نام و القاب ابلیس :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

نام و القاب ابلیس


برابر برخى روایات، نام اصلى ابلیس، حارث (حرث) بوده است که بر اثر عبادت طولانى، او را «عزازیل»، یعنى عزیز خدا خطاب مى‏کردند.

وى پس از عُجب، «ابلیس» نامیده شد و پس از سر باز زدن از سجده و رانده شدن از درگاه الهى، «شیطان» نام گرفت.[1]

نام‏هاى دیگر او، «ضریس، سرحوب، المتکوّن والمتکوّز»،[2] و کنیه و القابش، ابومُرّه (ابوقره) ابوکردوس، ابولبینى (نام دختر وى)[3] نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف، ابودجانه است.[4]

نژاد، لشکریان و حزب ابلیس‏

 

براساس تصریح آیات قرآن، ابلیس، ذریّه و فرزندانى دارد که به او در فریب انسان یارى مى‏رسانند: «إِلآَّ إِبْلِیسَ ... أَفَتَتَّخِذُونَهُ‏ و وَ ذُرّیَّتَهُ‏و أَوْلِیَآءَ مِن دُونِى وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوُّم». (کهف/ 18، 50) به گفته قتاده، به استناد احادیث در برابر ولادت هر انسان، خداوند به ابلیس نیز فرزندى عطا مى‏کند.[5] بدین‏سان هر یک از فرزندان آدم شیطانى دارد که مأموریت دارد او را بفریبد؛[6] چنان که فرشته‏اى دارد که او را به کارهاى نیک فرا مى‏خواند.[7]

در روایات، سر سلسله فرزندان ابلیس و مأموریّت‏هاى آنان بدین شرح شناسانده شده‏اند:

1- 2. لا قیس و ولهان (ولها): در طهارت و نماز وسوسه مى‏کند.

3. هفاف: در صحرا و بیابان‏ها مردم را گمراه و سرگردان مى‏سازد.

4. مُرّه: بر ترویج موسیقى مبتذل و آلات لهو و لعب گمارده شده است.

5. زُلنبور (رکتبور): در بازار، بیهوده‏گویى، سوگند دروغ و تعریف از کالا را جلوه مى‏دهد.

6. ثبر (بتر): صاحبان مصیبت را به جزع، خراشیدن چهره، چاک زدن گریبان و ناشکیبایى فرا مى‏خواند.

7. اعور: در ترغیب آدمیان به مقاربت و آمیزش جنسى نامشروع «زنا و لواط» و انجام معامله‏هاى ربوى مى‏کوشد.

8. مسوط (مطرش، مشوط): اخبار و اطلاعات دروغ و بى‏پایه را بین مردم منتشر مى‏سازد.

9. داسم: اگر غذا بدون نام و یاد خدا صرف شود، او شرکت مى‏کند و اگر شخص بدون ذکر خداوند وارد منزل شود، در ایجاد اختلاف میان او و خانواده‏اش مى‏کوشد.[8]

«لقوس» را نیز مأمور ایجاد دشمنى و اختلاف بین مردم، «ابیض» را مأمور وسوسه عابدان و نیکان‏[9] و دختر ابلیس و دلهاث را عامل ترویج هم‏جنس‏بازى و خودارضایى میان زنان‏[10] نام برده‏اند. نیز از شیطانى به نام «سرحوب» که در دریا سکونت دارد،[11] شیطانى به نام «دهار» که در خواب با القائات خود به آزار مؤمنان مى‏پردازد[12] و شیطانى به نام «خنرب» که در قرائت نماز اخلال مى‏کند،[13] سخن گفته شده است. مطالب پیش‏گفته درباره ابلیس و حزب وى بر اساس احادیث و روایات بوده و بدیهى است بررسى صحت و سقم آن از عهده این نوشتار خارج بوده و باید در محل خود پیگیرى شود.

