری در جـاهـای دیگر ایجاد می شود. و یا همزمان با فرسوده شدنو بین رفتن آنها از بالا و از بیرون، فـشار درون زمینی پـیـوسـتـه آنـها را بلند می کند. این روند و فرایند زندگی کوهها مانند روند و فرایند زندگی ابرها است. و به این شکل کوهـهـا کـه بـه گـمـان ما "ثابت، استوار و پابرجا" هستند مانند ابرها "سپری" می شوند.میخ واری کوهها در زمین{ والجبال أوتاداً } سورة النبأ [ 7]" و آیا ما کوهها را میخ وار نگردانیدیم"؟ "اوتاداً": تشبیه بلیغ است، بمعنی: کالأوتاد، بمعنی: مانند وتد. «اوتاد» جمع وَتـَد و وَتِد است، بمعنی: تکه چوب یا فلز میخ مانندی که بخش بزرگتر آن در زمین یا دیوار کوبیده می شود و بخش کوچکتری از آن بیرون می ماند. (بیشتر برای بستن طناب چادر مورد استفاده قرار می گیرد).
نکته آیه: کوهها مانند وتد می مانند: کوههای سنگی بخش بیشترشان در درون زمین است و بخش کمتری از آنها بیرون از زمین. آنچه ما از این کوهها می بینیم در واقع بخش بالائی آنهاست. و این دانش البته با قیاسهای جاذبه ای در بلندیها و پائینیهای زمین بدست می آید. لایه بیرونی زمین که روی آن زندگی میکنیم و قاره ها و اقیانوسها را در بر میگیرد و در جائی از آن کوه و در جائی دیگر آن دشت است از تعدادی صفحه های بزرگ و کوچک تشکیل شده که در سمت و سوهای گوناگون در حرکت هستند. کوههای سنگی توازن و تعادل و یکپارچگی این صفحه های در حال حرکت را حفظ می کند. و به این ترتیب کوههای سنگی هم از نظر شکل مانند وتد می مانند و هم از نظر کارکرد. نقش کوهها در عدم شیب دار شدن زمین { والقی فی الأرض رواسی أن تمید بکم سورة نحل} [15]و در زمین کوههائی درست کرد تا زیر شما شیب پیدا نکند! قـشـر سطح زمین از تعدادی لایه های کوچ و بزرگ جدا از هم تشکیل شده که پیش از این آنها را دیدیم. این لایه ها که در حرکت می باشند، در جاهـائی یکی از آنها زیر دیگری می رود. بخشی از لایه ای که زیر لایه دیگر می رود به مواد مذاب درون زمین می رسد و ذوب می شـود. با تنگ شدن عـرصه آتشـفـشـان ایجاد می شود و مواد بیرون ریخته می شود و کوه ایجاد می کند، و همینطور لایه ای که بالای لایه دیگر قرار می گیرد و به بالا حرکت می کند، به شکلی که در تصویر می بینیم چین بر میدارد و رفته رفته چینها بزرگ می شوند و به کوه تبدیل می شوند، که اگر چنین نمی شد در ادامه رفـتن لایه ای زیر لایه دیگر، لایه بالائی بالا و بـالاتر می آمد و سطح زمـیـن در مـنطقه مزبور شیب پیدا می کرد. همینطـور اگر برخورد دو لایه سریع اتفاق بیفتد نیز به شکلی که در تصویر می بینیم زمین چین می خورد و رشته کوه درست می شود. که اگر چنین امکانی وجود نمی داشت نیز منجر به بالا رفتن لایه ای و به زیر رفـتـن لایه دیگر می شد که در نـتیجه منجر به تمایل و شیب دار شدن سطح زمین می شد و خانه ها مایل می شدند.
نقش کوههای بلند بالا در رسیدن باران و آب به مردم در جهان { وجعلنا فیها رواسی شامخات واسقینا کم ماءاً فرتا }مرسلات (27} "و در آن ( در زمین)کوههای بلند بالا قرار دادیم و آب گوارائی را به شما نوشاندیم"! "رَوَاسِی": جمع رَاسِیَة است بمعنی: چیزی که بخشی از آن در زمین فرو رفته و استوار و پابرجا است. معانی دوم: دیگ بزرگی که در زمین یا چیز دیگری کاشته می شود و جابجا نمی شود(کوه ) لنگر. «شَامِخَات»: جمع شامِخْ، بمعنی: چیز بالا بلندِ پر ابهت و عظمت و ثمر بخش. توزیع بارندگی در سطح جهانی به کمک بادها صورت می گیرد. وسلسله کوههای بلند بالا نقـش اصلی را در روند و فرایند بادها بازی می کنند. در تصویر جریان بادها که کوهها عامل آن هـسـتـنـد را می بینیم. کـوهـهـا جـریان بـادهـا را بـه چندینناحیه بزرگ تـقـسیم می کنند که نقطه آغاز آنها نواحی زیر استوائی دارای فشار بالا در دریاها میباشد. بزرگترین آن آتلانتیک شمالی است که 75 میلیون کیلومتر مربع زمین را آب می دهـد. همینطور بخار برخاسته از