آغاز نبوت و چگونگی نزول قرآن :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

آغاز نبوت و چگونگی نزول قرآن

 

چکیده: در رابطه با آغاز نبوت و چگونگی نزول قرآن بر پیامبر اکرم(ص) دیدگاه های متعددی وجود دارد
1ـ آغاز نبوت و نزول قرآن ماه رمضان است.
2ـ آغاز نبوت با نزول وحی قرآنی نبوده است.
3ـ آغاز نبوت و نزول چند آیه در ماه رجب بوده است اما این نزول به معنای نزول قرآن نیست.
4ـ پیامبر دو بعثت داشته است یکی در ماه رجب بدون وحی قرآنی و دیگر همراه با دعوت عمومی و نزول قرآن در ماه رمضان.
5ـ قرآن دو گونه نزول داشته است: دفعی و تدریجی. دفعی آن در شب قدر و تدیجی آن با آغاز بعثت در ماه رجب بوده است.
6ـ قرآن تنها نزول تدریجی داشته و آغاز نبوت یا در ماه رمضان با نزول آیات و یا در ماه رجب بدون وحی قرآنی بوده است.
این نوشتار نخستبه تحلیل و بررسی دیدگاه های یاد شده همراه با دلایل آنها می پردازد سپس دیدگاه اخیر را انتخاب می کند و در ضمن از برخی نظریات نادر در باب نزول قرآن و آغاز نبوت نیز یاد می کند.



کلید واژه‏ها: قرآن، نبوت، نزول قرآن، نزول تدریجی، نزول دفعی، ماه رمضان، ماه رجب، بعثت.

زمان و چگونگی نزول

در حلقه‏های تدریس علوم قرآنی، برای نسلی که پس از دوران رسالت نبوی‏صلی الله علیه وآله وسلم جایگزین اصحاب و تابعین شدند، تا به امروز، همواره این سؤال مطرح بوده، که نزول قرآن چه زمانی و چگونه اتفاق افتاده است؟ آیا سرآغاز وحی، روز مبعث، در ماه رجب بوده است، یا شب قدر در ماه مبارک رمضان؟
خداوند متعال، زمان نزول قرآن را شب قدر معرفی می‏کند. روایاتی، به ابتدای وحی و نزول نخستین آیات قرآنی در روز بعثت اشاره دارد. این تعارض چیست و از کجا ناشی می‏شود؟
برخی از مفسّران قرآن که در جهت حل این تعارض بر آمده‏اند، دیدگاه‏هایی را به شرح زیر ابراز داشته‏اند:
1 - بعثت و ابتدای نزول قرآن، هر دو در ماه مبارک رمضان اتفاق افتاده است.
2 - آغاز بعثت نبوی، در قالب وحی قرآنی نبوده است.
3 - پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در ماه رجب مبعوث گردیده، و نخستین آیات قرآنی هم در همان روز فرود آمده است؛ امّا نزول چند آیه در مقام بعثت، به مفهوم نزول قرآن نیست.
4 - پیامبر دو بعثت داشته است: بعثت اول، در ماه رجب و بدون وحی قرآنی؛ و بعثت دوم، توأم با دستور دعوت عمومی و نزول آیاتی از قرآن، در شب قدر ماه مبارک رمضان.
5 - قرآن دو نوع نزول داشته است: «دفعی» و «تدریجی». دفعی آن در شب قدر، و تدریجی آن در مناسبت‏های مختلف و در روز بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم - قبل از نزول دفعی - روی داده است.
6 - قرآن، جز نزول تدریجی، نزول دیگری نداشته است. بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، یا در ماه مبارک رمضان، با آیاتی از قرآن بوده و یا در ماه رجب، بدون وحی قرآنی انجام گرفته است.
اینک مروری بر دلایل دیدگاه‏ها و نقد و بررسی آنها داریم.

دلایل دیدگاه نخست

باور کنندگان به این دیدگاه، به روایاتی از ائمه اطهارعلیهم السلام و سخن مورخانی که در زیر می‏آید، استناد می‏کنند:
1 - امام محمد باقرعلیه السلام می‏فرماید:
«کان ابتداء الوحی الی رسول اللَّه یوم الاثنین لسبع عشرة خلّت من رمضان»1
«سرآغاز وحی به رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، در روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان بوده است».
2 - همان حضرت در بیان دیگری می‏فرماید:
«روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان در کوه حرا، فرشته‏ای بر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم که در آن روز چهل ساله بود، نازل شد؛ و فرشته‏ای که وحی بر وی آورد، جبرئیل بود».2
3 - فضل بن شاذان، از حضرت امام رضاعلیه السلام نقل می‏کند:
«فلم جعل الصوم فی شهر رمضان خاصة دون سایر الشهور؟ قیل: لأن شهر رمضان هو الشهر الذی أنزل اللَّه فیه القرآن و فیه فرّق بین الحق و الباطل کما قال اللَّه عزوّجلّ: «شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن هدیً للنّاس و بیّنات من الهدی و الفرقان» (بقره /185) و فیه نبّی‏ء محمداًصلی الله علیه وآله وسلم ...»3
«چرا روزه واجب تنها به ماه رمضان اختصاص دارد؟ فرمود: برای اینکه ماه رمضان، ماهی است که در آن قرآن نازل شده و در آن، میان حق و باطل تمییز داده شده است؛ آن گونه که خدا می‏فرماید: «ماه رمضان، ماهی که در آن قرآن برای راهنمایی مردم و نشانه‏های هدایت و فرق میان حق و باطل، نازل شده است»؛ و در آن ماه، حضرت محمدصلی الله علیه وآله وسلم به پیامبری مبعوث شده است».
4 - یعقوبی می‏نویسد:
«هنگامی رسول خدا مبعوث شد که چهل سال تمام از عمر او سپری گشت و بعثت آن بزرگوار در ماه ربیع الاول و به قولی در رمضان، و از ماه‏های عجم در شباط بود».4
«جبرئیل در شب شنبه و یکشنبه نزد او آمد و در روز دوشنبه و به قول بعضی در روز پنجشنبه، دستور رسالت بر او آشکار گشت؛ و به قول کسی که آن را از جعفر بن محمّدعلیه السلام روایت کرده است، روز جمعه ده روز به آخر رمضان بوده است و برای همین است که خدا جمعه را عید مسلمانان قرار داد.»5
5 - ابن اسحاق می‏نویسد:
«نزول قرآن بر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در ماه رمضان آغاز شد؛ آنگونه که در آیات قرآن بدان صراحت دارد...؛ و آن روز مصادف با روز بدر [17 ماه رمضان[ بود.»6
6 - از براء بن عازب، روایت است که:
«خداوند هنگامی که محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را مبعوث فرمود، چهل سال و یک روز از عمر او گذشته بود. جبرئیل، نخست در شب‏های شنبه و یکشنبه برای او ظاهر شد، و سپس روز دوشنبه - هفده شب از رمضان گذشته - در غار حرا رسالت او را تبلیغ کرد؛ و غار حرا نخستین جایی است که قرآن نازل شده است».7
7 - از عبداللَّه بن زبیر و دیگران هم روایت شده است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم معمولاً در هر سال یک ماه در غار حرا به عبادت می‏پرداخت؛ و هر کس از بینوایان را که به پیش او می‏آمد، خوراک می‏داد؛ پس از تمام شدن آن یک ماه معمولاً همواره پیش از آنکه به خانه‏ای خود برود، به کنار کعبه می‏آمد، و هفت دور یا بیشتر طواف می‏فرمود؛ و سپس به خانه‏ای خود می‏رفت. در آن سال که خداوند اراده فرمود او را به رسالت، گرامی بدارد، ماه رمضان، آن حضرت برای عبادت به حرا رفت و همسرش هم همراه او بود. چون شبی که خدای، او را به رسالت گرامی داشت، و بر بندگان مرحمت فرمود، فرا رسید، جبرئیل به فرمان خدا بر آن حضرت نازل شد. رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم خود چنین می‏فرماید:
«در حالی که من در جامه‏ای رنگین دیبا که بر آن چیزهایی نوشته بود خفته بودم، جبرئیل پیش من آمد و گفت: «بخوان»؛ گفتم چه بخوانم؟ او مرا چنان فشاری داد که پنداشتم مرگ مرا در ربود؛ سپس مرا رها کرد و دوباره گرفت: «بخوان»؛ گفتم آخر چه چیز بخوانم؟ دوباره مرا چنان فشرد که پنداشتم مرگ است و رهایم کرد؛ و باز گفت «بخوان»؛ گفتم آخر چه چیز بخوانم؟ و این سخن را برای این می‏گفتم که مبادا باز به همان حال برگردم و او شروع به فشردن من کند. آنگاه گفت: «بخوان به نام پروردگارت که آفریده است؛ آدمی را از خون بسته آفرید؛ بخوان و پروردگار تو گرامی‏ترین است؛ آنکه نگارش را با قلم بیاموخت، و بیاموخت آدمی را آنچه را که نمی‏دانست»8 رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می‏فرمود: آنها را خواندم و او از پیش من رفت و من از خواب بیدار شدم در حالی که گویی بر قلب من کتابی نوشته شده بود؛...»9

دلایل دیدگاه دوم

جعفر سبحانی در توضیح این دیدگاه چنین می‏نویسد:
«از آنجا که نفس انسانی در نخستین مرتبه، توانایی تحمّل وحی را ندارد، بلکه باید تحمّل آن تدریجی و به طور جسته جسته انجام بگیرد، بنابراین باید گفت: در روز بعثت (روز بیست و هفتم) تا مدّتی پس از آن، آن حضرت فقط ندای آسمانی را مبنی بر اینکه او رسول و فرستاده خدا است می‏شنید؛ و هیچگاه در چنین روزی آیه‏ای نازل نشده؛ سپس پس از مدّتی در ماه رمضان نزول تدریجی شروع شده است.
روایاتی داریم که جریان روز بعثت را با شنیدن ندای غیبی تمام کرده و سخنی از نزول قرآن و یا آیات به میان نیاورده است؛ بلکه موضوع را چنین تشریح می‏نماید که در آن روز، پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرشته‏ای را دید که به او می‏گوید: «یا محمّد انّک لرسول اللَّه»، و در برخی از روایات فقط شنیدن ندا نقل شده و سخن از رؤیت به میان نیامده است.»10

