تحدی
- شنبه مهر ۴ ۱۳۹۴، ۰۴:۵۷ ق.ظ
- ۱ حرفهای شما
تحدی : هماورد خواهی قرآن از منکران وحیانی بودن آن
تحدی از ریشه حدا (با آواز شتر را پیشراندن)[1] به معنای هماورد خواستن و به مبارزه طلبیدن[2]، برای ظاهر شدن عجز آن هماورد[3] و در اصطلاح عبارت است از مبارزهطلبی خدای متعالی از مخالفان رسولاکرم(صلی الله علیه وآله)که اگر آن حضرت را فرستاده خداوند نمیدانند، برای آنچه وی آورده است مانندی بیاورند.[4] قرآنکریم در آیات49قصص/28، 88 اسراء /17، 38 یونس/10، 34 طور/ 52، 13 هود/11 و 23 بقره/2، با هدف اثبات رسالت رسولاکرم(صلی الله علیه وآله) و وحیانی بودن قرآن از مخالفان وی خواسته است اگر در حقانیت رسالت آن حضرت شک دارند کتابی مانند قرآن یا 10سوره یا یک سوره یا سخنی مانند آن بیاورند. البته تحدی به پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)اختصاص ندارد و معجزات همه پیامبران همراه با تحدی بوده است؛ برای نمونه، حضرت موسی با ساحران تحدی کرد[5] و فرمود: «اَلقوا ما اَنتُم مُلقون»(یونس/10، 80)، زیرا معجزه مشروط به ادعای نبوت، تحدی، عدم معارضه
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 274
دیگران به سبب عجز و خارقالعاده بودن است[6]؛ گرچه ابن حزم، شرطیت تحدی در معجزه را نپذیرفته است[7]، به هر روی، تحدی بر این قیاس استثنایی مشتمل است که اگر این کار از سوی خدا نباشد کاری بشری است و اگر چنین باشد شما هم که بشر هستید باید بتوانید همانند آن را بیاورید و اگر نتوانستید معلوم می شود معجزه* الهیاست.[8]
آیات تحدی:
چنانکه اشاره شد قرآنکریم در شماری از آیات با معاندان و منکران وحی و نبوت بدین شرح تحدی کرده است:
1. در آیه 49 قصص/28 که چهل و نهمین سوره نازل شده در مکه است، خطاب به پیامبر میفرماید: بگو اگر شما راست میگویید که این دو کتاب (تورات و قرآن)[9] از سوی خدا نیست، کتابی روشنتر و هدایتبخشتر از آنها از سوی خدا بیاورید تا من از آن پیروی کنم[10]: «قُل فَأتوا بِکِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدی مِنهُما اَتَّبِعهُ اِن کُنتُم صـدِقین».
2. سوره اسراء/17 که دومین تحدی در آن آمده، بنابر روایت مشهور، پنجاهمین سوره از سُور مکی است.[11] این سوره در سال یازدهم بعثت و بعد از سوره قصص و پیش از سوره یونس نازل شده است. در آیه 88 این سوره آمده است: اگر جن و انس گرد هم آیند تا نظیر قرآن را بیاورند نمیتوانند مانند آن را بیاورند، هرچند بعضی از آنها پشتیبان بعضی دیگر باشند: «قُل لـَئِنِ اجتَمَعَتِ الاِنسُ والجِنُّ عَلی اَن یَأتوا بِمِثلِ هـذا القُرءانِ لا یَأتونَ بِمِثلِهِ ولَو کانَ بَعضُهُم لِبَعض ظَهیرا».
3. سوره یونس/10 سومین سوره مشتمل بر تحدی است. این سوره در اکثر روایات ترتیب نزول، بعد از سوره اسراء قرار گرفته است.[12] در آیه38 این سوره، خداوند سبحان بعد از ردّ صریح ادعای مشرکان مبنی بر جعلی بودن قرآن و نیز نفی هرگونه شک و تردید در الهی بودن آن، به آنان میگوید: اگر راست میگویید سورهای مانند آن را بیاورید و هرکس را جز خدا میتوانید به کمک فرا خوانید: «اَم یَقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِسورَة مِثلِهِ وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن کُنتُم صـدِقین».
4. چهارمین تحدی قرآن در سوره هود/11 آمده است که زمان نزول آن طبق غالب روایات ترتیب نزول، بعد از سوره یونس است. [13] آیه 13 این سوره پس از نقل سخن مشرکان درباره جعلی بودن قرآن، خطاب به آنان میفرماید: اگر راست
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 275
میگویید 10 سوره ساختگی که در فصاحت و بلاغت همانند قرآن باشد بیاورید و غیر از خدا هرکس را میتوانید فرا خوانید:«اَم یَقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَیـت وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن کُنتُم صـدِقین».
