با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛
هر روز یک صفحه
صفحه سیصد و هجده (98-88)
سورةُ طه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِیَ (88)
أَ فَلا یَرَوْنَ أَلاَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلاً وَ لا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89)
وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونی وَ أَطیعُوا أَمْری (90)
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفینَ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسى (91)
قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا (92)
أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْری (93)
قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی (94)
قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِرِیُّ (95)
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی (96)
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَکَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِکَ الَّذی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً (97)
إِنَّما إِلهُکُمُ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً (98)
ترجمه فارسی
پس براى آنان مجسمه گوسالهاى که صداى گاو داشت بیرون آورد، آن گاه [او و پیروانش] گفتند: این معبود شما و معبود موسى است که [موسى آن را] فراموش کرد [به این خاطر براى طلب معبود به طور رفت.] (88)
پس آیا درک نمىکنند [و نمىفهمند] که [گوساله، هنگامى که آن را مىخوانند] پاسخى به آنان نمىدهد و مالک و صاحب اختیار هیچ سود و زیانى براى آنان نیست؟! (89)
و به راستى هارون پیش از این به آنان گفته بود: اى قوم من! شما به وسیله این گوساله مورد امتحان قرار گرفتهاید، و بىتردید پروردگارتان [خداى] رحمان است، بنابراین از من [که پیامبر او هستم] پیروى کنید و فرمانم را اطاعت نمایید. (90)
گفتند: ما همواره بر پرستیدن گوساله باقى مىمانیم تا موسى به سوى ما باز گردد. (91)
[هنگامى که موسى بازگشت، به هارون] گفت: اى هارون! وقتى دیدى آنان گمراه شدند چه چیز تو را مانع شد، (92)
از اینکه مرا [در برخورد شدید با گمراهان] پیروى کنى؟ آیا از فرمان من سرپیچى کردى؟ (93)
گفت: اى پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه سرم را، من ترسیدم که بگویى: میان بنىاسرائیل تفرقه و جدایى انداختى و سفارش مرا [در حفظ وحدت بنىاسرائیل] رعایت نکردى. (94)
[موسى] گفت: اى سامرى! سبب کار [بسیار خطرناک] تو چه بود؟ (95)
گفت: من به حقایق و اسرارى آگاه شدم که آنان آگاه نشدند، پس اندکى از دانش و اسرار رسول را گرفتم و [بر اثر هواپرستى] آن را دور انداختم [و به گوسالهسازى پرداختم] و اینگونه نفس من [آن کار بسیار خطرناک را براى گمراه کردن بنىاسرائیل] در نظرم آراست. (96)
[موسى] گفت: پس [از میان مردم] برو، یقیناً کیفر تو [به خاطر دور انداختن آثار رسالت و ساختن گوساله] در زندگى این است که [دچار بیمارى مُسرى ویژهاى شوى تا هر کس نزدیکت آید بگویى:] به من دست نزنید و تو را وعدهگاهى [از عذاب بسیار سخت قیامت] است که هرگز نسبت به تو از آن تخلف نخواهد شد، و [اکنون] به معبودت که همواره ملازمش بودى نگاه کن که حتماً آن را در آتش بسوزانیم، سپس سوختهاش را در دریا مىپاشیم. (97)
معبود شما فقط خداى یکتاست که جز او معبودى نیست، دانش او همه چیز را فرا گرفته است. (98)
Translation of the Qur'an
Page ( 318 ) verses Sura Taha( 88-98 )
Sura Taha
In the name of God
He produced a calf for them in the shape of a body that mooed. They said:" This is your god, the god of Moses; he has forgotten] it [.") 88 (
Did they not consider it would not talk back to them, nor control any harm or advantage for them?) 89 (
) V (Now Aaron had already told them:" My people, you are only being tested by means of it. Your Lord is the Mercy-giving, so follow me and obey my command!") 90 (
They said:" We will never quit being devoted to it until Moses returns to us.") 91 (
He said:" Aaron, what prevented you, when you saw they had strayed) 92 (
from having them follow me? Did you disobey my order?") 93 (
He said:" My) blood (brother, do not seize me by my beard nor by my head! I dreaded you would say: 'You have brought dissension to the Children of Israel and did not observe what I said. '") 94 (
He said:" What have you been trying to do, O Samaritan?") 95 (
He said:" I noticed something they do not notice, so I snatched a handful from the messenger's footprints and flung it away. Thus my soul has lured me on.") 96 (
He said:" Go away! During your lifetime you will say: 'Don't touch] me [! ' You have an appointment] for your torment [which will not be broken. Look at your god which you have become so devoted to: we shall burn it up, then scatter its remains in the flood.") 97 (
Your God is God] Alone [; there is no other deity than Him! He is Vaster than everything in knowledge.) 98 (