دلایل دیدگاه سوّم

این دیدگاه که در میان عالمان شیعه از شهرت زیادی برخوردار می‏باشد، مبنای استدلال خود را روایت زیر قرار داده است:
1 - امام صادق‏علیه السلام به حسن بن راشد فرمود:
«... لا تدع صیام یومِ سبعٍ و عشرین من رجب فإنّه هو الیوم الّذی نزلت فیه النّبوّة علی محمّدٍ صلی الله علیه وآله وسلم و ثوابه مثل ستّین شهراً لکم»11.
«روزه 27 ماه رجب را از دست مده؛ زیرا آن روزی است که پیامبری حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم ابلاغ شده است، و ثواب شصت ماه روزه را دارد».
2 - آن حضرت ضمن حدیث مرفوعی می‏فرماید:
«یوم سبعة و عشرین من رجب نبّی‏ء فیه رسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم...»12
«در 27 ماه رجب، رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم به مقام پیامبری رسید».
3 - امام رضاعلیه السلام هم در حدیث مرفوعی چنین می‏فرماید:
«قال بعث اللَّه محمّداًصلی الله علیه وآله وسلم رحمةً للعالمین فی سبع و عشرین من رجب، فمن صام ذلک الیوم کتب اللَّه له صیام ستّین شهراً»13.
«خداوند پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم را در 27 ماه رجب مبعوث کرده است. از این رو کسی که آن روز را روزه بگیرد، خداوند متعال روزه شصت ماه را برای او می‏نویسد».
4 - عن أبی جعفر محمّد بن علّی الرضاعلیه السلام:
«أنّه قال: إنّ فی رجب لیلة خیرٌ ممّا طلعت علیه الشّمس و هی لیلةُ سبعٍ و عشرین من رجب فیها نُبّی‏ءَ رسولُ اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم فی صبیحتها و إنّ للعامل فیها من شیعتنا أجر عمل ستّین سنة».14
«امام جوادعلیه السلام فرموده است: در ماه رجب شبی است که بهتر است از آنچه آفتاب بر آن بتابد؛ و آن شب بیست و هفتم ماه رجب است. در آن شب رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به پیامبری برگزیده شد. برای عبادت کنندگان در آن از شیعیان ما، پاداش شصت ساله وجود دارد.»

نقد دیدگاه سوّم

چنانکه دیدیم مستندات این دیدگاه، بیانگر آن است که روز بعثت پیامبر گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم، روز بیست و هفتم ماه رجب بوده است. حال اگر این دیدگاه را - بدون توجه به روایات معارض - پذیرفته باشیم، این سؤال به ذهن تداعی خواهد کرد که: آیا در روایات مذکور شاهدی بر نزول قرآن در روز بیست و هفتم رجب وجود دارد یا نه؟ در نگاهی مجدّد خواهیم یافت که در آنها هرگز چنین سخنی قابل دریافت و مشاهده نیست؛ بلکه روایات تنها گویای آن هستند که پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم در 27 رجب به پیامبری مبعوث شده است.
بنابراین می‏توان نتیجه گرفت که این دیدگاه، پرورش ذهنی عالمانی در زمان گذشته بوده است که سینه به سینه در فرهنگ دینی و حوزوی شیعیان نفوذ پیدا کرده و به قدری رواج یافته است که بیشتر دانشمندان جهان تشیّع آن را باور داشته و نوشتارهای تحقیقی خود را با شاقول همان باور داشت تنظیم نموده و آن را محور استدلال و نتیجه‏گیری علمی خود قرار داده‏اند.
علاّمه طباطبایی در تفسیر المیزان چنین می‏نویسد:
«بعضی... جواب داده‏اند که منظور از اینکه قرآن در ماه رمضان نازل شده این است که اوّلین آیه قرآن در ماه رمضان نازل شده است. ولی این جواب هم درست نیست؛ زیرا چنانکه مشهور است، پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم با نزول قرآن مبعوث به رسالت شد؛ و بعثت آن حضرت در روز بیست و هفتم ماه رجب بود؛ و فاصله آن تا ماه رمضان بیش از سی روز است؛ و چگونه ممکن است در این مدّت آیه‏ای بر پیغمبر نازل نشده باشد با اینکه اول سوره «إقرأ باسم ربّک» (علق /1) خود گواهی می‏دهد که اوّلین آیه‏ای است که نازل شده، و همراه با بعثت بوده است».15
جالب اینکه، مرحوم علاّمه طباطبایی که مبعث را بنا بر مشهور غیر تحقیقی، با نزول نخستین آیات سوره علق همراه می‏داند، آنگاه که خود به تفسیر سوره علق می‏رسد، نه تنها دلیل نقلی و عقلی بر نزول آن در مبعث ارائه نمی‏کند، بلکه روایت مشهوری هم که چگونگی نزول این سوره و وضعیّت روحی آن حضرت در هنگام نزول و ارتباطش با جبرئیل و سپس با «ورقة بن نوفل» را بیان می‏کند، به شدّت مورد نقد، و جرح و تعدیل قرار داده و آن را دروغ غیر واقعی معرّفی می‏کند.16
حال اگر بدون در نظر گرفتن اختلاف نظری که در بین مفسّران در خصوص اوّلین سوره نازل شده قرآنی وجود دارد، سوره علق را بر حسب دو روایتی که در این مورد رسیده است، بدون چون و چرا قبول کنیم، باز مصادف بودن نزول آن سوره در روز بیست و هفتم رجب قابل اثبات نخواهد بود.
به طور کلّی، نه در روایاتی که مبعث را روز بیست و هفتم رجب اعلام کرده‏اند، به نزول سوره یا آیه‏ای در آن روز اشاره شده است، و نه در روایاتی که سوره علق را نخستین سوره قرآنی دانسته‏اند، زمان و روز نزول آن مطرح شده است تا مقبولیّتی به این دیدگاه داده و به اثبات پدیده مبعث با آیه قرآنی کمک نموده باشد.
از این‏رو، این دیدگاه، محصول برداشت‏های ذهنی است که بر پایه هیچ دلیل عقلی و نقلی استوار نمی‏باشد.

دلایل دیدگاه چهارم

دیدگاهی بر این باور است که پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم دو بعثت داشته است: یکی، روزی که جبرئیل او را بدون وحی قرآنی به پیامبری بشارت می‏دهد؛ و دیگری، روزی که او را با آیات قرآنی به آشکار کردن دعوت، دستور می‏دهد. دلایل این دیدگاه عبارتند از:
1 - «عن محمد بن علی الحلبی عن أبی عبداللَّه‏علیه السلام قال: إکتتم رسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم بمکّة سنین لیس یظهر، و علیٌّ معه و خدیجة، ثمّ أمره اللَّه أن یصدع بما تؤمر، فظهر رسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله وسلم فجعل یعرض نفسه علی قبائل العرب، فإذا أتاهم قالوا: کذّاب إمضِ عنّا».17
«ازامام‏جعفر صادق‏علیه السلام چنین‏روایت شده‏است: رسول‏خداصلی الله علیه وآله وسلم سال‏هادرمکّه دعوت آشکاری نداشت؛ و تنها علی‏علیه السلام و خدیجه‏علیها السلام با او همراه بودند. سپس خداوند متعال دستور داد که دعوتش را آشکار سازد. پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم ظهور کرد و خود را به قبائل عرب معرّفی کرد؛ امّا به هر قبیله‏ای که می‏گذشت، می‏گفتند: دروغگو از ما دور شو!»
2 - «عن عبداللَّه بن مسعود، قال: ما زال النّبیّ‏صلی الله علیه وآله وسلم مستخفیاً حتّی نزل «فاصدع بما تؤمر» (حجر /94) فخرج هو و أصحابه»18.
«از عبداللَّه بن مسعود نقل شده است که: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم همواره پنهانی دعوت می‏کرد؛ تا اینکه آیه‏ای (آشکار کن بدانچه دستور داده شده‏ای) نازل شد. سپس او با یارانش دعوت خود را آشکار کرد.»
3 - مورّخان می‏نویسند: تا موقعی که دعوت آشکار نگشته بود، یاران رسول خدا برای نماز، به درّه‏های مکّه می‏رفتند و نماز خود را از قریش پنهان می‏داشتند... روزی چند نفر از مشرکان رسیدند و با نمازگزاران به ستیزه برخاستند، و کارشان را نکوهش کردند؛ تا جنگ در میان آنان در گرفت.
... پس از این واقعه بود که رسول خدا و یارانش در خانه «ارقم» پنهان شدند و در همانجا نماز می‏گزاردند و خدا را عبادت می‏کردند؛ تا خدای متعال رسول خود را فرمود، دعوت خویش را آشکار سازد».19
4 - امام جعفر صادق‏علیه السلام می‏فرماید: «... و إنّما أنزل القرآن فی مدّة عشرین سنة...»20 «قرآن در مدّت بیست سال نازل شده است».
5 - روایات متناقض رسیده در خصوص روز مبعث که بعضی آن را در ماه مبارک رمضان و بعضی دیگر در ماه رجب معرفی می‏نماید.
بنابراین، دارندگان این دیدگاه، با توجه به روایات رسیده و صراحت فرمایش امام صادق‏علیه السلام به نزول قرآن در مدت بیست سال، و شأن نزول آیه، آنان را به این نتیجه سوق می‏دهد که مبعث دو بار اتّفاق افتاده است: مبعث ابتدایی در 27 رجب و بدون وحی قرآنی؛ و مبعث دوّم سه سال پس از مبعث نخستین، در شب قدر و با وحی قرآنی.

نقد دیدگاه چهارم

دلایل دیدگاه چهارم، جملگی اثبات کننده این قضیّه است که پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم دارای بعثت و دعوت دو گانه‏ای بوده است: بعثت و دعوت پنهانی، و بعثت و دعوت آشکار. دعوت پنهانی آن حضرت از ابتدای بعثت به مدّت سه سال تداوم داشته تا اینکه به فرمان الهی، به آشکار کردن دعوت خود مأمور می‏شود. نزول قرآن به پیامبر، در سه سال دعوت پنهانی قطعی بوده است؛ و با فرمان علنی ساختن دعوت، نزول قرآن هم آغاز می‏شود. با توجه به قطع سه ساله وحی است که گاه به مدّت نزول قرآن در بیست سال اشاره شده است.
به هر حال، اگر بدون وارد شدن در بررسی روایات این بخش، بنا را بر صحّت و درستی آن بگذاریم، آن وقت، طرفداران این دیدگاه، در مقابل این سؤال قرار می‏گیرند که: از کجای این روایات می‏توان به بعثت دو گانه پیامبر اسلام، دست یافت؟ زیرا نه در ظاهر روایات و شواهد قرآنی چنین صراحتی وجود دارد، و نه از بطن آنها چنین استنباطی قابل برداشت می‏باشد!

دلایل دیدگاه پنجم

عالمانی که به نزول دفعی و تدریجی قرآن معتقد هستند، دو گروه را تشکیل می‏دهند:
گروه نخست: عالمانی هستند که بر اساس روایت یا روایاتی، به این باور رسیده‏اند که همه قرآن، در آغاز به بیت المعمور (در آسمان چهارم) نازل شده، سپس بر حسب مقتضیّات زمانی در قالب آیات و سوره‏ها به پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم وحی شده است.
گروه دوم: عالمانی هستند که خبر نزول ابتدایی قرآن به بیت المعمور را، هم به لحاظ خبر واحد بودن و هم به دلیل غیر صحیح بودن آن مورد تردید قرار داده و ناپذیرفتنی اعلام کرده‏اند؛ در مقابل از طریق شواهد قرآنی بدین باور رسیده‏اند که قرآن یا نور و حقیقت قرآن، ابتدا جملگی بر قلب شریف پیامبر اسلام نازل شده؛ سپس در طول بیست و سه سال، بنا بر ضرورت‏های جامعه نبوی، و دستور وحیانی، از قلب رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به زبان آن حضرت جاری شده و به اطلاّع مردم رسیده است.
هر یک از این دو گروه، دلایل و شواهدی دارند که جداگانه آنها را در زیر مطرح می‏کنیم و سپس مشهورترین شخصیّت‏های علمی هر گروه را نیز می‏آوریم:

دلایل گروه نخست

الف - شواهد روایی

1 - احمد بن محمّد بن یحیی العطار، قال حدّثنا سعد بن عبداللَّه عن القسم بن محمد الاصبهانی، عن سلیمان بن داود المنقری عن حفص بن غیاث: قلت للصّادق جعفر بن محمّدصلی الله علیه وآله وسلم: أخبرنی عن قول اللَّه: «شهر رمضان الّذی أنزل فیه القرآن»، (بقره /185) کیف اُنزل القرآنُ فی شهر رمضان، و إنّما اُنزل القرآن فی مدّة عشرین سنةٌ اوّله و آخره؟ فقال: اُنزل القرآنُ جملة واحدة فی شهر رمضان إلی البیت المعمور، ثمّ اُنزل من البیت المعمور فی مدّة عشرین سنة».
«حفص بن غیاث می‏گوید: به امام جعفر صادق‏علیه السلام گفتم: مرا از سخن خداوند متعال که می‏فرماید: «ماه رمضان ماهی که در آن قرآن نازل شده است»، آگاه کن! چگونه قرآن در ماه رمضان نازل شده، در حالی که قرآن اوّل و آخرش در بیست سال نازل شده است؟ فرمود: همه قرآن در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شده، سپس در مدت بیست سال از بیت المعمور فرود آمده است.
روایت بالا در «اصول کافی» با سلسله راویان دیگری از «حفص بن غیاث» چنین آمده است:
«علی بن ابراهیم، عن ابیه، و محمد بن القاسم، عن محمد بن سلیمان، عن داوود، عن حفص بن غیاث، عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: سألتُه عن قول اللَّه عزوّجلّ: «شهر رمضان الّذی اُنزل فیه القرآن» و إنّما اُنزل فی عشرین سنةٌ بین اوّله و آخره؟ فقال ابو عبداللَّه‏علیه السلام: نزل القرآن جملةٌ واحدةٌ فی شهر رمضان إلی البیت المعمور ثمّ نزل فی طول عشرین سنةً، ثمّ قال: قال النّبیّ‏صلی الله علیه وآله وسلم: نزلت صحف ابراهیم فی لیلة من شهر رمضان و أنزل التّوراة لستّ مضین من شهر رمضان و أنزل الانجیل لثلاث عشرةَ لیلة خلت من شهر رمضان و أنزل الزّبور لثمانِ عشر خلون من شهر رمضانَ و أنزل القرآنُ فی ثلاث و عشرین من شهر رمضان».21
«حفص بن غیاث گوید: از امام جعفر صادق‏علیه السلام درباره گفتار خدای عزوجل پرسیدم که فرماید: «ماه رمضان که قرآن در آن فرود آوردیم»؛ با اینکه قرآن از اوّل تا آخر در ظرف مدّت بیست سال نازل شده؟ امام فرمود: همه قرآن یکجا در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شده، سپس در طول بیست سال تدریجاً فرود آمده است. پیغمبر خداصلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: صحف ابراهیم در شب اوّل ماه رمضان، تورات در شب ششم، انجیل در شب سیزدهم، زبور در شب هجدهم و قرآن در شب بیست و سوّم آن ماه نازل شده است».
2 - طبری در «جامع البیان» روایت‏های مختلفی را که غالباً به «ابن عبّاس» ختم شده، آورده است. روایات مذکور در این مضمون می‏باشد:
«أنزل القرآن جملة واحدةً فی لیلة القدر إلی السّماء الدّنیا، فکان بموقع النّجوم، فکان اللَّه ینزّله علی رسوله بعضه فی إثر بعضٍ».22
«قرآن همگی در شب قدر به آسمان دنیا که قرارگاه ستارگان است، نازل شده، سپس خداوند، آیات آن را یکی بعد از دیگری به پیامبرش نازل کرده است».
3 - طبری در روایت دیگری از ابن عبّاس چنین می‏آورد:
«أنزل القرآن علی جبرئیل فی لیلة القدر، فکان لا ینزل منه إلاّ بأمر».23
«قرآن در شب قدر، به جبرئیل نازل شده و جز به دستور خداوند چیزی از آن را به پیامبر فرود نمی‏آورد.»

دانشمندان گروه نخست

دانشمندان مشهور اسلامی که بر اساس روایت‏های مذکور معتقد هستند که قرآن در آغاز به صورت دفعی به بیت المعمور یا بیت العزّة نازل شده، سپس به صورت تدریجی به پیامبر ابلاغ شده است، عبارتند از:
- ابوجعفر محمّد بن جریر طبری (م: 310 ه).24
- شیخ صدوق (م: 381 ه).25
- رشید الدّین ابوالفضل میبدی (م: 530 ه).26
- ابوالقاسم جار اللَّه زمخشری (م: 538 ه).27
- فخر رازی (م: 606 ه).28
- قرطبی (م: 29.)671
- زرکشی (م: 794 ه).30
- ابن حجر عسقلانی (م: 852 ه).31
- سیوطی (م: 911 ه).32
- ملاّ فتح اللَّه کاشانی (م: 988 ه).33
- بُروسَویّ (م: 1137 ه).34
- آلوسی (م: 1270 ه).35
- نهاوندی (م: 1371 ه).36
- زرقانی (معاصر).37

دلایل گروه دوّم

طرفداران گروه دوّم، برای اثبات نزول دفعی قرآن به قلب پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم، و اعلام تدریجی آن به مردم در طول 23 سال، به دلایل زیر استناد می‏کنند:
الف( فرق مفهومی انزال و تنزیل
از این گروه، برخی همچون راغب اصفهانی، معتقدند که «تنزیل» با توجه به خصوصیّات باب تفعیل، معمولاً به فرود تدریجی اشاره می‏کند؛ در حالی که «إنزال» معنای فراگیری دارد، هم فرود دفعی، و هم فرود تدریجی را می‏رساند».38
برخی دیگر همچون فخر رازی بر این باورند که: «تنزیل»، تنها در فرود تدریجی و «انزال» در فرود دفعی و یکباره کاربرد دارد.»39
هر کدام از این دو دیدگاه، به آیاتی از قرآن مجید استناد کرده‏اند. راغب اصفهانی (م: 502 ه) و فخر رازی (م: 606 ه) به ترتیب از نخستین نظریّه پردازان این دو دیدگاه به‏شمار می‏روند. صاحب المیزان و برخی از شاگردان وی، در این باره از دیدگاه فخر رازی پیروی کرده‏اند.

ب( ردّ نزول دفعی قرآن به بیت المعمور

روایتی را که گروه اوّل مبنای اعتقادی خود قرار داده‏اند، گروه دوّم بنا به دلایلی نپذیرفته، و اعتقاد بر مبنای آن را صحیح نمی‏دانند. دلایل این گروه عبارتند از:

1 - خبر واحد بودن

شیخ مفید، نخستین دانشمند شیعی است که در پاسخ به نظریّه شیخ صدوق - که گروه اوّل را پیشاهنگی نموده است - می‏نویسد:
«شیخ صدوق در این باره (در اعتقاد به نزول ابتدایی قرآن به بیت المعمور) از حدیث واحدی پیروی کرده است که اصولاً مبنای علم و عمل نمی‏باشد».40

2 - نقد متن حدیث

شیخ مفید در ادامه بحث، متن حدیث را نیز با ظاهر قرآن مغایر تشخیص داده و می‏نویسد:
«آیات قرآنی با توجه به فرایندها و رویدادهای مختلف، فرود آمده است؛ در حالی که حدیث، خلاف آن را بازگو می‏کند.... این سخن در مذهب مشبهه سزاوارتر است؛ زیرا آنها گمان می‏کردند، خداوند در ابتدا به قرآن تکلّم کرده و از آینده خبر داده است. اهل توحید این سخن را نمی‏پذیرند».41
تفسیر المنار که تقریر درس‏های شیخ محمّد عبده (م: 1323 ق) به قلم محمّد رشید رضا است، در نقد این روایت ابن عباس، چنین می‏نویسد:
«این روایت بر خلاف ظاهر قرآن گویای آن است که چیزی از قرآن در ماه رمضان بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نازل نشده است؛ و منّت و حکمتی در برقراری ماه رمضان به عنوان ماه روزه برای ما باقی نمی‏گذارد؛ زیرا وجود قرآن در آسمان دنیا همانند وجود آن است در دیگر آسمان‏ها، یا در لوح محفوظ؛ از این جهت که موجب هدایتی برای ما نبوده؛ و در چنین انزالی و خبری فائده‏ای برای ما متصوّر نیست.»42
ایشان در تفسیر سوره «قدر» این گونه سخن را تکمیل می‏کند:
«این عقلانی نیست که قرآن، بدان اوصاف جمیله ستایش شود، در حالی که هنوز بر مردم نازل نشده است. چگونه بدانند که شب نزول قرآن بر آسمان، مبارک است؟ و آن قرآن میان حق و باطل فرق می‏گذارد؟ در حالی که مردم اثری از آن در میان خود نمی‏بینند؟!»43
علاّمه طباطبایی هم که در تفسیر المیزان، و در کتاب «قرآن در اسلام»، همفکری خود را در نقد روایت با دیدگاه شیخ مفید و محمّد عبده نشان می‏دهد، جمله‏ای را بر مضمون سخن آنان می‏افزاید، که چنین است:
«در قرآن مجید، ناسخ و منسوخ هست؛ و آیاتی هست که ارتباط تامّ به قصص و حوادثی دارد که هرگز در یک زمان جمع نمی‏شوند تا آیات مربوط به آن‏ها یکجا نازل شده [و ]درباره آن‏ها به گفتگو پردازد».44

