عاشورا، بسترهای الهی :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

عاشورا، بسترهای الهی

 
خلیل منصوری

 

اشاره:

عاشورا، صحنه تضاد و تناقض هاست؛ چنان که نمایشی از ایثار و قدرت و عشق و محبت است. نمایشی از تقابل تمام ایمان در برابر تمام کفر است. از آن جایی که امام حسین (ع) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تجسم عینی قرآن و تمثل آیات وحیانی هستند یافتن مصادیق ایات در عاشورا دور از انتظار نیست. هر بیان و منش و کنش اهل بیت (ع) در نهضت عاشورایی خاستگاه قرآنی دارد؛ از این رو واکاوی و تحلیل و تبیین آن بر پایه آیات امری ممکن و واجب است. برای شناخت نهضت حسینی می بایست به سراغ منطق قرآنی قیام رفت. در هر مجلس و مذاکره ای آن چه خودنمایی می کند و آثارش را ظاهر می سازد بینش و نگرش توحیدی و وحیانی اهل بیت (ع) از امام حسین گرفته تا امام علی بن الحسین سید ساجدین تا دیگر اعضای این خاندان از خرد و کلان نه تنها قرآن را در کلام بلکه در منش و کنش و در سخت ترین شرایط به نمایش می گذارند.

یکی از جلوه های آن را در مساله مصیبت جانکاه پس از شهادت و بر سرنیزه کردن سرهای شهدا و اسارت بردن اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می بینیم . در آن دم سخت شهادت، سرور جوانان بهشت وشادی پیروزی دشمن غدار و کینه جو و غم و فشار اسارت و آوارگی اهل بیت می کوشد تا نهضت را هم چنان در مسیر خود نگه داشته و امواج سهمگین بیداری و تنبیه را به سوی مردمان خفته روانه سازد. در این زمان است که دشمن با توجه به روحیه به ظاهر شکست خورده اهل بیت (ع) و وضعیت اسارت می کوشد تا بزرگ ترین ضربات را به پیکر بینشی و منشی اهل بیت و قرآن ناطق وارد سازد. جدل و گفت و گوهای مخرب می توانست این هدف را برآورده سازد. دشمن برای این که وجه دینی و نیز مشروعیت دینی و سیاسی خود را حفظ کند ، به آیات قرآن تمسک جسته و می کوشد تا چنین وانمود کند که این پیروزی اراده الهی بوده است و خدا خواست که فرزند عزیز رسول خدا (ص) چنین به وضع فجیع به شهادت رسد. تقویت جبرگرایی که در دستور خاندان اموی بود اکنون فرصت ابراز و اظهار می یافت. دشمن رفتار ناپسند خود را به خدا نسبت می داد و پیروزی خود را نیز خواسته الهی قلمداد می کرد. در این زمانه مصیبت و هنگامه عزا ، دشمن با استفاده از آیات الهی و گزینش و تفسیر به رای خود می کوشد تا به تغییر مفاهیم قرآنی اقدام و زمینه را برای فعالیت های شیطانی و تحریفی خود از قرآن فراهم سازد.
تا کنون قیام امام حسین(ع) از جهات و ابعاد گوناگونی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. کتب و مقالات بسیاری در این زمینه نگاشته و دیدگاه ها و فرضیه های متعدد و گاه متضادی برای تبیین عوامل و اهداف نهضت و جنبش حسینی ارایه شده است. به نظر می رسد که هنوز این قیام و عوامل و اهداف آن به درستی شناخته نشده و نیازمند واکاوی مجدد است. برخی از عوامل و اهداف مورد توجه بوده و گاه از برخی دیگرغفلت شده است. از آن جایی که آن حضرت اهل بیت(ع) تجسم عینی آیات قرآنی و قرآن ناطق هستند و می توان بی هیچ گونه بیان اغراق آمیز و به دور از غلو آن حضرت و امام سجاد(ع) را " علی خلق عظیم " دانست و خلق و خوی ایشان را خلق قرآنی نامید، می بایست با توجه به سخنان و رفتار آن حضرات و دیگر اسناد تاریخی و روایی ، مباحث مطرح در قیام را از زاویه قرآنی مورد بررسی قرار داد. این نوشتار برآن است تا از زاویه دیگری نهضت عاشورایی را واکاوی و مباحث مطرح شده در آن را واکاوی نماید. نویسنده بر این نظر است که مساله مبارزه با اصول جبرگرایی و در همان حال تاکید بر توحید افعالی مبتنی بر آیات قرآن و برداشت درست از آن از جایگاه ویژه ای برخوردار است. به این معنا مبارزه با افکار نادرست و مخالف نگرش توحیدی قرآن و نیز تفسیر به رای و مشروعیت زدایی دینی از حکومت نامشروع یزیدی از عوامل و انگیزه هایی که در رخداد عظیم کربلا نقش اساسی و بنیادین داشته است که یکی مسایل انحرافی مساله مصیبت وارد شده به خاندان نبوی و نگرش قرانی به این مساله و مساله جبر و اختیار و مشیت و اراده الهی و نیز مساله توحید افعالی با توجه به مفهوم و کاربردهای قرآنی آن است، به منظور رسیدن به تحلیل درست از مفهوم قرآنی توحید افعالی و مصبیت و بلای حسنا و جبرگرایی، نویسنده نخست به تحلیل و تبیین مساله آزمون و بلا در قرآن پرداخته سپس با توجه به نگرش قرآن به آن به تحلیل و تبیین قیام عاشورایی بر پایه داده ها و اطلاعات اقدام نموده است . آن چه در این جا آمده است نگاه نو و تازه ای به مساله قدیم و مهم توحید افعالی و جبرگرایی و ارایه تفسیر درست از سوی عوامل قیام عاشورایی است. حضرت زینب (س) به عنوان یکی از پیام رسانان نهضت عاشورایی در نشست تحلیلی و توجیهی و تبلیغاتی یزیدیان در سخن زیبایی در پاسخ جبرگرایان که مصیبت و آزمون عاشورایی را به گونه دیگر واژگونه تحلیل و گزارش می کرد و می گفت: «کیف رایت صنع الله باخیک و اهل بیتک »؛ معامله خدا را با برادرت حسین و اهل بیتت چگونه دیدی؟
زینب جواب می دهد: «ما رایت الا جمیلا» جز زیبایی چیزی ندیدم .

آزمون ، بستر تکامل و بالندگی

شاید برای همگان پذیرش این مساله دشوار باشد که خود را در تنگنا و فشار و سختی ببینند . اصولا آدمی از تنگناها می گریزد و به طور ذاتی گرایش به آرامش و آسایش و آسانی دارد. هیچ کس دوست ندارد تا خود را گرفتاری قرار دهد و در زحمت و رنج افکند. از این رو به طور طبیعی از آزمون می گریزد ؛ زیرا آن را تنگنایی چون دیگر سختی ها و رنج ها می یابد. کیست که پیش از امتحان از آن خشنود و راضی باشد و شبش را به آرامی و آسایش به صبح آورد. اضطراب و تشویش نخستین نشانه هایی است که آدمی وقتی از نام امتحان و آزمون با خبر می شود ، به سراغش می آید. همین تشویش و دل نگرانی است که بیشتر کسانی که در آزمون با شکست و ناکامی مواجه می شوند به عنوان علت نام می برند. همگی این جمله را بسیار شنیده ایم که " اضطراب داشتم و دست و پایم را گم کردم"؛ "همه چیز یکهویی از ذهنم پرید، با آن که همه اش را می دانستم."
اما در نگاهی دیگر آزمون و امتحان یکی از مهم ترین ابزارها و عوامل رشد و بالندگی انسانی است. در حقیقت، آزمون، قرار دادن انسان در بستری از ناملایمات و حوادث و سختی هاست تا به بالندگی و رشد برسد و کمالات نهان خود را به فعلیت آورد و بروز دهد. در انسان استعدادها و توانایی هایی وجود دارد که بدون قرار گرفتن در مسیری که از آن به امتحان ، آزمون، فتنه و بلا یاد می کنند، ممکن و شدنی نیست. آدمی هر چند که به طور طبیعی از آزمون می گریزد و به مصداق : عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم ما لا تعلون؛ چه بسا چیزی را دوست می دارید که آن برای شما شر و بدی است و چه بسا از چیزی ناخشنود و کراهت دارید که آن برای شما خیر است ، خداوند می داند آن چه را شما نمی دانید. (بقرة آیه 216) این دوستی به چیزی و گریز از چیزی از آن روست که آدمی به طور طبیعی از رنج و سختی می گریزد و کراهت دارد و به سوی آسانی و آسایش گرایش دارد ، در حالی که این دوستی و بیزاری شاید به نفع و سود او نباشد.
از گذشته گفته اند که احتیاج و نیاز مادر اختراعات است؛ زیرا تا آدمی نیاز نداشته و گرفتار سختی و ناملایماتی نباشد ، به سوی یافتن راهکاری برونشد از مشکلات نمی رود. قوه اختراع و ابتکار در انسان هنگامی به فعلیت و رشد می رسد که گرفتار سختی و ناملایمات می شود در این هنگام است که برای برونرفت از آن اقدام و از تمام توان خود بهره می گیرد. این گونه است که قوای نهفته را به فعلیت می رساند و به بالندگی و رشد خود کمک می کند. از این رو گفته شده است که فلسفه و هدف از آزمون و بلا و فتنه این است تا انسان به کمال لایق خود برسد. طبیعت دنیا و انسان این گونه آفریده شده است که در سختی ها جلا می یابد و استعدادها و توانایی هایی خود را نشان می دهد.
انسان به طور طبیعی از ویژگی وخصلت دیگری نیز برخوردار است که امتحان و آزمون را ضروری می سازد. به این معنا که یکی از خصلت های آدمی ادعای توانایی و دانایی است. به طور طبیعی آدمی می کوشد تا خود را برتر از دیگری نشان داده و دانا و تواناتر بنمایاند. از این رو ، دامنه ادعا در انسان بسیار وسیع و گسترده است. بسیار دیده ویا شنیده شده است که افرادی ادعایی دارند که به نظر می رسد که درآن ها نیست. آزمون برای شناسایی مدعی واقعی از مدعی دروغین است. از این رو در امور عادی ، انسان از اصل آزمون برای شناسایی راست از دروغ ، توانا و دانا از ناتوان و نادان استفاده می کنند . این ها بخشی از کارکرد و کاربردهای آزمون در حوزه رفتار انسانی است. به نظر می رسد که قرآن برای آزمون کارکردها وکاربردهای دیگری نیز در نظر دارد. شناسایی اهداف و فلسفه آزمون در حوزه های تکوین و تشریع و نیز ابزارهایی آن مساله این نوشتار است که کوشش می شود تا اندازه توان بدان پرداخته شود.
در قرآن از امتحان با واژگان دیگری که این مفهوم و اصطلاح را بیان می کند به عنوان سنت الهی یاد شده است. سنت های قطعی الهی در حقیقت قوانین تکوینی و یا تشریعی است که به به صورت دایمی و ثابت در جهان و عالم ماده جاری و ساری است و هیچ گونه تبدل و تغییری در آن راه نمی یابد. از دیگر ویژگی ها ی سنت ها وقوانین تکوینی الهی ، اطلاق و فراگیری آن است به گونه ای که دوره و یا گروه خاص انسان را شامل نمی شود بلکه بر همه افراد و گروه ها و اقوام در همه زمان ها حاکم است. البته تفاوت هایی از نظر شدت و ضعف به ویژه در حوزه سنت الهی امتحان می توان قایل شد؛ زیرا سنت امتحان نسبت به همگان در یک سطح نیست و هر کسی به نسبت توان ، دین و ایمان و مانند آن مورد آزمایش قرار می گیرد.( بقره آیه 286)
واژگانی که مفهوم آزمون به عنوان اصطلاح خاص را می نمایاند ، عبارتند از واژه های ابتلا ، بلا ، فتنه ، تمحیص و اصابت. بیشترین کاربرد را واژگان فتنه ( تغابن ، آیه 15 و عنکبوت آیه 2 و بقره آیه 214) و ابتلا ( بقره آیه 124و 157) دارند.

اهداف و فلسفه آزمون

قرآن برای امتحان فلسفه و اهدافی را بیان می کند که به مهم ترین آن ها در این نوشتار می پردازیم:
1. بازگشت به فطرت و اصالت: یکی از اهداف و فلسفه آزمون ، بازگشت به فطرت و اصل انسانی است. قرآن درباره این هدف می فرماید: و بلوناهم بالحسنات و السیئات لعلهم یرجعون ( اعراف آیه 168)؛ آنان را به امور نیک و زشت بیازمودیم شاید بازگردند. این بازگشت به معنای بازگشت از راه های گمراهی به اصل و فطرت خدایی است. به این معنا که خداوند بندگانش را به شادی و غم و بدی و نیکی می آزماید تا در پس این آزمون ها که با خرد انسانی و ابزارهای عادی نمی توان از آن گریخت ، دست خدا را بیابد و بداند که در فرا و ورای آن خدایی است که امور را مدیریت و تدبیر می کند و به توحید افعالی برسد.
2. بازشناسی : از دیگر اهداف آزمون ، شناخت اهل حق و باطل ، کفر و نفاق از هم است. در آزمون های سخت و دشوار است که اهل ایمان از اهل نفاق بازشناخته می شوند. قرآن از این مساله به تمحیص یاد می کند و می فرماید: لیمحص الله الذین آمنوا( آل عمران آیه 141) تا اهل ایمان را خالص گرداند و از اهل کفر بازشناسد و کافران را نابود سازد.
3. آشکارسازی: باطن انسان ها به گونه ای است که نمی توان به سادگی شناخت. از این رو گفته می شود که کسی نمی تواند باطن و نیت انسان را بخواند و از آن آگاه شود. زبان و بیان هرگز بیانگر باطن و نیت آدمی نیست. آزمون ها می تواند سرشت و سریره آدمی را بنمایاند. در سختی هاست که آدمی خود را آن چنان که شاکله و شخصیت وجودی آنان است نشان می دهد. در برخی از روایات آمده است که برای شناخت آدمی یا باید با او هم اتاق شد یا هم سفره و یا هم سفر گردید. بدین معنا که به سختی می توان آدمی را شناخت. انسان بازیگری بسیار ماهر است و در زندگی به بازیگری خود را می پوشاند و سرشت و سریره خود را نشان نمی دهد. از این روست که آزمون های سخت گامی برای شناخت آدمی است. نیت و آن چه در دل می گذرد تا هنگامه بلا و ابتلا و فتنه بیرون می ریزد و خبیث و پلید از پاک وطاهر جدا می شود . در حقیقت غربال جداسازی آدمی و ابزار آشکار سازی نهان اوست. ( آل عمران آیه 154 و نیز 179) در امتحان است که نیکو کار از بدکار باز شناخته می شود و نهان وی آشکار می گردد.( هود آیه 7 و نیز ملک آیه 2 و نیز کهف آیه 7)
4. راست آزمایی: یکی از اهداف آزمون و فتنه ، شناخت راست از دورغ و راستگو از دروغگوست. این آزمایش می تواند به صورت آزمایش با امور تکوینی و یا تشریعی انجام پذیرد. انسانی که مدعی صداقت و راستی است و دورو و دوچهره نیست ، در هنگام برخورد با قوانینی که بر زیان اوست از راه حق و قانون بیرون نمی رود و به آن پشت نمی کند. ( مائده آیه 94) چنان که در گرفتاری ها و سختی ها نیز بر ایمان خود صادقانه پافشاری می کند و از آن کوتاه نمی آید هر چند که مصیبت های سختی را دچار شود.( عنکبوت آیه 3)
5. رضایت و خشنودی: کسی که در برابر امتحان و آزمون الهی قرار گیرد واز آن سربلند بیرون آید ، انسان مومن و مجاهدی است که جز خدا را نمی پرستد و به او استعانت و یاری نجویید. انسانی که بر این باور است که همه امور در تحت تقدیر و تدبیر الهی است ، از ناملایمات و سختی ها نمی هراسد. اصل توحید افعالی به او می گوید که هیچ تر و خشکی نیست که در کتاب الهی مرقوم نباشد و خداوند بدان آگاه است و می داند که همه به مشیت و اراده اوست و چیزی بیرون از ملک و اقتدار او انجام نمی پذیرد. این نگرش توحیدی در فعل چون توحید در ذات و توحید در عبادت است که انسان را اهل رضا قرار می دهد و به مقام شامخ آن می رساند. از این رو بر سختی ها و آزمون ها صبر و شکیبایی می ورزد. ( فرقان آیه 20 و نیز محمد آیه 31) و همواره شاکر و سپاسگزار نعمت های خداوند است.( حجرات آیه 3)

ابزارها و شیوه های آزمون

آزمون دارای ابزارها و شیوه های است. گاه همراه با سختی ها و رنج هاست ( انبیاء آیه 35 و اعراف آیه 168 و فجر آیه 15 و 16) و گاه همراه آسایش و رفاه است (همان آیات) به این معنا که گاه همان چیزی که اصلا گمان نمی کنیم آزمون و موضوع امتحان باشد، آزمون است و شاید از سخت ترین آزمون ها نیز به شمار آید . از این دست می توان به مال و فرزند اشاره داشت که قرآن از آن به فتنه و آزمون یاد می کند.( تغابن آیه 15) و اموری که در اصل زینت و شادی به شمار می آیند ابزاری سخت برای آزمون است. ( طه آیه 131 و نیز کهف ‌آیه 46 و آل عمران آیه 186)
چنان که خوف ( بقره آیه 155) گرسنگی ( همان ) کاهش مال و جان و میوه ( همان ) و تفاوت در برخورداری و دارایی و برتری ( انعام آیه 165 و نیز 53 ) و جهاد و جنگ ( آل عمران آیه 142) و ایجاد امت و فرقه های مذهبی ( مائده آیه 48) و دسترسی آسان به قانون شکنی ( مائده آیه 94 و نحل آیه 91 و 92) و نیز تاخیر در عذاب و امهال ( انبیاء آیه 111) از ابزارها و شیوه های آزمون در قرآن یاد شده است