آبهای زمین با کوههای بلند بالا برخورد می کند و چنانچه کوه سرد باشد بخارها جمع شده و به جریانهای آب تبدیل می شوند و سرچشمه آب رسانی به مناطق دیگر می شوند. همینطور کوههای بلند بالا بادها را مجبور می کنند که رو به بالا بوزند. و چنانچه بادها سرد بوده و بخار آب با خود داشته باشند، بخار متراکم شده و ابر تشکیل می دهد و می بارد. و به این ترتیب چنانکه آیه مطرح نموده کوههای بلند بالا در رسیدن آب و باران به مردم نقش دارند. درآمدن برخی از کوهها از زیر زمین. {الم تر أنّ الله أنزل من السماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً ألوانها ، ومن الجبال جدد بیضُ وحمرُ مختلف ألوانها وغرابیب سود} سوره فاطر [27]
"آیا نمی توانی ببینی: خدا از ابر باران پائین می آورد پس از آن ثمرهائی را با آن درمی آوریم با رنگهـای گوناگون، و از کوههاکوههای سفید راه راهی، وسرخ با رنگهای گوناگون، و سیاهِ سیاه را درمی آوریم". نکته آیه: کوههای سفید راه راهی و کوههای سرخ با رنگهای گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف) و کوههای سیاه سیاه (یعنی سیاه یکنواخت) از زمین در می آیند: کوههای سفید راه راهی: کوههای سفید راه راهی کوههای رسوبی هستند. این کوهها چگونه تشکیل می شوند و چگونه از زمین بیرون می آیند؟ هنگامیکه باران می بارد جریان آب سنگ و خاک و گیاه و پیکر حیوانات و هر چیزی که در مسیر آن باشد را با خود بر می دارد و می برد. رفته رفته با کم شدن سرعت جریان آب، آنچه آب با خود برداشته رفته رفته در بستر رودخانه و پیچ و خمهای آن نشست می کند و یا به انتهای رودخانه که ساحل دریا باشد برده می شود و آنجا نشست می کند، و از آنچه نشست می کند یک لایه رسوبی برجای می ماند.
هر سال یک لایه جدیدی روی لایه قدیمی درست می شود. با گذشت زمان و تکرار شدن این کار لایه های زیادی از رسوبات روی هم جمع می شوند. و پس از آن فشار درونی زمین، زمین را در آن منطقه بلند می کند. با بلند شدن زمین آن لایه هائی که در ضمن هزاران سال و میلیونها سال رفته رفته روی هم دفن شده بودند از زمین بیرون زده می شوند کوههای سرخ با رنگهای گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف):کوههائی که رنگ آنها سرخ است کوههائی هستند که عنصر آهن در آنها از عناصر دیگر بیشتر است و آهن نیز در در اثر آب و رطوبت اکسیده می شود و رنگ سرخی بخود می گیرد. از آنجا که عنصر آهن در همه جای آنها یکسان نیست میزان اکسیده شدن و در نتیجه میزان سرخ شدن و سرخ بودن آنها در همه جایشان نیز یکسان نیست. این نوع کوهها نیز بر اثر فشار درونی زمین از زمین بیرون می آیند.کوههای سیاه سیاه (یعنی سیاه یکنواخت): در میان کوههای سیاه که به کوههای آتشفشانی معروفند نیز کوههائی هستند که از زیر زمین در می آیند.کوههای سیاهی که در تصویر می بینیم بر اثر فشار درونی زمیناز درون زمین بیرون زده و پیوسته تحت فشارنیروی درونی زمین بلند و بلند تر می شوند.کسانی می گفـته اند که: وقتی ما مردیم و در زمین گم و گـور شـدیـم دیگـر درآوردن و زنـده نمودن ما غیر ممکن است. آیه خطاب به آنها: "در آوردن کوهها پس از رفتن آنها در زمینیا بودن آنها در زمین" را استدلال آورده است.درست شدن کـوه از سـطـح زمـیـن {وجعل فیها رواسی من فوقها} سورة فصلت [10]"و در زمین از بالای آن (از سطح آن) کوهها درست کرد.به دو شکل از سطح زمین کوه درست می شود: ــ با بلند شدن سطح زمین:وقـتی مواد مذاب درون زمین راهی به بیرون پیدا نمی کند تا بشکل آتشفشان بیرون بزند، قـشر بالائی زمین را رفـته رفـته بلند می کند و کوه درست می شود.ـ با چین خوردن سطح زمین:بر اثر حرکت قـشـرهـای سطح زمین و برخورد آنها با هم و رفتن یکی زیر دیگری، سطح زمین چین می خورد و چین ها رفـته رفـته به شکلی که در تصویر می بینیم از حالت افـقی به حالت عمودی در می آیند و کوه درست میشود.

 

الشیخ عبد المجید الزندانی

خطبه 3 نهج البلاغه ( معروف به شقشقیه )

 

این خطبه معروف به شقشقیه است و متشمل بر شکایت در امر خلافت و سپس ترجیح دادن شکیبایى در برابر آن و آنگاه بیعت مردم با او مى باشد.

مراسم عروسی در قرآن

 

پرسش 59: آیا در قرآن کریم، به عروسى امیرالمؤمنین، امام على علیه السلام و حضرت‏ فاطمه‏ زهرا علیها السلام اشاره‏اى شده است؟

 

پاسخ: در قرآن کریم، تنها اصول عقاید دینى و فضایل اخلاقى و کلیّات قوانین عملى و آن‏چه به تربیت دینى و هدایت و به کمال رساندن بشرى مربوط است، بیان شده؛ لذا به جزییات مسایل و امورى که نقش چندانى در تربیت و هدایت انسان ندارد، اشاره‏اى نشده است؛ زیرا قرآن کریم تنها یک کتاب تاریخى نیست که به ذکر تمام آن‏چه در تاریخ اتفاق افتاده است، بپردازد؛ مثلًا عروسى امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام نیز در قرآن نیامده است‏[1].

البته در برخى از روایات که در تفسیر و تأویل آیات 19- 22 سوره الرحمن آمده مى‏خوانیم:

مقصود از دو دریا در «مَرَجَ البَحرینِ یَلتَقیان» حضرت على علیه السلام و فاطمه علیها السلام هستند که دو دریاى عمیقند، و در «یَخرُجُ مِنهُما اللُؤْلُؤْ و الْمَرجانِ» مقصود از لؤلؤ و مرجان، حضرت امام حسن و امام حسین هستند (که از ازدواج حضرت على و فاطمه متولد شده‏اند)[2] روشن است که این روایت از باب تأویل و بیان بطن آیه است.

 

شادى کردن در عروسى‏

پرسش 60: شادى کردن در مراسم عروسى چه حکمى دارد؟

 

 

1- مردى به آن حضرت گفت: مرا اندرز و سفارش فرما.

فرمود: آیا تو اندرز مى‏پذیرى؟ گفت: آرى! آنگاه امام جواد علیه السّلام فرمود: صبر را بالش خود ساز و با فقر دست به گردن شو و شهوت‏ها را دور ساز و با هواى نفس مخالفت ورز و بدان که همواره در دیدرس خدایى، پس ببین چگونه باید باشى.

 

2- خداوند به یکى از پیامبران وحى کرد: امّا بى‏رغبتى تو به دنیا راحتى تو را به زودى فراهم آورد و امّا روى کردنت به من تو را شکست ناپذیر سازد، ولى آیا با دشمن من دشمنى کرده و با دوستم دوستى نموده‏اى؟

 

3- روایت شده است که یک بار پارچه‏هاى گران قیمت امام جواد علیه السّلام را هنگام آوردن به خدمتش در راه ربودند. مأمور حمل بار طى نامه‏اى جریان را براى حضرت نوشت امام جواد علیه السّلام به خطّ مبارک خویش چنین مرقوم فرمودند:

جان و مال ما از مواهب گواراى خداوند و رعایت و سپرده اوست تا آنجا که امکان بهره‏مندى از آن را داریم مایه شادى و خوشى است و آنچه از آن ببرند براى ما اجر و ثواب در بر دارد؛ پس هر که بیتابى‏اش بر صبرش چیره آید اجرش تباه گردد و از آن به خدا پناه مى‏بریم.