3 - ضعف رجال روایت

برای کشف درستی و نادرستی روایتی، دانشمندان اسلامی، ناگزیر از بررسی سلسله راویان حدیث می‏باشند. در اسناد روایت مذکور (که با نام راویان آن در صفحات پیشین آوردیم)، اهل رجال، تنها یکی از راویان را که «سعید بن عبداللَّه اشعری قمی» می‏باشد، مورد اعتماد می‏دانند. در رد و قبول روایات «محمّد بن یحیی العطار»45 هم اختلاف نظر دارند؛ امّا درباره بقیّه چنین می‏گویند:
«قاسم بن محمّد» این شخص یا «قاسم بن محمّد اصفهانی» است، یا «قاسم بن محمّد کاسولا». هیچ یک از آن دو مورد قبول عالمان علم رجال و حدیث نبوده و به روایت آنان اعتماد نمی‏کنند.»46
«سلیمان بن داود منقری» (م: 234 ه) از راویان سنّی مذهب است. برخی از علمای رجال اهل سنّت درباره او گفته‏اند: او از شیاطین انس است. در نقل حدیث دروغگو است. شراب خوار است. اهل فسق و فجور بوده و دارای انحراف جنسی است. همچنین سند جعلی برای روایات می‏ساخته است.47
«حفص بن غیاث» (م: 194 ه) از راویان اهل سنّت و قاضی هارون الرّشید بوده است.48 او را کم حافظه و بسیار غلط پرداز گزارش کرده‏اند».49
از این رو، عالمان این گروه، سند روایت را بسیار ضعیف و غیر معتبر دانسته، و اعتقاد بر مبنای خبر واحد و ضعیف السنّد را جایز نشمرده‏اند.

4 - دلایل قرآنی

«وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ. عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ». (شعراء /194-192)
«همانا این از جانب پروردگار جهانیان نازل شده است. روح الامین آن را بر قلب تو فرود آورده است، تا از ترسانندگان باشی.»
«وَلاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ» (طه /114)
«در خواندن قرآن شتاب مکن تا به وسیله وحی به تو رسانده شود».
«لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ. إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ. فَإِذَا قَرَاْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ. ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ». (قیامت /19-16)
«زبانت را به خواندن مجنبان که بدان بشتابی، چه! گردآوری و خواندنش بر ماست؛ پس هرگاه آن را خواندیم در خواندنش پیروی کن.»
حال با توجه به آیاتی که استناد کرده‏اند، این سؤال به ذهن تداعی می‏کند که آیا این آیات بر نزول دفعی قرآن به پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم دلالت دارد یا نه؟ این پرسش، موضوع بحثی است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. امّا پیش از پرداختن به آن، بهتر است نخست با دانشمندان این دیدگاه (نزول دفعی قرآن بر قلب پیامبر) آشنا شویم:

دانشمندان طرفدار نزول دفعی

- صدر المتألّهین (م: 1050 ه)

ملاّ صدرا، نخستین دانشمند عالم شیعی است که چنین اعتقادی را مطرح نموده، و دلایلی را هم بر اثبات آن آورده است؛ سپس دیگران از او پیروی کرده‏اند. امّا آنچه ملاّصدرا مطرح کرده، گاه با آنچه دیگران گفته‏اند، تا اندازه‏ای متفاوت می‏نماید. منظور ایشان از نزول دفعی قرآن بر قلب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، تابش انوار ایمان و هدایت قرآن بر وجود شریف پیامبر اسلام است، نه تلقین الفاظ آیات و سوره‏ها بر ایشان. در حالی که برخی بر این تصوّرند که الفاظ قرآن ابتدا در قلب پیامبر نقش بسته، سپس بر حسب نیاز جامعه اسلامی، و اذن خداوند متعال، از قلبش بر زبانش جاری شده و بر همگان خوانده است.
برای آشنایی با دیدگاه ملاّ صدرا و وجه تفاوت نظر ایشان با دیگران، نکاتی از نوشته‏های وی را در زیر می‏آوریم:
«قوله تعالی: «نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ» (آل عمران /3)، ای نزّل علی قلبک حقائق القرآن و انواره متجلّیة بسرّک، لا صورة الفاظ مسموعة أو مکتوبة علی الواح زمرّدیّة مقروءة لکلّ قاری‏ء. دلیل ذلک قوله تعالی: «وَ بِالحَقِّ أنزَلناهُ وَ بِالحَقِّ نَزلَ» (اسراء /105)، یعنی نزل بالحقیقة لا بالتصّویر و الحکایة».50
«و قال: «نَزَّلَهُ عَلَی قَلْبِکَ» (بقره /97)، إی نزّل حقائق القرآن و انوار الکتاب علی قلبک بالحقیقة، متجلّیة بسرّک و روحک، لا صورة الفاظ مکتوبة علی الواح أحجار مقروءة کلّ قاری‏ء سریانیّة أو عبرانیّة»51
«قرآن می‏فرماید: «کتاب را که با نشانه‏های کتب پیشین منطبق است به حق بر تو نازل کرد». یعنی حقایق قرآن و پرتوهای آن را به وجود تو تابانید؛ نه به صورت کلمات قابل شنیدن، یا نوشته‏هایی بر لوحه‏های زمردّین که قابل خواندن باشد. دلیل آن هم سخن خداوند است که می‏فرماید: «ما قرآن را به حق نازل کردیم؛ و به حق نازل شد». یعنی نزول حقیقی داشت نه صوتی و تصویری».
«و فرمود: «جبرئیل قرآن را بر قلب تو نازل کرده است». یعنی: حقایق و انوار کتاب را در حقیقت به قلب تو نازل کرده که در اسرار وجودت متجلّی است؛ امّا نه به صورت کلمات نوشته شده بر سنگ‏ها و قابل خواندن برای هر خواننده‏ای به زبان سریانی و عبرانی».

- فیض کاشانی (م: 1091 ه)

ایشان، منظور از نزول قرآن به بیت المعمور را نزول قرآن بر قلب پیامبر می‏داند و آیه: «نزل به الرّوح الأمین علی قلبک» را شاهد این نزول دانسته است.52

- علاّمه مجلسی (م: 1111 ق)

در کتاب الفرائد الطریقة می‏گوید:
«أقول: و یحتمل نزوله جملته علی النّبیّ‏صلی الله علیه وآله وسلم، ثمّ کان ینزّل بحسب المصالح منجّماً».53
«به نظر من: گمان می‏رود که قرآن یکباره به پیامبر نازل شده باشد و سپس بر حسب مصالح، به صورت متفرقّه و جدا جدا فرود آمده باشد.»
ایشان در بحار الانوار هم چنین می‏نویسد:
«فلا استبعاد فی أن ینزّل هذا الکتاب جملة علی النّبیّ، و یأمره أن لا یقرأ علی الاُمّة شیئاً منه إلاّ بعد أن ینزّل کلّ جزء منه فی وقت معیّن یناسب تبلیغه و فی واقعة تتعلّق بها.»54
«بعید نیست که قرآن، یکباره بر پیامبر نازل شده باشد، امّا مأمور شود که چیزی از آن را بر امّت نخواند، مگر در زمان مناسب و در رویدادهایی که آیات مربوط به آنها می‏باشد».

- ابوعبداللَّه زنجانی (م: 1360 ق)

ایشان می‏نویسد:
«ممکن است بگوییم روح قرآن و اغراض کلیّه‏ای که قرآن مجید به آن توجه دارد در دل پاک پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم در این شب (شب قدر) یکجا تجلّی نموده [است].»55

- علاّمه طباطبایی (م: 1360 ش)

ایشان در تفسیر المیزان می‏نویسد:
«منظور از این آیات: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیه القُرآن» (بقره /185) و «إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَة مُبارَکَةٍ» (دخان /3) و «إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدرِ»، (قدر /1) این است که حقیقت قرآن در ماه رمضان دفعةً بر قلب پیغمبر خدا نازل شد؛ چنانکه تفصیل آن در طول مدّت پیغمبری آن حضرت به تدریج نازل گردید.
این معنا را از یک دسته دیگر از آیات شریفه نیز می‏توان استفاده کرد؛ مانند این آیه: «و لا تعجل بالقرآن من قبل أن یقضی الیک وحیه» (طه/114)، و آیه «لا تحرّک به لسانک لتعجل به، إنّ علینا جمعه و قرآنه، فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه، ثمّ إنّ علینا بیانه». (قیامة /16-19) ظاهر آنها این است که پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم آیاتی را که نازل می‏شد می‏دانست؛ و لذا دستور داده شد، قبل از تمام شدن وحی، در خواندن آنها شتاب نکند.
خلاصه هر کس در آیات قرآنی تدبّر نماید، ناگزیر است، اعتراف کند به اینکه: آیات شریفه دلالت دارند بر اینکه قرآنی که به تدریج بر نبّی اکرم نازل شده متکّی به یک حقیقتی است بالاتر از آنکه چشم خرد بتواند آن را ببیند و دست اندیشه‏های آلوده به لوث هوس‏ها و پلیدی‏های مادی به وی برسد؛ و خداوند این حقیقت را یک دفعه به پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم نازل کرد و به این وسیله مقصد اصلی کتابش را به او آموخت».56
صاحب المیزان در تفسیر آیه 114 سوره طه نیز چنین می‏نویسد.
«قرآن کریم دوبار نازل شده، یکی، بار اوّل که همه‏اش از اوّل تا به آخر، دفعتاً نازل شده است؛ و یکی هم آیه به آیه، و چند روز یک‏بار. وجه تأیید آن این است که اگر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم قبل از تمام شدن آیه، و یا چند آیه‏ای که مثلاً الآن جبرئیل آورده، علمی به بقیّه آن نمی‏داشت، معنا نداشت بفرماید: «قبل از تمام شدن وحیش در خواندن عجله مکن»؛ پس معلوم می‏شود قبل از تمام شدن وحی هم آن جناب، آیه را می‏دانسته است».57
علامه طباطبایی به رغم تأکید بر نزول دو مرحله‏ای قرآن در تفسیر المیزان، آن گاه که کتاب «قرآن در اسلام» را می‏نگارند، نزول قرآن را تنها تدریجی معرفی کرده و از نزول دفعی آن هیچ سخنی به میان نیاورده است. توضیح آن را در بخش بعدی این نوشتار می‏خوانید.

- شهید مطهّری (م: 1358 ش)

شهید مطهری می‏گوید:
«إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» و... اینها ناظر به یک نزول دفعی و یک نزول اجمالی و به یک معنا یک نزول غیر زمانی قرآن بر پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم است که این مقدّم بود بر نزول تدریجی و تفصیلی که در نزول اوّل، قرآن به صورت نزول تدریجی یک روح بر پیغمبر نازل شده نه به صورت آیات و کلمات و الفاظ و سوره که این‏ها حالت تفصیلی است، بعد که پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم دارای آن روح شده است - که روح قرآن بوده - در واقع بعدها این‏ها نزول دیگری پیدا کرده است، نزول در مرتبه دیگر؛ آن وقت آن چیزی که ابتدا به مانند یک روح بر پیغمبر اکرم نازل شد، به صورت این الفاظ و کلمات در آمد.»58
ایشان در تفسیر سوره قیامت هم چنین می‏گوید:
«قرآن دو گونه بر پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم وحی شده است. یکی به نحو اجمالی، و دیگری به نحو تفصیلی بود. اجمالی در یک شب نازل شده است. یعنی یک حالت روحی به پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم داده شد که آن حالت روحی در واقع به منزله حقیقت قرآن به طور سر بسته بود؛ نه اینکه به صورت آیه آیه و سوره سوره باشد. وحی ثانوی که به صورت آیه آیه و سوره سوره بود، در طول بیست و سه سال نازل شد؛ و این هم وحی تفصیلی بود. پس علّت اینکه پیغمبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم گاهی می‏توانست جمله‏ای را که برای اوّلین بار به طور تفصیل به او وحی می‏شد و هنوز از آن گفته نشده بود به طور تفصیل، قبل از وحی بازگو کند؛ برای این بود که به نحو اجمالی در روح و در حافظه او قبلاً وجود داشت».59

- سیّد محمود طالقانی (م: 1358)

نظر ایشان در چگونی نزول قرآن، با نظر علاّمه طباطبایی مطابقت می‏نماید.60

- شهید سیّد محمّد باقر حکیم (م: 1424 ق)

ایشان در این موضوع از دیدگاه علاّمه طباطبایی پیروی کرده است.61

- سیّد علی اکبر قرشی

ایشان هم در این مورد، صراحتاً با فیض کاشانی، ابو عبداللَّه زنجانی و علامه طباطبایی اعلام همفکری کرده است.62

6) دلایل دیدگاه ششم

دانشمندان معتقد به این دیدگاه، با نقد و ردّ دلایل باورمندان دیگر دیدگاه‏ها، به این نتیجه رسیده‏اند که قرآن یک نزول بیش نداشته، و آن هم نزول تدریجی بوده است. دلایل این گروه عبارتند از:

1 - نقد و ردّ روایت وارده در مورد نزول دفعی و تدریجی قرآن

چنانکه دانشمندان گروه دوّم از دیدگاه پنجم آن را نقد و ردّ کرده بودند.

2 - همانندی مفهوم لغوی «إنزال» و «تنزیل» در قرآن

اینکه بعضی از اهل لغت و برخی از مفسرّان، بین «انزال» و «تنزیل» فرق گذاشته و انزال را به فرو فرستادن یکباره یا عام، و تنزیل را به فروفرستادن تدریجی گرفته‏اند، درست به نظر نمی‏رسد؛ زیرا در نگاه به آیات قرآنی، چنین استنباطی، واقعی نمی‏نماید. نه تنزیل، صرفاً به فرود آمدن تدریجی اشاره دارد؛ و نه انزال، به فرود آمدن یکباره؛ بلکه هر دو معنای عامی دارند؛ و در قرآن به معانی «وارد شدن و جای گیر شدن در جایی، سرازیر شدن چیزی از بالا، آماده گردانیدن و آفریدن» آمده است. چنانکه در آیات زیر می‏بینیم.
«وَ قُل رَبِّ اَنزِلْنی مُنزَلاً مُبارَکاً وَ أنتَ خَیرُ المُنزِلین». (مؤمنون /29)
«و بگو: پروردگارا! مرا فرود آور، فرودی مبارک، که تو بهترین فرود آورندگانی.»
«هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّماءِ» (مائده /112)
«(حواریّون به عیسی بن مریم گفتند(: آیا پروردگارت می‏تواند مائده‏ای از آسمان بر ما نازل کند؟»
«اللّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ» (مائده /114)
«(عیسی بن مریم گفت): خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده‏ای بر ما بفرست».
«أَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً» (بقره /22)
«از آسمان آبی فرود فرستاد».
«وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُم مِنَ السَّماءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ» (انفال /11)
«و آبی از آسمان فرود آورد تا شما را با آن پاکیزه کند.»
«وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (روم /24)
«از آسمان آبی فرو می‏فرستد و زمین را به وسیله آن، پس از مردنش زنده می‏کند».
«وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ» (حدید /25)
«و آهن را آفریدیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است».
«وَأَنزَلَ لَکُم مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ» (زمر /6)
«و برای شما هشت جفت از چارپایان آفرید».
با توجه به مفهوم «إنزال» و «تنزیل» در آیات بالا، مشخص می‏شود که آن واژه‏ها به هیچ وجه، ناظر به نزول دفعی نبوده، بلکه چه بسا که هر دو به نزول تدریجی دلالت می‏نمایند. فرود باران از آسمان هیچ وقت دفعی نبوده است؛ و اگر دفعی باشد، آن وقت، دیگر آن باران نیست؛ بلکه ریزش دریا از آسمان به سوی زمین خواهد بود. قرآن، بارش قطرات باران را که همواره تدریجی است، گاه با جمله «أنزل من السّماء ماء» (بقره /22) بیان می‏فرماید، و گاهی با عبارت «ینزّل من السّماء ماء». (روم /24) از این رو آن افعال، بار معنایی جداگانه‏ای را نشان نمی‏دهند.
همچنین، مائده آسمانی مورد درخواست حواریّون، یک‏بار از باب انزال است و بار دیگر از باب تنزیل. آیا بالاخره آنان نزول دفعی مائده را در نظر داشتند یا نزول تدریجی آن را؟ بدیهی است، آنچه بر آنان مطرح نبوده و اصلاً از ذهن‏شان خطور نکرده، همانا فرود دفعی یا تدریجی آن بوده است. تنها چیزی که بر آنان مطرح بوده، نزول غیبی مائده بوده است و بس.
در مواردی هم می‏بینیم که «أنزل» در قرآن به مفهوم ایجاد و آفرینش به کار رفته است و فرودی، از نوع دفعی و تدریجی در آن قابل طرح نمی‏باشد؛ و اگر هم به خلقت هر چیزی، حتّی آهن در دل زمین، به شیوه علمی بنگریم، باز آفرینش تدریجی آن را کشف خواهیم کرد نه خلقت یکباره آن را:
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» (ق /38)
«ما آسمان‏ها و زمین و آنچه را در میان آن‏هاست، در شش روز (دوران) آفریدیم.»
با توجه به مفهوم این دو واژه است که مرحوم دکتر محمود رامیار می‏نویسد:
«بی گفتگوی، هیچ یک از معانی لغوی در خور و سزاوار نزول قرآن نیست؛ چه، لازمه این معانی، جسم بودن و جای گرفتن در مکانی است؛ و قرآن، جسم نیست که در مکانی قرار گیرد و یا از بالا به پایین فرو فرستاده شود. معنای نزول آن نیست که فرشته با بال‏هایی چون پرندگان نامه بر از آسمان فرود آید و نامه‏ای همراه آورد و تقدیم کند؛ و یا سخن گفتن او (تکلیم) مادی باشد؛ و کسانی هم بگویند: بله، ما هم صدایی چون پرواز زنبوران شنیدیم! منظور از نزول، ظهور وحی است در پیامبر. یعنی نزولی معنوی و روحانی که تنها پیامبر آن را ادراک داشته و حقیقت آن را می‏دانسته است. پس به ناچار در اینجا برای نزول باید معنای مجازی به کار برد. در واقع، بیشتر این اصطلاحات و تمثیلات مادی است تا به فهم عمومی نزدیک‏تر باشد. بنابراین ظهور وحی در پیامبر تعبیر به نزول شده است.»63
اما درباره اینکه واژه «تنزیل» نیز تنها در فرو فرستادن تدریجی به کار نرفته است، بلکه در فرود یکباره هم کاربرد دارد، بهتر است آیات زیر را مرور بنماییم:
«یَسْأَ لُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّماءِ» (نساء /153)
«اهل کتاب (یهودان) از تو می‏خواهند که از آسمان کتابی (یک دفعه و یکجا) بر آنان فرود آوری.»
«لَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ» (اسراء /93)
«ایمان نمی‏آوریم، مگر آنکه نامه‏ای بر ما یکباره فرود آوری که آن را بخوانیم».
«وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِن رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَی أَن یُنَزِّلَ آیَةً» (انعام /7)
«و گفتند: چرا نشانه از طرف پروردگارش بر او نازل نمی‏شود؟ بگو: خداوند قادر است که نشانه‏ای (یکباره) نازل کند.»
«وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلاَ نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَی لَهُمْ» (محمد /20)
«کسانی که ایمان آورده‏اند، می‏گویند: چرا سوره‏ای نازل نمی‏شود؟ امّا هنگامی که سوره‏ای واضح و روشنی نازل می‏شود که در آن سخنی از جن است، منافقان بیمار دل را می‏بینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته، به تو نگاه می‏کنند؛ پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است».
«لَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَاباً فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ» (انعام /7)
«اگر ما نامه یا کتابی نوشته شده بر روی کاغذ نازل کنیم، و کافران آن را با دست‏های خود لمس کنند، باز می‏گویند: این چیزی جز یک سحر آشکار نیست.»
«وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً» (فرقان /32)
«کافران گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل می‏شود؟»
در آیاتی که گذشت، مشاهده می‏شود که تنزیل، معنای فرود یکباره را می‏دهد؛ و در معنای فرود آوردن پراکنده و تدریجی خلاصه نمی‏شود. بویژه آخرین آیه ذکر شده، جای هیچ شک و ایرادی را باقی نمی‏گذارد؛ زیرا نزول تدریجی با «جملة واحدة» قابل جمع نیست.
اما اینکه «بعضی [همچون ملا صدرا] گفته‏اند: تنزیل، در مورد قرآن و انزال، درباره کتب مقدس به کار رفته، آن هم درست نیست. در مورد تورات هم تنزیل به کار رفته است».64
«کُلُّ الطَّعامِ کَانَ حِلّاً لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَی نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ» (آل عمران /93)
«همه غذاها بر بنی اسرائیل حلال بود، مگر آنچه اسرائیل، پیش از فرود آمدن تورات بر خود حرام کرده بود».
بر پایه همین دلایل است که لغت شناسانی چون: «فیّومی» و «صاحب قاموس» می‏نویسند: «نزلت، به، أنزلته و نزّلته» - و «نزّله تنزیلاً و أنزله إنزالاً و مُنزلاً... و إستنزلته» به یک معنا دلالت می‏کنند؛65 و صاحب «تفسیر بحر المحیط» نیز معنای انزال و تنزیل را در قرآن به یکسان می‏داند.66

3 - صراحت قرآن بر نزول تدریجی

«وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً» (اسراء /106)
«قرآنی که آن را پراکنده و با حالتی مخصوص فرستادیم تا با درنگ و آرامش بر مردم بخوانی.»
«وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ» (فرقان /32)
«کافران گفتند: چرا قرآن یکباره بر او فرود نمی‏آید؟ این به خاطر آن است که دل تو را بدان نیرو بخشیم.»
در این آیه چنانکه در پیش گفتیم، اگر نزول، از باب تنزیل در معنای نزول تدریجی بود، آن وقت «نُزِّلَ» در جایگاه فعل برای عبارتی که سخن از نزول دفعی و یکباره است، مطابقت نشان نمی‏داد؛ و باید به جای آن «اُنزِلَ» آورده می‏شد.

4 - نبود دلیل بر نزول دفعی قرآن بر قلب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

در ادبیّات و در محاورات عمومی، قلب به عنوان محلّ استقرار یافته‏های ذهنی و فرودگاه الهامات الهی و نفسانی معروف شده است. هر چند که چنین مأموریّتی را دل و دماغ در بدن انسان ایفا می‏نماید، ولی از انجا که کارکرد و توان فعالیّت هر یک از اعضای بدن به کارکرد و فعالیّت قلب متّکی بوده و نمایاننده حضور روح در بدن نیز می‏باشد، از این رو قلب، محلّ توجّه بیشتری بوده و خزینه دریافت‏ها و اندوخته‏های روحی بشر بدان نسبت داده می‏شود.
در قرآن هم از قلب پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم که ناظر بر روح پاک و ملکوتی آن حضرت است، به عنوان پایگاه وحی الهی و آیات قرآنی یاد شده و چنین فرموده است:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ. عَلَی قَلْبِکَ» (شعراء 193-194)
«جبرئیل آن (قرآن) را بر قلب تو فرود آورد.»
- «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَی قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ» (بقره /97)
«(جبرئیل) آن را به فرمان خدا بر قلب تو فرود آورد.»
واقعیّت این است که هیچ کدام از این دو آیه بیانگر نزول دفعی قرآن به قلب شریف پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم نبوده و هیچ دلیلی هم بر این ادعا متصورّ نمی‏باشد.
امّا اینکه می‏گویند در قرآن آیاتی چند - که در پیش آوردیم - دلالت می‏کند که پیامبر از آیات الهی با خبر بوده، و با نزول وحی، آنها را با جبرئیل تکرار و یا پیش‏خوانی می‏کرد؛ ادّعایی است که با تأکید قرآن بر نزول تدریجی سازگاری نداشته و با هیچ دلیل و منطقی، مورد پذیرش نمی‏باشد.
آیات مورد استناد آنها را در این باره، دوباره بنگرید:
- «وَلاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ» (طه /114)
«پیش از پایان سخن وحی، بر خواندن آن عجله مکن.»
«لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» (قیامت /16)
«زبانت را به خواندن مجنبان که بدان بشتابی».
حال از صاحبان این دیدگاه جای پرسش است که:
اولاً: آیا نزول حقیقت قرآن بر قلب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، همان الفاظ قابل خواندن و تکرار کردن آن به زبان عربی بوده است، یا تجلّی نور هدایت، و اشراق جلوه ایمان، که قابل خواندن و تکرار کردن نمی‏باشد؟
ثانیاً: اگر به هر دلیلی بر این باور باشند که نزول قرآن به صورت نور و حقیقتی بوده که توأمان، القای کلام نیز می‏کرده است؛ آن وقت با حذف تعابیر عرفانی و فلسفی که در توجیه آن دیده می‏شود، آیا جز نزول کلامی قرآن، چیز دیگری قابل درک می‏باشد؟ به بیانی دیگر اینکه، چه به نزول دفعی نور و حقیقت قرآن بر قلب پیامبر معتقد باشند، و چه به نزول دفعی الفاظ قرآن بر قلب پیامبر، آن گونه که در نتیجه‏گیری‏های خود نشان می‏دهند، هیچ تفاوتی با هم نمی‏کند. زیرا نتیجه، در هر دو صورت این است که پیامبر با الفاظ و آیات قرآن آشنایی داشته و با جبرئیل در هنگام نزول وحی همخوانی می‏کرده است.
ثالثاً: آیا نزول دفعی قرآن بر قلب پیامبر و علم آن حضرت به پیام قرآن، تکلیفی در حضرتش ایجاد می‏کرد یا نه؟ اگر ایجاد نمی‏کرد، پس فایده‏ای از این نزول و علم مترتّب نبوده است؛ و اگر می‏کرد، پس چرا آیات قرآنی خلاف آن را می‏رساند. نمونه‏های زیر را ببینید:
«طه. مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی» (طه /2-1)
«ای پیامبر! قرآن را فرو نفرستادیم که خود را به رنج و مشقّت بیندازی».
اگر پیامبر از حقیقت قرآن آشنایی داشت، چرا باید طوری عمل می‏کرد که مورد سرزنش قرآن واقع می‏شد؟ یا حلال خدا را بر خود حرام می‏کرد؟
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ» (تحریم /1)
«ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده، به خاطر جلب رضایت همسرانت برخود حرام می‏کنی؟»
این آیات و آیات مشابه آن که زیاد است، همه نشان می‏دهند که پیامبر اسلام، قبل از نزول تدریجی، که متناسب با رویدادها به او ابلاغ می‏شد، خبری از آیات قرآنی نداشته است؛ و الاّ مکلّف به عمل بود، که طبق ظاهر آیات، عمل به تکلیف نکرده است!
امّا اینکه تفسیر آیات مربوط به تعجیل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به خواندن قرآن چه بوده است؟ آن گونه که از تفاسیر بر می‏آید و با دیگر آیات قرآن هم ناهمخوانی نشان نمی‏دهد، این است که، وقتی که آیه‏ای نازل می‏شد، رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم از فرط شوقی که داشت، و از شتابی که بر اخذ و ضبط آن می‏ورزید، زبانش را تند تند به آیات می‏گردانید تا مبادا فراموش کند. خداوند او را از این کار نهی فرمود.67

5 - هماهنگی تعبیرات با رویدادهای زمانی

در قرآن شاهد آیاتی هستیم که مطابق با رویداد یا پرسشی که در سال‏های بعد از بعثت و تا آخر عمر پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم پدید آمده، نازل شده است. در حالی که بر اساس اعتقاد به نزول دفعی قرآن، باید بگوییم که خداوند متعال حادثه‏ای را که هنوز اتفّاق نیفتاده و مثلاً بیست سال دیگر قابل وقوع است، به عنوان رویدادی کاملاً اتفاق افتاده به پیامبرش مطرح فرموده است! آیات زیر را توجه فرمایید:
- «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا...» (مجادله /1)
«خداوند، سخن زنی را که درباره شوهرش به تو مراجعه کرده بود و به خداوند شکایت می‏کرد، شنید؛ خداوند گفتگوی شما را نیز می‏شنید».
این آیه از جمله آیاتی است که در مدینه نازل شده و حکم رهایی از «ظهار» را که یک عمل ناپسند جاهلی و موجب تحریم ابدی زن و شوهر بر یکدیگر بوده است، بیان می‏کند. طبق شأن نزول آیه، بین زن و شوهری، اختلافی روی می‏دهد. شوهر، عصبانی شده و می‏گوید: تو نسبت به من همچون مادر من هستی! سپس پشیمان می‏شود. زن برای حل مشکل به سوی پیامبر شتافته، و حکم خدا را استعلام می‏کند. به دنبال این دادخواهی است که آیه نازل شده و با تعیین جریمه‏ای موضوع را حل می‏کند.68
پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم در سال ششم هجرت، در خواب دید که همراه یارانش برای انجام مراسم حج وارد مکه شده‏اند. بنابراین خواب، پیامبر و اصحاب، بار سفر بر بسته و عازم حج شدند؛ امّا قریش مانع ورود آنان به مکه شده، و مسلمانان، ناگزیر با «پیمان حدیبیّه» به مدینه مراجعت کردند. تعدادی از مسلمانان از راستی خواب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، دچار شک و تردید شدند. این آیه نازل شد:
- «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ...» (فتح/27)
«خداوند، آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست بود. شما به خواست خدا همگی در کمال آرامش وارد مسجد الحرام خواهید شد».
- «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍوَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَضَاقَتْ عَلَیْکُمْ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُدْبِرِینَ. ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ» (توبه /25 و 26)
«خداوند شما را در جاهای زیادی از جمله حنین یاری کرد؛ هنگامی که زیادی نفراتتان شما را مغرور کرده بود؛ ولی هیچ بهره‏ای به شما نداشت؛ و زمین پهناور بر شما تنگ شد، تا اینکه عقب گرد و فرار کردید. سپس خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان فرستاد، و سربازانی که شما نمی‏دیدید نازل کرد؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران!»
- «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً» (مائده /3)
«امروز، کافران از آیین شما مأیوس شدند؛ پس از آنها نترسید؛ از من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.»
عدّه‏ای از قریش، خواستند علم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را با پرسشی درباره «اصحاب کهف»، ماجرای «خضر و موسی» و «ذوالقرنین» بیازمایند. پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: فردا جواب شما را می‏دهم. امّا مدّتی وحی از آن حضرت قطع شد؛ و از پاسخ باز ماند؛ به طوری که قریش به استهزای آن حضرت و پیروانش پرداختند. پس از چهل شبانه روز، سوره کهف نازل شد و جواب سؤال آنان داده شد. قرآن دلیل قطع وحی را این‏گونه بیان می‏کند:
- «وَلاَ تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ غَداً. إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ» (کهف /24-23)
«هرگز مگو، من فردا کاری خواهم کرد؛ مگر اینکه خدا بخواهد».
- «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَی آثَارِهِم إِن لمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً» (کهف /6)
«گویی به خاطر عملکرد آنان، و اینکه چرا به این قرآن ایمان نمی‏آورند، می‏خواهی خود را از غم و اندوه هلاک نمایی!»
دو نفر از زنان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در عالم حسادت با «زینب بنت جحش» - یکی دیگر از زنان آن حضرت - که از پیامبر با عسلی که درست کرده بود در خانه‏اش پذیرایی می‏کرد، قرار گذاشتند که هر وقت پیامبر از خانه او به خانه یکی از اینان آمد، بگویند که آیا «مغافیر» (گیاهی بد بو) خورده‏ای؟ تا پیامبر را بدین سخن ناراحت کنند! یکی از زنان چنین کرد. پیامبر او را از افشای این کار به دیگران و دیگر زنان پرهیز داد؛ و خود نیز تصمیم گرفت که دیگر از عسل زینب که گویا به سبب نشستن زنبورها روی گیاه مغافیر بوی بدی می‏دهد، نخورد. امّا آن زن این سخن را افشا کرد. خدا هم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را از این توطئه آگاه فرمود:
- «وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَی بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ...» (تحریم /3)
«به یاد آورید هنگامی را که پیامبر، یکی از رازهای خود (نوشیدن عسل در خانه زینب و تصمیم به نخوردن از عسل او) را به یکی از همسرانش گفت؛ ولی او رازداری نکرد و به دیگران خبر داد؛ خداوند پیامبرش را از افشای سر آگاه ساخت؛ او قسمتی از آن را برای همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود...».
حال با قبول این آیات الهی که به طور روشن، رویدادهایی را که سال‏ها پس از بعثت و هجرت در مکّه و مدینه اتّفاق افتاده، بیان می‏فرماید؛ چگونه با نزول یکباره قرآن قابل جمع است؟ اگر قرآن در آغاز بعثت، نزول دفعی داشته، چگونه رویدادی را که اتّفاق نیفتاده به عنوان عمل انجام شده مطرح نموده است؟ آیا چنین عقیده‏ای - نعوذ باللَّه - به مخدوش بودن قرآن دلالت نخواهد کرد؟ و سخن خدا را که می‏فرماید: «وَ مَن أصدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً» (نساء /87) «راستگوتر از خدا کیست؟» زیر سؤال نخواهد برد؟
مرحوم شیخ مفید چنانکه در پیش گذشت، در این باره چنین گفت:
«این حرف به مذهب مشبهه برازنده‏تر است؛ زیرا آنها بودند که گمان می‏کردند خداوند در ازل به قرآن تکلّم کرده و از آینده به لفظ ماضی خبر داده است؛ این را اهل توحید رد کرده‏اند».
گذشته از اینها، آیا نزول یکباره قرآن به پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم در حالی که هیچ گونه منشأ اثری نبوده و نقشی در حضرتش ایفا نمی‏کرده است، عقلاً کار عبثی نمی‏نماید؟
به طور کلی، آیه زیر فصل الخطابی است بر اینکه قرآن جز نزول تدریجی نزولی دیگر، نداشته است:
«لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً» (فرقان /32)
«(می‏گویند): چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی‏شود؟ برای اینکه قلب تو را محکم داریم، پس آن را به تدریج فرو فرستادیم».
اگر قرآن نزول غیر تدریجی داشت، آن وقت جوابی غیر از این از خداوند متعال می‏شنیدیم، نه این سخن را که مهر تأیید محکمی است بر نزول تدریجی قرآن.