آزمون مصیبت و بلای حسن درعاشورا و واکنش قرآنی اهل بیت(ع)

از ارزش های قرآنی در راستای کمال ایمان و بالندگی فردی و جمعی انسان، خشنودی و راضی بودن به قضای الهی و تسلیم محض بودن در مقابل شداید، بلاها و گرفتاری های ناخواسته زندگی است. چنان که گفته شد ، دنیا مکانی برای آزمون های سخت و دشوار است تا توانایی های انسانی به مقام فعلیت برسد و هر کس آن چه از شخصیت خود ساخته و پرداخته است بنمایاند و یا شخصیت خویش را در این آزمون ها بپروراند و شکل دهد. از این رو گفته شده است که مرد در کشاش درد همانند سنگ زیرین آسیاب می بایست با مشکلات و مصیبت ها و ناملایمان مواجه شود وخود را بسازد. دنیا حتی برای کسانی که مدعی ایمان و هر نیکی و خوبی هستند مکان آزمون است. این گونه نیست که کسی بگوید ایمان آورده ام و او را رها کنند و آزمونی سخت از او به عمل نیاورند: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون - و لقد فتنا الذین من قبلهم...»: آیا مردم می پندارند همین که گفتند ما ایمان آورده ایم رهایشان کنند و امتحان نخواهند شد! (هرگز چنین نیست) و ما امت های پیشین را همه امتحان و آزمایش کردیم. »
قرآن گزارش می کند که همه پیامبران الهی با آن همه قرب منزلت و مقامی که داشته اند ، مورد آزمایش و امتحان الهی قرار گرفتند ، هر چند که امتحان همه یکسان نبوده است و باری برخی سخت تر و برای برخی دیگر ساده تر بوده است؛ چنان که بسیاری نیزاز این آزمایش ها موفق بیرون نمی آیند و درجه ای هم نمی گیرند. اما عاشورائیان از این آزمایش ها سربلند بیرون می آیند.
پیام رضایت و تسلیم در مقابل حوادث و مصیبت ها و آزمون های سختی چون قتل و آتش سوزی و شکنجه و اسارت از سوی امام حسین(ع) آن« نفس مطمئنه ای » که ندای «ارجعی » را با مقام بلند «راضیة مرضیة » لبیک گفته است و دیگر خاندان پاک و مطهرش در روز عاشورا بیانگر توحید افعالی ایشان است. در همه صحنه های عاشورا انسان با توحید و مظاهر آن آشنا می شود. آنان همانند پدر بزرگوارشان که در میدان جنگ صفین به پرسش های توحیدی مردم پاسخ می دهد و اصل را روشنگری و آگاهی قرار می دهد ، می کوشند تا همه جا مظاهر توحید عبادی و افعالی و ذاتی را نشان دهند و با بینش ها و نگرش های انحرافی مبارزه کنند. از این رو هنگامی که ابن زیاد در هنگامه مصیبت شهادت عزیرترین اعضای خاندان و اسارت بخشی دیگر، به حضرت زینب سلام الله علیها می گوید: «کیف رایت صنع الله باخیک و اهل بیتک »: معامله خدا را با برادرت حسین و اهل بیتت چگونه دیدی؟
زینب جواب می دهد: «ما رایت الا جمیلا» جز زیبایی چیزی ندیدم.
یعنی او نه تنها راضی به شهادت بوده است بلکه بر این خون و نبرد شجاعانه مباهات می کند زیرا فرجام آن را زیبا می بیند. کسی که خون و شهادت و سر از تن جدا شدن و بر بالای نیزه رفتن را «زیبا» می بیند سربلند همیشه روزگار است. وی علت این زیبایی را چنین بیان می کند: «اینها از آن انسانهایی هستند که خداوند کشته شدن را بر پیشانی آنها ثبت کرده است و اکنون به سوی جایگاه های حقیقی خود رفته اند. »
آن حضرت در مجلس یزیدیان بینش توحیدی خود را نشان می دهد و بر پایه آیات قرآنی آزمون را امری نیکو و در راستای اهداف الهی آزمون و بستری برای رشد و بالندگی خود و جامعه می شمارد. وی با این همه رنج ها و بلاها نه تنها روحیه خود را نمی بازد بلکه به تبیین اصول توحیدی قرآن اقدام می کند. این فرهنگ قرآنی است که از سوی اهل بیت (ع) در بدترین شرایط ترویج و تبلیغ می گردد.

صبر و استقامت

به فرموده رسول گرامی اسلام صابر حقیقی کسی است که بر مصیبت، طاعت و معصیت صبر ورزد و زینب به عنوان یکی از خاندان نبوی (ص) در این سه در درجه بالایی قرار داشت. عبادات آن بانو بهترین نشانه صبر بر اطاعت ایشان است و کسی که بر ترک گناه شکیبا نباشد لیاقت حمل پرچم کربلا را بعد از برادرش ندارد.
اما صبر بر مصیبت، راستی چه زنی به اندازه زینب مصیبت، رنج و اندوه دیده است. این زن قهرمان شاهد رنج های مادرش زهرا(س) و پدرش علی(ع) بوده است.
شاهد شهادت مادرش و فرق شکافته پدر، شهادت برادرش حسن مجتبی و بیرون ریختن جگر او، شهادت برادرش حسین و چهار یا پنج برادر دیگرش، دو فرزند خود و فرزندان برادرش حسن و حسین که مجموع شهدای این خانواده 18 نفر می باشند.
او خود به اسارت رفته است و گرسنگی، تشنگی، آوارگی و سرگردانی در بیابانها و .. را تحمل کرده است.
این ها بخشی از مصیبت های زینب است و به همین علت او را «ام المصائب » نامیده اند. براستی اگر این رنج ها بر قامت کوهی بلند فرو می ریخت خم می گشت و اگر بر روز روشن بار می شد به شب تار تبدیل می گشت.
زینب در صبر بی نظیر است. او از پیامبران اولوالعزم به ویژه پیامبر خاتم صبر را به ارث برده است، قرآن پیامبر را چنین دعوت به صبر می کند: «فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل » او صبر را از برادرش آموخت . حسین(ع) همه را از صبر خود به شگفتی درآورد: «لقد عجبت من صبرک ملائکة السماء» از صبرش نه تنها انسان ها بلکه فرشتگان نیز که بر کرده صابران عالم آگاهند به شگفت آمدند.

نمونه های تاریخی از روشنگری قرآنی و مقابله با جبرگرایی

زنـان و کودکان امام حسین (ص ) را وارد مجلس ابن زیاد کردند زینب (س ) کهنه ترین لباسهایش راپـوشـیـده بود وقتی وارد مجلس شد ناشناس در گوشه ای نشست و کنیزانش بر گرد او حلقه زدند.
ابـن زیاد گفت : این زن کیست ؟
زینب پاسخ نداد دوباره و سه باره پرسید, ولی زینب (س ) جواب ندادکسی گفت : این زینب (س ) دختر فاطمه زهرا است
ابن زیاد رو به زینب (س ) کرده و گفت : سپاس خدا را که رسوایتان کرد, شما را کشت و ادعایتان راتکذیب کرد.
زیـنـب (س ) فـرمـود: سـپاس خدا را که ما را به وسیله پیامبرش محمد(ص) گرامی داشت و از پلیدی پاک کرد, تنها فاسق است که رسوا می شود و فاجر است که تکذیب می شود.
گفت : چگونه دیدی کاری را که خدا با برادر و خاندانت کرد؟ .
فـرمـود: من جز زیبایی ندیدم , آنها کسانی بودند که خدا شهادت را برایشان مقدر کرده بود و آنها هم به قتلگاه خویش آمدند به زودی خدا ترا با آنها در یک جا جمع خواهد کرد و به محاکمه خواهد کشید ببین آنگاه پیروزی از آن کیست , مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه !.
ابن زیاد از خشم شعله ور شد, چنانکه گویی قصد جانش را دارد.
عمرو بن حریث گفت : ای امیر! این زن است به خاطر گفته هایش نباید مؤاخذه شود.
ابن زیاد گفت : با کشتن آن حسین متجاوز و عاصیان متمرد خاندانت , خدا قلبم را شفا داد.
زیـنـب دلـش شـکـسـت و گـریـسـت فرمود: به جان خودم , بزرگم را کشتی , خاندانم را اسیر کردی ,شاخه هایم را شکستی و ریشه ام را بریدی. آری اگر شفای تو در این است شفا گرفته ای .
ابن زیاد گفت : این هم مثل پدرش سجع وقافیه می بافد, پدرش هم شاعر و سجع باف بود.
فـرمـود: زن را بـه سجع بافی چه من به اندازه این که نتوانم سجع بافی کنم گرفتاری دارم , این آتش سینه است که از زبان بیرون می ریزد ((144)) .
تقویت پایه های توحید افعالی و مقابله با جبرگرایی
امام سجاد(ص ) را وارد مجلس ابن زیاد کردند، ابن زیاد گفت : تو کیستی ؟
فرمود: من علی بن حسینم.
گفت : مگر خدا علی بن حسین را نکشت.
فرمود: برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند.
گفت : خدا او را کشت ؟
فرمود: آری , وقت مرگ , خدا جانها را می گیرد, هیچ کس بدون خواست خدا نمی میرد.
ابن زیاد به خشم آمد دستور داد او را بکشند.
زیـنـب کبری (س ) دست در گردن آن حضرت کرد, فرمود: ای پسر زیاد! بس است ریختن خون ما! آیااز خون ما سیراب نشدی , اگر ایمان داری , به خدایت سوگند می دهم مرا هم با او بکش.
امـام سـجـاد(ص ) فـرمـود: عـمه جان ساکت باش تا با او سخنی بگویم آنگاه رو به ابن زیاد کرده فرمود:ای پسر زیاد با کشتن , مرا تهدید می کنی و نمی دانی که کشته شدن عادت ما و بزرگواری ما در شهادت است.
ابـن زیـاد مـدتـی بـه آن دو نگریست بعد گفت : عجب چیزی است خویشاوندی , به خدا می دانم که دوست دارد با او کشته شود, رهایش کنید.(1)
تفکر جبرگرایی در اندیشه شامیان با توجه به تبلیغات دشمن و اندیشه های غیرقرآنی ولی منسوب به آن چنان رخنه کرده بود که بیانگر عمق فاجعه تحریف قرآن از سوی امویان است. اهل بیت (ع) در اسارت از کوچک ترین فرصت برای روشنگری و ابراز توحید افعالی و مبارزه با جبرگرایی استفاده می کردند .نمونه از آن را تاریخ چنین گزارش می کند:
وقـتـی کـاروان اسـیـران اهل بیت وارد مسجد دمشق شدند, ایشان را در جایگاه اسیران یعنی بر پـلـه هـای مـسجد جامع جا دادند در این هنگام پیر مردی خود را به امام سجاد(ص ) نزدیک کرده گفت : سپاس خدارا که شما را کشت , شهرها را از دست مردان شما آسوده ساخت و امیرالمؤمنین , یزید را بر شما مسلطکرد.
امام سجاد(ص ) فرمود: ای شیخ قرآن خوانده ای ؟
ـ آری خوانده ام.
ـ آیـا ایـن آیه را خوانده ای : ((قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی )), یعنی : ای پیامبر! بگو من به خاطر رسالتم از شما مزدی نمی خواهم , جز اینکه به خویشان من مودت ورزید. (2)
ای شیخ ما همان خویشان پیامبر هستیم.
ای شـیـخ ! آیـا ایـن آیـه را خـوانده ای : ((انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)),یعنی : خداوند اراده کرده است پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه نماید.(3)
ـ آری خوانده ام.
ـ ما همان اهل بیتی هستیم که این آیه درباره شان نازل شده است.
پیر مرد از گفته خود پشیمان شد و مدتی همچنان ساکت ایستاد.
عـاقـبت سر به سوی آسمان برداشته و گفت : بارالها! من از دشمنی با این خاندان توبه می کنم و ازدشمنان آل محمد بیزاری می جویم .
اوج این نوع تفکر ضد توحیدی را می توان از زبان یزید حاکم حکومت نامشروع شنید . وی که اصولا ایمانی به خدا و رسالت ندارد و به صراحت آن را بیان می کند، درباره مجلسی که به مناسبت پیروزی برگزار کرده است و نمایندگان دیگر کشورها و نخبگان علمی ، فرهنگی و سیاسی کشور و دولت حضور دارند ، بیان می کند. گزارش های مستند و معتبر تاریخی می نویسد:
هنگامی که سـر مـبـارک امـام حسین (ع ) را در طشتی از طلا در مقابل یزید قرار دادند، یزید که پیروزمندانه بر تـخت نشسته بود، نگاهی به سر و نگاهی به اهل مجلس انداخت و گفت : این شخص بر من مباهات می کرد,می گفت پدرم از پدرت (یعنی معاویه) بهتر است ، مادرم از مادرت و جدم از جدت بهتر است و خودم از توی یزید بهترم. همین مباهات و برتر فروشی بود که او را به کشتن داد. این که می گفت پدرم از پدرت بهتر است، همه می دانند در قضیه حکمیت ، خدا به نفع پدرم (معاویه ) حکم کرد و این که می گفت مادرم از مادرت بهتر است به جان خودم حرف درستی است. فاطمه دختر رسول خدا از مادرم بهتر بود و این که می گفت جدم ازجدت بهتر است، هر کس به خدا و قیامت ایمان دارد، پیامبر را بـهـتر از خود می داند، ولی این که می گفت خودم از توی یزید بهترم، گویا از اینجا ناشی می شد که ایـن آیـه قرآن را نخوانده بود: ((بگو بار الها مالک حقیقی تویی، سلطه و قدرت و حکومت را به هر کس بخواهی می دهی و از هر کس بخواهی می گیری. خیر در دست توست و تو بر هر کار توانایی.(4)
این سخنرانی و بیانات از سوی یزید و یزیدیان ، سـیـاسـتـی کـه بـنـی امیه پس از شهادت امام حسین (ع ) برای تبرئه و برحق جلوه دادن خود پیش گرفتند. اصول این سیاست بر سه رکن اساسی استوار است:
1 ـ جـدا کـردن حـسـاب امـام حـسـیـن (ع) از پـیـامـبـر اکـرم (ص ) و اصـل اسـلام. بنی امیه می کوشید تا امام حـسـیـن (ع ) را بـه عنوان شخصی عادی معرفی کنند که بر مبنای اغراض و اهداف شخصی با حکومت وقت درگیرو کشته شده است. بنابر این کشتن او هیچ ضرری به رابطه قاتلینش به اسلام و پیامبر آن نمی زند.
2 ـ ایـن که ماجرای کربلا و کشته شدن امام حسین (ع ) را به مقدرات الهی مستند کنند. بنابراین قاتلین آن حضرت اگر چه در ظاهر، عمل بسیار زشتی را مرتکب شده بودند، ولی در حقیقت عامل اجرای قضا وقدر الهی بودند و این قتل و پیروزی خواست و مشیت الهی بوده است و اگر گناهکاری باشد ، گناهکار اصلی خود امام حسین (ع ) بود که با حرکت خود باعث ایجاد این واقعه شده بود.
3 ـ سیاست دیگر بر این پایه استوار بود تا ضمن اظهار ناخشنودی از این حادثه ، مردم کوفه و ابن زیاد رامقصر اصلی جلوه داده وخود را بی گناه نشان دهند.
در مـقـابـل ایـن سیاست مزورانه اموی، اهل بیت و رجال سرشناسی که در گوشه و کنار بلاد اسلام از زمان رسول خدا(ص ) باقی مانده بودند، در موضع گیری های خود:
اولا سـعـی مـی کـردنـد ارتباط و نسبت امام حسین (ع ) با اصل اسلام را برای مردم تشریح کنند. از این دسته افراد می توان از زید بن ارقم , انس بن مالک و ابو برزه اسلمی از اصحاب رسول خدا(ص ) یاد کرد که در مجلس ابن زیاد و یـزیـداعـتـراض کـردنـد و از علاقه شدید رسول خدا به امام حسین (ع ) سخن می گویند و همانند امام سـجـاد(ع) به شیوه های مختلف ارتباط محکم و وثیق امام حسین (ع ) با ارکان اسلام را بیان می دارند.(5)
چنان که ابوبرزه اسلمی هنگامی که سـر مـبـارک امـام حـسـیـن (ص ) در مقابل یزید بود و بزرگان شام در مجلس حاضر بودند، یزید با چوب خیزران به لب و دندان امام می زد و سخنان بیهوده می گفت، ابوبرزه اسلمی ، صحابی رسول خـدا که درمـجـلـس حـاضـر بود فریاد زد: وای بر تو ای یزید! با چوب بر دندان حسین ، پسر فاطمه مـی زنی !؟
خود دیدم که رسول خدا لب و دندان او و برادرش حسن را می مکد و می گوید این دو، سالار جوانان بهشتند، خدا قاتلشان را لعنت کند.
یزید از سخنان او خشمگین شد و دستور داد او را کشان کشان از مجلس بیرون بردند.(6)
ثـانـیـا: از سـنت های جاری آفرینش و حکمت الهی در مقابل جنایت کاران و ستمگران پرده بردارند و تحریفات یـزید از آیات شریف قرآن را در تطبیق بر واقعه کربلا به مردم گوشزد کنند . به عنوان نمونه زینب کـبـری درمجلس یزید، سنت امهال جنایتکار را تشریح می کند و امام سجاد در جواب ابن زیاد، بر دخالت مردم درشهادت برادرش علی اکبر تاکید می نماید.(7)
ثـالـثـا: دخـالـت یـزید و خاندان بنی امیه را در این حادثه افشا کنند و لذا در سخنانی که در شام ایرادشده بدون هیچ اشاره ای به ابن زیاد و مردم کوفه , یزید را مسئول مستقیم این جنایت معرفی می کنند.
الـبـته از این نکته نیز نباید غافل شد که یزید به علت خباثت ذاتی و حماقت باطنی , هرگز موفق بـه اجـرای دقـیق این سیاست نشد و به طور مکرر در سخنان خود به دشمنی خود با پیامبر اسلام اشاره کرده و از کشته شدن امام حسین (ع) اظهار شادمانی و خشنودی نمود و همین امر بود که در کـنـارروشنگری های اهل بیت (ع ), حکومت بنی امیه را رسوا و بی آبرو ساخت و طومار حکومت آنان را درهم پیچید.

روشنگری امام سجاد (ع ) در مجلس یزید

یـزیـد مـجـلـسـی ترتیب داد و اشراف شام را دعوت کرد و دستور داد امام سجاد و زنان کودکان امـام حـسین (ص ) را وارد مجلس کردند حضار به آنها می نگریستند امام سجاد(ص ) روبروی یزید قرار گرفت وچند شعر خواند که بیزاری و نفرت او را از یزید نشان می دهد:
انتظار نداشته باشید که شما به ما اهانت کنید و ما احترامتان کنیم، یا شما دائما ما را آزار دهید و مـا دسـت از آزار شـمـا برداریم. خدا می داند که ما شما را دوست نداریم. پس شما را از این که ما را دوست ندارید، سرزنش نمی کنیم.
یـزیـد گـفت: ای علی ! پدرت با من قطع رحم کرد, حق مرا ندیده گرفت و بر سر منصبم با من جنگید خدا هم با او چنان کرد که دیدی .
امام سجاد در برابر این تحریف آشکار در جواب یزید این آیه را خواند: اما هر مصیبتی که در زمین یا از ناحیه جانشان به شما برسد, قبل از آن که به صحنه وجود آید, در کتابی ثبت شده است.(8)
ای پـسر معاویه و هند و صخر! قبل از آن که تو متولد شوی همیشه نبوت و امارت در دست پدران من بوده است در جنگ بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا در دست جد من علی بن ابیطالب بود, درحـالی که جد و پدر تو پرچم های کفار را به دوش می کشیدند وای بر تو ای یزید! اگر بدانی چه کـرده ای ونـسـبت به پدر و اهل بیت و برادران و عموزادگان من چه گناهی مرتکب شده ای , به کـوهـهـا می گریزی و سربر خاکهای بیابان می گذاری و به حال خود شیون و زاری می کنی این سـزاوار است که سر حسین پسرعلی و فاطمه بر دروازه شهرتان نصب شود, در حالی که او ودیعه رسول خداست؟
ای یزید منتظر باش که در روز قیامت قرین ندامت و خواری شوی(9).

بازتاب روشنگری و اظهار کفر از سوی یزید

اگـر یـزیـد در بـرخـورد بـا واقـعـه کـربلا سکوت می کرد, قلم به مزدان تاریخ تراش , به راحتی می توانستند شخصیت حقیقی او را در پس پرده ای از روایات جعلی مخفی کنند, ولی طبع جاهلی یـزیـد این فرصت رااز او گرفت و باعث شد تمام رشته هایش پنبه شود و مرزی شد تا حساب مزد بگیران تاریخ نویس ازعلمای ربانی امین جدا شود.
سـر شـریف امام حسین (ع ) در مقابل یزید بود, با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین می زد واشـعـاری را کـه در احد برای شادکامی از شکست مسلمین سروده شده بود, با ترکیب چند بیت ازخویشتن می خواند:
ای کـاش بـزرگـان مـن کـه در روز جنگ بدر کشته شدند, زاری قبیله خزج را از فرود آمدن ضربات مامی دیدند و از شادی فریاد می زدند و می گفتند دست مریزاد ای یزید! به جای جنگ بدر بـزرگان و مهتران آنها را کشتیم و بی حساب شدیم طایفه هاشم با سلطنت بازی کردند, وگر نه خـبـری از آسمان نیامده ونازل نشده من از دودمان خندق نیستم ، اگر انتقام کارهای احمد را از فرزندانش نگیرم (10).
رسواسازی زینب کبری (س ) در مجلس یزید
هـنـگـامـی کـه یـزیـد حـقیقت درون خود را آشکار ساخت و بر همگان معلوم شد که جنگ بین امام حسین (ع ) و یزید جنگ بین دین و کفر بوده است , زینب کبری) س ) به پا خاست و فرمود:
سـپـاس خـدا را و درود خـدا بـر رسـول او و خاندانش باد خدای سبحان راست گفت که فرمود: ((عـاقـبـت آنـان که کار زشت کردند, بسیار زشت است که آیات خدا را تکذیب کردند و به استهزا گرفتند)) ای یزید!گمان می کنی اکنون که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بسته ای و چنان راه چاره بر ما مسدود نموده ای که ما را برده وار به هر سو می کشند, ما نزد خدا بی مقدار شده و تو مـحـتـرم هـستی و این پیروزی به خاطرارزشی است که نزد خدا داری که تکبر می ورزی و باد به بـینی انداخته ای , از اینکه روزگار به کام توست وکارهایت مرتب و آراسته و ملک و پادشاهی ما را بی مزاحم در اختیار گرفته ای , شادمان وخوشحالی ؟ .
اندکی آهسته تر! آیا فراموش کرده ای که خدای تعالی می فرماید:
کـافـران نـپـنـدارنـد مـهلتی که به ایشان می دهیم به نفع آنهاست , این مهلت را فقط برای آن می دهیم که گناه بیشتر مرتکب شوند و آنان را عذابی دردناک است )) (آل عمران /178 )
ای پـسـر آزاد شـده هـا! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کرده در حالی که پرده از ایشان برداشته و چهره هایشان را آشکار کرده به دست دشمنان دهی تا از شهری به شهری برند و قومی بیگانه به آنان نگاه کنند و دور و نزدیک و شریف و وضیع به آنها چشم دوزند, در حالی که نه سرپرستی برای آنها مانده نه پشتیبانی .
چگونه می توان از کسی انتظار مراعات داشت که مادرش جگر پاکان را به دندان کشید و گوشتش ازخـون شـهیدان رویید؟
چگونه در دشمنی ما خانواده کوتاهی کند کسی که ما را با چشم بغض و کنیه می نگرد؟ .
بـا این همه باز بدون آن که احساس گناه کنی و بدانی چه کار می کنی با چوب به لب و دندان ابا عـبـداللّه سـالار جوانان اهل بهشت می زنی و می گویی : ((فریاد شادی سر داده می گفتند دست مـریـزاد ای یـزید))!چرا نمی گویی که با ریختن خون ذریه محمد (ص ) و ستارگان زمین از آل عـبـدالـمـطـلـب , زخم ما را علاج ناپذیر کردی و ریشه مان را سوختی ؟
اکنون نیاکان خود را صدا می زنی و گمان می کنی که با آنها سخن گفته ای ؟
به زودی نزد آنان می روی و آرزو می کنی که دسـتـت خـشـک شده بود و این کار را نمی کردی وزبانت لال می شد و این سخن را نمی گفتی ! خدایا حق ما را بستان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر وخشمت را بر کسی که خون ما را ریخت و حامیان ما را کشت نازل کن به خدا سوگند پوست خود راشکافتی و گوشت خود را پاره کردی ! تـو بـا ایـن بـار کـه از ریـختن خون ذریه رسول خدا (ص ) و شکستن حرمت عترت و پاره تنش به گردن داری , بر او وارد می شوی , ((و گمان مکن آنانکه در راه خدا کشته می شوند مرده اند, بلکه آنان زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می خورند))(آل عمران / 169).
هـمـیـن بـرایت بس که خداوند حاکم است و محمد خصم تو و آن کسی که کار را برای تو ساخته وپرداخته کرد و تو را بر گردن مسلمین مسلط نمود, به زودی خواهد فهمید که پاداش ستمگران بد پاداش است و آگاه می شود که کدام یک از شما پست تر و لشکر کدام یک ضعیف تر است .
اگـر مصائب دنیا باعث شده که من با تو سخن بگویم باز هم تو را بی ارزش می دانم و کوبیدنت را لازم و نکوهشت را با ارزش می شمرم و از جاه و حشمت تو هراسی ندارم , ولی چشم گریان است و دل بریان .
بـسـیـار عجیب است که نجیبان حزب خدا به دست آزاد شدگان حزب شیطان کشته می شوند, ازچـنـگـالـتـان خـون ما می چکد و از دهانتان گوشت ما می ریزد و آن بدن های پاک را گرگ ها سرکشی می کنندو گفتارها در خاک می غلطانند.
اگر امروز ما را به عنوان غنیمت گرفته ای , به زودی در آنجا که جز عمل خود را نیابی , ما به زیان توخواهیم بود و خدا به بندگان خود ستم نمی کند.
بـه خـدا شـکـایـت می کنم و بر او تکیه دارم , پس هر حیله که داری به کار گیر و هرچه می توانی تـلاش کن و هر چه می خواهی کوشش کن ! به خدا نمی توانی ما را از خاطره ها محو کنی و وحی ما را بـمـیرانی و به نهایت ما نمی رسی و ننگ این ستم را نمی توانی از خویش پاک کنی رای تو بسیار سـسـت و ایـام دولـت انـدک و آن روز کـه مـنادی فریاد می زند ((لعتنت خدا برستمکاران باد)) جمعیت ات به پریشانی می گراید.
سـپـاس خـدا را کـه کار پیشینیان ما را با سعادت و مغفرت پایان برد و کار آخرمان را با شهادت و رحمت و از خدا می خواهم که ثوابشان را کامل کند و بیفزاید و خودش برای ما خلفی نیکو باشد که او مهربان ورحیم است و همو برای ما کافی و بهترین وکیل است یزید در جواب این کلام رسا فقط توانست بگوید:.
فـریـادی اسـت کـه از زنـان شـایـسـتـه اسـت ـــــ نـوحـه گری بر نوحه گران بسیار آسان است .(11)

پانویس

1. کـامـل ابـن اثیر, ج 4, ص 81 و ینابیع الموده , ص 324 مقتل خوارزمی , ج 2, صص 6 ـ 45 و تذکره بسط ابن جوزی , ص 231.
2 کـامل ابن اثیر, ج 4, ص 2 ـ 81 و مقتل خوارزمی , ج 2, ص 42 و تاریخ طبری , ج 4, ص 50 ـ 349.
3 کامل ابن اثیر, ج 4, ص 82 و تاریخ طبری , ج 4, ص 250 و مقتل خوارزمی , ج 2, ص 3 ـ 42.
4 کامل ابن اثیر, ج 4, ص 83 و تاریخ طبری , ج 4, ص 351 و تذکره سبط ابن جوزی , ص 234.
5- مقتل خوارزمی , ج 2, ص 6 ـ 55 و کامل ابن اثیر, ج 4, ص 83 و تاریخ طبری , ج 4, ص 251.
6 شوری آیه 23
2. 7 .مقتل خوارزمی , ج 2, صص 1ـ60.
8 احزاب / آیه 33.
9- مقتل خوارزمی , ج 2, ص 57 و تاریخ طبری , ج 4, ص 355.
10 مقتل خوارزمی , ج 2, ص 57 و 58 و 69 و 70 و تذکرة بسط بن جوزی , ص 231 و 235.
11 مقتل خوارزمی , ج 2, صص 5ـ64.
12 مقتل خوارزمی , ج 2, ص 57 و کامل ابن اثیر, ج 4, ص 85.
13 حدید / 23.
14 مقتل خوارزمی , ج 2, ص 63.
15 مقتل خوارزمی , ج 2, ص 64 و تذکره سبط بن جوزی , ص 235.
16 مقتل خوارزمی , ج 4, ص 6 ـ 64.
17 مقتل خوارزمی , ج 2, ص 72.
18 مقتل خوارزمی , با تلخیص , ج 2, ص 71 ـ 69.

 

  • نجمه شفیعی

نظرات  (۰)

هیچکس حرفی نداره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی