جمع و تدوین قرآن
- يكشنبه مهر ۲۶ ۱۳۹۴، ۰۴:۵۷ ق.ظ
- ۰ حرفهای شما
مرتضی شوشتری
هارالد موتسکی
Harald Motzki, "The collection of the Quan: a reconsideration of western views in light of recent methodological developments", Der Islam, 78 (2001) pp.1-34.
I. قرآن: منبعی تاریخی
دانشمندان مسلمان، قرآن را بیشتر به عنوان مبنایی برای نظام فقهی و اندیشههای کلامی خود مورد مطالعه قرار دادهاند، در حالی که رویکرد اسلام شناسان غربی به قرآن، عمدتاً به خاطر موضوعات تاریخی بوده است. آنها از قرآن همچون مدرکی برای رسالت حضرت محمد (ص)، سندی از صدر اسلام و حتی منبعی برای مذهب و جامعه عرب پیش از اسلام، بهره بردهاند.
اگر بخواهیم با قرآن به عنوان منبعی تاریخی برخورد کنیم باید آن را مورد نقد قرار دهیم. نقد منبع،(1) یکی از بزرگترین دستاوردهای روش شناختی در تحقیقات نوین تاریخی است. هدف از این نقد، بررسی صحت و اصالت چیزی است که منبع ادعا میکند. برای نمونه هنگامی که سعی میکنیم اعتبار منبعی را مشخص نمائیم، در آغاز این پرسشها را مطرح میکنیم: چقدر فاصله زمانی و محیطی میان منبع و رویدادی که درباره آن به ما خبر میدهد وجود دارد؟ آیا زمان و مکانی که این منبع برای آن واقعه ادعا میکند صحیح است؟ اکنون در آغاز بحث قرآنی خود، به بررسی این نظر نسبتاً فرا گیر که قرآن دربردارنده وحی است که حضرت محمد (ص)، در طی ثلث نخست سده 7 م. در مکه و مدینه تلاوت نموده میپردازیم. ممکن است بپرسیم این اطلاعات از کجا آمده است؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش به روش علمی و تجربی، ما سه منبع در اختیار داریم: دست نوشتههای نخستین قرآن، متن قرآن و احادیث مربوط به تاریخ قرآن.
درباره مورد اول باید گفت هیچ دستخطی تا کنون نه از شخص پیامبر نه از کاتبان احتمالی او شناسایی نشده است. همچنین دست نوشتههای کمیاب قرآن مربوط به پایان سده نخست و نیمه نخست سده دوم ق، افزون بر این که تاریخ آنها مورد بحث و گفتگوست، بیشترشان ناقصند و این ویژگی به ما اجازه نمیدهد آنها را در شکل، اندازه و محتوا دقیقاً با قرآنهای متاخر یکسان بدانیم. اما متن قرآن، درباره نویسنده و یا گردآوری کنندگان خود ساکت است و در اکثر موارد نمیتوانیم از خود متن به شرایط تاریخی که قرآن به آنها اشاره میکند پی ببریم. در نتیجه اگر منابع غیر تجربی را به حساب نیاوریم، تنها چیزی که میماند، احادیث اسلامی است. مراد ما از حدیث مفهومی گسترده شامل تفسیر، سیره، مجموعههای حدیثی و روایات تاریخی میباشد. بیشتر اسلام شناسان غربی درباره صحت احادیث به شدت تردید کردهاند، با این همه بر پایه گزارشهای حدیثی میپذیرند که قرآن در بردارنده وحی است که حضرت محمد (ص) آن را ابلاغ نموده و این کتاب، شرایط تاریخی زندگی وی را منعکس میسازد. این تناقضی است که مطالعات اسلامی در غرب با آن روبروست.
در دورههای اخیر، جان ونزبرو، مایکل کوک، پاتریشیا کرون، اندرو ریپین و دیگران، یعنی پیروان نظرات افراطی شاخت درباره حدیث، این نظر را رها ساختهاند. این گروه در زمینه قرآن هم، اطلاعات احادیث را مبتنی بر دانش واقعی و فارغ از تعصبات کلامی و فقهی نمیدانند و در نتیجه به این باور فراگیر که همه قرآن، گزارش معاصر از سخنان پیامبر اکرم است به دیده تردید مینگرند.
در دهه گذشته، چندین نفر از دانشمندان از جمله شخص من، خود را وقف حل این مشکل نمودهاند. من راهبردهای گوناگونی را برای فائق آمدن بر این مشکل طراحی نمودهام. از جمله ارزیابی مجدد و انتقادی پژوهشهایی که ارزش تاریخی احادیث را برای سده نخست هجری انکار میکنند و نیز اصلاح روشهای تحلیل و تاریخگذاری احادیث. در ادامه مقاله، به بررسی موضوع احادیث جمع قرآن میپردازم و این تنها میتواند خطوط کلی مسائل را ترسیم کند. من اکنون در حال مطالعه مفصلتری درباره این موضوع میباشم.
II. احادیث جمع قرآن
دیدگاه مسلمانان
طبق نظر رایج، هنگامی که پیامبر از دنیا رفت، هیچ مجموعه رسمی به عنوان قرآن از خود بر جای نگذاشت و این ابوبکر بود که قرآن را جمع نموده و مدون ساخت. آنگاه در زمان عثمان، به خاطر اختلافات زیاد، او یک نسخه رسمی و قانونی تهیه و از آن نسخه برداری نمود. این نسخه (مصحف عثمانی) بلافاصله به عنوان متن پذیرفته شده در میان مسلمانان درآمد.
نظرات اسلام شناسان غربی
در نخستین پژوهش قابل توجه غربی، نولدکه روایت رسمی مسلمانان درباره جمع آوری قرآن را پذیرفت (1860 م). در دهههای پایانی سده نوزدهم، اسلام شناسان در اعتبار تاریخی احادیث مربوط به زمان پیامبر (ص) و صدر اسلام تردید نمودند. به ویژه باید از گلدتسیهر یاد نمود که این فرضیه را مطرح ساخت که احادیث، منعکس کننده تحولات سیاسی، کلامی و فقهی جامعه اسلامی در دوره اموی و عباسی است و از این رو از لحاظ تاریخی معتبر نیست(1890 م). در اوائل سده بیستم، شوالی جمع قرآن از طرف ابوبکر را رد کرد. همچنین مینگانا این نظر را که قرآن در زمان عبدالملک اموی و به ابتکار حجاج بن یوسف جمع آوری شد، به طور مفصل و مستدل ارائه نمود؛ گرچه این نظر نخستین بار به وسیله کازانوا مطرح شده بود(1911 م). یوزف شاخت در 1950 م، کوشید که به طور قطعی، نظریه گلدتسیهر مبنی بر بیاعتباری تاریخی اکثر احادیث را اثبات کند. نظرات او دانشمندان غربی را طی دهههای بعدی تحت تاثیر قرار داد. ونزبرو در سال 1977 جمع قرآن را در آغاز سده 3 ق. دانست، در حالی که برتن در همان سال معتقد بود، جمع قرآن در زمان حیات پیامبر (ص) واقع گردیده است. صاحبان این نظریات برای خود دلائلی ارائه نمودهاند، اما بر همه آنها از لحاظ مقدمات، نتایج و روششناسی اشکالاتی وارد است و از این رو برتری نظریات غربی بر احادیث اسلامی، محل پرسش و تامل میباشد.
III. احادیث مربوط به جمع قرآن، در پرتو پیشرفتهای جدید روش شناختی
طی دو دهه گذشته، حدیث پژوهی پیشرفت قابل ملاحظهای داشته که از سویی مدیون تعداد زیادی از منابع است که اخیرا در دسترس قرار گرفته است و از سوی دیگر مدیون پیشرفتهایی در زمینه روششناسی است.
در میان منابع جدید، مصنف عبدالرزاق، مصنف ابنشیبه و تاریخ مدینه ابنشبه اهمیت زیادی دارند. در حوزه روش شناختی، دو پیشرفت قابل ذکر است: 1ـ تحلیل سندی حدیث که یونبول هلندی در این عرصه ممتاز است و 2ـ تحلیل متن احادیث و بررسی اختلافات متنی همگام با تحلیل سندی. در این زمینه من، یونبول و شوئلر تحقیق میکنیم. کاربرد نتایج این پیشرفتها در احادیث مربوط به جمع قرآن، مطلوب و پسندیده است. من نظراتم را نخست در سمیناری جهانی درباره حدیث، اعلام نمودم (آمستردام، 1991 م).
تاریخگذاری بدون اسانید
تلقی پژوهشهای غربی بیشتر این بوده که صحیح بخاری قدیمترین منبعی است که احادیث جمع قرآن در آن آمده است. یعنی فاصلهای تقریبا دویست ساله میان پدیده جمع قرآن و این احادیث وجود دارد. اما در واقع چنین نیست و این احادیث قدیمیترند. چنان که پیش از او نیز این حدیث با اختلافاتی در مسند ابنحنبل (د 241)، فضائل القرآن ابوعبید (د 224)، تفسیر عبدالرزاق (د 211)، مسند طیالسی (د 204)، جامع عبدالله بن وهب (د 197) ذکر گردیده است. همچنین روایت جمع عثمان علاوه بر این که یک روایت در صحیح بخاری دارد، در مسند ابنحنبل و طبقات ابنسعد و نیز تاریخ المدینه ابنشبه موجود است.
تاریخگذاری بر اساس اسانید و متون
تاریخ گذاری احادیث با این روش که زمان تالیف آثاری را که این احادیث برای اولین بار در آنجا گرد آمدهاند، حدس بزنیم، حداکثر ما را در این موضوع، به ربع آخر سده 2 ق. رهنمون میشود؛ اما آیا این متون پیش از این که در این آثار یافت شوند سرگذشتی نداشتهاند؟
معمولاً احادیث نشانههایی از تاریخ خود را در ضمن اسانید خود ارائه میکنند، ولی اکثر اسلامشناسان غربی از زمان گلدتسیهر به بعد اسانید را نادیده گرفته و بر آن اعتماد نکردهاند. شاخت هم گرچه اسانید را جعلی میداند، اما با ارائه روشی مبتنی بر مقایسه اسانید مختلف و یافتن حلقه مشترک، در پی آن است که جاعل حدیث را کشف نماید. پیشنهادهای روششناختی او در طی 25 سال گذشته تحولاتی رو به رشد داشته به گونهای که ما اکنون میتوانیم از روششناسی در تحلیل اسانید سخن بگوئیم.
نخستین گام برای تعیین حلقه مشترک این است که تمام روایات یک حدیث را از منابع مختلف یکجا جمع کنیم. ولی در موضوع مورد بحث ما صرفاً منابع قرن 2 و 3 کافی است. من در اینجا نخست به تحلیل جمع قرآن از سوی ابوبکر و سپس به ویرایش رسمی قرآن از سوی عثمان میپردازم.
حدیث جمع قرآن به دستور ابوبکر در منابع متعدد و اسناد بسیاری آمده که برای وضوح بیشتر آنها را به دو دسته تقسیم میکنیم: نخست اسانید تالیفاتی که تا سال 256 (سال فوت بخاری) تالیف شدهاند و دوم اسانید کتابهایی که نویسندگانشان تا سال 316 (سال فوت ابن ابی داود) میزیستهاند. دسته نخست در پنج منبع آمدهاند که پیشتر گذشت. در این منابع، جمعاً 14 طریق ذکر شده که همگی در یک راوی همدیگر را قطع میکنند؛ آن راوی ابن شهاب زهری (د 124 ق) است که او را حلقه مشترک مینامیم. پس از او، حدیث از طریق ابن سباق به زید بن ثابت که راوی ادعا شده حدیث است میرسد. همچنین برخی دیگر از راویان هم در طبقات بعد مشترک میباشند که به تعبیر یونبول «حلقههای جزئی مشترک» نامیده میشوند.
در دوره دوم، یعنی طی 60 سال پس از فوت بخاری نیز این حدیث در سه منبع آمده است که عبارتند از: المصاحف ابن ابی داود (ـ 316)، تفسیر طبری (ـ 310) و صحیح ترمذی (ـ 279) که جمعاً 8 سند ارائه نمودهاند. این اسانید هم همگی در ابن شهاب زهری جمع میشوند.
این که اسناد همه احادیث جمع ابوبکر (جمعاً 22 طریق) به زهری میرسند صرفاً یک تصادف نیست. در اینجا دو احتمال وجود دارد: اول اینکه زهری در واقع منبع نقل حدیث است. دوم اینکه این حلقه مشترک خود زائیده جعلی سازمان یافته است که مایکل کوک به برخی از احتمالات این جعل اشاره کرده است. اما جعلی دانستن حلقه مشترک چندین نقطه ضعف دارد: نخست این که این گونه جعل صرف تصور است. دیگر اینکه فرض جعل در این مورد با توجه به تعداد زیاد راویان و جامعان حدیث خیلی ساختگی به نظر میرسد؛ و از همه مهمتر این که مقایسهای میان متون و اسانید، نشان دهنده رابطهای میان سند و متن است. توضیح اینکه اگر متون را با معیار مشابهت به چند دسته تقسیم، کنیم خواهیم دید که با اسانید رابطهای مشخص دارند. این ارتباط نزدیک این فرض را تقویت میکند که حلقه مشترک نتیجه نقل واقعی حدیث است. افزون بر این که فرض جعل حدیث معنایش این خواهد بود که جاعلان، علاوه بر ساختن سندهای نو، متون را هم مطابق آن تنظیم نمودهاند. با توجه به وفات زهری در سال 124 ق. میتوان گفت، حدیث جمع ابوبکر در ربع نخست سده دوم رواج داشته است. درباره ویرایش رسمی قرآن به دستور عثمان هم ابن شهاب زهری حلقه مشترک است و از لحاظ زمانی مشکلی پیش نمیآید که بگوئیم زهری این قضیه اخیر را از انس بن مالک (د 91 ق) و قضیه جمع ابوبکر را از عبید بن سباق شنیده است. به تعبیری دیگر میتوان تصور کرد که روایات جمع قرآن در اواخر سده اول هجری رواج داشته و زهری برخی از آنها را نقل کرده است.
نتیجهگیری: ما نمیتوانیم اثبات کنیم که روایات جمع قرآن، واقعاً به شاهدان اصلی وقایع بازمیگردد، ولی میدانیم که روایات اسلامی به رغم آنچه تا کنون در عرصه پژوهشهای غربی تصور شده، بسیار قدیمیتر و در نتیجه به رویدادهای واقعی نزدیکترند و این نتیجه میتواند ما را تشویق کند تا روایات اسلامی مربوط به تاریخ قرآن را از نو، بررسی نموده و مورد مطالعه قرار دهیم.
پاورقیها:
1- Source criticism
- ۹۴/۰۷/۲۶