باورمندان به نزول تدریجی قرآن

1 - شیخ مفید (م: 413 ه)
شیخ مفید، نخستین دانشمندی است که نزول دفعی قرآن را با دلایل متقن رد نموده و تنها نزول تدریجی آن را پذیرفته است.69
2 - سیّد مرتضی علم الهدی (م: 436 ه) در کتاب «أمالی»70.
3 - ابوالحسن علی بن احمد الواحدی (م: 468 ه) صاحب کتاب «اسباب النزّول»71
4 - حسن بن محمّد القمی النیشابوری (م: 728 ه) در کتاب «غرایب القرآن» یا «تفسیر نیشابوری».72
5 - صدر المتألهین (م: 1050 ه)
نام ملاّ صدرا را در زمره کسانی که به نزول دفعی قرآن به قلب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بودند نیز آوردیم؛ امّا چنانکه توضیح دادیم، هر چند دیگر معتقدان به این گونه نزول، از سخن ایشان الهام گرفته‏اند؛ ولی به صراحت می‏توان گفت که ملا صدرا جز نزول تدریجی را اثبات نکرده است. او اگر فرقی در انزال و تنزیل قایل شده، در مقایسه نزول کتاب‏های دیگر انبیا با نزول قرآن بوده است، نه نزول دفعی و تدریجی. به اعتقاد ایشان نزول قرآن بر قلب پیامبر به صورت وحی یا شعور مرموزی بوده که جز برای پیامبر برای کسی دیگر قابل ادراک نبوده است.73
6 - مصطفی صادق رافعی (م: 1937 م).74
7 - سیّد رشید رضا (م: 1354 ق).75
8 - سیّد قطب (م: 1385 ق).76
9 - سیّد محمّد حسین طباطبایی (م: 1360 ش).
اگر به یاد داشته باشید، ما در صفحات پیشین، نام ایشان را در زمره کسانی که به نزول دفعی قرآن به قلب پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم معتقد بودند، آوردیم؛ امّا اینجا باز به عنوان کسی که معتقد به نزول تدریجی قرآن است، از ایشان یاد می‏کنیم. زیرا علاّمه طباطبایی هر چند در «تفسیر المیزان» راه اثبات نزول دفعی به قلب پیامبر را پیموده است، ولی در کتاب «قرآن در اسلام» که پس از تفسیر المیزان نوشته است، تنها نزول تدریجی را پذیرفته و همچون شیخ مفید، نزول دفعی را نقد و رد نموده است. دیدگاه ایشان در کتاب یاد شده چنین است:
«سوَر و آیات قرآن مجید یکجا نازل نشده است. این مطلب علاوه بر تاریخ قطعی که به نزول تدریجی قرآن مجید در امتداد بیست و سه سال مدّت دعوت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شهادت می‏دهد، از مضامین خود آیات نیز روشن است. خدای متعال می‏فرماید: «وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً» (اسراء /106) «سوره‏ها و آیات قرآن را از هم جدا کردیم تا آن را به درنگ به مردم بخوانی و آن را با یک نوع تدریج نازل کردیم.»
«در قرآن مجید، ناسخ و منسوخ هست؛ و آیاتی که ارتباط تام به قصص و حوادث دارد که هرگز در یک زمان جمع نمی‏شوند تا آیات مربوط به آنها یکجا نازل شده، درباره آنها به گفتگو پردازد».77
علاوه بر عالمان مذکور، دانشمندان دیگری هم هستند که بدون نفی نزول دفعی یا بدون پرداختن به آن، بدین باورند که ابتدای نزول قرآن در شب قدر اتّفاق افتاده، سپس تا پایان عمر پیامبر، آیات و سوره‏ها بر حسب نیاز روز به آن حضرت فرود آمده است. حال اگر سخن و باور آنان را به تعبیر دیگری بازگو نماییم، چنین می‏شود که: قرآن تنها نزول تدریجی داشته، و ابتدای آن شب قدر بوده است. این دانشمندان عبارتند از:
10 - ابن شهر آشوب (م 558 ه): «شَهرُ رَمَضانَ الَّذی اُنزِلَ فیهِ القُرآنُ» إی إبتدأ نزوله.78
11 - ملاّ صالح مازندرانی (م: 1081 ه) در کتاب «شرح جامع اصول کافی».79
12 - احمد بن مصطفی المراغی - صاحب «تفسیر مراغی».80
13 - جعفر سبحانی در مجلّه «رسالة القرآن»81
214 - محمّد هادی معرفت.82

دیدگاه‏های شاذّ درباره نزول قرآن

علاوه بر دیدگاه‏های ششگانه‏ای که بدان‏ها پرداختیم، نظریات دیگری نیز درباره نزول قرآن مطرح است که طرفداران کمتری دارند. دو تای از آنها به شرح زیر است:
1 - منظور از «شَهرُ رَمَضان الَّذی اُنزِلَ فیهِ القرآن»، نزول قرآن در ماه رمضان نیست؛ بلکه این است که: «أنزل فی شأنه القرآن» در شأن این ماه قرآن نازل شده است؛ چنانکه می‏فرماید: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیام»(بقره /183) «برای شما (در این ماه) روزه واجب شد» و مراد از «اُنزِلَ فیهِ القُرآن» نزول حکم وجوب روزه در آن ماه بر برندگان است؛ و «فیه» به معنی «فی فرضه» می‏باشد.83
2 - قرآن در طی 23 سال هر شب قدر، آن اندازه که خداوند فرود آمدنش را تقدیر کرده بود و مورد احتیاج مردم بود به امر خداوند بر آسمان دنیا نازل می‏شد؛ و پس از آن در ظرف سال به تدریج بر رسول خدا فرود می‏آمد.84

