با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛
هر روز یک صفحه
صفحه دویست و سی (72-81)
سورةُ هُود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قالَتْ یا وَیْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجیبٌ (72)
قالُوا أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ (73)
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى یُجادِلُنا فی قَوْمِ لُوطٍ (74)
إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ (75)
یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ (76)
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصیبٌ (77)
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ (78)
قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُریدُ (79)
قالَ لَوْ أَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوی إِلى رُکْنٍ شَدیدٍ (80)
قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصیبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ (81)
ترجمه فارسی
[همسر ابراهیم] گفت: اى واى بر من! آیا فرزند آورم در حالى که من پیرزنم و این شوهر من است که در سنّ سالخوردگى است؟ یقیناً این چیزى بسیار شگفت است!! (72)
گفتند: آیا از کار خدا شگفتى مىکنى؟ [در حالى که] رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است. یقیناً او ستوده و بزرگوار است. (73)
پس هنگامى که ترس و دلهره از ابراهیم برطرف شد و آن مژده به او رسید، با ما درباره قوم لوط [به قصد دفع عذاب از آنان] به گفتگو پرداخت. (74)
به راستى که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روى آورنده [به سوى خدا] بود. (75)
اى ابراهیم! از این [گفتگو] درگذر زیرا فرمان پروردگارت [بر عذاب قوم لوط] فرا رسیده و یقیناً آنان را عذابى بدون بازگشت خواهد آمد. (76)
و هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به سبب آمدنشان تنگدل و اندوهگین شد [زیرا خود را براى دفع خطر از مهمانانش در برابر قوم تبهکارش توانمند نیافت،] وگفت: این روز سخت و دشوارى است. (77)
و قومش شتابان به سویش آمدند [تا به خیال خود به مهمانانش دستدرازى کنند، آن قومى] که پیش از آن کارهاى زشت و ناپسند مرتکب مىشدند، گفت: اى قوم من! اینان دختران من هستند، اینان [از نظر ازدواج] براى شما پاکیزهترند، از خدا پروا کنید و مرا در میان مهمانانم رسوا نکنید آیا از میان شما مردى راه یافته نیست؟ (78)
گفتند: مسلماً دانستهاى که ما را به دخترانت هیچ حاجت و نیازى نیست و خوب مىدانى که ما چه مىخواهیم!! (79)
گفت: اى کاش براى مبارزه با شما قدرت و نیرویى داشتم یا به پناهگاهى استوار مأوى مىگرفتم. (80)
[میهمانان] گفتند: اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم، آنان هرگز به تو دسترسى پیدا نمىکنند، پس خانوادهات را در پارهاى از همین شب حرکت ده و نباید هیچ یک از شما به سوى شهر بازگردد، اما همسرت را با خود مبر زیرا عذابى که به تبهکاران مىرسد به او هم خواهد رسید. یقیناً وعدهگاهشان [براى دچار شدن به عذاب] صبح [فردا] است، آیا صبح نزدیک نیست؟ (81)
ترجمه انگلیسی
She said:" It's too bad for me! Shall I bear a child while I am an old woman and this husband of mine is elderly? That would be an amazing thing!") 72 (
They said:" Do you marvel at God's command? God's mercy and blessings are on all you people in] this [house. He is Praiseworthy, Glorious!") 73 (
So when his dismay left Abraham and the news came) home (to him, he pleaded with Us about Lot's folk;) 74 (
Abraham was so lenient, worried, concerned.) 75 (
''Abraham, avoid this! It is merely that your Lord's command has come, and torment which cannot be averted has been brought them.") 76 (
When Our messengers came to Lot, he was uneasy concerning them and felt helpless about warding off anything they might do, He said:" This is a critical day!") 77 (
His people came hurrying up to him; while just before they had been performing such evil deeds! He said:" My people, these are my daughters; they are purer for you. Heed God and do not shame me through my guests. Is there not a normal man among you?") 78 (
They said:" You know we have no right to your daughters. You know what we want!") 79 (
He said:" If only I had some power over you or could seek safety at some firm support!") 80 (
They said:" Lot, we are your Lord's messengers. They will not overtake you, so travel with your family during part of the night and do not let anyone of you turn around except for your wife. Her fate is what will strike them] too [. Their appointment will be in the morning. Is not morning near?") 81 (