نامه امام حسین علیه السّلام به کوفیان
- شنبه مهر ۲۵ ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ
- ۰ حرفهای شما
هنگامى که به کوفه رفت و از آنان یارى و کمک ندید اما بعد؛ اى گروه کوفیان، هلاکت و اندوه بر شما باد! در این هنگام که سرگشته و حیران، ما را به فریادرسى خود فراخواندید و ما شتابان و آماده به فریادتان رسیدیم، شما شمشیرى را که از آن ما مىباشد به روى خود ما برکشیدید و آتشى را که ما بر دشمن ما و شما برافروخته بودیم بر خود ما افروختید و همه با هم یک دل و یک صدا به دشمنى با دوستان خود پرداختید و بازو و یاور دشمنانتان شدید، بدون آن که دشمنانتان در میان شما عدالتى را برقرار سازند یا آرزویى از شما برآورده نمایند. و بىآن که بدعتى از ما سر زده باشد و رأى و نظر سست و بىاساس از ما صادر شده باشد؛ پس بدانید که نفرین خدا بر شما باد! چرا هنگامى که شمشیرها در نیام و خاطر ما آسوده و هنوز رأى و نظر ما پا نگرفته بود ما را به حال خود وانگذاشتید؟ بلکه مانند انبوه ملخهاى هم پرواز، بر آن شتافتید و پروانهوار به سوى آن به پرواز درآمدید؛ پس هلاکت و آوارگى بر کسانى باد که جزو طغیانگران امّت و پس ماندههاى [جنگ] احزاب و بىاعتناشدگان به قرآن و بارورشدگان به شیطان و تحریفگران کلمات حقّ و خاموشکنندگان چراغ سنّتها و سازندگان حسب و نسب براى زنازادهها و استهزا گرانى که قرآن را پاره پاره کردند.
به خدا سوگند! این تنها گذاشتن [رهبر]، روش همیشگى و معروف شماست و رگ و ریشه شما بر آن روییده و بن و بیخ شما بر آن استوار شده است؛ پس شما براى باغبان خود بدترین میوه گلوگیر هستید و براى رباینده خود لقمهاى چرب و گوارا.
هان! لعنت خدا بر پیمانشکنانى که پیمانها و سوگندها را پس از تحکیم و تثبیت آن بشکنند با آن که خدا را بر آن ضامن و شاهد گرفته بودند.
هان! آن زنازاده پسر زنازاده ما را بر سر دو راهى قرار داده: انتخاب شریعت یا قبول خوارى و ذلّت. ذلّت پذیرى از ما به دور است! ذلّت را نه خدا و پیامبرش بر ما مىپسندد و نه مؤمنان و نه آن دامانهاى پاک که ما را پرورده است و نه انسانهاى غیرتمند و نه افراد سرافراز. آرى، اینان هرگز نمىپذیرند که ما فرمانبردارى از فرومایگان را بر جانبازى رادمردان ترجیح دهیم. اینک من با همین افراد اندک از نزدیکان و بستگانم به پیش مىتازم، با آن که دشمن سرسخت و پرشمار است و یارانم دست از یارى من کشیدهاند. هان! دیرى نپاید مگر همان اندازه که بر اسب سوار شدند و آسیاب جنگ به چرخش درآید و گردنها آویزان گردد. این عهدى است که پدرم مرا در جریان آن گذارده؛ پس شمار کار خود را فراهم کنید و سپس تصمیم خود را اجرا نمائید و مهلت ندهید. من توکّل بر خدایى نمودهام که پروردگار من و شماست و هیچ جاندارى نیست مگر آن که زمام امرش در دست پروردگار است. به راستى، پروردگارم بر راه راست است. ( تحت العقول )
- ۹۴/۰۷/۲۵