خطبه 1 نهج البلاغه :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

خطبه 1 نهج البلاغه

خطبه 001-آغاز آفرینش آسمان و...

 

درباره آغاز آفرینش آسمان و زمین و خلقت آدم و در مورد حج

 

سپاس خداى را که در ستودن وى گویندگان درمانند و آمارگران در شمارش نعمت هاى او ناتوان مانند و تلاشگران اداى حق وى نتوانند، همانکس که نه بلنداى همت ها بدو در رسد و نه ژرفاى فطنت ها وى را دریابد. آنکس که نه صفتش را مرزى محدودست و نه وى را نعتى موجود و نه وقتى درخور شمارش، همانکس که به توانائى خود آفریدگان را پدید آورد و برحمت خویش بادها را بگسترد و با سنگهاى گران زمین لرز آنرا به مهار کشید...

 

سرآغاز دین »شناخت« اوست و کمال شناختش در تصدیق »او« ست و کمال تصدیق به وى، توحید اوست و کمال توحیدش در اخلاص ورزیدن است به او و کمال اخلاص ورزیدن به او زدودن صفتهاست از وى، چرا که هر صفت غیر از موصوف است و (نیز) هر موصوف غیر از صفت.

 

پس هر کس که خداى سبحان را به وصفى متصف کند، همانا وى را مقرون به قرینى کرده و آنکس که براى وى قرینى انگارد او را دو چیز پندارد و هر کس او را دو چیز شمارد قطعا به (حقیقتش) پى نبرده و هر کس بدو پى نبرد قطعا بر وى انگشت نهاده و هر کس وى را انگشت نشان کند، او را »محدود« ساخته و هر که وى را محدود کند، او را مشمول شمارش دانسته و هر کس گوید که وى در کجاست و بر روى چه قرار گرفته او را در چیزى گنجانیده و آنکس که گوید که او بر چه چیز قرار گرفته، دیگر جایها را از وى تهى پنداشته است.

 

باشنده است نه نو پیدا و موجودست نه مسبوق به عدم، با هر چیزى است نه بصورت همبودى و غیر از هر چیزى است نه اینکه از آن جدا باشد. فاعل است و بى نیاز از جنبش و ابزار. بیناى ازلى است بى آنکه نیاز به مشهودى از آفریده هاى خود داشته باشد. همواره یکتاست بى آنکه نیاز به مونسى داشته باشد که با وى آرام گیرد و از نبودن وى وحشت پذیرد. آفرینش را آغاز و به شروع آن مبادرت کرد بى آنکه در کار آن بیندیشد، یا از آزمایشى بهره بردارى کند یا به جنبشى درآید یا هیجان زدگى نفس وى را به اضطراب اندازد، هر چیز را در همان هنگام که باید پرداخت و اجزاى گوناگون را با همدیگر هماهنگ ساخت و غرائز هر یک را ایداع فرمود و طبایعشان را ملازم آنها گردانید و پیش از آنکه دست به آفرینش زند به حال آنها آگاه و محیط به آغاز و پایان هر یک و واقف بود به حدود و مقارنات آنها.

 

سپس خداى سبحان گشادگى فضاها و پارگى اکناف و خلاهاى هوائى را پدید آورد و در آن آبى موج خیز و انبوه روان ساخت و آنرا بر پشت بادى تند برنشاند، پس باد را فرمان داد تا آن آب را بازدارد و بر شدت ریزش آن چیره گردد تا از مرز خود تجاوز نکند. هواى گشاده از زیر و آب از فراز آن جهان بود. سپس خداى سبحان بادى نازا پدید آورد و آنگاه چونان انبانى چرمین که آنرا به جنبش درآورند سر آب را به سوى پایانش برد و جوشش آنرا به حالت آرامش درآورد تا آنکه کوهه ها برآورد و کفها بر سر پدید ساخت و جوش و خروش آنرا به آرامش مبدل گردانید، پس آن آب را در فراخناى هوا و گستره ى فضا بالا برد و از آن هفت آسمان جدا کرد که بخش زیرین آن موجى از حرکت بازداشته و بخش زبرین آن سقفى محفوظ و تارکى افراخته و بى هیچ ستون برشده و بى هیچ میخ استوار

 

مانده بود. آنگاه آسمان ها را با ستاره هاى درخشان و کوکب هاى تابان بیاراست و چراغ فروزان خورشید و ماه تابنده را در چرخى گردنده و سقفى دور زننده و لوحى چرخان به گردش درآورد.

