کتاب قرآن صفحه ۳۸۷
- پنجشنبه ارديبهشت ۲۷ ۱۳۹۷، ۰۱:۰۰ ب.ظ
- ۰ نظر
با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛
هر روز یک صفحه
صفحه سیصد و هشتاد و هفت ( 21 -14 )
سورةُ القَصَصْ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (14)
وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ (15)
قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (16)
قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ (17)
فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبینٌ (18)
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسى أَ تُریدُ أَنْ تَقْتُلَنی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُریدُ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُریدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحینَ (19)
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَةِ یَسْعى قالَ یا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ (20)
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (21)
ترجمه فارسی
و هنگامى که (موسى) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا مىدهیم! (14)
او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند یکى از پیروان او بود (و از بنى اسرائیل)، و دیگرى از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود موسى مشت محکمى بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد) موسى گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکارى است» (15)
(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است! (16)
عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتى که به من دادى، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود!» (17)
موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبار) ناگهان دید همان کسى که دیروز از او یارى طلبیده بود فریاد مىزند و از او کمک مىخواهد، موسى به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!» (18)
و هنگامى که خواست با کسى که دشمن هر دوى آنها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «اى موسى مىخواهى! مرا بکشى همان گونه که دیروز انسانى را کشتى؟! تو فقط مىخواهى جبّارى در روى زمین باشى، و نمىخواهى از مصلحان باشى!» (19)
(در این هنگام) مردى با سرعت از دورترین نقطه شهر [مرکز فرعونیان] آمد و گفت: «اى موسى! این جمعیّت براى کشتن تو به مشورت نشستهاند فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!» (20)
موسى از شهر خارج شد در حالى که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى عرض کرد: «پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایى بخش!» (21)
Translation of the Qur'an
Page ( 387 ) verses Surah al- ghasas ( 14-21 )
Suraha al- ghasas
In the name of God
) II (When he reached maturity and came of age, We gave him discretion and knowledge. Thus We reward those who act kindly.) 14 (
He entered the city at a time when its people were lax, and found two men fighting there, one from his own sect and the other from his enemy's. The one who was from his own faction appealed for his assistance against the one who was from his enemy's. Moses punched him and he finished him off! He said:" This is some of Satan's work; he is such an enemy, a plain misleader.") 15 (
He said:" My Lord, I have wronged my own soul. Forgive me!" So He forgave him; He is the Forgiving, the Merciful.) 16 (
He said:" My Lord, since You have shown me such favor, I shall never back up any criminals] again [.") 17 (
Yet he felt fearful next morning in the city; he was on the alert, when the man he had tried to support the day before called out to him for help] again [. Moses told him:" You are clearly a troublemaker.") 18 (
When he wanted to catch the one who was an enemy to them both, he said:" Moses, do you want to kill me just as you killed another person yesterday? You only want to become a bully on earth; you do not want to be a reformer.") 19 (
A man came hurrying up from the further end of the city; he said:" Moses, the councilmen are deliberating about you, whether they should execute you. Clear out! I am giving you sincere advice.") 20 (
He left it fearfully, on the alert. He said:" My Lord, save me from such wrongdoing folk!") 21 (