یکسان شدن مصاحف (1)
- سه شنبه مهر ۲۸ ۱۳۹۴، ۰۵:۱۴ ق.ظ
- ۰ حرفهای شما
مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه
همان گونه که گفته شد دوره پس از درگذشت پیامبر(ص) دوره جمع آوری قرآن به شمار آمده است بزرگان صحابه بر حسب دانش و شایستگی خود به جمع آوری آیات و مرتب کردن سوره های قرآن دست زدند و هر یک آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند برخی که خود از عهده این کار برنمی آمدند، از دیگران می خواستندتا مصحفی برای آنان استنساخ کنند و یا آیات و سوره های قرآن را در مصحفی برای آنان گرد آورند به این ترتیب و با گسترش قلم رو حکومت اسلامی، تعداد مصحف هارو به فزونی گذاشت با افزایش تعداد مسلمانان نیاز به نسخه هایی از قرآن نیز بیش ترمی شد چه این کتاب تنها دستور آسمانی بود که مسلمانان، تمام جوانب زندگی خود را بر اساس آن تنظیم می کردند و برای آنان منبع احکام و قانون گذاری و تشکیلات نیز به شمار می آمد.
برخی از این مصحف ها به تبع موقع و پای گاه جمع کننده آن در جهان اسلام آن روز، مقام والایی را کسب کرد مثلا مصحف عبداللّه بن مسعود، صحابی بزرگ وار که مرجع اهل کوفه[1] به شمار می آمد و مصحف ابی بن کعب مورد توجه مردم مدینه بود و مصحف ابو موسی اشعری در بصره و مصحف مقدادبن اسود در دمشق مورد توجه مردم بود.
اختلاف مصحف ها
جمع کنندگان مصحف ها متعدد بودند و در این جهت با یکدیگر رابطه ای نداشتند و از نظر صلاحیت و استعداد و توانایی انجام این کار یک سان نبودندبنابراین نسخه هرکدام از نظر روش، ترتیب، قرائت و با دیگری یک سان نبود.
اختلاف در مصحف ها و قرائت ها، اختلاف میان مردم را ایجاب می کرد چه بسامسلمانان ساکن مناطق دور دست، که به مناسبت شرکت در جنگ و یا مناسبات دیگر گرد هم می آمدند، بر اثر تعصبی که نسبت به مذهب، عقیده و رای خود داشتند، به محکوم کردن یک دیگر دست می زدند همین امر به نزاع و جدال میان آنان می کشید.
نمونه هایی از اختلافات مردم درباره مصحف ها و تعصب آنان نسبت به قرائت های صاحبان این مصحف ها بدین شرح است:
1. در بازگشت از جنگ سرزمین ارمنستان، حذیفه به سعیدبن عاص گفت: «دراین سفر به موضوعی برخورد کردم که اگر نادیده گرفته شود موجب اختلاف مردم در مورد قرآن خواهد شد و هیچ گاه نمی توان آن را چاره کرد» سعید پرسید: «موضوع چیست؟» گفت: «مردمی را از حمص دیدم که تصور می کردند قرائت آنان بهتر ازقرائت دیگران است و آنان قرآن را از مقداد فراگرفته اند مردم دمشق را دیدم که می گفتند: قرائت آنان بهتر از دیگر قرائت هاست اهل کوفه را دیدم که قرائت ابن مسعود را پذیرفته اند و همین عقیده را درباره قرائت او دارند هم چنین مردم بصره که قرآن را طبق قرائت ابو موسی اشعری قرائت می کنند و مصحف او رالباب القلوب می نامند».
چون حذیفه و سعید به کوفه رسیدند، حذیفه این موضوع را با مردم در میان گذاشت و از آن چه بیم داشت به آنان هشدار داد صحابه پیامبر(ص) و بسیاری ازتابعین با وی موافقت کردند اصحاب ابن مسعود به وی اعتراض کردند که چه ایرادی به ما داری، مگر جز این است که ما قرآن را مطابق قرائت ابن مسعود قرائت می کنیم؟
حذیفه و موافقان او به خشم آمدند و به آنان گفتند: «ساکت باشید که به خطا می روید» او گفت: «به خدا سوگند اگر زنده باشم این موضوع را با خلیفه مسلمین (عثمان) در میان می گذارم تا چاره ای بیندیشد» حذیفه وقتی با ابن مسعودرو به رو شد مطلب را با او در میان گذاشت، ولی ابن مسعود با حذیفه به درشتی سخن گفت سعید سخت عصبانی شد و مجلس را ترک کرد مردم نیز پراکنده شدند و حذیفه با عصبانیت برای ملاقات با عثمان حرکت کرد.[2]
2. یزید نخعی می گوید: «در زمان ولایت ولیدبن عقبه که از جانب عثمان والی کوفه بود به مسجد کوفه رفتم در آنجا گروهی جمع بودند و حذیفة بن یمان در میان آن جمع بود در آن وقت مسجد گماشته ای نداشت و کسی فریاد برآورد: آنان که پیروقرائت ابوموسی اشعری هستند به زاویه نزدیک باب کنده و آنان که پیرو قرائت ابن مسعودند به زاویه نزدیک خانه عبداللّه بیایند دو گروه درباره آیه ای از سوره بقره اختلاف داشتند یکی می گفت: «واتموا الحج و العمرة للبیت» و دیگری می گفت: «واتموا الحج و العمرة للّه»[3] حذیفه سخت برآشفت و گفت: «همین اختلافات پیش از شما نیز وجود داشت و موضوع مراجعه به عثمان را مطرح کرد».
در روایت ابن ابی الشعثا آمده است که حذیفه گفت: «قرائت ابن ام عبد! وقرائت ابوموسی اشعری ! قسم به خدا! اگر باقی بمانم تا خلیفه مسلمین (عثمان) راببینم، او را برآن خواهم داشت که قرائت واحدی ترتیب دهد عبداللّه به خشم آمد وگفت: این سخن سختی است و حذیفه سکوت کرد».
در روایت دیگر آمده است که حذیفه گفت: «مردم کوفه می گویند قرائت عبداللّه و اهل بصره می گویند قرائت ابوموسی به خدا سوگند اگر نزد عثمان رفتم او را به غرق این مصحف ها وادار خواهم کرد» عبداللّه به او گفت: «قسم به خدا که اگر چنین کنی خداوند تو را در جایی غیر از آب (جهنم) غرق خواهدکرد».[4]
ابن حجر گفته است: «ابن مسعود، به حذیفه گفت: به من خبر داده اند که تو چنین گفته ای حذیفه گفت: آری، من دوست ندارم که بگویند قرائت فلان و قرائت فلان همانند اهل کتاب، دچار اختلاف شوند».[5]
3. ابن اشته از انس بن مالک روایت کرده است که مردم در زمان عثمان در کوفه نسبت به قرآن اختلاف داشتند معلمی قرآن را طبق قرائت یکی از صاحبان مصحف ها تعلیم می کرد و معلمی دیگر طبق قرائت دیگر و این به اختلاف بین جوانان کشیده می شد این اختلافات به معلمان می رسید و هر یک قرائت دیگری را غلط می شمرد این خبر به عثمان بن عفان رسید و گفت: «در این جا (مدینه) قرآن رامورد اختلاف قرار می دهید و آن را به غلط می خوانید پس آن که دورتر است بیش تربه بیراهه می رود و قرآن را دست خوش اختلاف قرار می دهد!».[6]
4. از محمدبن سیرین نقل شده که گفته است: «برخی قرآن را قرائت می کردند وبرخی دیگر قرائت آنان را غلط می دانستند این خبر به عثمان رسید و آن را اهمیت داد و 12 تن از قریش و انصار را جمع آورد».[7]
5. از بکیر اشج روایت شده است که در عراق کسی از دیگری قرائت آیه ای رامی پرسید و چون آیه را قرائت می کرد می گفت: این قرائت را نمی پذیرم ومردودمی شمارم این موضوع میان مردم شایع شد تا آن که در این باره با عثمان مذاکره کردند.[8]
حوادثی از این قبیل در مورد قرائت قرآن و اختلاف درباره آن اگر به وسیله مردانی آگاه هم چون حذیفة بن یمان ـ که خدایش رحمت کند ـ پیش بینی نمی شد، به حوادثی ناخوشایند و فتنه هایی بد فرجام منتهی می گردید.
