انصاب: هر نماد مقدس برای پرستش و تبرّک
- چهارشنبه آذر ۱۸ ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
- ۱ حرفهای شما
انصاب، جمع نُصُب، هر چیزی است که برای هدفی معین، چون پرستش، راهنمایی افراد، ترساندن و فراری دادن حیوانات، تقرب جستن به خدا و مانند آن نصب میشود.[78] نُصُب جمع نصیب یا نصیبه هر چیزی جز خدای متعالی است که پرستش میشود.[79]
انصاب در اصطلاح در دو معنا بهکار رفته است: 1. سنگهایی که در دوران جاهلیت پیرامون کعبه نصب میشد تا با تکریم آنها و قربانی کردن برای آنها به بتها تقرب جویند. گاه این سنگها را به دلخواه با سنگهای بهتر عوض میکردند[80]و شمار آنها را 360 تخته گفتهاند.[81] 2. سنگها یا هر چیز دیگری که مورد پرستش قرار میگرفت. مشرکان این سنگها را با خود حمل میکردند و هرگاه سنگ بهتری مییافتند سنگ پیشین را رها میکردند.[82]
تفاوت انصاب با «اوثان» و «اصنام» که مشرکان آنها را نیز میپرستیدند این است که اوثان از سنگ و چوب ساخته میشد و دارای پیکره بود؛ اما صورت نداشت. اصنام با چوب یا سنگهای گرانبها یا جواهرات معدنی ساخته میشد و برای آن پیکره و صورت میتراشیدند و به جواهرات و فلزات گرانبها میآراستند[83]؛ ولی انصاب بدون صورت و پیکره بوده و یا خود پرستش میشد یا مقابل اصنام قرار میگرفت و خون قربانی بر آن ریخته میشد.[84]
پرستش بتها منحصر به قوم عرب نبود، بلکه اقوام سامی و غیر سامی نیز به آن میپرداختند.[85] اکنون نیز در برخی مناطق اقوامی ابتدایی یافت میشوند که سنگها و پیکرههایی را با خود حمل میکنند و آنها را دارای کرامت و قدرت میدانند که میتوانند مردم را حفظ کنند و نیازشان را برآورند. برای این پیکرهها و سنگها قربانی میکنند، به آنها تقرب میجویند و آنها را میپرستند. اگر سودی دیدند بر احترام و تکریمشان میافزایند و گرنه آنها را رها کرده، معبودهای دیگری برمیگزینند.[86]
درباره کیفیت رواج بت*پرستی بین عرب گفته شده که چون فرزندان اسماعیل(علیه السلام) در مکه فزونی یافتند و با یکدیگر درگیر شدند هرکس که شهر را ترک میکرد یکی از سنگهای حرم را با خود میبرد و در محل اقامت جدید برای تعظیم حرم گِرد آن به نیت کعبه طواف میکرد. بعدها پرستش آن سنگها رایج شد؛ اما برخی مناسک، چون طواف و اقامت در مشاعر باقی ماند.[87]
در قرآن کریم واژه نُصُب در آیات 3 مائده/5 و 43 معارج/70 و واژه انصاب در 90 مائده/5 آمده است. افزون بر این سه آیه، مفسران ذیل برخی آیات دیگر نیز به موضوع انصاب پرداختهاند. (نک: بقره/2، 58 ؛ یونس/10، 19)
در آیه 3 مائده/5 خدای سبحان پس از بیان برخی خوردنیهای حرام چون مردار، خون، گوشت خوک و آنچه به هنگام کشتن، نام غیر خدا بر آن برده شده باشد، خوردن گوشت حیوانات تذکیه نشده را نیز حرام دانسته و همگان را از ذبح* حیوانات بر نُصُب باز داشته است: «حَرَّمَ عَلَیکُمُ المَیتَةَ والدَّمَ و لَحمَ الخِنزِیرِ و ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیرِ اللّهِ ... و ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ» امام باقر(علیه السلام)مقصود از «ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیرِ اللّه» را هر چیزی دانسته که برای بتها قربانی* میشود.[88] در آیه 43 معارج/70 سرعت خروج کافران از قبرها در قیامت، به سرعت گرد آمدن آنان بر نُصُب تشبیه شده است: «یَومَ یَخرُجونَ مِنَ الاَجداثِ سِراعـًا کَاَنَّهُم اِلی نُصُب یوفِضون» برخی مفسران مقصود از نصب در این آیه را اصنام میدانند[89] و برخی دیگر چنین تعبیری را در کلام خدا بعید دانسته آن را به معنای علامتی میدانند که برای راهنمایی افراد در راهها نصب میشود.[90] در آیه 90 مائده/5 نیز شراب، قمار، انصاب و قرعه کشی با تیرهای ازلام، رجس و از اعمال شیطان شمرده شده و بر لزوم اجتناب از آن برای نیل به رستگاری تأکید شده است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَیسِرُ والاَنصابُ والاَزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطـنِ فَاجتَنِبوهُ»
برخی مورخان با ذکر آیه 158 بقره/2 به نحوه آوردن اصنام وانصاب در صفا و مروه و آداب جاهلیت* در این باره اشاره کردهاند[91]؛ همچنین در تفسیر آیات 103 مائده/5 و 19 یونس/10 به نقش عمرو بن لحی بن حارثه در پیدایش «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام» و تغییر دین اسماعیل(علیه السلام)پرداختهاند که بتپرستی را رواج داد و اوثان را نصب کرد[92] و میان مردم اختلاف افکند.[93] مورخان نیز چگونگی انتقال بتها به شبه جزیره عربستان و تغییر دین حضرتابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام)به وسیله وی را که در زمان شاپور ذوالاکتاف ساسانی بر مکه سیادت داشت ذکر کردهاند.[94]
از دیگر آیات مرتبط با موضوع انصاب، آیات 19 ـ 20 نجم/53 و 23 نوح/71 دانسته شده است. در این آیات نام بتهای معروف مورد پرستش عرب* آمده است و مفسران و مورخان در نحوه انتقال بتهای قوم نوح میان آنها مطالبی را آوردهاند. در روایتی داستانگونه، مورخان گفتهاند که پرستش بت، نخستینبار بین فرزندان قابیلبنآدم از قوم ادریس و نوح رواج یافت و پس از توفان و نابودی کافران، بتهای قوم نوح زیر گل و لای مدفون شد. سرانجام شیطان یا یکی از جنیان جای آنها را به عمرو بن لحی نشان داد و او نخستین کسی بود که بتپرستی را در عرب رواج داد.[95] هرچند انصاب غیر از اوثان و اصنام است؛ اما برخی مفسران «نُصُب» در آیه 43 معارج/70 را به صنم معنا کردهاند[96]، افزون بر این، انصاب با اوثان و اصنام در بسیاری موارد کارکردهای مشترکی داشتهاند. برخی بتهای بزرگ، مانند لات و ودّ و سواع و نسر، در معابد خاصی نگهداری میشد و مردم با پرستش و نذر به آنها تقرب میجستند و برخی بتهای کوچک در خانهها نگهداری میشد و آنها را در سفرها برای تبرک به بتهای بزرگ همراه میبردند.[97]
از دیگر بتهای معروف عرب اساف و نائله بود؛ اساف نام مردی یمنی است که به نائله عشق میورزید و این دو چون برای حج گزاردن به مکه آمدند، دور از انظار، درون خانه با یکدیگر به فسق درآمیختند. صبحگاه مردم آن دو را که به صورت سنگی مسخ شده بودند برای عبرت دیگران پیشاپیش کعبه نهادند و چون مدتی گذشت و پرستش بت رواج یافت این دو نیز پرستش میشدند؛ یکی از این دو کنار کعبه و دیگری در جایگاه زمزم بود و قریشیان هر دو را کنار زمزم نهاده، گوسفند و شتر پیش آنان قربانی میکردند.[98] افزون بر بتهای قبیلهای و خانگی 360 بت به شمار روزهای سال پرستش میشد و حوادث هر روز به یکی از آنها منسوب میگردید.[99] افزون بر سنگها درختان نیز پرستش و برای آنها قربانی میشد.[100]
در تفسیر آیه 103 مائده/5 روایاتی به این مضمون از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده که عمرو بن لحی چون دین خدا را تغییر داد و در آن بدعتهایی نهاد گرفتار عذاب الهی شد و پیامبر در سفر معراج، عذاب سخت وی را مشاهده کرد.[101]
منابع
اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التفسیر الکبیر؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الروض الانف؛ فروغ ابدیت؛ کتاب الاصنام (تنکیس الاصنام)؛ لسان العرب؛ مؤلفات جرجی زیدان الکامله؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ معجم البلدان؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنمق فی اخبار قریش؛ الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیه؛ المیزان فی تفسیر القرآن.
حسن بستان
[78]. التحقیق، ج 12، ص 129، «نصب».
[79]. لسان العرب، ج 14، ص 155، «نصب».
[80]. جامع البیان، مج4، ج6، ص100.
[81]. مجمع البیان، ج 3، ص 244.
[82]. جامع البیان، مج 14، ج 29، ص 111.
[83]. التحقیق، ج 6 ، ص 286، «صنم».
[84]. همان، ج 12، ص 128.
[85]. المفصل، ج 6 ، ص 81 .
[86]. مؤلفات جرجی زیدان، ج 10، ص 409 ـ 410.
[87]. المفصل، ج6 ، ص76ـ77؛ الموسوعة الذهبیه، ج 5 ، ص 210.
[88]. المیزان، ج 5 ، ص 191.
[89]. جامع البیان، مج 14، ج 29؛ التفسیر الکبیر، ج 15، ص 123.
[90]. المیزان، ج 20، ص 24.
[91]. الروض الانف، ج 1، ص 359 ـ 364.
[92]. جامعالبیان، مج5، ج7، ص118 ـ 126؛ مجمعالبیان، ج 3، ص 390.
[93]. المیزان، ج 10، ص 32.
[94]. الاصنام، ص 8 ؛ المنمق، ص 328؛ اخبار مکه، ج 1، ص 117 ـ 126.
[95]. معجم البلدان، ج 1، ص 140.
[96]. جامع البیان، مج 14، ج 29، ص 110 ـ 111.
[97]. المفصل، ج 6 ، ص 76.
[98]. الاصنام، ص9، 29؛ اخبارمکه، ج1، ص120، 122.
[99]. فروغ ابدیت، ج 1، ص 43.
[100]. المیزان، ج 5 ، ص 191.
[101]. جامع البیان، مج 5 ، ج 7، ص 118، 120؛ المنمق، ص 328.
- ۹۴/۰۹/۱۸
مرد فقیری از خدا سوال کرد:
چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
خدا پاسخ داد:
چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی! مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم؟ خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست!
یک صورت؛ که میتوانی لبخند برآن داشته باشی! یک دهان؛ که میتوانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی! یک قلب؛ که میتوانی به روی
دیگران بگشایی! چشمانی؛ که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
"فقر واقعی فقر روحی است"
@nekafun_channel
@nekafun_channel
سرگرمی تفریحی نکافان
عکس متن پست شاخ موزیک اخبار ترفند + ...
سرگرمی تفریحی نکافان
www.nekafun.blog.ir
http://nekafun.blog.ir