 

سپس میانه آن آسمانهاى زبرین را فراخ ساخت و از فرشتگان خودش انباشته فرمود ، گروهى از ایشان در حال سجده اند و به رکوع نمى پردازند و گروهى در حال رکوع مى باشند و برپا نمى ایستند و جماعتى در میان صف هائى اند که از هم پاشیده نمى شوند و گروهى بى آنکه احساس ملالت کنند خدا را به پاکى ستایند و در دیدگان ایشان خواب راه ندارد و دستخوش غفلت عقول و سستى بدنها و فراموشى نمى گردند و گروهى از آنان امینان وحى الهى و سخنگویان خدا به پیامبران اویند و پاسبانان درهاى بهشت الهى اند و بعضى از آنها پاى در زمین هاى فرودین ثابت دارند، در حالیکه گردن هاى ایشان از عرش برین و بستر آنها از اکناف عالم در گذشته است و با پایه هاى عرش چهار شانگى آنها هم آهنگى دارد، دیدگان خود را از هیبت الهى فروهشته دارند و بالها را از فروتنى فراهم گرفته اند. حجاب هاى عزت و پرده هاى قدرت میان ایشان و آنها که فروتر از آنانند کشیده شده است، از پروردگارشان با توهم تصویر صورتى رقم نمى زنند و صفات مخلوقات را بدو نسبت نمى دهند و وى را با مکان ها محدود نمى سازند و یا هیچگونه اشارتى براى همتائى قائل نیستند.

 

صفت آفرینش آدم (علیه السلام)

 

آنگاه خداى سبحان از شنزار زمین، خاکى نرم چه از شیرین و چه شور آن فراهم ساخت و آنرا با آب مرطوب کرد تا خالص گردید و چسبناک شد و از آن صورتى پدید آورد با اعضاء جدا از هم و بهم پیوسته و آنرا بخشکانید تا خود را بگیرد و آنرا سخت ساخت تا در زمانى معین و هنگامى لازم سفال مانند شد. و آنگاه از روح خود در او دمید تا بصورت آدمى درآمد، با ذهنى روشن و فکرى که قدرت تصرف دارد و اعضائى که در خدمت وى بود و ابزارهائى که براى او کاربرد داشت و شناختى که مایه تفکیک حق از باطل مى شد و مزه ها و بوئیدنیها و رنگها را از همدیگر مى توانست بازشناسد با همه گوناگونى رنگها و ترکیب هاى متشابه و متفاوت و سرکش و آمیزه هاى مختلف آنها، از حرارت گرفته تا سردى و رطوبت تا جمود. پس خداى سبحان امانت خود را از فرشتگان مطالبه کرد تا به پیمان خویش وفا کنند و در برابر آدم به کرنش و از سر فروتنى و تکریم درآیند .

 

پس ایزد سبحان فرمود: (براى آدم سجده کنید، پس به جز ابلیس (همه) به سجده درافتادند) [سوره بقره، آیه 34.] جز شیطان که رشگ و غرور ورزید و بدبختى بر او چیره گردید و از اینکه خدا او را از آتش آفریده، خلق آدم خاکى را سبک پنداشت. پس خداوند به او مهلت داد چرا که وى در خور خشم بود و براى اتمام حجت آزمایش بر او مقرر گردید تا مهلت وى بسر آید و خدا نیز به وعده خود وفا کند. پس فرمود: (تو از مهلت یافتگانى، تا روز (و) وقت معلوم.)

[سوره حجر، آیه 38 -37.]

