نجمه شفیعی :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

۱۲۹۷ مطلب توسط «نجمه شفیعی» ثبت شده است

چند سخن از امام جواد علیه السلام

- ابن ابى نجران گوید: از امام‏ جواد (ع) راجع بتوحید سؤال کردم و گفتم: میتوانم خدا را چیزى تصور کنم؟ فرمود: آرى ولى چیزى که حقیقتش درک نمیشود و حدى ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت در آید خدا غیر او باشد، چیزى مانند او نیست و خاطرها او را درک نکنند، چگونه خاطرها درکش کنند در صورتى که او بر خلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد میباشد، در باره خدا تنها همین اندازه بخاطر گذرد: «چیزى که حقیقتش درک نشود و حدى ندارد».

شرح- وقتى گوئیم زمین چیزیست، آب چیزیست، کوه چیزیست، حقیقت معانى این الفاظ را مى‏فهمیم و صورتى از آنها در ذهن ما منتقش است که محدود بحد معینى است، مثلا حد آب اینست که روان باشد اگر جامد شد نامش یخ است نه آب بخلاف وقتى که گوئیم «خدا چیزیست» اولا باید بدانیم که حقیقت خدا را نمیتوانیم درک کنیم ثانیا ممکن نیست صورتى از خدا در ذهن ما منتقش شود ثالثا خدا بحدى محدود نگردد و بهمین دلیل در ذهن در نیابد.

- ابو هاشم گوید: از امام‏ جواد (ع) پرسیدم: معنى خدا یکتاست چیست؟ فرمود اتفاق همه زبانها بر یکتائى او چنانچه خودش فرماید: اگر از آنها بپرسى کى آنها را آفریده؟ محققا میگویند: خدا.

- امام‏ جواد علیه السلام فرماید: امام صادق علیه السلام فرمود: در آن میان که پدرم طواف کعبه مینمود، مردى نقاب زده ناگهانى پیدا شد و هفت شوط او را قطع کرد و او را بخانه کنار صفا آورد و دنبال من هم فرستاد تا سه نفر شدیم، آن مرد بمن گفت خوش آمدى پسر پیغمبر! سپس دستش را بر سرم نهاد و گفت:

خیر و برکت خدا بر تو باداى امین خدا پس از پدرانش! (سپس متوجه پدرم شد و گفت) اى ابا جعفر! اگر میخواهى تو بمن خبر ده و اگر میخواهى من بتو خبر دهم، میخواهى از من بپرس یا من از تو بپرسم، میخواهى تو مرا تصدیق کن یا من ترا تصدیق کنم، پدرم فرمود: همه اینها را میخواهم (و با هیچ یک مخالف نیستم) آن مرد گفت: پس مبادا که در جواب سؤال من زبانت چیزى گوید که در دلت چیز دیگر باشد، فرمود: این کار را کسى میکند که در دلش دو علم مختلف باشد و خداى عز و جل از علمى که در آن اختلاف باشد امتناع دارد (پس علم ما هم که از علم خدا سرچشمه میگیرد اختلاف ندارد).

آن مرد گفت: سؤال من همین بود که شما یک سرش را گفتى، بمن خبر دهید: این علمى که در آن اختلاف نیست، چه کسى آن را میداند، پدرم فرمود: اما تمام این علم نزد خداى جل ذکره میباشد و اما آنچه براى بندگان لازمست، نزد اوصیاء است، آن مرد نقابش را باز کرد و راست نشست و چهره‏اش شکفته شد و گفت: من همین را میخواستم و براى همین آمدم.

- ابو جعفر ثانى (امام‏ جواد) علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام بابن عباس فرمود همانا شب قدر در هر سالى هست و در آن شب امر (سرنوشت و قضا و قدر) آن سال فرود مى‏آید و براى آن امر سرپرستانى است بعد از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله. ابن عباس گفت: آنها کیانند؟ فرمود: من هستم و یازده تن از فرزندان صلبى من که امامان محدث باشند.