جمع بندی و نتیجه‏گیری

دیدگاه‏های هفتگانه‏ای که در این جستار یاد آور شدیم، همگی - بدون استثنا - در مقام نزول رسمی قرآن، معتقد به نزول تدریجی بوده‏اند؛ امّا آنچه مورد اختلاف بود، اعتقاد به نزول ابتدایی - دفعی، قبل از نزول رسمی بوده است. نزول ابتدایی - دفعی را برخی از لوح محفوظ به آسمان چهارم (بیت المعمور) می‏دانند؛ برخی نزول آن را بر قلب پیامبر تشخیص می‏دهند؛ و دیگرانی، تنها به تابش ابتدایی نور و حقیقت قرآن به قلب پیامبر رسیده‏اند؛ و بسیاری هم جز نزول تدریجی، به نزول دیگری معتقد نشده‏اند.
ما دیدگاه‏ها را در بوته نقد نهادیم و بررسی کردیم؛ تا آنجا که ممکن بود، ثابت کردیم که برای قرآن، نزولی جز نزول تدریجی متصورّ نیست. زیرا گفتیم اگر نزول قرآن - بنا به صراحت خود قرآن - برای هدایت نوع انسان «هدی للنّاس» است، نزول آن به آسمان چهارم با قرار داشتن آن در لوح محفوظ فرقی ندارد. زمانی که قرآن به عنوان اعلامیّه‏ای برای مردم صادر نشده است، فاقد جنبه هدایتی بوده، و نزولی بر آن صدق نمی‏کند.
از این رو، در جمع بندی دیدگاه‏ها، می‏توان از اعتقاد نزول دفعی قرآن به آسمان چهارم چشم پوشی کرد؛ و اعتقاد به نزول ابتدایی - دفعی نور و حقیقت قرآن بر قلب پیامبر را - زمانی که لفظ و معنایی بر آن متصورّ نیست - با دیدگاه نزول تدریجی در آمیخت، و آشتی داد؛ و اعتقاد به نزول دفعی قرآن بر قلب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را به دلیل ناهمخوانی با نصّ صریح قرآن و انتزاعی بودن آن نادیده گرفت. و در پایان با صغرا و کبرا کردن قضایا نتیجه‏گیری کرد که قرآن یک نزول بیش ندارد، و آن هم نزول تدریجی است.
امّا اینکه حال، با پذیرش این دیدگاه، مشکل آغاز نزول قرآن که به تصریح قرآن در شب قدر و بنا به مشهور غیر مستند، در بیست و هفتم ماه رجب اتّفاق افتاده است، چگونه قابل حلّ می‏باشد؟ بدیهی است، زمانی که هیچ گونه دلیل عقلی و نقلی بر شروع بعثت با کلام وحیانی و آیات قرآنی در دسترس نیست، ورود چنین شهرتی در اعتقادات اسلامی از ابتدا مخدوش و نادرست می‏نماید.
همچنین بر فرض اینکه روایت وقوع بعثت در 27 رجب را صحیح پنداشته و پذیرفته باشیم، آن وقت به قول بعضی از دانشمندان، از جمله مرحوم محمّد تقی شریعتی: «باید گفت که در ماه رجب جبرئیل بر آن حضرت ظاهر شده و او را به رسالت و بعثتش خبر داده ولی نزول قرآن از شب قدر شروع گردیده است؛ چون وحی به تدریج و تأنّی بر آن حضرت فرود می‏آمد و به طوری که نویسندگان تاریخ حیات آن بزرگوار گفته‏اند و از جمله ابن هشام در «سیرة النّبویّة» نوشته است «اولین بار که وحی بر پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم نازل شد در خواب بود و نبوّتش با رؤیای صادقه آغاز گردید. هیچ خوابی نمی‏دید مگر آنکه مانند صبح صادق به حقیقت پیوسته بود؛ و نیز برخی محقّقین نوشته‏اند که نخستین آیات سوره علق، اوّل در خواب و بعد در بیداری بر او خوانده شد؛ تا اندک اندک آماده وظیفه سنگین رسالت گشته، تحمّل قبول وحی برایش ممکن شود. بنابراین می‏توانیم بگوییم: آغاز بعثت، بیست و هفتم ماه رجب و ابتدای نزول آیات در بیداری شب قدر بوده است».85
اما، در رابطه با روایات ائمه معصومان‏علیهم السلام - بدون توجه به اخبار مورخان - باید گفت در این روایات بعثتی را در 27 ربیع الاول می‏بینیم که در آن هیچ نزولی از آیات قرآن مطرح نیست؛ و بعثتی را هم در 17 رمضان یا شب قدر شاهدیم، که در آن ابتدای نزول قرآن مطرح بوده و مورد تأیید قرآن نیز می‏باشد؛ و اگر روایت امام جعفر صادق‏علیه السلام را هم که مدت نزول قرآن را در بیست سال تأیید می‏کند، بر آن بیفزاییم، نتیجه این خواهد بود که پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم در بیست و هفتم ماه ربیع الاول، از طریق ندای غیبی، پیام رسالت خود را دریافت می‏کند و در شب قدر سال سوم بعثت، دوباره با کلام وحیانی و آیات قرآنی برانگیخته می‏شود تا رسالت خود را علنی ساخته و فراگیر نماید.
پیشی گرفتن بعثت بر نزول قرآن، در کلام حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مبرهن است آنجا که می‏فرماید:
«انّ اللَّهَ سبحانه بعث محمداً بالحق... و ثم انزل علیه الکتاب...»86
«خداوند پاک و منزه، پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را به حق مبعوث کرد و سپس قرآن را بر او نازل نمود.»

پی نوشت‌ها:


1 - تاریخ ابن کثیر، 6/3، به نقل از: صالحی نجف آبادی، نعمت اللَّه، حدیث‏های خیالی در مجمع البیان، تهران، کویر، 339/ 1382
2 - آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم، تهران، دانشگاه تهران، 84/ 1366.
3 - صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، تصحیح: سید مهدی حسینی لاجوردی، قم، کتابفروشی طوسی، 116/2 1363.
4 - یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، 376/1 1374.
5 - همان /377.
6 - ابن هشام، سیرة النبی صلی الله علیه وآله وسلم، تحقیق: مصطفی سقاء ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قم، انتشارات ایران، 256/1 1363.
7 - نویدی، شهاب الدین احمد، نهایة الارب، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران، امیرکبیر، 168/1.
8 - علق /1-4.
9 - نهایةالارب، 169/1، سیرة النبی‏صلی الله علیه وآله وسلم، 252/1.
10 - سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دار التبلیغ اسلامی، /194/1 1351.
11 - کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 149/4 1350؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: محمد جواد الفقیه، بیروت، دار الاضواء، 1413 ق، 69/2.
12 - حر عاملی، وسائل الشیعه، تصحیح عبد الرحیم ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، 241/5.
13 - فروع کافی، 149/4.
14 - وسائل الشیعه، 242/5
15 - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد تقی مصباح یزدی، قم، دارالعلم، 20/3 1346.
16 - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، انتشارات محمّدی، 316-320/40 1363.
17 - عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تصحیح و تعلیق: سید هاشم رسولی محلاتی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1411 ق، 272/2.
18 - سیوطی، جلال الدین، الدّر المنثور، بیروت، دار الفکر، 106/4.
19 - تاریخ پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم، /98.
20 - صدوق، امالی، ترجمه: آیة اللَّه کمره‏ای، تهران، کتابخانه اسلامیّه، 62/ 1362.
21 - کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیة اسلامیة، بی تا، 275/4.
22 - الموسوی الدارابی، سید علی، نصوص فی علوم القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، 50/1 1380.
23 - همان، /35.
24 - طبری، ابوجعفر، جامع البیان، 259/30.
25 - مفید، محمد بن نعمان، شرح عقاید الصدوق (به ضمیمه اوائل المقالات)، تصحیح و تعلیق: عباسقلی واعظ چرندابی، تبریز، کتابفروشی حقیقت، 57/ 1330.
26 - میبدی، رشید الدین ابوالفضل، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، سپهر، 1399 ق، 558/10.
27 - زمخشری، جار اللَّه، الکشاف، بیروت، دار المعرفة، 1387 ق، 238/1.
28 - الفخر الرازی، ابوعبداللَّه محمد، التفسیر الکبیر، قاهره، البهیة المصریة، بی تا، 95/5.
29 - قرطبی، ابوعبداللَّه، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1372 ق، 297/2.
30 - زرکشی، بدر الدین، البرهان فی علوم القرآن، دار احیاء الکتب العربیة، 1391 ق، 229/1.
31 - عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402 ق، 4-7/9.
32 - سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، قم، نشر امیر، 1405 ق، 146/1.
33 - کاشانی، ملاّ فتح اللَّه، منهج الصادقین، تصحیح: میرزا ابوالحسن شعرانی، 124/1 1347.
34 - حقی برسوی، ابوالفدا اسماعیل، تفسیر روح البیان، تصحیح و تعلیق: احود عزّو عنایة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421 ق، 576/10.
35 - آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1353 ق، 111/25.
36 - نهاوندی، محمّد، نفحات الرحمن، تهران، چاپخانه علمی، 1357 ق، 136/1.
37 - زرقانی، عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، دار احیاء الکتب العربیة، 1362 ق، 33-38/1.
38 - راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، دار الکتاب العربی، 1392 ق، /509.
39 - التفسیر الکبیر، 95/5.
40 - شرح عقاید الصدوق، /57.
41 - همان، /58.
42 - رشید رضا، محمّد، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفة، 161/2.
43 - رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، 187/ 1362.
44 - المیزان، 20/3؛ طباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 167/ 1353.
45 - مامقانی، عبداللَّه، تنفیح المقال، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1424 ق، 122-110/5.
46 - رک: حدیث‏های خیالی در مجمع البیان، /327.
47 - همان؛ قاموس الرجال، 471/4
48 - علامه حلّی، رجال، قم، دار الذخائر، 1416 ق، /218.
49 - رک: حدیث‏های خیالی در مجمع البیان، /327.
50 - ملا صدرا، اسرار الایات، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، /16 و 17.
51 - نصوص فی علوم القرآن، 255/1.
52 - فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، تصحیح: شیخ حسین اعلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1399 ق، 65/1.
53 - نصوص فی علوم القرآن، 273/1.
54 - همان، /271.
55 - زنجانی، ابوعبداللَّه، تاریخ قرآن، ترجمه ابوالقاسم سحاب، تبریز، سروش، 35/ 1341.
56 - المیزان، 23/3.
57 - همان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، 20/28.
58 - مطهری، مرتضی، درسهایی از قرآن، قم، چاپخانه مهر، 40/ 1360.
59 - مطهری، مرتضی، تفسیر سوره فجر و قیامت، قم، حزب جمهوری اسلامی، /66.
60 - رک: طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران، انتشار، 192-194/4 1345.
61 - رک: حکیم، سید محمد باقر، علوم القرآن، تهران، چاپخانه اتحاد، 1403 ق، /34.
62 - قرشی، سید علی اکبر، تفسیر ممتاز، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 20 - 23/1 1361 و 303.
63 - رامیار، تاریخ قرآن، /191.
64 - همان، /183.
65 - نصوص فی علوم القرآن، 628/1 (از مقاله یداللَّه دوزدوزانی)
66 - غرناطی اندلسی، ابوحیّان، تفسیر بحر المحیط، دار الفکر للطباعة و النشر، 378/2.
67 - شیخ طوسی، التبیان، ذیل آیه
68 - برای مطالعه مشروح شأن نزول به تفاسیر در ذیل همان آیه مراجعه فرمایید.
69 - رک: شرح عقاید الصدوق، /58.
70 - نصوص فی علوم القرآن، 57/1.
71 - همان، /77.
72 - همان، /161-165.
73 - صدر المتألهین، تفسیر القرآن، بیروت، دار التعارف، 1419 ق، 155/3 و اسرار الایات /16 و 17.
74 - رافعی، مصطفی صادق، اعجاز قرآن و بلاغت محمد، ترجمه عبدالحسین ابن الدین، شرکت تضامنی علمی، 3/ 1320.
75 - المنار، 155/3.
76 - سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشرق، 1405 ق، 3208/5 و 3944/6.
77 - قرآن در اسلام، /166.
78 - ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، 150/1.
79 - نصوص فی علوم القرآن، /258.
80 - همان /332.
81 - همان /583-584.
82 - معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، مهر، 1396 ق، 72-79/1.
83 - منهج الصادقین، 416-417/1.
84 - رامیار، محمود، تاریخ قرآن، /188.
85 - شریعتی، محمد تقی، تفسیر نوین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 276/ 1353.
86 - نهج البلاغه، خطبه 198.

 

حسن رهبری

  • نجمه شفیعی

نظرات  (۰)

هیچکس حرفی نداره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی