عدل الهی و کاستیها و نارسائیها
- يكشنبه آذر ۲۲ ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
- ۰ حرفهای شما
موضوع کاستیها و نارسائیها در کتابهای عقاید در مراحل مختلف مطرح گردیده و احیانا تصور شده که بلاها و گرفتاریها با چهاراصل مسلم در تضاد است:
1 - توحید در خالقیت.
2 - نظام احسن.
3 - حکمتخداوند.
4 - عدل الهی.
و ما در اینجا این موضوع را فقط از دیدگاه چهارم بررسیمیکنیم، تا روشن شود این نوع کاستیها با عدل الهی کوچکترینتضادی ندارد، پرسشهائی که در این مورد وجود دارد، به سه صورتمطرح میشود:
1 - اگر خدا عادل است، چرا حوادثی رخ میدهد که همگی زیانبار وضررخیز است؟
2 - اگر خدا عادل است، چرا انسانها را با شایستگیهای متفاوتآفریده است؟
3 - اگر او عادل است، چرا فقر و بدبختی دامن گروهی را گرفتهاست؟
در اینجا پاسخ اجمالی وجود دارد که برای اهل ایمان کافی است وآن این که هرگاه با دلائل قطعی عدل الهی ثابتشد، طبعا ناآگاهیما از مصالح این رویدادها بر عدل الهی خدشهای وارد نمیسازدزیرا چهبسا در این موارد مصالحی باشد که ما از آن ناآگاهیم.
ولی برای کسانی که هنوز به عدل الهی از دیده شک و تردیدمینگرند، باید پاسخ دیگری داد. اینک ما هر سه پرسش را مطرح وبه تحلیل آنها میپردازیم:
داوری قاطع درباره بلاها و گرفتاریها مانند سیلها و زلزلهها وآفتها در گرو آگاهی ما از وضع عمومی جهان استیعنی بدانیم کهاین پدیدهها کوچکترین سودی در پهنه زندگی بشر ندارد، و ناگفتهپیداست که چنین علم محیط برای انسان عادی دست نمیدهد.
غالبا افراد به این نوع پدیدهها از نقطهنظر مصالح خود وهممیهنان خود مینگرند وقتی آنها را برخلاف مصالح خود تشخیصدادند، با خود میگویند: این نوع بلاها و گرفتاریها با عدل الهیسازگار نیست ولی چهبسا این نوع پدیدهها زیانبار نباشد، بلکهنسبتبه گروهی مایه حیات باشد. خصوصا اگر مقیاس را مطلق انسانچه در گذشته و چه در حال و چه در آینده، بدانیم.
ما در اینجا برای تقریب مطلب، به مثالی اکتفاء میورزیم:
طوفانی در شعاع چند کیلومتری پدید میآید و شاخههای برخی ازدرختها را شکسته و برخی را نیز از بن میافکند، از دیده یککشاورز و صاحبان باغ بلا است، اما چهبسا، این طوفان معلول وزشباد مفید و سودمند است که قطعات ابر را از سواحل دریا همراهداشته است و به سرزمین آماده رسانیده است.
بشر در ارزیابی پدیدهها دچار یک خودبینی خاصی است و هرپدیدهای را از دریچه سود خویش مینگرد، درحالی که باید هرپدیده را با نظام کل جهان سنجید آنگاه درباره آن داوری کرد.
«جزئی نگری» و «خود محوری» سبب میشود که جزئی از جهان کهدر مقایسه با مجموع «صنع احسن» است، نازبا جلوه میکند.
درحالی که اگر به مجموع مینگریست، سپس داوری میکرد، چهبسا آنرا موزون و زیبا تلقی میکرد، قرآن مجید میفرماید: (الذی احسنکل شی خلقه...) (1) .
«او همان کسی است که هرچه را آفرید، نیکو آفرید».
تصدیق به مضمون این آیه در گرو «جمع بینی» است نه«خودبینی».
گذشته از این، از آثار تربیتی بلاها نباید در غفلتبود و ازآثار ثمربخش مصائب نباید دیده پوشید، این نوع بلاها مایه توجهانسان به جهان غیب و سبب وارستگی اوست، زندگی شیرین و لذیذمایه غفلت و خوابآور است. آنگاه که نظام آن بهم خورد، پردههایضخیم غفلت دریده میشود و انسان ناخودآگاه به جهان غیب متوجهمیشود.
در حقیقت این نوع گرفتاریها ترمزی است که بشر را از خواب غفلتبیدار کرده و او را به معنویت و اخلاق سوق میدهد، قرآن مجید بهاین نکته چنین اشاره میکند: (و ما ارسلناک فی قریه من نبی الااخذنا اهلها بالباءساء و الضراء لعلهم یضرعون) (2) .
«هیچ پیامبری را در هیچ دهکده و شهری نفرستادیم مگر آن کهمردم آنها را به شدت و سختی دچار نمودیم تا شاید(متنبه شده) وبه ما متوجه شوند». (و لقد اخذنا ال فرعون بالسنین و نقص منالثمرات لعلهم یذکرون) (3) .
«قوم فرعون را به خشکسالی و کمی میوه دچار نمودیم تا شایدمتذکر گردند». قرآن فلسفه گرفتاریهای آنان را با جملههای:
(لعلهم یضرعون) و یا (لعلهم یذکرون) بیان مینماید.
در حقیقت این نوع گرفتاریها که مایه ناخوشایندی انسان است،چهبسا ممکن است در آن خیر کثیری باشد که آگاه نیست چنان کهمیفرماید: (فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا) (4) .
«چهبسا چیزی را خوش نشمارید ولی خدا در آن خیری فزونی قراربدهد». این بلاها و گفتاریهای دردناک، تازیانه بیداری است وسرانجام خوبی دارد. در قرآن واژهای به نام «استدراج» وجوددارد که مقصود از واژه نخست، انسان غافل و گنهکاری است کهپیوسته در نعمتبوده و هیچگونه گزندی در زندگی به او نمیرسد واو میپندارد که یک چنین رفاه متسمر به سود اوست، درحالی که یکچنین شرایط، مایه خسران و زیانکاری میباشد، زیرا چنین فردیهیچگاه از خواب غفلتبیدار نشده و به آغوش حق باز نمیگردد.
درحالی که اگر فرد مؤمن در مسیر زندگی دچار ابتلا گردد، و باحوادث تلخ روبهرو شود، این حالتها برای او کاملا سازنده بوده،غبار غفلت را از روح و روان او پاک میسازد، قرآن میفرماید:
(والذین کذبوا بآیاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون و املی لهمان کیدی متین) (5) .
«آنها که آیات ما را تکذیب کردهاند، بهتدریجبه نحوی که نمیدانند گرفتار مجازاتشان مینمائیم و بهآنها مهلت میدهیم(تا مجازاتشان دردناکتر باشد) زیرا طرح ونقشه من قوی و حسابشده است». در آیه دیگر میفرماید:
(فذرنی و من یکذب بهذا الحدیثسنستدرجهم من حیث لا یعلمون) (6) .
«اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب میکنند، واگذار ماآنان را از آنجا که نمیدانند، به تدریجبه سوی عذاب پیشمیبریم».
در اینجا نکته سومی هست و آن این که متوجه ساختن همه بلاها ومصائب به جهان غیب، دور از واقعبینی است زیرا بخشی از ایننارسائیها معلول کوتاهی خود انسان است، چهبسا او میتواند بخشیاز این گرفتاریها را کاهش دهد، او میتواند با هوش خدادادی اززیانهای آنها بکاهد، بلکه از آنها به سود خود بهره بگیرد.
ساختن خانههای ضد زلزله در مراکز زلزلهخیز، و احداث سدهایاستوار در مسیلها، بخشی از زیانهای ناشی از این دو حادثهطبیعی را جلوگیری میکند. و چهبسا انسان از آن به سود خود بهرهمیگیرد. امروزه ساختن سدها در برابر سیلابها مایه رونق بیشترحیات بشر گردیده، بلکه از اهرمهای لازم حیات به شمار میرود.
شکی نیست که افراد انسان با استعدادهای گوناگونی آفریده شدهاند ولی این تفاوتها، ارتباطی به ظلم ندارد زیرا ایرادکنندگاناز یک اصل اساسی غفلت کردهاند و آن این که اختلاف در ذوق و هوشمایه بقاء زندگی دستهجمعی است اگر همه افراد از نظر ذوق واستعداد یکنواختبودند، رشته زندگی اجتماعی از هم میگسست زیرااختلاف ذوقها سبب میشود افراد جامعه، به صورت فردی درآیند، هرعضوی از او پاسخگوی بخشی از نیازهای اوست. روانشناسانمیگویند: تمام افراد بشر با شایستگیهای ویژه آفریده شدهاند،آنچه مهم است، این است که شخص ذوق خود را درباید و بداند کهعقربه استعداد او به چه سمتی متوجه است.
در جهان فرد سالمی را پیدا نمیکنیم که برای هیچ کاری شایستگینداشته باشد، این ما هستیم که برخی از کارها را پر اهمیت وبرخی دیگر را بیاهمیت جلوه میدهیم. در نظام اجتماعی وجوداستدادهای مختلف لازم و ضروری است و اگر همه افراد از نظر هوشو درک یکسان باشند، چرخ زندگی از گردش افتاده و سرانجام زندگیجمعی میپاشد.
در روایت است امیر مومنان علی(ع) فرمود:
«لا یزال الناس بخیر ما تقاوتوا و اذا استووا هلکوا» (7) .
«تا مردم باهم متفاوتند در خیر و رفاهاند ولی هنگامی کهیکسان شوند، زندگی آنان میپاشد».
خدای دادگر سفره نعمتی را به نام طبیعت گسترانیده و روزی همهافراد را در آن پدید آورده است چیزی که هست، باید فرد از طریقفعالیت و کار بر روزی خدادادی دستیابد.
البته نوع فعالیت نسبتبه مرحله عمر متفاوت است فعالیت کودکشیرخوار، مکیدن پستان و تلاش جوان نیرومند، کار و سختکوشی است.
بنابراین فقر و بدبختی معلول تقسیم الهی نیست، بلکه نتیجهنظام ظالمانه اجتماعی است که گروهی از پرخوری نجببرند وگروهی دیگر از گرسنگی، اگر در جهان نظام عادلانه حاکم بود، همهزندگی آبرومندی برخوردار بودند. آمارها گواهی میدهند در فصلیمیلیونها بشر در شرق آسیا و آفریقا از گرسنگی جان میسپارند ودر همان فصل دولتهای سرمایهداری به خاطر حفظ قیمت گندم، مقدارزیادی از آن را به دریا میریزند.
1 سجده:7.
2 اعراف: 94.
3 اعراف: 20.
4 نساء:19.
5 اعراف: 182 -183.
6 قلم: 44.
7 امالی صدوق، چاپ سنگی، ص267.
- ۹۴/۰۹/۲۲