 

أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج2

خورشید در خاک (شهادت امام جواد علیه السلام)

مجله:گلبرگ -  شماره 70
 

حجت حق

تولد حضرت جواد علیه السلام خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد؛ زیرا امام رضا علیه السلام در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبه رو بود. از یکسو، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام گروهی به نام «واقفیه»، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و از سوی دیگر چون احادیث رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله می گفت امامان دوازده نفرند، فقدان فرزند برای امام رضا علیه السلام ، هم امامت خود آن حضرت و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد. واقفیه هم این موضوع را دستاویز قرار داده، امامت حضرت رضا علیه السلام را نمی پذیرفتند. یکی از سران واقفیه در نامه ای به امام رضا علیه السلام ، او را به عقیمی متهم کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزند نداری؟! امام در پاسخ نوشت: «از کجا می دانی که من فرزندی نخواهم داشت؟ سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی گذرد که خدا پسری به من می بخشد که حق را از باطل جدا می کند».

آقا جان تسلیت

من فدای گریه هات اشک نریز جونم فدات

 

عزیزم گریه نکن فدای تو

همه چی درست میشه فدای تو

بابا از راه میرسه با تکه نان

جشن میشه ، شادی میشه توی جهان

عزیزم نگاه بکن گنجشکهارو

می خونن شعر تولد واسه تو

 

من فدای گریه هات

اشک نریز جونم فدات

 

عزیزم مامان میمیره واسه تو

بابا دنیا رو میسازه واسه تو

عزیزم بشنو صدای ساعت رو

داره آهنگ می زنه برای تو

ببین ، مورچه ها میارن کیکِت رو

ستاره ها نور می زنن برای تو

 

من فدای گریه هات

اشک نریز جونم فدات

 

عزیزم خدا کریمه بغض نکن

زندگی رو واسه من حروم نکن

کادوی تولدت ، عشقِ مامان

تو هستی فقط توی قلب مامان

عزیزم گریه نکن خدا اینجاست

مهمونِ جشنِ تولدِ شماست

 

من فدای گریه هات

اشک نریز جونم فدات

 

 

« نجمه شفیعی »

a24

s13

با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛

هر روز یک صفحه

صفحه سیزده : (84-88 )

 

 

سورةُ البَقَرة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

 

 

وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84)

 

ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَریقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ

 

أُسارى‏ تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ

 

مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (85)

 

أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (86)

 

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما

 

جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُونَ (87)

 

وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلیلاً ما یُؤْمِنُونَ (88)

 

 

ترجمه فارسی :

 

و (به یاد آرید) هنگامى که از شما عهد گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه و دیار خود نرانید، پس بر آن عهد اقرار کرده و خود شما بر آن گواه مى‏باشید. (84)

 (با این عهد و اقرار) باز شما (به همان خوى زشت) خون یکدیگر مى‏ریزید و گروهى از خودتان را از دیارشان مى‏رانید و در بدکردارى و ستم بر ضعیفان همدست و پشتیبان یکدیگرید، و چون اسیر شوند براى آزادى آنها فدیه مى‏دهید، در صورتى که به حکم تورات، اخراج کردن آنها بر شما حرام شده است! چرا به برخى از احکام ایمان آورده و به بعضى کافر مى‏شوید؟ پس جزاى چنین مردم بدکردار چیست به جز ذلّت و خوارى در زندگانى این جهان و بازگشتن به سخت‏ترین عذاب در روز قیامت؟ و خدا غافل از کردار شما نیست. (85)

اینان همان کسانند که (متاع دو روزه) دنیا را خریده و ملک ابدى آخرت را فروختند، پس (در آخرت) عذاب آنها تخفیف نیابد و هیچ یاورى نخواهند داشت. (86)

و ما به موسى کتاب تورات عطا کردیم و از پى او پیغمبران فرستادیم و عیسى پسر مریم را به معجزات و ادلّه روشن، حجتها دادیم و او را به واسطه روح القدس توانایى بخشیدیم. آیا هر پیغمبرى که از جانب خدا اوامرى بر خلاف هواى نفس شما آرد گردنفرازى و سرپیچى نموده و (از راه حسد) گروهى را تکذیب کرده و جمعى را به قتل مى‏رسانید؟! (87)

و (آن گروه به پیغمبران) گفتند: دلهاى ما در حجاب (غفلت) است (چیزى از سخنان شما در نمى‏یابد). (چنین نیست که گفتند) بلکه خدا بر آنها لعن فرمود، زیرا کافر شدند و میانشان اهل ایمان کم بود. (88)

 

