محتاج به آبرو
- پنجشنبه شهریور ۱۹ ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ
- ۰ حرفهای شما
کودکی دارد خجالت می کشد
چون مدادش قدِّ میخِ کمد است
کودکی دارد خجالت می کشد
برگه های دفترش از آجر است
کف دستش محرم مشق شب است
اشک چشمش فارغ از کار دل است
چشمهایش منتظر روی در است
چون امیدش به خدا و پدر است
ما هر روزمان جشن عاطفه هاست...
کمک به نیازمندان را محدود به مراسم ها نکنیم ...
یادمان باشد ، قضاوت بی خود نکنیم ...
محتاج به نان شب هنوز هم هست ولی این قصه ی دیروز است ...
در این زمانه احتیاج فرق کرده است ، محتاجِ این زمانه ، محتاج به آبروست ...
به همین دلیل بین محتاج واقعی و محتاج کاذب ، فاصله زیاد است و تقریبا تشخیص آن ها سخت شده است .
به همین دلیل ثروت ها روی ثروت ها و فقرها روی فقرها انباشته شده است ...
یک محتاج واقعی خود درخواست کمک نمی دهد و تا می تواند با نعمت هایی که خداوند به او عطا کرده ، هر چند کم ،سر می کند و آبروداری می کند .
این وظیفه ما هست که آنها را پیدا کنیم و وسیله ای باشیم تا آن ها نیز از نعمت های خداوند بهره مند شوند ، البته با حفظ آبرو و محرم راز بودن و انتظار تشویق و تحسین نداشتن .
« نجمه شفیعی »
- ۹۴/۰۶/۱۹