چگونگی علم خداوند به موجودات
- يكشنبه آذر ۱ ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
- ۰ حرفهای شما
8. «اَللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثی وَ مَا تَغِیْضُ الْأَرْحامُ وَ مَاتَزْدَادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ؛
خداوند از وضع جنین هر زن بار داری آگاه است و آن چه را رحمها از بین میبرند و سقط میکنند و آنچه را میافزایند. و هر چیزی نزد او به اندازه معین و میزان خاصی است».
9. «عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ؛
خدایی که آگاه از پنهان و آشکار و بزرگ و برتر است».
10. «سَوَاءٌ مِنْکُمْ مِنْ اَسَرَّالْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِالَّیْلِ وَ سَارِبٌ بِالنَّهَارِ؛
در پیشگاه او یکسانست که کسی سخن را پنهان دارد (یا آهسته سخن بگوید) یا آن را آشکار سازد و کسی که در تاریکی شب راه برود یا در روز روشن راه بپیماید».
هدف ابتدایی این آیات، معرفی علم محیط خداوند است و این که او از رازهای پوشیده رحمها، از وضع جنینهایی که در آن قرار دارند، آگاه است و پنهان و آشکار، شب و روز، صداهای آهسته و بلند، برای او یکسان است و به کارهای مخفی و آشکار بندگان خود، آگاهی دارد و چون او بزرگ و برتر است، بر تمام مصنوعات خود محیط و مسلط میباشد.
عقل و خرد در این باره میگوید: نظام هر ورقی از اوراق هستی، هر برگی از گیاهان، هر اتمی از اتمهای بیشمار، هر ذرهای از ذرات وجود انسان، هر سلولی از سلولهای جانداران، هر سیارهای از سیارات آسمان، گواهی میدهند که آفریدگار آنها از تمام خصوصیات وجودی آنها آگاه است و هرگز بدون آگاهی کامل، از رازهای درونی و برونی یک مصنوع، نمیتوان آن را با این نظم شگفتانگیز آفرید. آیا میتوان گفت سازنده یک هواپیما، از قسمتهای علمی و فنی آن بیخبر است، یا نویسنده یک دوره دائرة المعارف از محتویات آن اطلاع ندارد؟
قرآن این حقیقت علمی را با لطیفترین بیان توضیح داده و میفرماید:
«أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ؛(1)
آیا او از اوضاع مخلوق و مصنوع خود آگاه نیست، در حالی که اوست باریکبین و آگاه».
بار دیگر بر گردیم مسأله را از راه دیگر مورد بررسی قرار دهیم: حقیقت علم و آگاهی از چیزی جز حضور آن نزد شخص آگاه چیز دیگری نیست، چنان که حقیقت جهل و ناآگاهی نیز جز غیبت و پنهانی شیء از انسان، معنای دیگری ندارد.
البته حضور یک شیء نزد انسان بر دو نوع است: گاهی وجود خارجی شیء نزد انسان نیست، اما تصویری از آن نزد او حاضر است؛ مثلاً افرادی که به زیارت خانه خدا رفتهاند و الآن فرسنگها از آن فاصله گرفتهاند هر موقع بخواهند میتوانند از طریق تصویرذهنی کعبه، به آن نقطه توجه پیدا کنند.
گاهی خود شیء خارجی، بدون و ساطت تصویری در نزد ما (روح) حاضر است و چیزی میان عالم و معلوم واسطه نیست.(2) روشنترین مثال برای این نوع آگاهی، علم انسان به خود انسان است؛ زیرا حقیقت و واقعیت هر انسانی بر خود او روشن است و هر فردی از روحیات و ملکات خوب و بد خویش آگاهی کامل دارد، دیگر این جا میان عالم و معلوم چیزی واسطه نیست. یا مثلاً ما از صورتهای ذهنی خود آگاهیم؛ زیرا این صورتها پیش ما حاضراست و برای درک آنها نیاز نداریم که تصویری از این صورتها برگیریم، بلکه خود این صورتها را به روشنی درک میکنیم و در نزد روح خود حاضر میبینیم.
علم خدا به مصنوعات و مخلوقات خود از قبیل نوع دوم است. او در علم خود به آن چه آفریده، نیازی به تصویر ندارد، بلکه تمام موجودات جهان با واقعیت خارجی خود، نزد خدا حاضرند و میان او و مخلوق فاصلهای نیست.
فلسفه اسلامی، علم حضوری خدا را به موجودات از طرق گوناگون ثابت نموده است و کوتاهترین راه آن است که این حقیقت را از تدبر در مسأله آفرینش موجودات به دست آوریم. جای گفتگو نیست که خداوند وجود دهنده و ما وجود پذیریم. در این صورت آیا لازمه ایجاد یک موجود، این نیست که در نزد موجد و سازنده آن حاضر باشد؟ آیا ایجاد و پدید آوردن یک شیء، با غیبت و عدم حضور آن نزد وجود دهنده میسازد؟ به عبارت دیگر، ایجاد یک شیء بدون توجه وجود دهنده و حضور وجودپذیر در نزد آفریننده، امکانپذیر هست؟
بار دیگر، تصویرهای ذهنی خود را مورد بررسی قرار دهیم میبینیم تمام این صور، مخلوق و آفریده روح و روان و قوای ادراکی است و تا وجود دارند در نزد روح وقوای مدرک ما حاضرند و میان ما و آنها جدایی نیست و به همین ترتیب تمام موجودات جهان همگی مخلوق خدا و در نزد او حاضرند.
آشنایی به صفات خدا، خود گرچه نوعی کمال معنوی و روحی است؛ ولی در عین حال اعتقاد به چنین خدای آگاه از درون و بیرون، خود مکتبی تربیتی است که افراد با ایمان و معتقد را از بسیاری از کارهای نکوهیده باز میدارد. چه برنامهای بالاتر از این، که بدانیم از نخستین لحظه زندگی، از روزی که به صورت سلولی در رحم مادر قرار داریم تا لحظهای که به خاک سپرده میشویم، مراقبی بزرگ و برتر، متوجه اعمال و کردارهای ماست و از آنچه ما انجام میدهیم کاملاً مطلع و آگاه میباشد آیا با وجود چنین مراقبی شایسته است به فکر گناه و نافرمانی او باشیم؟
1. قرآن در طرح معارف عقلی راه تعبد را پیش نمیگیرد، بلکه در غالب موارد، به استدلال دست میزند؛ مثلاً در این آیات که هدف بیان احاطه علمی خداوند به موجودات است و اینکه آشکار و پنهان برای او یکسان میباشد به دلیل مسأله، با بیان دو صفت از اوصاف خدا: «الْکَبیرُ الْمُتَعَال» اشاره نموده است؛ زیرا «کبیر» (بزرگ) در مورد خداوند به معنای احاطه او بر همه موجودات است و لازمه این احاطه، اطلاع بر اوضاع محاط میباشد. «متعال» یعنی بسیار بلند مقام، یعنی خداوند عالی و در علم خود نیز برتر است و بر موجودات و مصنوعات خود نیز تسلط دارد همانطور که هر موجود عالیتر بر موجودات پایینتر مسلط است. در واقع این دو صفت دلیلی است بر اطلاع او از آشکار و پنهان (عَالِمُ الغَیْب وَ الشَهَادَةِ).
2. چون مقصود از «ما» در «ما تحمل» جنین است از این نظر ناچار مقصود از «ما» در دو جمله بعدی: «و ما تغیض الأرحام و ما تزداد» نیز همان جنین خواهد بود از آن جا که «غیض» در لغت عربی به معنای «نقص و کم شدن» است(3) ناچار هدف آیه این است: خدا میداند آنچه رحمها بر میدارند (و دوران حمل را بهطور طبیعی به پایان میرسانند) و آن چه را کم میکنند (و پیش از وقت طبیعی سقط میکنند) و آن چه را رحمها میافزایند (و بیش از یکی پرورش میدهند).
به عبارت دیگر مقصود از «و ماتغیض الأرحام» به قرینه جمله بعدی «وماتزداد» همان کم کردن رحم است و مقصود از کم کردن رحم به قرینه «مَاتَحْمِلُ کلُّ أُنْثَی» همان سقط کردن و حمل نکردن رحم میباشد. گویا مضمون آیه چنین است: خدا از آنچه رحمها برمیدارند یا برنمیدارند و از بین میبرند و یا میافزایند آگاه است.(4)
3. جمله «وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ؛ هر چیزی در نزد او اندازه معینی دارد» به حقیقتی علمی و فلسفی اشاره دارد که قرآن در سورههای مختلفی روی آن تکیه کرده است(5) و مقصود از آن ایناست که هر موجودی در نزد خدا، حدّ معینی دارد؛ زیرا لازمه معلول و مخلوق بودن، داشتن حد و اندازه است. در این صورت، طبعاً هر موجودی محدود خواهد بود و در پیشگاه خدا - که نامحدود و نامتناهی است - غایب نخواهد بود.
در حقیقت این جمله، مفسر علم وسیع خداست به آنچه در آغاز آیه بیان شده و مفاد آن این است که، «أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ؛(6) آگاه باشید که خداوند بر همه چیز محیط است».(7)
گاهی این جمله بهطور سادهتری تفسیر و گفته میشود مقصود از آن، اوضاع سه گانه رحم است که گاهی حمل خود را حفظ میکند و یا گاهی بر آن میافزاید و احیاناً از بین میبرد و این اوضاع مختلف، برای این است که هر چیزی نزد خدا اندازه معینی دارد و تمام کارهای او روی حساب و اندازه است و هرگز اراده او بیجهت و نسنجیده به حفظ و یا زیادی حمل و یا کم کردن آن تعلق نمیگیرد.
4. روز و شب و همچنین آشکار و پنهانی، یک سلسله مفاهیم نسبی هستند که در محیط ما، که محیطی نسبی است، مفهومی دارند؛تاریکی شب مانع از دیدن انسان است، در عین حال برخی از حیوانات در دل شب پرواز میکنند و میبینند. چون وجود ما محدود است و بر اثر نارسایی دیدگان، موجودات در شب از دیده ما مخفی هستند، طبعاً قسمتی از جهان ما پنهان خواهد بود؛ ولی برای موجود محیط و برتر (خدا) تمام غیبها، شهود است و پنهان و آشکار برای او مفهومی ندارد. قرآن به این حقیقت با جمله زیر (آیه10 همین سوره) اشاره میکند: «وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِالَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ».
1. ملک (67) آیه 14.
2. در اصطلاح فلسفه، نوع اول را علم حصولی و دوم را علم حضوری مینامند.
3. راغب، مفردات، ص 368.
4. کشاف، ج 2، ص 160. در تفسیر این دو جمله دو نظر دیگر است که بهطور اختصار نقل میشوند: گاهی گفته میشود مقصود از «ما تغیض الأَرحام و ما تزداد؛ آنچه رحمها کم میکنند و یا میافزایند» خون ایام بارداری زنان است که قسمتی را صرف غذای جنین نموده وقسمت دیگری در دوران نفاس به بیرون از رحم میریزد. این نظر، با ظاهر آیه تطبیق نمیکند؛ زیرا چنانکه گفته شد، مقصود از «ما» در هر سه جمله، جنین است؛ ولی در این نظر مقصود از اولی جنین است و از دومی و سومی خون رحم است. گذشته از این به کار بردن لفظ کم کردن و زیاد نمودن در تغذیه جنین از خون و یا بیرون ریختن خون در دوران وضع حمل، نوعی مجاز و یا خلاف ظاهر است.
دورتر از این نظر، نظر سومی است که میگویند مقصود از کم کردن رحمها، همان تولدهای کمتر از نه ماه و منظور از افزودن رحمها، تولدهای بالاتر از آن است و دوری این نظر از ظاهر آیه بر اهل دقت مخفی نیست.
5. ر.ک: حجر (15) آیه 31؛ فرقان (25) آیه 2؛ طلاق (65) آیه 65.
6. فصلت (41) آیه 54.
7. المیزان، ج 11، ص 346.
- ۹۴/۰۹/۰۱