حرفهای خودمانی :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۷۲ مطلب با موضوع «حرفهای خودمانی» ثبت شده است

دیگه شپش هم نیست !

خدا بگم این تولید کننده های شامپوهای ضد شوره و شپش رو چیکار کنه angry

والا ! ما رو از کار بیکار کردن

قدیمها بازم اگه بیکار بودی یه شپشی چیزی تو سرت بود که از فرط بیکاری اونارو بشماری ، ولی الان به لطف این بنده های خدا همینم نیست دیگه .

مردیم از بیکاری

 

ساندویچ زن ؟؟!!!!

می بینی تو رو خدا اینروزها حتی برای ساندویچ ها هم کار هست جز من ....

ولی خودمونیما  !!!! من که هر چی نگاه این ساندویچ میکنم ، نمی فهمم زن هست یا مرد ؟ تازه ، حالا این هیچی ، از کجا بفهمیم ماهر هست یانه؟ پس حکمت این که تو قسمت استخدام روزنامه ها میزنن : به یه ساندویچ زن ماهر نیازمندیم ، چیست؟آیا کسی هست که به من جواب بدهد؟

 

 

heartراستی دخملای محترم روزتون مبارک

وقتی بچه بودم

از بچگی هر وسیله ای می دیدم حتما باید بازش می کردم ، داخلش رو نگاه می کردم ، بعضی هاشو بیرون می ریختم و دوباره میذاشتم سرجاش . البته بعضی وقتها یه قطعش اضافه میومد ، که اونم با دوباره بیرون ریختن محتویاتش درست می شد ولی گاهی اوقات هم دیگه درست نمیشد که اونموقع دیگه باید تا مدتی می رفتم و مهمون جای دیگه ای می شدم . دیگه وقتی جایی می رفتم همه می گفتند یا خدا که اومدش! عاشق کشف نشده ها بودم ، و بسیار بسیار شیطون ، البته شیطنت هام همیشه پنهونی بود .

............... هنوزم همینطورم

 

 

اگر انسانها برای وجدان خودشان و خدا کار انجام میدادند

اگر هر انسانی وجدان خود را قاضی قرار می داد و خدا را همیشه در کنار خود احساس می کرد ، دنیا گلستان می شد .

اگر میبینی دیگران زباله به زمین انداخته اند تو زباله ات را به زمین نینداز و نگو چطور دیگران انجام دهند و من انجام ندهم؟ حتی اگر می توانی آن زباله را از زمین بردار ، به خود نگو آنوقت کاری دیگر برای رفتگرها باقی نمی ماند ، نگران آنها نباش روزی همه دست خداست.

اگر دیدی دیگران از دفترچه بیمه خودشان استفاده نمی کنند ، تو اینکار را انجام نده ،نگو چرا همه استفاده کنند و من نه؟ 

اگر می بینی دیگران سی دی های فیلم و موسیقی را کپی می کنند تو اینکار را انجام نده ، به خودت نگو این بازیگرها و خواننده ها آنقدر در آمد دارند که اینها برایشان هیچ است، اگر پول دارند برای آن زحمت کشیده اند ،در ضمن مگر تو خدا هستی که قضاوت بیجا می کنی ؟ گناهان دیگران را برای شما نمی نویسند ولی اگر قضاوت کنی حتی در صورت اطمینان باید آن دنیا جواب پس دهی.

اگر می بینی طرف شهرستانی هست و از شهر شما و قیمتها خبر ندارد تا میتوانی کرایه را بالا نبر و مسیر را بی خودی طولانی نکن به خاطر کرایه بیشتر

اگر میبینی انسانی دست نیاز به طرف تو دراز کرده و التماس میکند که برایش کار پیدا کنی به خودت نگو پس خویشاوندانم چه می شوندآنها هم به کار احتیاج دارند حداقل از هر دو خویشاوند یک غریبه را نیز به کار بگیر

اگر میبینی جوانی قبلا کار اشتباهی انجام داده ولی توبه کرده ، دست او را بگیر .تو که استغفرالله از خدا بالاتر نیستی ، خدا اورا بخشیده ولی تو نمی بخشی و می گویی اگر دوباره اشتباه کند؟؟

 

حرف زیاد است و در نوشتار نمی  گنجد 

از خودت شروع کن وجدانت را قاضی قرار بده ، بگو انسان ها نمی بینند خدا که میبیند.اگر هر که با خود اینگونه فکر کند بیکاری و فقر تقریبا ریشه کن خواهد شد ولی متاسفانه ما انسان ها همه چی را برای خودمی خواهیم و به نفع خود.

 

سخت است ولی می گذرد

هیس! می خواستم پولشو خانومم بده !

بله .ماجرا از این قراره که من قبلا توی یک کتابفروشی کار میکردم .یه روز یه اقا با خانواده محترم اومدن برای خرید ، خلاصه وقتی آقا تشریفشون رو آوردند برای حساب ، وقتی من قیمت رو گفتم ،برگشت به  خانومش که اونطرف ایستاده بود گفت :شما پول نقد ندارید ؟ من پول نقد همراهم ندارم، منم که ماشاء الله همیشه آماده کمک رسانی به همه قشرهای جامعه هستم ،خیلی محکم و بلند گفتم خب دستگاه کارتخون که داریم اگه کارت دارین .وای آقاهه حسابی سرخ شد و گفت: هیس میخواستم پولشوخانومم بده ! هیچی دیگه کتابا به صورت داوطلبانه خودشون پریدن تو آتیش منم الان دارم توی خونه با پشه ها تمرین پریدن می کنم.

اشتباهی

بله....

امروز جاتون سبز رفته بودیم بیرون . منم که سرمایی ، هر چی منتظر موندم ، دیدم نمیان سوار ماشین بشن برای همینم سوئیچ رو گرفتم و رفتم طرف ماشین ....

هر چی این دکمه قفلش رو می زدم باز نمیکرد ، انقدر فشارش دادم که دستم درد گرفت . دیگه کم کم دستگیره در داشت کنده می شد ، که یکدفعه دیدم بابام داره با فریاد اسمم رو صدا میزنه . برگشتم نگاهش کردم دیدم داداشم با حالت خنده و یه جورایی خجالت اومد طرفم و گفت : چیکار میکنی ؟ اینکه ماشین ما نیست !!!!

خب عامو تقصیرِ منِ بیچاره چیه وقتی هَمِی ماشینا عینِ هَمَن ؟

خلاصه من نمی دونستم بخندم یا خجالت بکشم . داداشم گفت : حالا بازم تو ! من رو نمیگی ، وقتی عقد بودم ،یه روز با مامان و مادر زن و زنم رفته بودیم بیرون . من پیاده شدم خرید کنم وقتی برگشتم سوار ماشین شدم ، دیدم دو تا آدم دیگه نشستن ، فهمیدم کلا اشتباه سوار شدم ، بازم تو هیچکی داخل ماشین نبود !!!!

ها عامو ، مِث ای که ای چیا تو خونِوادِی ما ارثیِ !

 

 

کار و کاسبی جدید بابام

امروز جاتون سبز رفتیم دارالرحمه ( همون جا که مرده هارو دفن می کنن )

مزار داداشم رو شستیم و همه چی رو گذاشتیم . بعدش بابام گفت من میرم قبر بابابزرگت رو بشورم . خلاصه یه طی و یه بطری آب گرفت دستش و رفت ...

بله ، داداشم گفت : این بابا با این طی و بطری آب کجا میره ؟؟!!

گفتم : مگه چطور ؟

گفت : الان فکر میکنن قبرشور هست و میریزن رو سرش ، میزننش و میگن اومدی کار و کاسبی ما رو خراب کنی ..

دیدم راست میگه ها ، افتادم رو دعا که سلامت بره ، سلامت برگرده . آخه یکی نیست بگه عقل کل آخه قیافه و تیپ بابات به قبرشور میبره که حرفشو باور کردی و کلی استرس به خودت وارد کردی؟؟!!

میبینید ؟؟ بیشتر وقتها خودمون با فکرهای بی خودمون باعث پیش اومدن مشکلات میشیم...

بله ، خلاصه همینجور چی تعارف می کردند و ما میخوردیم و فاتحه میفرستادیم. تا اینکه دیگه شکمهای مبارک کاملا پر شد و دیگه جا نداشت ، برای همین هم یه پلاستیک فریزر از مامانم گرفتم و هر چی میگرفتن جلوم می گذاشتم توش..

بله ، اینم از امروزمون ، خدا رو شکر به خیر گذشت.

یک نصیحت

اگر میخواهی عروسک باشی و بازیچه دست دیگران ، حداقل به دنبال عروسک گردانهایی قابل و ماهر باش !!!!!

افترا

یونس بن عبد الرّحمن از پاره‏اى از اصحاب خود نقل کرده که امام صادق علیه السّلام فرمود: هر انسان بالغى چه مرد و چه زن اگر افترا بندد بر صغیر یا کبیر- چه مرد باشد چه زن، چه مسلمان چه نامسلمان، و چه آزاد باشد چه بنده- باید حدّ تهمت (هشتاد تازیانه) بخورد، و اگر بالغ نبود حدّ تأدیب یعنى تعزیر شود.

 

کاش جلوی زبان خود را می گرفتی ، کاش برای دیده شدن و مطرح شدن راه دیگری را انتخاب می کردی ، کاش وقتی در جمع دوستان و آشنایان نشسته ای وقتی حرفی برای گفتن نداری دیگران را قربانی نکنی کاش با مطالعه و کسب  آگاهی های مفید فرهنگ خود را بالا ببری  ، کاش .....

حرف زدن و تهمت و افترا بستن چند ثانیه بیشتر طول نمی کشد ولی جمع کردن و پاک کردن آن از ذهن انسان های بیماری که از فرط بیکاری برای خودشان هم حرف در می آورند سخت و جانکاه است .

و بیچاره آن که به او تهمت و افترا بسته می شود ، هر چه آبرو جمع کرده به باد فنا خواهد رفت و کمر او زیر بار این تهمت و افترا خواهد شکست و داستان او تا ابد در تاریخ ذهن ها باقی خواهد ماند حتی اگر به طور کامل از او رفع شبهه شده باشد .

بد نیست گاهی اوقات خود را جای دیگران بگذاریم و بعد تصمیم به کاری بگیریم و یادمان باشد که آخرتی نیز هست و روزی خواهد رسید که باید جواب پس دهیم حتی اگر آن کسی را که مورد افترا و تهمت قرار داده ایم ، مارا به حقیقت تمام ببخشد ..........

برای شما لحظه ای هست و برای او تمام عمر و زندگی اش ....

کمی واقع بینانه باشیم ، دنیا همیشه فیلم نیست ، اگر هم باشد گاهی اوقات نمی توان قسمتی از آن را سانسور کرد....