 

4- هر کس در کارى حضور داشته باشد ولى آن را ناپسند دارد مانند کسى است که در آن کار حضور نداشته است و هر کس در کارى حضور نداشته باشد ولى به آن کار رضایت دهد مانند کسى است که خود در آن کار حضور [و شرکت‏] نموده است.

 

5- هر کس به گوینده‏اى گوش سپارد در حقیقت او را پرستیده، اگر آن گوینده از خدا گوید پس خدا را پرستیده و اگر از شیطان گوید پس شیطان را پرستیده است.

 

6- داود بن قاسم گفت: معنى صمد را از آن حضرت جویا شدم. امام جواد علیه السّلام فرمود: صمد آن را گویند که ناف ندارد. گفتم دیگران مى‏گویند: آن است که درون تهى نباشد. فرمود: هر درون تهى داراى ناف است.

 

7- ابو هاشم جعفرى گوید: در روزى که امام جواد علیه السّلام، امّ الفضل دختر مأمون را به همسرى گرفت، عرض کردم: اى مولاى من، خیر و برکت امروز بر ما بزرگ بود.

فرمود: اى ابو هاشم! در واقع برکات خدا امروز بر ما بزرگ بود. گفتم: آرى مولاى من، پس امروز چه گویم؟ فرمود: خیر بگو تا خیر نصیبت گردد. گفتم: مولاى من، من چنین کنم و بر خلاف این انجام ندهم. فرمود: در این صورت درست مى‏روى و جز خیر نمى‏بینى.

 

8- امام جواد علیه السّلام به یکى از دوستدارانش چنین نوشت: امّا، این دنیاست که ما نیز از آن بهره‏مند هستیم، ولى هر که مورد دلخواه او همان دلخواه دوستش باشد و به مسلک و فکر او نزدیک گردد پس همواره با اوست. و آخرت اقامتگاه دائمى است.

 

9- تأخیر در توبه، خود را فریب دادن است و امروز و فردا کردن زیاد، باعث سرگردانى است و پیامد عذرتراشى براى خدا، هلاکت است و پافشارى بر گناه در اثر آسوده خاطر بودن از مکر خداست «و از مکر خدا آسوده خاطر نباشد مگر کسانى که زیانکارند». [سوره اعراف (7)، آیه 99].

 

10- روایت شده که ساربانى امام جواد علیه السّلام را از مدینه به کوفه آورد و با اینکه حضرت چهار صد دینار به وى پرداخته بود باز هم براى گرفتن انعام چانه مى‏زد، امام علیه السّلام فرمود: سبحان اللَّه! مگر نمى‏دانى افزونى نعمت از طرف خدا قطع نشود مگر آنکه شکرگزارى بندگان قطع گردد؟!

11- بیعت زنان با رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به این شیوه بود که دست خود را در ظرف آبى فرو مى‏برد و خارج مى‏ساخت و زنان با اقرار و ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش به نیّت تعهّد به آنچه بر آنها لازم بود دست خود را در آن آب فرو مى‏بردند.

 

12- اظهار چیزى قبل از آنکه محکم و قطعى گردد باعث تباهى آن است.

 

13- مؤمن [به سه خصلت‏] محتاج است: توفیق از جانب خدا، واعظى از درون خود و پذیرش نصیحت از هر کس که او را نصیحت نماید.

 

تحف العقول / ترجمه حسن زاده

خطبه 1 نهج البلاغه

خطبه 001-آغاز آفرینش آسمان و...

 

درباره آغاز آفرینش آسمان و زمین و خلقت آدم و در مورد حج

 

سپاس خداى را که در ستودن وى گویندگان درمانند و آمارگران در شمارش نعمت هاى او ناتوان مانند و تلاشگران اداى حق وى نتوانند، همانکس که نه بلنداى همت ها بدو در رسد و نه ژرفاى فطنت ها وى را دریابد. آنکس که نه صفتش را مرزى محدودست و نه وى را نعتى موجود و نه وقتى درخور شمارش، همانکس که به توانائى خود آفریدگان را پدید آورد و برحمت خویش بادها را بگسترد و با سنگهاى گران زمین لرز آنرا به مهار کشید...

 

سرآغاز دین »شناخت« اوست و کمال شناختش در تصدیق »او« ست و کمال تصدیق به وى، توحید اوست و کمال توحیدش در اخلاص ورزیدن است به او و کمال اخلاص ورزیدن به او زدودن صفتهاست از وى، چرا که هر صفت غیر از موصوف است و (نیز) هر موصوف غیر از صفت.

 

پس هر کس که خداى سبحان را به وصفى متصف کند، همانا وى را مقرون به قرینى کرده و آنکس که براى وى قرینى انگارد او را دو چیز پندارد و هر کس او را دو چیز شمارد قطعا به (حقیقتش) پى نبرده و هر کس بدو پى نبرد قطعا بر وى انگشت نهاده و هر کس وى را انگشت نشان کند، او را »محدود« ساخته و هر که وى را محدود کند، او را مشمول شمارش دانسته و هر کس گوید که وى در کجاست و بر روى چه قرار گرفته او را در چیزى گنجانیده و آنکس که گوید که او بر چه چیز قرار گرفته، دیگر جایها را از وى تهى پنداشته است.

 

باشنده است نه نو پیدا و موجودست نه مسبوق به عدم، با هر چیزى است نه بصورت همبودى و غیر از هر چیزى است نه اینکه از آن جدا باشد. فاعل است و بى نیاز از جنبش و ابزار. بیناى ازلى است بى آنکه نیاز به مشهودى از آفریده هاى خود داشته باشد. همواره یکتاست بى آنکه نیاز به مونسى داشته باشد که با وى آرام گیرد و از نبودن وى وحشت پذیرد. آفرینش را آغاز و به شروع آن مبادرت کرد بى آنکه در کار آن بیندیشد، یا از آزمایشى بهره بردارى کند یا به جنبشى درآید یا هیجان زدگى نفس وى را به اضطراب اندازد، هر چیز را در همان هنگام که باید پرداخت و اجزاى گوناگون را با همدیگر هماهنگ ساخت و غرائز هر یک را ایداع فرمود و طبایعشان را ملازم آنها گردانید و پیش از آنکه دست به آفرینش زند به حال آنها آگاه و محیط به آغاز و پایان هر یک و واقف بود به حدود و مقارنات آنها.

 

سپس خداى سبحان گشادگى فضاها و پارگى اکناف و خلاهاى هوائى را پدید آورد و در آن آبى موج خیز و انبوه روان ساخت و آنرا بر پشت بادى تند برنشاند، پس باد را فرمان داد تا آن آب را بازدارد و بر شدت ریزش آن چیره گردد تا از مرز خود تجاوز نکند. هواى گشاده از زیر و آب از فراز آن جهان بود. سپس خداى سبحان بادى نازا پدید آورد و آنگاه چونان انبانى چرمین که آنرا به جنبش درآورند سر آب را به سوى پایانش برد و جوشش آنرا به حالت آرامش درآورد تا آنکه کوهه ها برآورد و کفها بر سر پدید ساخت و جوش و خروش آنرا به آرامش مبدل گردانید، پس آن آب را در فراخناى هوا و گستره ى فضا بالا برد و از آن هفت آسمان جدا کرد که بخش زیرین آن موجى از حرکت بازداشته و بخش زبرین آن سقفى محفوظ و تارکى افراخته و بى هیچ ستون برشده و بى هیچ میخ استوار

 

مانده بود. آنگاه آسمان ها را با ستاره هاى درخشان و کوکب هاى تابان بیاراست و چراغ فروزان خورشید و ماه تابنده را در چرخى گردنده و سقفى دور زننده و لوحى چرخان به گردش درآورد.

 

سپس میانه آن آسمانهاى زبرین را فراخ ساخت و از فرشتگان خودش انباشته فرمود ، گروهى از ایشان در حال سجده اند و به رکوع نمى پردازند و گروهى در حال رکوع مى باشند و برپا نمى ایستند و جماعتى در میان صف هائى اند که از هم پاشیده نمى شوند و گروهى بى آنکه احساس ملالت کنند خدا را به پاکى ستایند و در دیدگان ایشان خواب راه ندارد و دستخوش غفلت عقول و سستى بدنها و فراموشى نمى گردند و گروهى از آنان امینان وحى الهى و سخنگویان خدا به پیامبران اویند و پاسبانان درهاى بهشت الهى اند و بعضى از آنها پاى در زمین هاى فرودین ثابت دارند، در حالیکه گردن هاى ایشان از عرش برین و بستر آنها از اکناف عالم در گذشته است و با پایه هاى عرش چهار شانگى آنها هم آهنگى دارد، دیدگان خود را از هیبت الهى فروهشته دارند و بالها را از فروتنى فراهم گرفته اند. حجاب هاى عزت و پرده هاى قدرت میان ایشان و آنها که فروتر از آنانند کشیده شده است، از پروردگارشان با توهم تصویر صورتى رقم نمى زنند و صفات مخلوقات را بدو نسبت نمى دهند و وى را با مکان ها محدود نمى سازند و یا هیچگونه اشارتى براى همتائى قائل نیستند.

 

صفت آفرینش آدم (علیه السلام)

 

آنگاه خداى سبحان از شنزار زمین، خاکى نرم چه از شیرین و چه شور آن فراهم ساخت و آنرا با آب مرطوب کرد تا خالص گردید و چسبناک شد و از آن صورتى پدید آورد با اعضاء جدا از هم و بهم پیوسته و آنرا بخشکانید تا خود را بگیرد و آنرا سخت ساخت تا در زمانى معین و هنگامى لازم سفال مانند شد. و آنگاه از روح خود در او دمید تا بصورت آدمى درآمد، با ذهنى روشن و فکرى که قدرت تصرف دارد و اعضائى که در خدمت وى بود و ابزارهائى که براى او کاربرد داشت و شناختى که مایه تفکیک حق از باطل مى شد و مزه ها و بوئیدنیها و رنگها را از همدیگر مى توانست بازشناسد با همه گوناگونى رنگها و ترکیب هاى متشابه و متفاوت و سرکش و آمیزه هاى مختلف آنها، از حرارت گرفته تا سردى و رطوبت تا جمود. پس خداى سبحان امانت خود را از فرشتگان مطالبه کرد تا به پیمان خویش وفا کنند و در برابر آدم به کرنش و از سر فروتنى و تکریم درآیند .

 

پس ایزد سبحان فرمود: (براى آدم سجده کنید، پس به جز ابلیس (همه) به سجده درافتادند) [سوره بقره، آیه 34.] جز شیطان که رشگ و غرور ورزید و بدبختى بر او چیره گردید و از اینکه خدا او را از آتش آفریده، خلق آدم خاکى را سبک پنداشت. پس خداوند به او مهلت داد چرا که وى در خور خشم بود و براى اتمام حجت آزمایش بر او مقرر گردید تا مهلت وى بسر آید و خدا نیز به وعده خود وفا کند. پس فرمود: (تو از مهلت یافتگانى، تا روز (و) وقت معلوم.)

[سوره حجر، آیه 38 -37.]

 

پس خداى سبحان آدم را در خانه اى سکونت داد که در آن هم نعمت فراخ بود و هم در کمال ایمنى و او را از ابلیس و دشمنى ابلیس برحذر داشت. اما دشمن (شیطان) به خانه آرام و همنشینى وى با نیکان رشگ ورزید و او را فریفته ساخت، تا یقین خود را به گمانى فروخت و اراده وى را به سستى کشانید و متانت وى را به بیم مبدل ساخت و دستخوش پشیمانى شد. آنگاه خداى پاک درهاى بازگشت را بر روى او گشاد و کلمه توبه و بخشایش را به وى تلقین کرد و بازگشت به بهشت را به او وعده داد و او را به دنیا که سراى آزمایش و ازدیاد نسل است فروفرستاد. و خداوند پاک از میان فرزندان آدم پیغمبرانى برگزید و از ایشان به زبان و حى پیمان گرفت، در زمانى که بیشتر آفریدگان پیمان خدا را وارونه و به حق او نادان بودند و براى وى مانندها گرفته بودند. شیاطین راه آنها را از خداشناسى زده بودند و به گمراهى کشیدند، پس پیامبران خود را برانگیخت و یکى پس از دیگرى فرستاد تا عهد خداشناسى را که در فطرت آدمى بود باز طلب کنند و نعمت از یاد رفته را باز به یاد آورند و با مدد حجت و برهان آنان را به راه آورند و گنجینه هاى دانش پنهانى را برون آرند و راز هستى را در دیدگانشان بنمایند. چه از آسمانى که فراز سر ایشان است و چه گهواره اى که در زیر پایشان گسترده و چه از انواع معیشت ها که زنده شان مى دارد و اجل هائى که نابودشان مى کند و بیمارى هائى که مایه فرسودگى آنان مى گردد و بلاهاى هولناک زمانه که پیاپى برایشان وارد مى شود و هیچگاه خداى پاک از آفریدگان خود، پیغمبر یا کتاب یا برهان قطعى یا روشى استوار را مضایقه نفرموده، پیامبرانى که با وجود شمار کم و داشتن دشمنان بسیار از رسالت وحى بازنماندند. گاه از ایشان پیامبرانى بودند که اسم پیغمبر بعد از خویش را مى دانستند و یا پیغمبران پیشین آنها را مى شناخته اند. بدینگونه قرنها سپرى و روزگار طى شد و پداران رفتند و دنیا را به فرزندان خود وانهادند، تا اینکه خداى پاک محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را براى وفاى به وعده ى خویش و اکمال نبوت مبعوث فرمود، در حالیکه از پیغمبران پیشین پیمان گرفته بود و نشانه هایش آشکار و میلادش فرخنده بود.

 

در آن زمان ساکنان زمین هر یک جزء مذهبى متفرق و با خواستهائى پراکنده بودند و به راههاى گوناگون مى رفتند: گروهى خدا را همتاى خلق دانسته و گروهى در نام او تصرف روا مى داشتند یا به غیر او مى پیوستند. پس پروردگار آنان را به وسیله آن پیامبر از گمراهى به راه راست راهبر شد و ایشان را از جهالت رهانید.

 

سپس خداوند پاک دیدار خود را براى محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) برگزید و او را در جوار خویش شایسته دید و تمایلش را به سوى خود رهنمون شد و از بلاهایش رهانید. و روحش را کریمانه به سوى خویش خواند-درود بر وى و خاندان وى باد-او نیز چون پیامبران امت هاى دیرین براى شما میراثى گذاشت، زیرا که ایشان امت خود را وانگذاردند مگر به رهنمون راهى روشن و نشانه اى معین. محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز کتابى را که از سوى پروردگارتان بر او فرود آمده بود، در میان شما نهاد، کتابى که احکام حلال و حرامش در آن بیان و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخ آن روشن شده بود. معلوم داشته که چه کارهایى مباح است و کدامیک واجب یا حرام. خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست. مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را آشکار ساخته. هر مجملى را تفسیر کرده و گره هر مشکلى را گشوده است. و نیز چیزهایى است که براى دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایى است که به نادانستنش رخصت داده شده. احکامى است که در کتاب خدا به وجوب آن فرمان داده شده و در سنت، آن حکم نسخ گشته و نیز احکامى است که در سنت به وجوب آن تاکید شده ولى در کتاب به ترک آن اجازه داده شده و نیز اعمالى است که چون زمانش فرارسد واجب و چون زمانش منقضى گردد وجوبش از میان رود. و در مورد امورى که ارتکاب آن گناه بزرگ است و خدا به کیفر آن بیم آتش دوزخ داده و امورى که ارتکاب آن گناه خرد است و مستوجب آمرزش اوست و امورى که اندک آن هم پذیرفته مى شود و هر کس اختیار دارد که بیش از آن را نیز به جاى آورد.

 

و از این خطبه درباره ى حج

 

خداوند حج خانه ى خود را بر شما واجب گردانید و خانه ى خود را قبله گاه مردم ساخت. مردم با شور تمام و بگونه ى ستورانى که به آبشخورى روى نهند و چون کبوترانى که به آشیانه پناه برند بدان روى نهند. خداى پاک حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر شکوه او فروتنى نشان دهند و به عزت و شکوه او اقرار کنند. و از میان بندگان خود کسانى را برگزید تا صلاى دعوت او شنیدند و بدان پاسخ گفتند و سخن حق را تصدیق نمودند و در آنجا پاى گذاردند که پیامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند که گرد عرشش طواف مى کنند و در این سودا که سرمایه شان عبادت اوست، سود فراوان حاصل کردند و تا به میعاد آمرزش او دست یابند بر یکدیگر پیشى جستند. خداى، سبحانه و تعالى، حج را نشانه و نشانه ى اسلام قرار داد و کعبه را حرم پناهندگان و حج را فریضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانید و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت: (و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده ى مردم است، (البته بر) کسى که بتواند به سوى آن راه یابد. و هر که کفر ورزد، یقینا (بداند) خداوند از جهانیان بى نیاز است.)

[سوره ى آل عمران، آیه 97.]