ابلیس در فریب آدمیان، افزون بر ذریّه، از کمک و همراهى لشکریان سواره و پیاده نظامى بهره مى‏برد که خداوند از تاختن آن‏ها بر انسان خبر مى‏دهد: «وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ». (اسراء/ 17، 64) این لشکریان روز قیامت به همراه ابلیس به جهنم خواهند رفت: «وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ». (شعراء/ 26، 95) به تصریح قرآن، ابلیس داراى حزبى است که پس از چیره شدن بر قلب انسان‏ها، و فراموشاندن یاد خدا، آنان را به عضویّت حزب خود درمى‏آورد و زیان‏کار مى‏سازد: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطنُ فَأَنسَل- هُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلل- کَ حِزْبُ الشَّیْطنِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطنِ هُمُ الْخسِرُونَ». (مجادله/ 58، 19)

بر اساس سخن امیر مؤمنان، على علیه السلام آنان که شیطان را معیار کار خود قرار دهند، شیطان نیز آنان را دام خود قرار مى‏دهد؛ در دل‏هاى آنان تخم مى‏گذارد و پس از ان که تخمها در سینه‏هاشان به جوجه تبدیل شد، آنها را در دامانشان پرورش مى‏دهد. در آن صورت ابلیس بر آنان به طور کامل استیلا یافته، آنان به مظهر و تجلّى ابلیس بدل مى‏شوند؛ پس آن‏گاه شیطان با چشم آنان مى‏نگرد و با زبان آنان سخن مى‏گوید.[14] شاید در آن هنگام بتوان به تعبیر قرآن کریم، آنان را شیطان انسى‏ «شَیطِینَ الْإِنسِ» (انعام/ 6، 112) یا وسوسه‏گر انسى نامید: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ».

(ناس/ 114، 6)

پیشینه ابلیس در ادیان و مذاهب‏

 

اعتقاد به وجود شیطان و نیروهاى شرور در میان ادیان و مذاهب از دیرباز وجود داشته است؛ به همین جهت در متون مقدّس بسیارى از ادیان و مذاهب پیشین، از ابلیس، ماهیّت، گستره کوشش، کنام، فرجام و راه‏هاى مقابله با وى سخن گفته شده که در بسیارى از موارد، مشابه، بلکه هم‏سان و در برخى موارد متفاوت است.

تاریخ نگاران دین در میان ادیان ابتدایى و اقوام باستان، از اعتقاد بابلى‏ها در باره عامل دیوزدگى که آن‏را ارواح شیطان شریر مى‏دانستند و براى دفع آن به وسیله کاهنان از افسون‏هاى خاص استفاده مى‏کردند، سخن گفته‏اند.[15]

 

در میان تیوتن‏ها، الهه لُکى‏ikoL عامل انواع شقاوت و بدبختى، مصائب و بلایا و پروردگار شیطان‏ها شناخته مى‏شد.[16] اسلاوها از شیطان با واژه بسو/ مکروه و ناپسند، یاد مى‏کردند.[17]

در هندوئیزم، نخستین وداى آثار از مجموعه وادهاى وابسته به ریگ ودا، لعنت، نفرین و دعاهاى دفع ارواح موذى را در بر دارد.[18]

در میان چینیان نیز اعتقاد به وجود شیاطین رواج داشته و آنان را با نام کُوى () و ساکن در تاریکى مى‏شناخته‏اند.[19]

در اوستا از شیطان با نام «انگر مینیو» و در پهلوى «اهرِمَن یا اهریمن یا آهِرْمَن» به معناى «مینوى ستیهنده و دشمن» و در ادبیات پارسى «گنا مینو» به معناى «مینوى از میان برنده و نابود کننده» و با وصف «مایل به از میان بردن و نابود کردن» یاد شده است.[20] وجود انگرمینو چنان مسلّم انگاشته شده که مدار آموزه‏هاى زرتشت به اعتقاد به خداوندى اهوره مزدا و نقش‏آفرینى دو مینوى هم‏زاد، سپنت مینو (منشأ خیر) و انگره مینو (منشأ شر) در برابر یک‏دیگر بنا شده است.[21]

ویژگى‏هاى او در اوستا چنین است: بدسرشت،[22] نابکار،[23] ناپاک،[24] داراى‏ کیش زیان بخش‏[25] فریفتارترین دیوان،[26] زشت منش،[27] مورد صد هزار نفرین،[28] همه آلودگى و گند،[29] همه تن مرگ،[30] پرگزند[31] تبه‏کار،[32] مرگ آفرین،[33] بدکُنش،[34] سالار دیوان،[35] نااشونِ (/ بد و ناپسند) هرزه.[36]

در اوستا، منش، آموزش، خرد، پاورد، گفتار، کردار، دین و روان اهریمن، به طور کامل با اهوره مزدا[37] مخالف و ناسازگار، بلکه هماره در کشمکش و ستیز با وى و سپند مینو و آفریدگان آن‏ها است.[38]

در دین زرتشتیان، گستره قدرت و کوشش اهریمن با دیگر ادیان تفاوت عمده‏اى دارد؛ زیرا وى آفریدگار دیوان ضرر رساننده،[39] بلکه پروردگار همه آفرینش‏هاى ناپاک‏[40] و پتیارگان ستیهنده‏[41] و عامل ایجاد 999/ 99 بیمارى‏[42] چون درد، تب، ناخوشى، پوسیدگى، گندیدگى و مارگزیدگى،[43] بلکه مرگ آفرین‏[44] و قاتل نخستین گاو آفریده شده از سوى اهوره مزدا[45] و خالق اژدها (مارهاى سرخ)[46] و جانوران موذى چون وزغ، سنگ پشت یا موش صحرایى، مورهاى دانه کش‏[47] و عامل آسیب رساندن به سرزمین‏هاى آفریده خدا[48] و سبب برانگیختن پریان براى از کار بازداشتن ستارگانِ دربردارنده تخمه آب‏[49] و موجب داغ زدن بر غَشِیان‏[50] شناسانده شده است؛ با این‏همه، در مواردى چند ناتوان خوانده شده‏[51] و هراس وى از تولّد زرتشت‏[52] و ناتوانى او و دستیارانش در ضرر رساندن یا قتل زرتشت،[53] بلکه گریز وى در برابر او و نیز فرّ ایرانى، عامل شکست او[54] گزارش شده است و گفته شده که تهمورث بر اهریمن و دیوان، چیره شد و اهریمن را به پیکر اسبى درآورد[55] و 30 سال سوار بر او بر دو کرانه زمین همى تاخت‏[56] و در نهایت، از بشارت شکست منش بد و دروغ، گرسنگى، تشنگى، گریز اهریمن ناتوان بدکنش و شکست نهایى او و آغاز جهان اشه یا ازلى‏[57] سخن به میان آمده است. کنام و جاى‏گاه اهریمن، اپاختر/ شمال‏[58] و دوزخ تیره‏[59] شناسانده شده است.

در اوستا، عوامل ناکامى و راه‏هاى مقابله با وى، برپا داشتن نماز «ایریمن ایشیه» که او و همه جادوگران و پریان را برمى‏اندازد[60] و نمازِ «اهون ویریه» و نمازِ «اشم وهو» که موجب سوختن وى و خانه‏اش مى‏شود،[61] و نیز نام‏هاى خداوند که همچون زرهى عامل نگهبانى از افراد در برابر نابکاران و اهریمن است‏[62] و ستایش پسین و پیشین،[63] بلکه واژگان هر نیایش‏[64] و طهارت و پاکى‏[65] دانسته شده است.

در بین یهود و مسیحیت نیز ابلیس موجودى منفى و منفور شناخته مى‏شود؛ بر اساس نوشته قاموس کتاب مقدس، شیطان در حقیقت موجود و وجودش از بنى نوع بشر مشخّص‏تر است.[66] در تورات، محکومیّت وى از سوى خداوند، از زبان فرشته‏اى بیان شده است.[67] اگرچه در سفر پیدایش، عامل فریب آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت، «مار» معرّفى شده،[68]عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجراى اخراج وى از آسمان‏ها که به گونه‏اى متفاوت آمده است، مار را همان ابلیس شناسانده است:

پس در آسمان جنگى روى داد. میکاییل و فرشتگان زیر فرمان او با اژدها و فرشتگان خبیث او جنگیدند. اژدها شکست خورد و همراه فرشتگانش از آسمان رانده شد. بلى، این اژدهاى بزرگ یعنى آن مار قدیم که اسمش ابلیس یا شیطان است و همان کسى است که تمام مردم دنیا را مى‏فریبد، با تمام دار و دسته‏اش بر زمین افکنده شد.[69]

در ادامه از قصد اژدها براى آزار و قدرت بخشى و تحریک موجودات شگفت به وسیله وى براى اشاعه کفر و سلطه بر همه مردم و گرویدن عدّه‏اى به پرستش آن شیاطین، سخن رفته است.[70]

در کتاب مقدس ابلیس، مترادف شیطان،[71] و «فرشته چاه بى‏انتها» دانسته شده که به زبان عبرى او را «ابدون» و به یونانى «اپولیون» به معناى نابود کننده‏[72] مى‏خوانند. از ویژگى‏هاى او با تعابیر «رئیس دیوها»[73] «رئیس ارواح ناپاک»[74] «رئیس نیروهاى پلید»[75] «از همان اوّل قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت و در وجود او ذره‏اى حقیقت پیدا نمى‏شود. در ذات دروغ‏گو، پدر تمام دروغ‏گوها»[76] «پدر واقعى‏ کفر پیشگان»[77] و «دشمن شما که چون شیرى گرسنه، غرّان به هر سو مى‏گردد تا طعمه‏اى بیابد و آن را ببلعد»[78] نیز یاد شده و بارها درباره وسوسه‏ها و فریب‏هاى وى هشدار داده شده است.

در کتاب مقدس، ابلیس از فرشتگان دانسته شده‏[79] و گستره و قدرت کوشش وى چنان گسترده است که از او با عنوان: فرمان‏رواى این دنیا،[80] حاکم این دنیاىِ پر از گناه‏[81] و موجب جنون‏[82] و صرع‏[83] یاد، و به توانایى او از این که به شکلى حتّى به هیأتِ فرشتگانِ نور درآید تا مردمان را بفریبد، اشاره شده است.[84]

عهد جدید، قساوت قلب را موجب سلطه شیطان معرّفى‏[85] و به آدمیان چنین سفارش کرده است: «خود را به تمام سلاح‏هاى خدا مجهز کنید تا بتوانید در برابر وسوسه‏ها و نیرنگ‏هاى شیطان بایستید[86]». از بخشش به دیگران براى جلوگیرى از بهره‏بردارى شیطان،[87] و ازدواج جهت رهایى از وسوسه او[88] و عدم پیوند با بى‏ایمانان،[89] و تکیه بر خداوند، و استوارى‏[90] به صورت راه‏هاى مقابله با وى سخن به میان آمده و آتش ابدى را سراى شیطان و ارواح شریر و فرجام وى دانسته است.[91]

نام کتاب: ابلیس دشمن قسم خورده‏

نویسنده: على محمد آشنائى‏

موضوع: ابلیس و انسان‏

زبان: فارسى‏

تعداد جلد: 1

ناشر: بوستان کتاب‏

مکان چاپ: قم‏

سال چاپ: 1386

نوبت چاپ: سوم‏

 



[1] ( 2). تاریخ بلعمى، ج 1، ص 16؛ روح البیان، ج 8، ص 59؛ البدایة و النهایه، ج 1، ص 69؛ بحارالانوار، ج 60، ص 241

[2] ( 3). دائرةالمعارف الشیعیه، ج 2، ص 199

[3] ( 4). مجمع‏البحرین، ج 1، ص 239؛ روح البیان، ج 8، ص 59

[4] ( 5). ابلیس فى القرآن و الحدیث، ص 12؛ اعلام قرآن، ص 78؛ کشف‏الاسرار، ج 1، ص 145

[5] ( 1). کشف الاسرار، ج 5، ص 703

[6] ( 2). بحارالانوار، ج 60، ص 141

[7] ( 3). بحارالانوار، ج 60، ص 141

[8] ( 4). سفینة البحار، ج 1، ص 372؛ روض الجنان، ج 12، ص 367؛ کشف الاسرار، ج 5، ص 703

[9] ( 1). حقیقةالجن والشیاطین من الکتاب والسنه، ص 27

[10] ( 2). بحارالانوار، ج 14، ص 159؛ ج 60، ص 260

[11] ( 3). همان، ج 37، ص 32

[12] ( 4). همان، ج 43، ص 90

[13] ( 5). همان، ج 21، ص 364

[14] ( 1). نهج البلاغه، خطبه 7

[15] ( 2). تاریخ جامع ادیان، ص 51

[16] ( 1). همان، ص 80

[17] ( 2). همان، ص 82

[18] ( 3). همان، ص 97

[19] ( 4). همان، ص 227

[20] ( 5). اوستا، ص 1934

[21] ( 6). اوستا، پیشگفتار، ص 37

[22] ( 7). همان، یسنا 176

[23] ( 8). همان، بخش یسنه، ص 193؛ یشتها، ص 280

[24] ( 9). همان بخش یسنه، ص 227

[25] ( 1). همان، یسنا، ص 268

[26] ( 2). همان، یشتها، ص 290

[27] ( 3). همان، ص 587

[28] ( 4). همان، ص 587

[29] ( 5). همان، وندیداد، فرگرد 19، ص 871

[30] ( 6). همان، یشتها، ص 376 و 385

[31] ( 7). همان، ص 481

[32] ( 8). همان، ص 290

[33] ( 9). همان، ص 420

[34] ( 10). همان، ص 503

[35] ( 11). همان، وندیداد فرگرد، 19، ص 873

[36] ( 12). همان، وندیداد فرگرد، 22، ص 887

[37] ( 13). همان، یسنا، ص 176

[38] ( 14). همان، پیش‏گفتار، ص 38، پیوست 935

[39] ( 15). همان، یشتها، ص 303؛ یسنا، ص 138، 238

[40] ( 16). همان، پیوستها، ص 935

[41] ( 17). همان، ص 935

[42] ( 18). همان، وندیداد، فرگرد 22، ص 886

[43] ( 1). همان، فرگرد 20، ص 876-/ 878

[44] ( 2). همان، ص 873، 861، 420

[45] ( 3). همان، فرگرد 21، ص 879

[46] ( 4). همان، فرگرد 1، ص 659، 664

[47] ( 5). اوستا، وندیداد، ص 711، 803، 838

[48] ( 6). همان، ص 655

[49] ( 7). همان، یشتها، ص 338

[50] ( 8). همان، ص 314

[51] ( 9). همان، ص 503

[52] ( 10). همان، وندیداد، ص 861، 873

[53] ( 11). همان، ص 861، 873

[54] ( 12). همان، یشتها، ص 481

[55] ( 13). همان، ص 471-/ 473

[56] ( 14). همان، ص 489

[57] ( 1). همان، ص 382، 458

[58] ( 2). همان، ص 289

[59] ( 3). همان، ص 492، وندیداد، ص 861

[60] ( 4). همان، یشتها، ص 288

[61] ( 5). همان، ص 472

[62] ( 6). همان، ص 276

[63] ( 7). همان، ص 382، ص 458

[64] ( 8). همان، وندیداد فرگرد 9، ص 774

[65] ( 9). همان، فرگرد 19، ص 865

[66] ( 10). قاموس کتاب مقدس، ص 545

[67] ( 11). کتاب مقدس، زکریا، 3: 2

[68] ( 12). همان، سفر پیدایش 3: 2- 3

[69] ( 1). همان، مکاشفه، 12: 7-/ 10

[70] ( 2). همان، 13- 14

[71] ( 3). همان، 12-/ 10

[72] ( 4). همان، مکاشفه، 9: 11

[73] ( 5). همان، متى، 12: 24

[74] ( 6). همان، متى، 9: 34؛ مرقس، 3: 22

[75] ( 7). همان، افسیسان، 2: 2

[76] ( 8). همان، یوحنا، 8: 43-/ 45

[77] ( 1). همان

[78] ( 2). همان، نامه اوّل پطرس، 5: 8

[79] ( 3). قاموس کتاب مقدس، ص 545

[80] ( 4). کتاب مقدس، یوحنا، 12: 31- 32

[81] ( 5). همان، نامه دوم قرنتیان، 4: 3-/ 5

[82] ( 6). مرقس، 5: 1-/ 20

[83] ( 7). همان، 9: 17-/ 27

[84] ( 8). همان، نامه دوم قرنتیان، 1: 14-/ 16؛ قاموس کتاب مقدس، ص 546

[85] ( 9). کتاب مقدس، مرقس، 4: 15

[86] ( 10). همان، افسیسان، 6: 11

[87] ( 11). همان، نامه دوم قرنتیان، 2: 11

[88] ( 12). همان، نامه اول قرنتیان، 7: 5

[89] ( 13). همان، نامه دوم قرنتیان، 6: 12- 15

[90] ( 1). همان، نامه اول پطرس، 5: 8

[91] ( 2). همان، متى، 25: 41؛ نامه دوم قرنتیان، 11: 14

  • نجمه شفیعی

نظرات  (۰)

هیچکس حرفی نداره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی