بایگانی شهریور ۱۳۹۴ :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۱۷۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

p9

 

*تواضع بی جا آخرین حد تکبر است . لابرویر*

 

*مؤمن همانند دو کفه ی ترازوست . هرگاه به ایمانش افزوده گردد ، به بلایش نیز افزوده می گردد . امام موسی کاظم علیه السلام*

دعای روز یک شنبه

 

اَللّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ یَوْمى هذا فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاهاً وَ اَوْسَطَهُ صَلاحاً ،

 

اَللّهُمَّ اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ اَنابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ ،

 

وَ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ فَکَفَیْتَهُ وَ تَضَرَّعَ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَهُ .

نامه ای به یک مارمولک

 

جناب مارمولک

اینجانب  به اطلاع می رساند که :

سلام ای مارمولکی که هر روز صبح در روشویی به انتظار مادرم می ایستی تا با فریاد او لرزه بر تن نحیف ما بیندازی تا صبح را اول با نام خدا و بعد با یاد تو آغاز کنیم !

ای زیبا ، هنگامی که از دیوارهای خوابگاه و کلاس بالا می روی ، با چسبیدن به سقف چه بالامقام جلوه می نمایی و همگان را به نظاره می افکنی !

و چه لحظه شیرینی را به یادگار می گذاری هنگامی که فریاد دوستان در استقبال از تو بلند می شود :

وای ی ی ! م م مارمولک !

آن ها با دیدن تو چنان به هیجان می آیند و قلبشان در سینه به طپش در می آید که دقیقه ها به بالا و پایین می جهند و گاهی از شوق دیدار تو بی هوش می شوند .

و چه شیرین است لحظه ای که با وحشت و تقدیم یک دمپایی هر چند کهنه به من ، که برایم بسیار باارزش است مرا بسیار خوشحال می کنند و از من یاری می طلبند .....

و من نیز با هیجانی وصف ناشدنی و حمله ای غافلگیرانه تو را از پای در می آورم ......

از خودم خجالت می کشم ....

لطفا مرا ببخش ، ولی دوستانم پاره های جگر من هستند و من جانم را برایشان فدا خواهم کرد ، من در آن لحظه دردناک پا روی احساساتم خواهم گذاشت و به ناچار بلیط آخرت را برای تو صادر خواهم کرد ....

و چه دردناک است آن لحظه ! ای کاش می توانستم تو را همراهی کنم در این سفر !

لطفا مرا ببخش ای باوفا ......

پایان

 

 

 

 

آرماگدون

 

کلمه « Armageddon » « هَرْمَجِدُّون » واژه ای است اصلا یونانی که بنا به تعریف واژه نامه های آمریکایی همچون فرهنگ « وبستر » به معنی نبرد نهایی حق و باطل در آخر الزمان است . همچنین این واژه نام شهری است در منطقه عمومی شام که بنا به آن چه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا ، در عهد جدید آمده است ، جنگی عظیم در آن جا رخ می دهد و مرحله حاضر از زندگی بشر در آن زمان پایان می یابد . به عبارتی نبرد مذکور ، تحولی بزرگ است که سرنوشت نهایی آدمی بر روی کره زمین به آن بستگی دارد .

حادثه شریف ظهور ، حادثه ای بزرگ است و قدرت های بزرگ جهان ، سیاست خارجی خود را بر مبنای حوادثی که پیش از آن رخ می دهد جهت داده و نقشه های نظامی خود را به شکلی سامان داده اند که آمادگی های لازم برای این حادثه در آن ملحوظ باشند . این در حالی است که مؤسسات دینی و رسانه های این دولت نیز ، مردم خود را برای پیشباز این حادثه آماده می سازند .

این مؤسسات دینی به همراه رسانه های دیداری و شنیداری این دولت ها ، از سال های دهه هشتاد میلادی مردم خود را به ایمان جمعی به وقوع حادثه ای بزرگ در سرزمین شام که به نبردی هسته ای خواهد انجامید توجه داده اند . این مؤسسات پیوسته مردم خود را به ایمان به این نکته فرا می خوانند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح که بدنه اصلی آن از میلیون ها نظامی تشکیل یافته ، از عراق حرکت می کند و پس از گذشتن از رود فرات – که در آن زمان به خشکی گراییده است – به سوی قدس رهسپار می شود . اما نیروهای مؤمن به مسیح ، راه این لشکر را سد کرده و همگی در « آرماگدون » با یکدیگر برخورد خواهند کرد و در این مکان است که درگیری اتفاق خواهد افتاد . صخره ها ذوب می شوند ... دیوارها بر زمین می غلتند ... پوست تن انسان ها در حالی که ایستاده اند ذوب شده و میلیون ها نفر از بین می روند ... و این نبردی نهایی و هسته ای هست . سپس مسیح برای بار دوم از جایگاه بلند خود بر زمین فرود می آید و پس از چندی زمام رهبری جهان را در دست گرفته و صلح جهانی را بر قرار می کند . او دولت صلح را بر زمین نو و زیر آسمانی تازه بنا می کند و این مهم را از مرکز فرماندهی خود در قدس عملی می سازد .

یک بررسی انجام گرفته از سوی مؤسسه « تلسن » که در اکتبر سال 1985 م . به نشر رسیده است ؛ نشان می دهد که در حال حاضر 61 میلیون آمریکایی در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده اند و این در حالی است که ذکر مؤسسات دینی و ایستگاه های رادیو تلویزیونی که به این مهم پرداخته اند ؛ در این مجال میسّر نیست .

مؤسسات دینی آمریکایی این نکته را روشن ساخته اند که سپاهی که از عراق به سوی قدس رهسپار خواهد شد ، بنا به پیشگویی حرقیال ( فصل 38 و 39 ) از نظامیانی از عراق ، ایران ، لیبی ، سودان و قفقاز در جنوب روسیه تشکیل می شوند . مدارس انجیلی در آمریکا بر پایه این تحلیل که واقعه آرماگدون تنها حادثه ای است که بازگشت دوباره مسیح را به زمین ممکن می سازد ... و این واقعه ای بسیار نزدیک است ، به تبلیغ این دیدگاه پرداخته اند .

آرماگدونی که این عده از آن سخن می گویند ، همان حادثه ی عظیمی است که پیش از ظهور مهدی علیه السلام رخ خواهد داد ، همان حادثه بزرگی که ائمه ما علیهم السلام ، نام « قرقیسیا » را بر آن اطلاق کرده اند . ائمه ما ، از این نکته خبر داده اند که میلیون ها نظامی از آمریکا ، اروپا ، روسیه ، ترکیه ، مصر و دول مغرب عربی به اضافه سربازانی از سرزمین شام شامل کشورهای سوریه ، اردن ، لبنان ، فلسطین و اسرائیل همگی در ناحیه ای در این محدوده تحت عنوان « قرقیسیا » با یکدیگر برخورد کرده و پس از حصول درگیری ، این سفیانی است که همگی را چونان کشتزاری درو شده در هم می کوبد و از صحنه نبرد پیروز بیرون می آید . در صحیحه میسّر از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود : « ای میسّر ! از این جا تا قرقیسیا چقدر راه است ؟ » عرض کردم : « همین نزدیکی ها در ساحل فرات قرار دارد . » سپس فرمودند : « اما در این ناحیه واقعه ای اتفاق خواهد افتاد که از زمانی که خداوند متعال آسمان ها و زمین را آفریده بی سابقه بوده ، چنان که تا وقتی آسمان ها و زمین برپا هستند هم ، واقعه ای همچون آن اتفاق نخواهد افتاد ... سفره ای است که درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر می شوند . » امثال این روایات از امام صادق علیه السلام و سایر ائمه نقل شده است .

به هر حال مؤسسات دینی انجیلی آمریکا و اروپا آن چه را روانشناسان گفته اند در قضیه بازگشت دوباره مسیح به زمین پس از حادثه آرماگدون ، به کار بسته و به این گفته قائل اند که بی گمان امکان تحقق هر نوع پیشگویی در وهله نخست به ایمان مردم به آن و به پافشاری شان بر ضرورت به کرسی نشستن آن و همچنین به شمار نفرات آن ها و شمار نفرات کسانی بستگی دارد که رهبری کاروان تبلیغاتی به راه افتاده برای تحقق بخشیدن به آن پیشگویی را بر عهده دارند .

قرقیسیا –> صهیونیسم مسیحی

سحرگاهان

 

سحرگاهان صدایم می زند غم

سری به های هایم می زند غم

دلم را جای آبادی نمانده

نمک بر زخم هایم می زند غم

شرر می زد غمت بر تار و پودم

کجا بودی تو ای بود و نبودم

در آن شب تا سحر آرام آرام

دو بیتی های شبنم می سرودم

دلم ساده ، مرامم سربزیری

خوراکم غصه و فرشم حصیری

مرا این دولت شاهی تو دادی

خدا سبزت کنه یار کویری

سبد بردار تا عرفان بچینیم

بهار از شاخه باران بچینیم

بیا از پینه های دست دهقان

برای سفره خود نان بچینیم

 

« علیرضا صائب »

a7

قاب ، برای کار با فوتوشاپ

 

 

p8

*خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند . حکیم ارد بزرگ*

 

*طبیعت زنده و پویا ، باردار مردان و زنان شادی است که آینده ای روشن را نوید می دهند . حکیم ارد بزرگ*

 

دعای روز شنبه

 

اللّهُمَّ افْتَحْ لَنا خَزآئِنَ رَحْمَتِکَ وَهَبْ لَنا اَللّهُمَّ رَحْمَةً لا تُعَذِّبَّنا بَعْدَها فِى الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ارْزُقْنا مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ رِزْقاً حَلالاً طَیِّباً ،

 

وَ لا تُحَوِّجْنا و َ لا تُغْفِرْنا اِلى اَحَدٍ سِواکَ ،

 

وَ زِرْنالَکَ شُکْراً وَ اِلَیْکَ فَقْراً وَفاقَةً وَ بِکَ عَمَّنْ سِواکَ عِناً وَ تُعَفِّنا ،

 

اللّهُمَّ اِنّا نَعوذُبِکَ اَنْ تَزْوِىَ وَجْهَکَ عَنّا فى حالِ وَ نَحْنُ نَرْغَبُ اِلَیْکَ فیهِ ،

 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَعْطِنا ما تُحِبُّ وَاجْعَلْهُ لَنا قُوَّةً فیما تُحِبُّ ،

 

یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .

زجر نده عشق مرا

هان ای تو که زجر می دهی عشق مرا

هیچ نمی گویم ،می سپارمت فقط دست خدا

هان ای تو ، فکر نکن من ساده ام

من درون ذهن خود آشفته ام

کار من هست در آن لحظه دعا

غصه خوردن ، زیر لب خدا خدا

گر دهانم بسته هست از ترس نیست

عشق من ، آخر دلش دور از تو نیست

گر منم گویم یه حرف نا به جا

جنگ خواهد شد ، یه لحظه ، جابه جا

پس کمی صبور باش ای بی حیا

زندگی کن در سایه ی صلح وصفا

 

« نجمه شفیعی »

 

قلقلک مغز 1

 

باز هم مسافرت .....

این داداش ما وقتی گواهی نامش رو گرفت براش زده بودن عینکی در حالی که عینکی نیست بنده خدا ! و چون وقت و حوصله نداره دنبالش بره ، یه جورایی بی خیالش شده و یه عینک شیشه ای خریده وقتی پلیس می بینه می زنه . حالا تو مسافرت یادش رفته بود عینکش رو بیاره ، یه دفعه رسیدیم به پلیس راه ، اون بیچاره هم از ترس جریمه شدن عینک منو قرض گرفت . چشمتون روز بد نبینه کلاً هیچی نمی دید ! بقیه بهش می گفتن چپ و راست بره که نزنه به بنده خدا مأمورها . یه دفعه داداشم گفت اگه من یکیشون رو زیر کنم بدبخت میشم چون عینک مال خودم نیست ، منم گفتم نگران نباش داداش اونوقت میگیم ما چون پول نداریم یه عینک خریدیم اشتراکی استفاده می کنیم ، مثل کفشهای علی که چون بابای علی پول نداشت برای اون و خواهرش کفش بخره و کفش خواهرش هم تو یه ماجرا گم میشه و علی هم خودشو تو این اتفاق مقصر می دونه ، با خواهرش اشتراکی کفش رو استفاده می کردن ....