ترجمه انگلیسی :

 

So we made an agreement with you:" You must not shed your own blood, nor drive one another out of your homes;" then you ratified this and were witnesses] for it [.) 84 (

Then there you go killing one another and driving a group of you from their homes, backing one another up against them out of sin and enmity. If they are brought to you as prisoners, you ransom them, while it has been forbidden for you even to expel them! Do you believe in part of the Book and disbelieve in another part of it? What reward has anyone of you who does so, except disgrace during worldly life, while on Resurrection Day they will be driven off to the harshest torment? God does not overlook anything you do!) 85 (

Those are the ones who purchase worldly life instead of the Hereafter; punishment will not be lightened for them nor will they be supported.) 86 (

) XI (We gave Moses the Book and followed him up with messengers later on. We gave Jesus the son of Mary evidence and assisted him with the Holy Spirit. Yet every time some messenger comes to you with what you yourselves do not fancy, why do you act so overbearing? One group you have rejected while another group you would] like to [kill.) 87 (

They said:" Our hearts are covered over." Rather God has cursed them because of their disbelief; little do they believe.) 88

p23

 

* همه می خواهند بشریت را عوض کنند ، دریغا که هیچکس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند . لئو تولستوی *

 

* هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد ، مصائب دنیا بر وی سبک آید ، گر چه تکه تکه شود . امام هادی علیه السلام *

ازدواج : پیمان زناشویی

 

ازدواج: پیمان زناشویی

 

ازدواج، مصدر باب افتعال، و حروف اصلی آن، «ز ـ و ـ ج» است. از نظر لغت «زوج» به‌معنای جفت، (در مقابل فرد[1]) عبارت از دو چیز همراه و قرین است; چه مماثل باشند، مانند دو چشم و دو گوش، و چه متضاد،[2]مانند شب و روز. در مواردی، واژه زوج در معنای فرد، به شرط داشتن قرین، به‌کار رفته است.[3] بر این اساس، به هریک از زن و شوهر، زوج و به هر دوی آن‌ها زوجین اطلاق می‌کنند; چنان‌که در قرآن آمده است: «و‌اَنّه خَلَقَ الزَّوجینِ الذَّکَرَ والأُنثی». (نجم/53، 45) به‌کار بردن دو واژه زوج و زوجه (مذکّر و مؤنّث)، برای زن صحیح است; ولی قرآن، در مورد زن، همه‌جا «زوج و ازواج»، به جای «زوجه و زوجات» به‌کار برده است. (بقره/2، 35، 102، 234 و 240 و احزاب/33، 28، 50، 59 و‌...) راغب می‌گوید: از آیه‌49 ذاریات/51، به‌دست می‌آید که همه چیز در جهان دارای زوج و قرین (ضد یا مثل یا جزء ترکیبی) هستند.[4] در کتاب‌های لغت، کم‌تر به واژه ازدواج توجّه شده است;[5] ولی با توجّه به‌معنای زوج، کلمه ازدواج، مفهوم اقتران و اتّحاد دو چیز را در برخواهد‌داشت.

غوغاى شکم‏ پرستى و طوفان شهوت‏

منابع:

کتاب : تفسیر حکیم    ج‏3      

نوشتہ : استاد حسین انصاریان

 

بزرگانى از دانشمندان اسلامى هم چون ابوحامدغزالى و فیلسوف کم‏نظیر و محدث خبیر و عارف بصیر ملامحسن‏فیض کاشانى با تکیه بر آیات قرآن و روایات به زیان‏هاى پرخورى و عادت داشتن به غذاهاى متنوع و سفره‏هاى رنگین و اسرافى و به منافع کم‏خورى و ساده‏خورى و قناعت به حلال پرداخته و در این زمینه کتاب مستقلى تدوین کرده‏اند، من به دورنمائى اندک از مطالبى که از آن بزرگواران رسیده اشاره مى‏کنم باشد که مطالعه کنندگان از آن بهره‏مند شوند.

از قوى‏ترین عوامل هلاککننده بنى‏آدم شهوت شکم و میل او به انواع غذاها و سفره‏هاى رنگین است.

به خاطر توجه نامعقول به شکم و شهوت خوردن، آدم و حوا از خانه قرار و دوام به خانه ذلت و افتقار و نیاز و احتیاج در آمدند، سببش این بود که از نزدیک شد به شجره منهیه و خوردن میوه آن نهى شده بودند ولى شهوت و میل خوردن بر آنان چیره شد، و نهى خدا را در تاریکى نسیانشان پنهان کرد تا از میوه آن درخت خوردند و زشتى بدن‏هایشان آشکار شد.

بدون تردید شکم چشمه شهوات و روئید نگاه بیمارى‏ها و آفات است، زیرا شهوت جنسى و شدت علاقه و اشتیاق به عمل غریزى در زن و مرد از آثار و تبعات شهوت شکم و خوردن غذاهاى رنگارنگ و متنوع است.

سپس شهوت خوردن و شدت میل به ارضاء غریزه جنسى مایه عشق شدید به ثروت و شهرت و مقام است که این امور اقتضاى گسترش انواع سفره‏ها و مایه شهوات جنسى را در پى دارد، آنگاه زیاد کردن ثروت و اضافه نمودن به مقام و جاه افتادن در امور بى‏نتیجه و کارهاى دور از عقل و احمقانه و انواع فخر فروشى‏ها و حسد و چشم‏هم‏چشمى را به دنبال مى‏آورد و بى‏تردید از این مسائل و امور غوغاى تفاخر و تکاثر و خود بزرگ‏بینى به وجود مى‏آید و همین حالات شیطانى است که انسان را به حسد و کینه و دشمنى و خشم مى‏کشد و او را به چاه تجاوز به حقوق دیگران و هر منکر و فحشائى مى‏اندازد.

همه اینها میوه بسیار تلخ آزاد گذاردن شکم و طغیان گرسنگى شکم‏پرست و سیرى او در جهت اسراف و افراط است.

اگر انسان با نیرو گرفتن از ایمان و تقوا و توجه به آخرت و دادگاه‏هاى آن و در نظر گرفتن عاقبت امور وجودش را رام گرسنگى کند و به وسیله آن راه‏هاى ورودى‏ شیطان را به حوزه باطن و درونش تنگ نماید نسبت به طاعت خدا و بندگى او فروتن و خاضع مى‏شود، و راه فساد و طغیان را نمى‏پاید، و کارش به غرق شدن در دنیا و ترجیح دادن آن بر آخرت و دچار شدن به حرص شدید نسبت به امور مادى و تبعاتش نمى‏انجامد در این زمینه روایات بسیار بسیار مهمى از رسول خدا، اهل بیت طاهرینش رسیده که دانستنش بر همه واجب و لازم است.

«جاهدوا انفسکم بالجوع والعطش فان الاجر فى ذلک کاجر المجاهد فى سبیل الله و انه لیس من عمل احب الى الله تعالى من جوع و عطش:» «1»

با خالى بودن شکم از خوراکى‏ها و آشامیدنیها با نفس سرکش مبارزه کنید، بى‏تردید پاداش در این زمینه مانند پاداش جهادگر در راه خداست و یقیناً عملى در پیشگاه خدا محبوب‏تر از گرسنگى و عطش نیست.

«لایدخل ملکوت السماوات قلب من ملأ بطنه:» «2»

قلب کسى که شکمش از خوراکى و غذا پر است وارد ملکوت آسمانها نمى‏شود.

آرى پرخورى مانع صعود به آسمان حقایق و باطن امور و اسرار و رموز است.

«ان الله یباهى الملائکة بمن قل طعمه فى الدنیا یقول: انظروا الى عبدى ابتلیته بالطعام و الشراب فى الدنیا فترکهما لاجلى اشهدوا یا ملائکتى ما من اکلة ترکها لاجلى الا ابدلته بها درجات فى الجنة:» «3»

خدا به فرشتگان به کسى که خوراکش در دنیا کم است مباهات مى‏کند مى‏فرماید: به بنده‏ام بنگرید، او را به خوراک و آشامیدنى در دنیا آزمایش کردم و او به خاطر من پرخورى و مصرف آشامیدنى زیاد را ترک کرد، فرشتگانم شاهد باشید لقمه‏اى را بخاطر من ترک نکرد مگر این که به ترک آن درجاتى را در بهشت عوض قرار دادم.