ورود حذیفه به مدینه
وقتی حذیفه از جنگ ارمنستان بازگشت، و در حالی که از اختلاف مردم درباره قرآن ناخوشنود بود، با آن عده از اصحاب پیامبر(ص) که در کوفه بودند، درباره حل این مشکل پیش از آن که جاهای دیگر را فراگیرد، به مشورت پرداخت نظر حذیفه این بود که عثمان را برآن دارد که به یکسان نمودن مصاحف و الزام مردم به قرائت واحد اقدام کند که همه اصحاب به درستی این نظر اتفاق کردند جزعبداللّه بن مسعود[9] لذا حذیفه با شتاب هرچه تمام تر، به سوی مدینه شتافت تا عثمان را برانگیزد که امت محمد(ص) را پیش از پراکندگی دریابد حذیفه به عثمان گفت: «ای خلیفه مسلمین ! من بدون پرده پوشی هشدار می دهم، این امت رادریاب پیش از آن که گرفتار همان اختلافی شوند که یهود و نصاری به آن گرفتار شدند» عثمان پرسید: «موضوع چیست؟» حذیفه گفت: «در جنگ ارمنستان شرکت داشتم در آن جامردم شام، قرآن را به قرائت ابی بن کعب می خواندند که مواردی ازآن را مردم عراق نشنیده اند مردم عراق از قرائت ابن مسعود تبعیت می کردند که درمواردی مردم شام از آن بی اطلاع بودند و هر گروه، گروه دیگر را تکفیرمی کرد».[10]
مشورت عثمان با صحابه
این حوادث و نظایر آن سرانجام نامطلوبی داشت بدین لحاظ عثمان به طور جددر فکر یکسان کردن مصاحف برآمد در آن هنگام یک سان نمودن مصاحف کاری بس بزرگ و پدیده ای جدید بود و هیچ یک از پیشینیان به چنین کاری دست نزده بود به علاوه مشکلات و موانعی در اجرای این کار دیده می شد زیرا نسخه های متعددی از این مصحف ها در اطراف و اکناف منتشر شده و در ورای هر یک، رجالی از بزرگان صحابه ایستاده بودند که نادیده گرفتن شئون آنان در جامعه اسلامی آن روزبسی دشوار بود چه بسا ممکن بود که اینان به حمایت و دفاع از مصحف خود قیام کرده و در این راه موانعی بزرگ به وجود آورند به همین دلیل عثمان آن عده ازاصحاب پیامبر(ص) را که در مدینه بودند گرد آورد و در این کار با آنان مشورت نمودو همگی بر ضرورت قیام به این کار، به هر قیمتی که تمام شود، اتفاق نظرداشتندابن اثیر می گوید: «عثمان اصحاب پیامبر(ص) را گرد آورد و موضوع را با آنان در میان گذاشت و همگی نظر حذیفه را تایید کردند».[11]
کمیته یک سان کردن مصاحف
عثمان به سرعت به یک سان کردن مصاحف اقدام کرد نخست در پیامی عام، خطاب به اصحاب پیامبر(ص) آنان را به مساعدت در انجام این عمل دعوت نمود[12] سپس چهار تن از خواص خود را برای اجرای این کار برگزید که عبارت بودند از: زیدبن ثابت که از انصار بود و سعیدبن عاص و عبداللّه بن زبیر وعبدالرحمان بن حارث بن هشام که از قریش بودند این چهار تن اعضای اولیه کمیته یک سان کردن مصحف ها به شمار می روند[13] که زید بر آنان ریاست داشت، چنان که از اعتراض و مخالفت ابن مسعود نسبت به انتخاب زید برمی آید، او(ابن مسعود) گفت: «مرا از این کار کنار می زنند و آن را به کسی (زید) می سپارند که قسم به خدا، آن گاه که او در صلب مردی کافر بود، من اسلام را پذیرفته بودم»[14] عثمان خود مسؤولیت سرپرستی این چهار تن را برعهده گرفت[15] ولی آنان از عهده انجام این کار برنیامدند، و برای انجام کاری دراین حد مهم، به افرادی کاردان و با کفایت نیاز داشتند لذا از ابی بن کعب، مالک بن ابی عامر، کثیربن افلح، انس بن مالک، عبداللّه بن عباس، مصعب بن سعد[16]، عبداللّه بن فطیمه[17] و به روایت ابن سیرین و ابن سعدو دیگران از پنج تن دیگر که جمعا 12 نفر شدند کمک گرفتند[18] در این دوره ریاست با ابی بن کعب بود که او آیات قرآن را املا می کرد و دیگران می نوشتند به نقل ابوالعالیه، اینان قرآن را از مصحف ابی بن کعب گرد آوردند، ابی بن کعب خود املامی کرد و دیگران می نوشتند[19].
پاورقی ها
[1]. کوفه در آن روز مرکز علم و درس و بحث معارف اسلامی در سطح جهانی بود.
[2]. الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[3]. بقره2: 196.
[4]. مصاحف سجستانی، ص 14 ـ 11.
[5]. فتح الباری، ج9، ص 15.
[6]. الاتقان، ج1، ص 59 مصاحف سجستانی، ص 21.
[7]. طبقات ابن سعد، ج3، ص 62 مصاحف سجستانی، ص 25.
[8]. فتح الباری، ج9، ص 16.
[9]. الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[10]. صحیح بخاری، ج6، ص 225 مصاحف سجستانی، ص 20 ـ 19 الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[11]. الکامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
[12]. الاتقان، ج1، ص 59 مصاحف سجستانی، ص 21.
[13]. صحیح بخاری، ج6، ص 226.
[14]. فتح الباری، ج9، ص 17 مصاحف سجستانی، ص 15.
[15]. مصاحف سجستانی، ص 25.
[16]. ارشاد الساری، ج7، ص 449.
[17]. مصاحف سجستانی، ص 33.
[18]. همان و رجوع کنید به: طبقات ابن سعد، ج3، قسمت 2، ص 62.
[19]. مصاحف سجستانی، ص 30.
- ۹۴/۰۷/۲۸