5. سوره طور/52 پنجمین سوره دربردارنده تحدی است. نزول این سوره بعد از 4 سوره پیشین بوده است. در آیات 32 ـ 33 این سوره، خداوند در پاسخ مدعیان خودساخته بودن قرآن، میفرماید: اگر راست میگویند سخنی مانند آن را بیاورند:«اَم یَقولونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا یُؤمِنون * فَلیَأتوا بِحَدیث مِثلِهِ اِن کانوا صـدِقین». در این آیه به آوردن سخنی مثل قرآن تحدی شده است، بیآنکه به مقدار آن اشاره شود.[14]
6. آخرین تحدی قرآن در سوره بقره، یعنی اولین سوره نازل شده در مدینه است. آیات 23 ـ 24 این سوره، خطاب به منکران وحیانی بودن قرآن میفرماید: اگر راست میگویید سورهای مانند قرآن بیاورید و در این کار یاوران خود را از غیر خدا فراخوانید؛ ولی هرگز نخواهید توانست: «و اِن کُنتُم فی رَیب مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا فَأتوا بِسورَة مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللّهِ اِن کُنتُم صـدِقین * فَاِن لَم تَفعَلوا ولَن تَفعَلوا...». این پیشگویی خود از معجزات قرآن به شمار آمده است.[15] این آیه، «سوره» را به سورهای خاص مقید نساخته است، بنابراین مراد از «سوره» جنس است و شامل سورههای کوچک و بزرگ میشود.[16]
درباره مرجع ضمیر «مثله» در این آیه، که «ما»ی موصول است یا «عبدنا»، دو قول است: بیشتر مفسران، مرجع ضمیر را «ما» میدانند که در اینجا مراد از آن قرآن* است، زیرا اولا در این صورت این آیه با سایر آیات تحدی به ویژه آیه سوره یونس هماهنگ خواهد بود.[17] ثانیاً بحث در مُنزَل (قرآن) است نه مُنزَلٌعلیه (پیامبر). ثالثاً وجه اعجازی آیه قویتری خواهد بود، زیرا آیه در این صورت دلالت دارد که مخالفان قرآن، خواه انفرادی یا به صورت جمعی و با هر ویژگی، قادر به آوردن مثل آن نیستند. رابعاً اگر ضمیر به پیامبر(صلی الله علیه وآله)بازگردد، وجه اعجازی* قرآن، امی بودن پیامبر(صلی الله علیه وآله)میشود؛ ولی اگر به قرآن برگردد وجه اعجازی آن، کمال فصاحت و بلاغت آن میشود.[18] جوادی آملی هرچند وجوه یاد شده را برای تضعیف قول دوم (رجوع ضمیر به عبد) کافی نمیداند؛ ولی با توجه به نکات زیر ارجاع ضمیر را به «ما»، یعنی قرآن، ترجیح میدهد:
1. تحدی قرآن در آیه 88 اسراء/17 که مکی است عام است و شامل امی و غیر امی میشود، بنابراین لازم نیست در مدینه گفته شود از شما نیز
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 276
فردی امی مثل قرآن را بیاورد.
2. محور تحدی در آیات تحدی، قرآن است نه عبد، به ویژه که عدّهای میگفتند: این قرآن باز نوشته همان خرافهها و افسانههای پیشینیان است که هر صبح و عصر بر پیامبر خوانده میشود تا آن را فراگیرد و بر مردم بخواند: «و قالوا اَسـطیرُ الاَوَّلینَ اکتَتَبَها فَهِیَ تُملی عَلَیهِ بُکرَةً و اَصیلا».(فرقان/25،5)
3. جمله «وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللّه»، با توجه به اینکه مراد از «شهید» در آن، یاور و معین است، نشان میدهد در این آیه مانند سایر آیات تحدی، به قرآن تحدی شده است.
4. اعجاز قرآن ذاتاً مربوط به محتوای خود آن است و امّی بودن شرط اعجاز نیست.[19]
از تعبیر «مثله» این نکته نیز برمیآید که خداوند با این تعبیر، به آوردن «همانند سوره قرآن» تحدی کرده است نه «سوره قرآن»، تا عذر نیاورند که هیچ انسانی به سبب ویژگیها و عوامل ذاتی، نمیتواند شیوهای مانند شیوه انسان دیگر داشته باشد.[20]
مراحل تحدی:
بر اساس روایات ترتیب نزول، به جز روایت ابن ندیم، خداوند نخست به همه قرآن (اسرا/17،88)، سپس به یک سوره (یونس/10، 38)، در مرحله سوم به 10 سوره (هود/11، 14)، پس از آن به حدیثی مانند قرآن (طور/52، 34) و برای آخرین بار در مدینه مجدداً به سورهای از قرآن (بقره/2، 23) تحدی کرده است[21]؛ در حالی که سیر طبیعی اقتضا میکند تحدی از دشوارتر به آسانتر، یعنی از کل قرآن به 10 سوره و سپس به یک سوره باشد.[22] مفسران به این اشکال پاسخهای گوناگون دادهاند که میتوان آنها را در دو گروه جمعبندی کرد:
1. گروهی با ارائه راهکارهایی درصدد ارائه نظم طبیعی بین آیات تحدی برآمدهاند که به بررسی آرای آنها میپردازیم:
الف. جمعی، مانند بغوی[23] و آلوسی[24]، نزول سوره هود را قبل از سوره یونس دانستهاند. ابنعطیه، شاهد این ترتیب را تحدی به 10 سوره در سوره هود و به یک سوره در سوره یونس دانسته است.[25] روایت ابنندیم نیز مؤید این احتمال است[26]؛ همچنین جصاص[27]، طوسی[28]، زمخشری[29]، یحییبن حمزه[30]، ابن تیمیه[31]، ابن
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 277
کثیر[32]، زرکشی[33]، رافعی[34] و سیدمصطفی خمینی[35]، بدون توجه به روایات ترتیب نزول یا احتمالا با معیار قرار دادن روایت ابن ندیم، مراحل تحدی را همه قرآن، 10 سوره و یک سوره دانستهاند.
ب. قرطبی بدون اشاره به آیه سوره یونس، مراحل تحدی را به ترتیب، همه قرآن، سخنی مانند آن، 10سوره و یک سوره میداند.[36] با توجه به معنای عام واژه «حدیث»، میتوان این ترتیب را مناسب دانست.
ج. فخررازی با استناد به این دلیل عقلی که تحدّی به خفیفتر باید بعد از تحدّی به شدیدتر باشد، تحدی به 10 سوره را قبل از تحدی به یک سوره* و بر این اساس نزول سوره هود را پیش از نزول سوره یونس میداند.[37] وی مراحل تحدی را به ترتیب، آیه 49 قصص، 88 اسراء، 13 هود و 23 بقره بیان میکند. همو ذیل آیه 38 یونس، مراحل تحدی را به ترتیب کل قرآن، 10 سوره، یک سوره و حدیثی مانند آن میداند. سپس میگوید: خداوند در همه این مراحل از مخالفان قرآن میخواست که شخصی همانند رسول خدا(صلی الله علیه وآله)که درس نخوانده و به مکتب نرفته است با قرآن معارضه کند؛ ولی در پنجمین مرحله، در سوره یونس از آنان میخواهد هر انسانی با هر ویژگی که باشد، اگر میتواند سورهای مانند قرآن بیاورد، افزون بر این به آنها پیشنهاد میکند در این کار از هرکس که میخواهند کمک بگیرند، و سرانجام در سوره بقره از همه مردم میخواهد هرچند با کمک یکدیگر سورهای مانند قرآن بیاورند. [38]
د. برخی برآناند که نزول سوره هود پس از سوره یونس بوده؛ ولی آیه 13 هود پیش از آیه 38 یونس که در آن تحدی به یک سوره شده، فرود آمده است.[39] این امر هرچند محتمل است؛ ولی دلیلی بر آن نیست. [40]
هـ. برخی نزول سوره یونس قبل از سوره هود را پذیرفتهاند؛ لیکن مدعیاند پیامبر موظف بوده است آیات تحدی سوره یونس را پس از آیات تحدی سورههود بر مردم تلاوت کند.[41] بر این ادعا نیز هیچ دلیلی نیست.[42]
و. برخی معتقدند آیات تحدّی در مرحله نخست از مخالفان می خواهد کتابی همانند قرآن بیاورند، با تمام امتیازات و اوصاف قرآن و اغراضی که خداوند از آن اراده کرده است. پس از ثابت شدن ناتوانی آنان، تخفیف داده و میفرماید: سورهای از هر جهت شبیه یکی از سورههای قرآن
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 278
دربردارنده همه امتیازات آن بیاورند. سرانجام پس از آشکار شدن ناتوانی آنان، در تخفیفی دیگر میفرماید: 10 سوره بیاورند که هریک از آنها یکی از امتیازات و وجوه اعجاز قرآن را دارا باشد، به گونهای که مجموع آن 10 سوره، همه امتیازات یک سوره قرآن را در خود جمع کرده باشد. روشن است که ساختن یک سوره که در همه ابعاد شبیه یک سوره قرآن باشد دشوارتر از فراهم آوردن چند سوره است که هریک در جهتی مشابه قرآن باشد. در این صورت، تحدی از دشوارتر به آسانتر خواهد بود.[43]
ز. ابوزید معتقد است خداوند در پاسخ کسانی که ادعا میکردند میتوانند مثل قرآن را بیاورند: «لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هـذا»(انفال/8،31)، در آیه34 طور به همه قرآن تحدی کرده است: «فَلیَأتوا بِحَدیث مِثلِه»، سپس به 10 سوره و آنگاه بهاستهزا، مشرکان را به مبارزه با یک سوره فراخوانده و سرانجام در سوره اسراء به طور قطع، تقلید نمونهی قرآن را برای عرب، امری محال اعلام می کند.[44] این نظر نیز پذیرفته نیست، زیرا بر فرض که به استناد برخی روایات شأن نزول، مکی بودن آیه 31 انفال /8 پذیرفته شود[45]، ادعای ابوزید با هیچیک از روایات ترتیب نزول سازگار نیست، زیرا در همه این روایات، سوره طور بعد از دو سوره یونس و هود قرار دارد. افزون بر این، تفسیر «حدیث» به همه قرآن، مورد تردید است.
ح. مبرّد بر آن است که قید «مفتریات» در سوره هود، نظم طبیعی آیات تحدی را درست میکند، زیرا تحدی در سوره اسراء به مجموع قرآن و در سوره یونس به یک سوره کامل، هم از جهت لفظ و هم از جهت معناست؛ ولی در سوره هود به 10 سوره فقط از جهت نظم و اسلوب، بدون توجه به معنا، تحدی شده است.[46] فاضل لنکرانی نیز با استناد به قید «مفتریات»در آیه 13 هود، بر همین نظر است، با این تفاوت که عدد 10 را در سوره هود دال بر کثرت میداند.[47]
2. عدهای ترتیب تاریخی بین آیات تحدی به صورت یاد شده را نپذیرفتهاند. دیدگاههای این گروه بدین شرح است:
الف. طبرسی[48] و مجلسی[49]، غرض از تحدی را آشکار ساختن عجز مخالفان قرآن میدانند و در این جهت بین تحدی به همه قرآن با کمتر از آن تفاوتی نمیبینند.
ب. سید قطب، تحدی از دشوارتر به آسانتر را نمیپذیرد و تحدی را به نوع قرآن میداند نه مقدار آن. به اعتقاد وی نزول آیات تحدی در
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 279
اوضاع و حالات گوناگون با توجه به مخاطبان آن بوده است و لزوماً ترتیبی بین آن لحاظ نشده است.[50] سبزواری نیز احتمال می دهد تفاوت آیات تحدی ناشی از اختلاف اشخاص یا زمانها باشد؛ یعنی افرادی ادعای هماوردی کل قرآن، عدهای ادعای هماوردی 10 سوره و گروهی ادعای هماوردی یک سوره داشتهاند و خداوند نیز همسطح ادعای هر گروه، با آنها تحدی کرده است؛ یا اینکه تحدی به کل قرآن مربوط به اوایل بعثت و تحدی به کمتر از آن مربوط به زمانهای بعد است.[51] بر این احتمال نیز دلیلی نیست.
ج. بقاعی، مقصود از «سوره» در آیات یاد شده را معنای لغوی آن، یعنی مجموعهای از آیات قرآن، میداند (نه به معنای اصطلاحی) و بدین صورت، اشکال عدم وجود ترتیب بین آیات تحدی را حل میکند.[52] برخی از معاصران نیز «قرآن» را به معنای قرائت و تلاوت دانستهاند که بدین معنا بر کل و بعض قرآن صدق میکند و «سوره» را به معنای مجموعه آیاتِ دارای هدف واحد دانستهاند، بنابراین تفاوت چندانی بین قرآن، یک سوره و 10 سوره، از نظر مفهوم نمیماند و [در همه موارد، [تحدی به مجموعه آیاتی شده است که هدفی مهم را تعقیب کند.[53] دو نظریه اخیر نیز نمیتواند پاسخگوی اشکال یاد شده باشد، زیرا همچنان راز تحدی قرآن به یک قطعه و سپس به 10 قطعه، روشن نیست.
د. در روایتی از ابن عباس، مقصود از 10 سوره مورد تحدّی در آیه 13 هود، سورههای بقره، آلعمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، یونس و هود دانسته شده است. اشکال این سخن، یکی مدنی بودنِ بسیاری از این سورهها و مکی بودن سوره هود است.[54] دوم این است که این 10 سوره خصوصیتی ندارند، بلکه قول به اختصاص، خلاف ظاهر آیه است که مطلق سوره و هر 10 سورهای[55] را شامل میشود. سوم اینکه کسانی که به پیامبر(صلی الله علیه وآله)نسبت افترا میدادند همه سور قرآن را افترا میدانستند. در این صورت تحدی به سورهای خاص، آن هم سورههای بزرگ، وجهی ندارد و معنا ندارد به کسی که میگوید سوره کوثر افتراست، گفته شود ]مانند [10 سوره بزرگ قرآن بیاور. [56]
هـ. رشید رضا معتقد است تأمل در آیات تحدی و تاریخ نزول سورهها، احتمال ترتیب تاریخی در رویارویی با مشرکان را نفی و نزول هریک از آیات یادشده به مناسبت سیاق را تأیید میکند.[57] وی آیه88اسراء را از آیات تحدی
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 280
بهشمار نیاورده است، زیرا این آیه تنها از عجز مشرکان درآوردن مثل قرآن خبر داده است. به گفته وی نخستین آیه تحدی، آیه 38 یونس است که آوردن سورهای از قرآن با ویژگی در برداشتن خبرهای غیبی و هماهنگی با حق و واقع و رعایت بلاغت و فصاحت را خواهان است، برخلاف آیه سوره هود که در آن آوردن 10 سوره مانند قرآن به لحاظ نظم و اسلوب درخواست شده است، هرچند از جهت محتوا ساختگی و باطل باشند. به نظر وی این 10سوره، مطلق نیست و مقصود 10 سورهای است که دربردارنده قصص انبیاست که به زعم آنان واقعیت نداشته است. وی بعد از مقدمهای طولانی آن 10سوره را سوره هود و 9 سوره در بردارنده قصص انبیا که پیش از آن نازل شده است، یعنی سورههای اعراف، یونس، مریم، طه، شعراء، نمل، قصص، قمر و صمعرفی میکند. وی بر آن است که در سوره طور، آوردن مانند قرآن از جهت در برداشتن غیب و هماهنگی با واقع و رعایت فصاحت و بلاغت درخواست شده و در سوره بقره، در مقابل تردیدکنندگان در وحی الهی (یهود) به آوردن همانند یک سوره قرآن از سوی فردی امی مانند پیامبر(صلی الله علیه وآله)تحدی شده است.[58]
این دیدگاه را نیز نمیتوان پذیرفت، زیرا اولا وی برخلاف همه مفسران آیه 88 اسراء را از آیات تحدی به شمار نیاورده است، در حالی که سیاق آیه و شأن نزول آن، تحدی در آن را تأیید میکند.[59] ثانیاً ظاهر آیه 13 هود دلالت دارد مشرکان همه قرآن را افترا میدانستند، از این رو مناسب است تحدی بهگونهای باشد که اشکال آنها را از اساس از بین ببرد، در حالی که اگر تحدی ـ چنانکه رشیدرضا معتقد است ـ به سورههای خاص (بلند) شده باشد، اشکال مشرکان از اساس برطرف نمیشود و ادعای آنها نسبت به سورههای کوتاه برجاست.[60] ثالثاً «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه»اطلاق دارد و دلیل قابل قبولی برای تقیید آن به سورهایی خاص وجود ندارد. رابعاً سورههایی که به قصص انبیا پرداخته است در 10 سوره یاد شده منحصر نیست و سورههای دیگری از قرآن، نظیر صافّات، نیز مشتمل بر داستان انبیاست.[61] خامساً در برداشت تحدی به همه قرآن از آیه34طور/52: «فَلیَأتوا بِحَدیث مِثلِه»، تردید است.[62]
و. علامه طباطبایی روایات ترتیب نزول را معتبر نمیداند[63]؛ ولی با توجه به قراینی، تقدم نزول سوره یونس بر هود را پذیرفته است.[64] به اعتقاد ایشان اختلاف آیات تحدی، ناشی از هدف
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 281
خاصی است که هریک از این آیات دنبال میکند؛ بدین شرح: تحدی در آیه 88 اسراء به جمیع قرآن به لحاظ در برداشتن نیازهای گوناگون انسان تا روز قیامت است. تحدی در آیه 38 یونس به یک سورهای است که غرضی کامل و جامع از اغراض مربوط به هدایت انسان را دارا باشد. تحدی در سوره هود به 10 سوره با ویژگی کثرت تفنن در بیان و تنوع در اغراض است، زیرا عدد 10 به کثرت اشاره دارد. تحدی در «فَلیَأتوا بِحَدیث مِثلِه» عام و فراگیرتر از سه مرحله فوق است، زیرا «حدیث» نسبت به یک سوره و 10 سوره و همه قرآن عمومیت دارد، پس تحدی در این آیه، به مطلق ویژگیهای قرآن است.[65]
این بیان نیز نظم طبیعی آیات تحدی را درست نمیکند؛ چگونه کسی که از آوردن یک سوره دارای بیان و هدف واحد ناتوان است می تواند با چند سوره دارای ویژگیها و اهداف مختلف، هماوردی کند.[66]
گستره تحدی:
تحدی قرآن شامل همه انسانها حتی جنیان در طول تاریخ است[67]، زیرا پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله) خاتم پیامبران و دعوت وی جهانی و جاودانی است و همه انسانها و جنیان از عصر نزول تا پایان جهان مخاطب قرآناند. البته برخی از وجوه اعجاز، مانند خبرهای غیبی و اعجاز هدایتی، متوجه عموم و قابل ادراک برای همه است؛ ولی برخی وجوه اعجاز تنها با مراجعه به اهل فن یا با یادگیری علوم پیشنیاز، قابل دسترسی است. زرکشی تحدی قرآن را شامل جنیان نمیداند، زیرا قرآن به اسلوب زبان عربی نازل شده است که جنیان اهل آن نبودند. وی تعمیم تحدی به جنیان در آیه 88 اسراء را برای تعظیم میداند.[68]بنتالشاطی این تعمیم را ناظر به عرف رایج در میان عرب جاهلی میداند که میپنداشتند هر شاعری همراهی از جنیان دارد که اشعار زیبا را به او الهام میکند.[69]
برخی خطاب تحدی قرآن را مخصوص عرب زمان نزول دانستهاند. برپایه این دیدگاه که به جمعی از دانشمندان پیشین، مانند جرجانی نیز نسبت داده شده است[70]، امروزه برای اعجاز قرآن باید به ناتوانی عرب آن عصر استناد کرد.[71] روشناست که جهانی و جاودانی بودن دعوت قرآن و اطلاق آیات تحدی با این ادعا سازگاری ندارد.[72]
برخی برآناند که تحدی در میان عرب عصر نزول شناخته شده بود؛ آنان هر کلامی را به مانند خودش تحدی میکردند؛ خطبه را با خطبه، شعر را
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 282
با شعر و رجز را با رجز، بر همین اساس، اعجاز قرآن را در فصاحت برتر و نظم ویژه آن میدانند.[73] برخی، بعضی وجوه اعجاز، نظیر فصاحت و بلاغت را مخصوص عرب عصر نزول و دیگر وجوه را عام و همگانی دانستهاند.[74] اشکال پیش گفته بر این دیدگاه نیز وارداست.
برخی با توجه به نوع وصفهای قرآن از خویش که بیشتر ناظر به محتوا و مضمون کلام الهی و نه شکل و ساختار ظاهری آناند و نیز با استناد به آیه «فَأتوا بِکِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدی مِنهُما»(قصص/28،49) تحدی قرآن را ناظر به محتوا و مضمون کلام الهی و نه الفاظ آن میدانند.[75] اطلاق آیات تحدی این دیدگاه را نیز مردود میداند.
به هر روی، مفسران با استناد به آیات، تحدی قرآن را به هدایت: «فَأتوا بِکِتـب مِن عِندِ اللّهِ هُوَ اَهدی مِنهُما»(قصص/28، 49)[76]، علم و معرفت: «و نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتـبَ تِبیـنـًا لِکُلِّ شَیء».(نحل/16،89)، صدور آن از پیامبر امّی(صلی الله علیه وآله): «قُل لَو شاءَ اللّهُ ما تَلَوتُهُ عَلَیکُم و لا اَدرکُم بِهِ فَقَد لَبِثتُ فیکُم عُمُرًا مِن قَبلِه»(یونس /10، 16)[77]، خبرهایغیبی: «تِلکَ مِن اَنباءِ الغَیبِ نوحیها اِلَیکَ ما کُنتَ تَعلَمُها اَنتَ ولا قَومُک»(هود/11، 49)، عدم اختلاف در آن: «اَفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرءانَ و لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدوا فیهِ اختِلـفـًا کَثیرا»(نساء/4،82) و به بلاغت: «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَیـت»(هود/11،13) و در برگیرنده کیفیت ادا و بیان و نیز محتوا[78] دانستهاند. سید قطب[79] و علامه طباطبایی[80] تحدی و اعجاز قرآن را عام و در همه وجوه یاد شده میداند وگرنه خداوند تحدی را به عرب منحصر میکرد و مطلق نمیآورد.[81] برای تحدی، وجوهی دیگر، مانند فصاحت و بلاغت، نظمزیبا، حقانیت و راستی، نبود باطل و دروغ در آن، احکام و شرایع، معانی بلند و ... نیز ذکر شده است که به موارد یاد شده باز میگردد، به هر روی[82] قرآن برای همه بشر فرود آمده و تحدی آن نیز عام و فراگیر است.[83]
دانشمندان مسلمان درباره کمترین مقدار اعجار قرآن که به آن تحدی شده بر یک نظر نیستند[84]؛ از برخی معتزله نقل شده که اعجاز به مجموع قرآن تعلق گرفته است. آیات تحدی به
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 283
«سوره» (بقره/2،23 و یونس/10،38) و «حدیث» (طور/52،34) این دیدگاه را رد میکند.[85] اشاعره و برخی دیگر از معتزله کمترین مقدار اعجاز قرآن را یک سوره، خواه بلند یا کوتاه، یا به اندازه یک سوره میدانند، بنابراین اگر حروف آیهای به اندازه حروف سورهای مانند سوره کوثر نیز باشد معجزه و مورد تحدی است.[86] ابن حزم ضمن نقد این دیدگاه، هرچه را عنوان قرآن بر آن صدق کند معجزه و مورد تحدی میداند.[87] برخی آیه شریفه «فَلیَأتوا بِحَدیث مِثلِهِ» را دلیل این دیدگاه دانستهاند. قاضی عیاض با رددلالت این آیه بر مدعا میگوید: حدیث کامل، در کمتر از کلمات سوره کوتاه حاصل نمیشود.[88] آلوسی معتقد است همه قرآن و اجزای آن، حتی کوتاهترین سوره آن، معجزه و مورد تحدی است.[89] برخی با استناد به ظاهر آیات تحدی، اعجاز و تحدی را در کمتر از سوره ثابت نمیدانند.[90] البته بعید است کلمه «حدیث» در آیه33طور شامل آیاتی همچون آیه دَیْن (بقره/2،282) و آیةالکرسی نگردد. برخی محققان با حمل واژههای «قرآن»، «سوره» و «حدیث» در آیات تحدی بر معنای لغوی آنها (مجموعهای از آیات قرآن) اعجاز قرآن را چه از نظر محتوا و چه از نظر قالب و نظم خاص، شامل مجموعهای از جملات قرآن میدانند که نظیر آیه دین دارای آغاز و انجامی مشخص است.[91] شایان ذکر است در صورتی که واژه «قرآن» و «سوره» به معنای اصطلاحی نیز باشد این معنا را میتوان از «حدیث» در آیه شریفه «فَلیَأتوا بِحَدیث مِثلِهِ»استفاده کرد.
هماورد نمایان:
تحدی و هماوردخواهی قرآن از مسلّماتی است که افزون بر قرآن در تاریخ نیز به تواتر گزارش شده است، همانگونه که تردیدی نیست که با وجود جمع بودن همه زمینههای تحدی، مانند تحدی صریح، دعوت پیامبر به مفاهیم جدیدی که با فرهنگ اعراب ناسازگار بود، تعصب عربی که همه همت خود را در شکست این پدیده به کار گرفته بود، آنان نتوانستند با قرآن هماوردی کنند، زیرا اگر با قرآن هماوردی درخوری شده بود به یقین در تاریخ بازگو میشد.[92]آنچه در معارضه با قرآن نقل شده است سخنانی بیارزش و ناچیز است که هرگز توان هماوردی با آن را ندارد.
برای نخستین بار نضربن حارث، دشمن سرسخت پیامبر، با نقل داستانهای رستم و اسفندیار ادعای هماوردی با قرآن کرد. طبق برخی
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 284
روایات شأن نزول[93]، آیه شریفه «لَونَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هـذا»(انفال/8،31) ناظر به وی است. به گزارش اصمعی، هذیل یعفور نیز جملاتی را در معارضه با سوره اخلاص آورد.[94] از مسیلمه نیز جملاتی رکیک در معارضه با قرآن نقل شده است. گفته شده عمروبن عاص بعد از شنیدن برخی از این سورههای ساختگی به او گفت: من و خودت میدانیم که دروغگویی.[95]ابناسحاق در صحت گزارشهای هماوردی مسیلمه با قرآن تردید کرده است.[96] اسود عنسی نیز در شمار کسانی آمده که ادعای هماوردی با قرآن کرده است.[97]رافعی معتقد است او مردی فصیح بود که فقط ادعای نبوت کرد؛ ولی با قرآن هماوردی نکرد.[98] گفته شده: عبدالله بن مقفع نیز درصدد هماوردی با قرآن برآمد؛ ولی پس از مدتی منصرف شد و همه آنچه را گرد آورده بود نابود کرد.[99] باقلانی و ابنقیم آوردهاند که وقتی او به آیه 44 هود رسید به ناتوانی بشر درآوردن مثل آن اعتراف کرد و از این کار منصرف شد. [100] ابنابوالعوجاء، ابوشاکر دیصانی و عبدالملک بصری نیز برای هماوردی با قرآن تلاش کردند؛ ولی سرانجام به عجز خویش اعتراف کردند.[101]
در سالهای اخیر نیز تلاشهایی برای معارضه با قرآن شده است که همگی نافرجام بوده است؛ برای نمونه، کشیشی مسیحی دو سوره به تقلید از سورههای حمد و کوثر ساخت. خوئی[102] و رشید رضا[103] این معارضه را بررسی کرده و ضعف آن را نشان دادهاند.
مشهورترین کاری که اخیراً برای مبارزه با قرآن انجام شده، انتشار کتابی است با نام الفرقان الحق که دو ناشر آمریکایی با نامهای a 2001 ome g" و wine press آن را با چاپی نفیس و با تبلیغاتی وسیع منتشر کردهاند. این کتاب در 366صفحه و 77 سوره با تقلید سبک و سیاق قرآن و با استفاده از کلمات و آیات آن و آمیختن آن با تعالیم و آموزههای یهودی و مسیحی و حتی با رسم الخط قرآنی تدوین و چاپ شده است. برای نمونه در سورهای با عنوان ثالوث، بند18، چنینآمده است: «مثل الذین کفروا و کذبوا بالإنجیلالحق أعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یومعاصف لایقدرون مما کسبوا علی شی ذلک هو الضلال الأکید». واضح است که این جمله از آیه 18ابراهیم/14
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 285
اقتباس شده است.[104] سورههای این کتاب جعلی نامهایی چون الانجیل، الجنه، المحبه و در برخی موارد نامهایی شبیه نامهای سورههای قرآن، چون «الانبیاء»، «الفاتحه» و «المنافقون» دارند و به جای بسمله با جمله «بسم الأب الکلمة الروح الإله الواحد الأوحد...» شروع میشوند. این کتاب جعلی را برخی دانشمندان مسلمان بررسی و نقد کردهاند؛ مانند صلاحالخالدی که الانتصار للقرآن را در نقد آن نگاشته است.
منابع
الاتقان، السیوطی (م.911ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407ق؛ الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م.520ق.)، به کوشش بهادری و هادی به، تهران، اسوه، 1416ق؛ احکام القرآن، الجصاص (م.370ق.)، به کوشش صدقی محمد، مکة، المکتبة التجاریه؛ الاعجاز البیانی للقرآن، بنت الشاطی، قاهرة، دار المعارف، 1404ق؛ اعجازالقرآن، حسین نصار، مصر، مکتبة مصر، 1999 م؛ اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، مصطفی صادق الرافعی، بیروت، دارالکتاب العربی، 1393ق؛ الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، الطوسی (م.460ق.)، به کوشش حسن سعید، تهران، مکتبة جامع چهل ستون، 1400ق؛ الانتصار للقرآن، صلاح الخالدی، اردن، مؤسسة الفرسان، 1426ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م.754ق.)، بیروت، دارالفکر، 1412ق؛ البدایة والنهایه، ابنکثیر (م.774ق.)، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق؛ البرهان فی علوم القرآن، الزرکشی (م.794ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، 1415ق؛ البیان فی تفسیر القرآن، الخویی (م.1413ق.)، انوارالهدی، 1401ق؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م.310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التبیان، الطوسی (م.460ق.)، به کوشش احمد حبیبالعاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ترتیب العین، خلیل (م.175ق.)، به کوشش بکایی، قم، نشر اسلامی، 1414ق؛ تسنیم، جوادی آملی، قم، اسراء، 1378ش؛ التسهیل لعلوم التنزیل، محمدبن احمد جزی الغرناطی (م.741ق.)، به کوشش محمد الیونسی و ابراهیم عطوه، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، 1973 م. تفسیر التحریر والتنویر، ابنعاشور (م.1393ق.)، تونس، الدار التونسیة، 1997 م؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م.774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، 1409ق؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م.1050ق.)، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، 1366ش؛ تفسیرالقرآن الکریم، سید مصطفی خمینی (م.1356ش.)، به کوشش سجادی، تهران، وزارت ارشاد، 1362ش؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛ تفسیر المنار، رشید رضا (م.1354ق.)، قاهرة، دارالمنار، 1373ق؛ تفسیر من وحی القرآن، سید محمد حسین فضل الله، بیروت، دارالملاک، 1419ق؛ التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر المعاصر، 1411ق؛ تفسیر موضوعی قرآنکریم، جوادی آملی، تهران، اسراء، 1373ش؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375ش؛ التمهید فی علوم القرآن، معرفت، قم، نشر اسلامی، 1411ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م.671ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417ق؛ جمال القراء و کمال الاقراء، علی بن محمد السخاوی (م.643ق.)، به کوشش الزبیدی، بیروت، دارالبلاغة، 1413ق؛ الخرائج والجرائح، الراوندی (م.573ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدی(عج)؛ روح المعانی، الآلوسی (م.1270ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، 1417ق؛ سیرة الرسول(صلی الله علیه وآله)، محمد عزة دروزه، به کوشش عبدالله بن ابراهیم، بیروت، المکتبة العصریة؛ السیرة النبویه، ابن هشام (م.8 213ق.)، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیة؛
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 286
شرح الاصول الخمسه، عبدالجبار بن احمد الهمدانی الاسدآبادی (م.415ق.)، به کوشش سمیر مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق؛ شرحالمصطلحات الکلامیه، به کوشش مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، آستانه رضویه، 1415ق؛ الفهرست، ابنالندیم (م.380ق.)، تهران، مروی، 1393ق؛ فیالاعجاز البلاغی، ولید قصاب، دبی؛ فی ظلال التوحید، جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(علیه السلام)، 1412ق؛ قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، سید محمد حسین طباطبایی (م.1402ق.)، قم، نشر اسلامی، 1375ش؛ قرآنشناسی، محمدتقی مصباح، به کوشش رجبی، قم، انتشارات اسلامی، 1376ش؛ لسان العرب، ابن منظور (م.711ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م.548ق.)، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق؛ المحررالوجیز، ابن عطیه الاندلسی (م.546ق.)، بهکوشش المجلس العلمی بفاس، 1411ق؛ المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م.456ق.)، به کوشش احمدمحمد شاکر، بیروت، دارالفکر؛ مدخل التفسیر، محمد فاضل لنکرانی، کوشش موحدی، تهران، مطبعة الحیدری، 1396؛ معالم التنزیل، البغوی (م.510ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1414ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م.395ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛ معنای متن، نصر حامد ابوزید، ترجمه: مرتضی کریمینیا، تهران، طرح نو، 1380؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، الزرقانی، به کوشش امین سلیم، بیروت، احیاءالتراث العربی، 1416ق؛ مواهب الرحمن، سید عبدالاعلی السبزواری، دفتر آیة الله سبزواری، 1414ق؛ المیزان، الطباطبایی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نظمالدرر، البقاعی (م.885ق.)، بهکوشش غالب المهدی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق.
سید عبد الرسول حسینی زاده
[1]. ترتیب العین، ص169، «حدا».
[2]. لسانالعرب، ج3، ص90، «حدا».
[3]. مقاییس اللغه، ج2، ص35، «حدا»؛ المصطلحات الکلامیه، ص64.
[4]. المصطلحات الکلامیه، ص64.
[5]. التبیان، ج5، ص416؛ ج8، ص20.
[6]. الاقتصاد، ص166.
[7]. المحلّی، ج1، ص36.
[8]. تفسیر موضوعی، ج1، ص128 ـ 129، «قرآن در قرآن»؛ تسنیم، ج2، ص413 ـ 414.
[9]. مجمعالبیان، ج7، ص402.
[10]. التبیان، ج8، ص159؛ التفسیر الکبیر، ج24، ص261؛ التسهیل، ج3، ص107.
[11]. البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص281؛ التمهید، ج1، ص105.
[12]. جمال القراء، ج1، ص136؛ البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص281.
[13]. جمال القراء، ج1، ص136؛ البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص281.
[14]. فی الاعجاز البلاغی، ص16؛ مجمعالبیان، ج1، ص158؛ احکامالقران، ج1، ص40 ـ 41.
[15]. التفسیر الکبیر، ج2، ص117.
[16]. من وحی القرآن، ج1، ص174؛ تسنیم، ج2، ص421.
[17]. مجمعالبیان، ج1، ص157.
[18]. التفسیر الکبیر، ج2، ص118.
[19]. تسنیم، ج2، ص424 ـ 427.
[20]. من وحی القرآن، ج1، ص174.
[21]. مجمعالبیان، ج10، ص612ـ 613؛ البرهان فیعلوم القرآن، ج1، ص280 ـ 281؛ سیرةالرسول، ج1، ص145 ـ 146؛ ج2، ص10.
[22]. مدخل التفسیر، ص34.
[23]. تفسیر بغوی، ج2، ص415.
[24]. روح المعانی، ج12، ص20.
[25]. التحریر والتنویر، ج1، ص337.
[26]. الفهرست، ص28.
[27]. احکام القرآن، ج1، ص41.
[28]. التبیان، ج1، ص104.
[29]. الکشاف، ج2، ص383.
[30]. حقایق الاعجاز، ص126.
[31]. التفسیر الکبیر، ج2، ص151.
[32]. تفسیر ابن کثیر، ج1، ص63.
[33]. البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص91.
[34]. اعجاز القرآن والبلاغة النبویه، ص169.
[35]. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج4، ص418.
[36]. تفسیر قرطبی، ج1، ص77.
[37]. التفسیر الکبیر، ج17، ص97.
[38]. التفسیر الکبیر، ج17، ص97.
[39]. تفسیر المنار، ج12، ص33.
[40]. تفسیر المنار، ج12، ص33.
[41]. روح المعانی، ج12، ص20.
[42]. تفسیر المنار، ج12، ص33؛ قرآنشناسی، ص127.
[43]. قرآن شناسی، ص133.
[44]. معنای متن، ص28 ـ 29.
[45]. تفسیر بغوی، ج2، ص245؛ روح المعانی، ج9، ص199.
[46]. التحریر والتنویر، ج12، ص20.
[47]. مدخل التفسیر، ص38.
[48]. مجمع البیان، ج5، ص251.
[49]. بحارالانوار، ج9، ص105.
[50]. فی ظلال القران، ج4، ص1861.
[51]. مواهب الرحمن، ج1، ص127.
[52]. تفسیر بقاعی، ج1، ص63؛ ج3 ص444.
[53]. نمونه، ج12، ص43 ـ 45؛ قرآنشناسی، ص127 ـ 133.
[54]. البحر المحیط، ج5 ص209؛ روح المعانی، ج12، ص20.
[55]. قرآنشناسی، ص127.
[56]. قرآنشناسی، ص127.
[57]. تفسیر المنار، ج12، ص44.
[58]. تفسیر المنار، ج12، ص34 ـ 45.
[59]. تفسیر بغوی، ج3، ص112؛ المحرر الوجیز، ج3، ص483.
[60]. المیزان، ج10، ص165 ـ 166.
[61]. قرآن شناسی، ج1، ص129.
[62]. ر. ک: المیزان، ج1، ص167 ـ 169.
[63]. قرآن در اسلام، ص186.
[64]. المیزان، ج10، ص163، 168.
[65]. المیزان، ج10، ص168 ـ 169.
[66]. مدخل التفسیر، ص37 ـ 38.
[67]. التمهید، ج4، ص23 ـ 24؛ من وحی القرآن، ج14، ص227؛ نک: اعجاز القرآن، ص90 ـ 92.
[68]. البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص240.
[69]. الإعجاز البیانی، ص71 ـ 73.
[70]. اعجاز القرآن، ص134.
[71]. همان، ص92؛ الإعجاز البیانی، ص69 ـ 78.
[72]. اعجاز القرآن، ص49.
[73]. الاقتصاد، ص173؛ الخرائج والجرائح، ج3، ص100؛ بحارالانوار، ج89، ص135.
[74]. نک: اعجازالقرآن، ص46.
[75]. مناهج البیان، ج1، ص58 ـ 62؛ التمهید، ج6، ص27 ـ 28.
[76]. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج4، ص525 ـ 527.
[77]. مدخل التفسیر، 50 ـ 51.
[78]. التمهید، ج4، ص23؛ المنیر، ج1، ص103.
[79]. فی ظلال القران، ج4، ص1861 ـ 1863.
[80]. همان؛ المیزان، ج1، ص62 ـ 68.
[81]. المیزان، ج10، ص163.
[82]. نک: اعجاز القرآن، 14 ـ 24.
[83]. مدخل التفسیر، ص48.
[84]. اعجاز القرآن، ص94 ـ 106.
[85]. الاتقان، ج2، ص265؛ مناهل العرفان، ص75.
[86]. البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص228.
[87]. اعجاز القرآن، ص98 ـ 100.
[88]. الاتقان، ج2، ص265.
[89]. روح المعانی، ج1، ص311.
[90]. مدخل التفسیر، ص87؛ الاتقان، ج2، ص265.
[91]. قرآن شناسی، ص187 ـ 188؛ نیز رک: نمونه، ج6 ص42 ـ 44.
[92]. الاقتصاد، ص168 ـ 170؛ اعجازالقران، ق 2، ص3؛ شرح الاصول الخمسه، 396 ـ 397.
[93]. السیرة النبویه، ج1، ص195؛ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص316؛ البرهان فی علوم قرآن، ج1، ص246.
[94]. اعجاز القرآن، ص114.
[95]. تفسیر ابن کثیر، ج1، ص65؛ البدایة والنهایه، ج5، ص61.
[96]. السیرة النبویه، ج4، ص999.
[97]. تاریخ طبری، ج2، ص461 ـ 462؛ البدایة والنهایه، ج5، ص60 ـ 61.
[98]. اعجاز القرآن والبلاغة النبویه، ص176.
[99]. اعجاز القرآن، ص119.
[100]. اعجاز القرآن، ص119.
[101]. الاحتجاج، ج2، ص306 ـ 307؛ التمهید، ج4، ص240 ـ 241.
[102]. نک: البیان، ص93 ـ 98.
[103]. نک: تفسیر المنار، ج1، ص78 ـ 83، 225 ـ 226.
[104]. نک: الانتصار للقرآن.
- ۹۴/۰۷/۰۴
عالیه احسنت
موفق باشید