خدا ،فراموشی
- شنبه آذر ۱۴ ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
- ۰ حرفهای شما
عدهای از دوستان مذهبی با دیدن جمله «کاش خدا میمرد» در دانشگاه، گفتند: خدایی که خیلیها میپرستند، ولی در زندگی مؤثر نیست، مرده است و باید اعتقاد به خدای حیّ داشت. آیا این مطلب درست است؟
در رابطه با این پرسش، توجه به چند نکته لازم است:
1. احتمالاً این جمله از عبارت معروف نیچه گرفته شده است. جمله «خدا مرده است»1، اشاره به فراموشی خدا در جهان غرب دارد؛ اما تعبیر زیباتر و قرآنی آن، فراموشی خداوند یا خدا-فراموشی است.
بسیاری از ما انسانها، خداوند را فراموش میکنیم و سعی میکنیم که زندگی خود را بر اساس عقل، احساس و تصمیم خود اداره کنیم. بنابراین، خدایی که در زندگی ما تأثیر نداشته باشد، گویی برای ما مرده است؛ البته خداوند زنده و پابرجاست؛ «الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تأخذه سنة و لا نوم؛ خداست که معبودی جز او نیست، زنده و برپادارنده است نه خوابی سبک او را فرو میگیرد و نه خوابیگران».2 ولی ما انسانها هستیم که خداوند را فراموش میکنیم و دچار شرک جلی (آشکار) چون مشرکان و یا شرک خفی (پنهان) چون بسیاری از خداباوران سست ایمان میشویم.
2. گفتیم که قرآن از فراموشی خدا سخن میگوید؛ «نسوا الله؛ خداوند را فراموش کردند»3 اما خدا-فراموشی دو پیامد تلخ دارد:
الف) خداوند نیز آنها را فراموش میکند؛ «فنسیهم؛ پس خداوند نیز فراموششان کرد»4 فراموشی خداوند، به معنای ترک عنایت به آنهاست؛ زیرا خداوند دچار فراموشی، سهو و نسیان نمیشود و این امور از صفات آفریدههاست؛ «و ما کان ربک نسیّاً؛ و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است»5؛ بلکه منظور از فراموشی خداوند این است که خداوند آنها را ترک میکند و به خودشان وامیگذارد و این ترک، هم در دنیاست و هم در آخرت. از این رو، آنها استعداد دیدار خداوند را از دست میدهند و مانند توپی در جهان بیکران پرتاب میشوند که این، کیفری سخت است.
ب) دومین کیفر تلخ و سخت فراموش کردن خداوند، خودفراموشی است؛ «فأنساهم انفسهم؛ پس او - خداوند - آنها را دچار خودفراموشی کرد».6 انسانی که خداوند را فراموش کند و خداوند او را ترک کند و به خود واگذارد، خود را در وجود و حیات، موجودی مستقل میپندارد و تنها بر خود و علل مادی اعتماد و تکیه دارد و تنها از علل و اسباب ظاهری و حسی کمک میخواهد، از عوامل مادی میترسد و برنامه زندگانیاش، تنها براساس مادیات استوار است. چنین انسانی بیهدف در جهان به سر میبرد و همانند خاشاکی بر روی آب دریا با هر موجی - بیهدف - به سمتی روان میشود. در جهان امروز، واژگانی چون هیچانگاری، بحران هویت، الیناسیون و از خودبیگانگی و جهان از خود بیگانه، واژگانی بسیار آشنا و ملموس هستند که همگی حکایت از فراموشی خدا و نتیجه تلخ آن یعنی خودفراموشی دارد.
پس عبارتی که ذکر شده، عبارتی طنزگونه است که در آن هشدارباشی به ما انسانهاست که خداوند را در زندگی خود فراموش کردهایم، چنان که گویی خدایی وجود ندارد؛ اما خداوند وجود دارد و کیفر سخت فراموشی خداوند - خدا-فراموشی و خودفراموشی - به صورت طبیعی از دست دادن استعداد دیدار خداوند در قیامت است؛ «الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً و غرّتهم الحیاة الدنیا فالیوم ننساهم کمانسوا لقاء یومهم هذا و ماکانوا بایاتنا یحجدون؛ کسانی که دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند و زندگی دنیا آنها را فریفت، پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود در قیامت را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند، ما هم امروز آنان را از یاد میبریم.»7
نتیجه آن که اگر منظور از آن چه از قول دوستان مذهبی در سؤال آمده، این است که خداپرستی باید همراه با یاد خدا و پیروی عملی از او باشد، سخن درستی است، اما تعبیر «مرگ خداوند یا «خدا میمیرد»، تعابیر زیبایی نیستند و شایسته نیست درباره خداوند گفته شوند، بلکه بهتر است از تعبیر زیبای قرآنی «فراموشی خدا» استفاده شود.
1. فریدریش نیجه، چنین گفت زرتشت، ترجمه داریوش آشوری، ص 7.
2. بقره (2) آیه 255.
3. توبه (9) آیه 67؛ حشر(59) آیه 19.
4. توبه (9) آیه 67.
5. مریم (19) آیه 64.
6. حشر (59) آیه 19.
7. اعراف (7) آیه 51.
? ارسال کننده: مدیر سایت
? منبع: ماه نامه - پرسمان - 1383 - شماره 27، آذر
- ۹۴/۰۹/۱۴