نوشته ها و سروده های من :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۸۴ مطلب با موضوع «نوشته ها و سروده های من» ثبت شده است

خوش به حالت ، مترسک !

دردها درمان ندارند

💔💔دردها درمان ندارند جانِ من

گره افتاده انگار در کارِمن💔💔

 

 

نجمه شفیعی/17 مهر 1396 /ساعت 13:20

 

عاقبت

 

عاقبت سفره ما پر ز غذا خواهد شد

خانه ی ساکت ما ، پر ز صدا خواهد شد

 

روغن داغ به یکباره پران خواهد شد

خوردن ماست دگر ، پر ز زیان خواهد شد

 

اسم و رسم و جای ما ، بین سران خواهد شد

آنکه پُز داد به ما ، جزء خران خواهد شد

 

در حیاط خانه مان کباب پزان خواهد شد

پشت پرده هر چه هست ، زود عیان خواهد شد

 

نجمه شفیعی / یکشنبه شانزده مهر / ساعت 18:00

رویای من

من  و  این  طناب  زیبا   ،  زیر  باران  فراوان

لحظه ی ناب جدایی ، سرخوش از فریاد یاران

 

 

نجمه شفیعی / جمعه 14 مهر / ساعت 23:28

تابوت من

 

 

چه زیبا خواهد شد تابوت من

 

وچه زیباتر جایی که من در آن خفته باشم

 

خدایا کفنم کربلایی باشد

 

تا شاید حسین شفاعتم کند

 

تا شاید ابوالفضل عباس شفاعتم کند

 

تا شاید زینب شفاعتم کند....

 

چقدر سکوت و تنهایی قبرم زیباست

 

و چقدر آمدنم به سوی تو زیباتر

 

وصیت میکنم هرگز برایم زاری نکنید

 

وصیت میکنم هر ثانیه برایم قرآن بخوانید

 

تا شاید قرآن شفاعتم کند

 

تا شاید روی درهای جهنم بنویسند ورود تو ممنوع شفاعت شدی.....

آخر خستگی هایم

 

 

دلم میخواهد فریاد بکشم 

فریادی که طنینش را هفت آسمان آنطرف تر هم بشنوند

امروز نامه ای از صبر به دستم رسید 

نوشته بود عاجزم کردی ، برای همیشه از زندگی ام برو بیرون !

حتی صبر هم در برابر من کم آورد !!!!!!

خدایا ؟ ناامید نیستم از لطف و  رحمت تو ، ولی

ولی باور کن خسته شده ام 

از اینهمه دروغ و ناجوانمردی

از اینهمه بی مهری و بی عدالتی

از دنیایت 

خدایا

خسته شده ام

مگر تو نگفتی بنده من ، مرا بخوان تا اجابت کنم تو را ؟

خدایا ؟ ثانیه ها هم در برابر من ، برای خواندن تو کم آورده اند

خجالت زده ام ، خجالت زده ام خدایا

که نمی توانم....

که نمی توانم ......

خدایا ؟ معجزه ای کن ، تو که می دانی من فقط تو را دارم

خدایا ؟ اگر قرار نیست معجزه ای شود ، پس حداقل برایم دعوت نامه ات را بفرست

خدایا دوست ندارم سر زده مهمانت شوم

چون گفته ای که از مهمان سر زده خوشت نمی آید و او را به خانه ات راه نمی دهی

پس خدایا ، به بزرگی ات قسم ، کمکم کن

قسمت من

 

خدایا قسمتم کن

دلم عجیب مرگ می خواهد

خدایا خودت قسمتم کن قبل از اینکه خودم قسمت خود کنم

آشنای من

گفت مگر نگفتی آشنا زیاد داری ؟ خب به یکیشون زنگ بزن بیان حساب این دختره رو بزارن کف دستش ! 

گفتم ، آره درسته ، اشاره بکنم میان با خاک یکسانش میکنن ، فقط کافیه ازش شکایت بکنم 

گفت ، خب پس چرا معطلی؟!

گفتم ، من به یکی شکایتش رو کردم که وقتی زدش زمین دیگه هرگز نتونه از جاش بلند بشه ، جوری  میزنتش که تمام دنیا صداش رو بفهمن ، ولی وقتی صداش زدم گفت ، بنده من اندکی صبر ، شاید به راه راست برگردد.....

 

وقتی تو رفتی

 
تلخ ترین حادثه زندگی ام داشتن تو بود 
      آخر از دست دادنت دل خراش ترین لحظه عمرم بود
              ریشه های نگاهم در اعماق نگاهت خشکید
                     پاهایم در باتلاق حسرت نداشتن تو فرو رفت
                             من تبدیل به مجسمه ای شدم که  احساسش و قلبش سنگی شد
 
 

غمگینم

خدایا می دانم که باید صبور باشم

ولی دیگر صبرم به انتها رسیده است

خدایا کلافه ام

از این زندگی خسته ام

خدایا؟

می شود زودتر ؟

آخر دیگر عمرم رو به انتها ست

آخر دیگر خسته شده ام

خدایا؟نگاهم کن

معجزه ای کن

😔ان شاء الله که به زودی دیگر جوان بیکار نداشته باشیم