«ادیموا قرع باب الجنة یفتح، قیل و کیف ندیم قرع باب الجنة؟ قال بالجوع و الظماء:» «4»

کوبیدن در بهشت را ادامه دهید تا باز شود، گفتند: چگونه کوبیدن در بهشت را ادامه دهیم؟ فرمود به خالى بودن شکم از خوراکى و آشامیدنى.

«بئس العون على الدین قلب نخیب و بطن رغیب و نعظ شدید:»

بد عامل مخربى بر ضد دین است: قلب ترسوى بى‏درک، و شکم پرخور، و میل شدید به ارضاء غریزه جنسى.

«ما من شیئ ابغض الى الله من بطن مملؤ:» «5»

چیزى نزد خدا مبغوض‏تر از شکم پر خوراک نیست.

«ویل للناس من القبقین فقیل: و ما هما یا رسول الله؟ قال: الحلق و الفرج» «6»

واى بر مردم از دو قبقب گفتند: اى پیامبر خدا دو قبقب چیست؟ فرمود: شکم و شهوت.

«من شبع و نام قسى قلبه ثم قال: ان لکل شیئ زکاة و زکاة البدن الجوع:» «7»

کسى که پرخورى کند و بخوابد قلبش دچار قساوت مى‏شود، سپس فرمود: براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدن گرسنگى است.

«شرار امتى الذى غدوا بالنعیم الذین یأکلون من الطعام الوانا، و یلبسون الوان الثیاب و یتشدقون فى الکلام:» «8»

بدان امت من کسانى هستند که غذاهاى متنوع مى‏خورند، و لباس‏هاى قیمتى رنگارنگ مى‏پوشند و در سخن گفتن رعایت حزم و احتیاط را نمى‏کنند و بدون قید و بند با مردم سخن مى‏گویند.

علاوه بر پرخورى که از علل تحریک شهوت جنسى است، زمینه‏هاى دیگرى چون نظر بازى، رابطه با نامحرمان، تماشاى تصاویر و فیلم‏هاى زشت نیز محرک شهوت و کشاننده انسان به انواع گناهان و لذائذ غیر مشروع است که بخواست خدا در ضمن توضیح آیات مربوطه مفصل این مسائل خواهد آمد.

 

نتیجه شوم عصیان و تجاوز

بنى‏اسرائیل چون روى از حق و حقیقت برگرداندند، و با احکام تورات مخالفت کردند، و پى در پى به آزار موسى برخاستند، و فرهنگ الهى را به حاشیه زندگى راندند و خلاصه از شهوات بى‏مهار و بى‏قید و شرطشان در همه امور زندگى پیروى نمودند، چراغ عقل و خردشان با تندباد هواى نفس و طوفان خودپرستى خاموش شد، و به تدریج خلقیات زشت و ناپسند طیبعت ثانوى و عادت دائمى آنان گشت و به این خاطر فطرتشان رنگ باخت و از حالات انسانى محروم شدند و در ظلمات متراکم حیوان صفتى افتادند و نهایتاً به این نتیجه شوم دچار گشتند که تکذیب آیات الهى و کفر به احکام پروردگار و بى‏اعتقادى به کتاب خدا و وحى آسمانى و انکار نبوت پیامبران فرهنگ و پیشه و کار آنان شد، و همین تکذیب پیوسته و انکار دائم عامل خوردن داغ ذلت و مسکنت و گرفتار شدنشان به خشم الهى گشت‏ ذلِکَ‏ اول اشاره به ذلت و مسکنت آنان و خشم خدا بر ایشان است که عاملش تکذیب آیات خداست‏ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ.

و از پى افتادن در شهوات و تکذیب آیات حق به ظالمانه‏ترین کار و زشت‏ترین عمل که کشتن پیامبران است اقدام کردند، پیامبرانى که همه وجود خود را براى هدایت و نجات آنان هزینه کردند ولى آن ستم‏کاران حرفه‏اى چون پیامبر و رسولان حق را در جهت مخالف با خواسته‏ها و شهوات خود دیدند به کشتن آنان برخاستند، چنان که پیمبران باطن خود را که عقلشان بود کشته بودند.

این همه حالات زشت و بدکارى و کشتن پیامبران به خاطر این بود که از فرمان‏هاى خدا سرپیچى کردند و در چهارچوب خواسته‏هاى حق استقامت ننمودند، و از تکالیف الهیه سرباز زدند و پیوسته به تجاوز و تعدى از مرزها و حدود الهى و حقوق مردم مشغول بودند.

آرى عصیان از دستورات حق، و تجاوز و تعدى دائم چنان روح را کدر، و قلب را سیاه، و نفس را چموش و عقل را خاموش، و فطرت را نابود مى‏کند که نتیجه شوم و میوه تلخى از آن جز تکذیب دائمى آیات خدا و کشتن پیامبران به میان نمى‏ماند، و نتیجه شوم‏تر و میوه تلخ‏تر از آن علاوه بر عذاب استیصال در دنیا عذاب دردناک و آتش هولناک دائمى و همیشگى در عرصه‏گاه قیامت است که گرفتار آن نجاتى ندارد، و بیمار آن شفائى و درمانى نمى‏یابد.

وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ: «9»

و هر کس از خدا و رسولش نافرمانى کند و از اجراى خواسته‏هاى آنان که به مصلحت دنیا و آخرت خود اوست سر باز زند و از مرزهاى او که احکام و اخلاقیات و حلال و حرام است تجاوز نماید، خدا او را در آتشى در آورد که جاودانه است، و براى او عذابى خوار کننده خواهد بود.

گناه و تجاوز و تعدى چنان زشت و پلید است که گاهى نیت انجام آن هم اثر سوء و نتیجه شوم دارد.

در روایتى از پیامبر اسلام در مورد دو مسلمان که در اختلاف و برخورد شخصى به روى یکدیگر اسلحه بکشند و یکى کشته شود آمده:

هر دو در دوزخ‏اند، یکى از شنوندگان گفت: اى پیامبر خدا وضع قاتل روشن و معلوم است که به دوزخ وارد مى‏شود ولى مقتول چرا؟ حضرت پاسخ داد بخاطر این که او نیز نیت و قصد داشت که طرف مقابلش را بکشد! «10»

در روایات و زیارات آمده: که خوشنود به کردارهاى ناپسند و اعمال زشت دیگران هم در گناه با آنان شریک و هم‏چون انجام دهندگان آن است.

«فلعن الله امة قتلتک و لعن الله امة ظلمتک و لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به:»

لعنت خدا بر مردمى که تو را اى حسین‏بن‏على کشتند و لعنت خدا بر جمعى که به تو ستم روا داشتند و لعنت خدا بر گروهى که حادثه قتل تو و ستم بر تو را شنیدند و به آن راضى و خوشنود بودند.

قرآن مجید بخشى از عذاب‏هاى دنیائى و مصائب و بلاها را معلول گناهان مردم میداند:

وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ: «11»

و هر آسیب و بلائى به شما رسد به سبب گناهانى است که مرتکب شده‏اید و خدا از بسیارى از اعمال زشت شما هم در مى‏گذرد.

فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ «12»

پس باید کسانى که از فرمان پیامبر سرپیچى مى کنند بر حذر باشند از این که بلائى در دنیا یا عذابى دردناک در آخرت به ایشان رسد.

أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْراراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ: «13»

آیا ندانسته‏اند که پیش از ایشان چه بسیار از ملت‏ها و اقوام را هلاک کردیم که به آنان در پهنه زمین نعمت‏ها و امکاناتى دادیم که به شما ندادیم و بر آنان باران‏هاى پى در پى و پر ریزش فرستادیم و نهرهائى از زیر پاى آنان جارى ساختیم ولى ناسپاسى کردند، پس آنان را به کیفر گناهانشان هلاک نمودیم و بعد از آنان اقوامى دیگر را پدید آوردیم.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- محجة البیضاء ج 5 ص 146.

(2)- محجة ج 5 ص 147.

(3)- محجة ج 5 ص 147.

(4)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.

(5)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.

(6)- همان مدرک، ج 5، ص 150- 151.

(7)- همان مدرک، ج 5، ص 154.

(8)- جامع الصغیر باب شین ص.

(9)- نساء 14.

(10)- جامع السعادات ج 3 ص 163.

(11)- شورى 30.

(12)- نور 63.

(13)- انعام 6.

 


منبع : پایگاه عرفان  http://www.erfan.ir/

دروغ

 

مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: به من اخلاقى بیاموزید که خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد،

 

حضرت فرمودند: دروغ نگو.


بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 69