نوشته ها و سروده های من :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۸۴ مطلب با موضوع «نوشته ها و سروده های من» ثبت شده است

یا زینب شرمنده ام

 

امان از دل زینب

یا زینبم شرمنده ام 😔

برام گفت شهید حججی رو چه جور کشتند

صحنه به صحنه رو با جزئیات برام گفت

جگرم داشت میومد بیرون ، به خودم گفتم من نمیتونم این صحنه ها رو ببینم

گفت و گفت 

یادم اومد به مادرش ، میگفتند این صحنه ها رو دید و هیچی نگفت ، فقط وقتی آخرش لبهای بچه اش رو دید گفت فدای لبهای تشنت ، بچم تشنه لب مرد

آره ، اون برای امام حسینش جنگید ، برای زینبش جنگید 

اونوقت ... اونوقت ....😔

آره ، برام گفت که چه جوری شهید حججی رو کشتند و آخرش صاف توی چشمهای من نگاه کرد و گفت ، اونموقع حضرت زینب کجا بود؟امام حسین کجا بود که اینو این مدلی کشتند؟

جیگرم بیشتر آتیش گرفت 

بهش گفتم اگه قرار بود دنیا همش خوبی باشه که دیگه زندگی وجود نداشت

با اینکه همیشه کلی مطلب توی ذهنم بود نتونستم جوابش رو بدم

اون لحظه بود که فهمیدم هیچی نیستم 

فهمیدم به هیچ دردی نمیخورم

حتی نتونستم با این همه ادعا از اعتقاداتم دفاع کنم

نتونستم از زینبم دفاع کنم 

شرمندتم یازینب

شرمندتم یا حسین

حرفهاش داغونم کرد 

گریه هم آرومم نمیکنه

داغونم.... داغونم

به کجا کشیده شدیم  ما؟؟؟؟!!!!!!

احساس خفگی میکنم

خدایا  میخوام بیام پیش خودت

خدایا دلم خیلی گرفته

اتفاق خوب اتفاق بد

می دانم که تنها معجزه می تواند مسیر زندگی ام را تغیر دهد.

می دانم که گاهی اوقات فقط تلاش کافی نیست باید دعاهم کرد

می دانم که گاهی اوقات بعضی اتفاقات حتی اگر خوب هم باشد نباید اتفاق بیفتد

چون شاید این اتفاق خوب برای من ، اتفاق بدی باشد برای دیگران

وقتی هر چه تلاش میکنم و دعا میکنم هیچ فایده ای ندارد ، یعنی که این اتفاق نباید بیفتد

یعنی که نباید اصرار کنم ، یعنی نباید خودخواه باشم

ولی پس من چی ؟

شاید اگر صبوری کنم اتفاقی بهتر در انتظارم باشد 

در واقع پاداش صبرم باشد

ولی خدایا واقعا خسته شده ام

در واقع زندگی تمام ما انسانها در هم گره خورده  

 

خدایا من نمی توانم ولی تو میتوانی

خدایا ؟

من نمی توانم ولی تو می توانی 

می توانی همه آنها را رسوا کنی

آنها که زخمی کردند تن مرا

و باز هم نتوانستند آرام بگیرند

زخم هایم را نیز نمک پاشیدند

و باز هم آرام نگرفتند

خدایا خودت رسوایشان کن

آنها که دل مرا و دل دیگران را شکستند

شرمنده ام

شرمنده ام به خاطر همه چی

 

 

نمی دانم چرا

نمی دانم چرا دلم هوای بچگی هایم را نمی کند ؟

نمی دانم چرا  از اینکه پیر شده ام خوشالم ؟

برق نگاهت

 

آنگاه که نگاهت به نگاهم گره خورد


درون چشم هایت آرامشکده ام را یافتم


و درون همان نجابت نگاهت ماندم


دیگر نتوانستم از درون آن بگریزم


حتی هنگامی که حرفهایت ، زندگی ام را به یغما برد


حتی زمانی که دوباره درد زنده نبودن به سراغم آمد

 

باز هم روزها و شب هایم یکی شده اند


تنها دلیلی که نمیگذارد زنجیر این دنیا را پاره کنم


همان برق و معصومیت نگاهت هست


هر چند دیگر اکنون ، خیالی بیش نیست

 

ولی کم کم همان هم دارد رنگ می بازد


قدرت من زیاد شده است و زنجیر بسیار نازک


دیگر حتی نیازی به تلاش من هم نیست


خودش دارد پاره می شود

 

به امید روزی که روی سنگ قبرم بنویسند


خدایا ، راضی ام به رضای تو 


از طرف مادر داغدارت

 

نجمه شفیعی

 

21/05/1396  - شنبه - ساعت 20: 53

پرواز رٶیاها

ساده باش تا رٶیاهایت ساده تر و آسان تر به پرواز درآیند

 

تنهائی را دوست دارم زیرا هیچ دروغی در آن نیست

رفیق من ، سنگ صبور غم هام

 

هندزفری رو عشقه

خود بگو با دل زارم چه کنم

زمانی طولانی را صرف کردم برای تحسین زیبائی هایت

......اما افسوس که زیبائی هایت ظاهری بود و افسانه ای بیش نبود،

 

اکنون با تنهائی هایم چه کنم؟

خود بگو ؟ با دل زارم چه کنم؟

 

 

اولین روز 1396

بسم الله الرحمن الرحیم

روزگار گر نچرخد به کام تو

تو بچرخ به کام روزگار

تا بگذرد روزگارت

گر خوش نمی گذرد روزگارت

شکایت نکن

چون در هر صورت می گذرد....

اولین جایی که آمدیم

مزار تو بود

تو که تنها دلیل زندگی بودی

از دل تنگی هایم کم نشد

 ای گل خفته در زیر خاک

غمهایم فراوان است بی تو

ولی لبخند می زنم

تا دیگران نفهمند و به خاطر من غصه نخورند....

 

شادی روح از دست رفتگان صلوات