 

پس خداى سبحان آدم را در خانه اى سکونت داد که در آن هم نعمت فراخ بود و هم در کمال ایمنى و او را از ابلیس و دشمنى ابلیس برحذر داشت. اما دشمن (شیطان) به خانه آرام و همنشینى وى با نیکان رشگ ورزید و او را فریفته ساخت، تا یقین خود را به گمانى فروخت و اراده وى را به سستى کشانید و متانت وى را به بیم مبدل ساخت و دستخوش پشیمانى شد. آنگاه خداى پاک درهاى بازگشت را بر روى او گشاد و کلمه توبه و بخشایش را به وى تلقین کرد و بازگشت به بهشت را به او وعده داد و او را به دنیا که سراى آزمایش و ازدیاد نسل است فروفرستاد. و خداوند پاک از میان فرزندان آدم پیغمبرانى برگزید و از ایشان به زبان و حى پیمان گرفت، در زمانى که بیشتر آفریدگان پیمان خدا را وارونه و به حق او نادان بودند و براى وى مانندها گرفته بودند. شیاطین راه آنها را از خداشناسى زده بودند و به گمراهى کشیدند، پس پیامبران خود را برانگیخت و یکى پس از دیگرى فرستاد تا عهد خداشناسى را که در فطرت آدمى بود باز طلب کنند و نعمت از یاد رفته را باز به یاد آورند و با مدد حجت و برهان آنان را به راه آورند و گنجینه هاى دانش پنهانى را برون آرند و راز هستى را در دیدگانشان بنمایند. چه از آسمانى که فراز سر ایشان است و چه گهواره اى که در زیر پایشان گسترده و چه از انواع معیشت ها که زنده شان مى دارد و اجل هائى که نابودشان مى کند و بیمارى هائى که مایه فرسودگى آنان مى گردد و بلاهاى هولناک زمانه که پیاپى برایشان وارد مى شود و هیچگاه خداى پاک از آفریدگان خود، پیغمبر یا کتاب یا برهان قطعى یا روشى استوار را مضایقه نفرموده، پیامبرانى که با وجود شمار کم و داشتن دشمنان بسیار از رسالت وحى بازنماندند. گاه از ایشان پیامبرانى بودند که اسم پیغمبر بعد از خویش را مى دانستند و یا پیغمبران پیشین آنها را مى شناخته اند. بدینگونه قرنها سپرى و روزگار طى شد و پداران رفتند و دنیا را به فرزندان خود وانهادند، تا اینکه خداى پاک محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را براى وفاى به وعده ى خویش و اکمال نبوت مبعوث فرمود، در حالیکه از پیغمبران پیشین پیمان گرفته بود و نشانه هایش آشکار و میلادش فرخنده بود.

 

در آن زمان ساکنان زمین هر یک جزء مذهبى متفرق و با خواستهائى پراکنده بودند و به راههاى گوناگون مى رفتند: گروهى خدا را همتاى خلق دانسته و گروهى در نام او تصرف روا مى داشتند یا به غیر او مى پیوستند. پس پروردگار آنان را به وسیله آن پیامبر از گمراهى به راه راست راهبر شد و ایشان را از جهالت رهانید.

 

سپس خداوند پاک دیدار خود را براى محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) برگزید و او را در جوار خویش شایسته دید و تمایلش را به سوى خود رهنمون شد و از بلاهایش رهانید. و روحش را کریمانه به سوى خویش خواند-درود بر وى و خاندان وى باد-او نیز چون پیامبران امت هاى دیرین براى شما میراثى گذاشت، زیرا که ایشان امت خود را وانگذاردند مگر به رهنمون راهى روشن و نشانه اى معین. محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) نیز کتابى را که از سوى پروردگارتان بر او فرود آمده بود، در میان شما نهاد، کتابى که احکام حلال و حرامش در آن بیان و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخ آن روشن شده بود. معلوم داشته که چه کارهایى مباح است و کدامیک واجب یا حرام. خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست. مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را آشکار ساخته. هر مجملى را تفسیر کرده و گره هر مشکلى را گشوده است. و نیز چیزهایى است که براى دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایى است که به نادانستنش رخصت داده شده. احکامى است که در کتاب خدا به وجوب آن فرمان داده شده و در سنت، آن حکم نسخ گشته و نیز احکامى است که در سنت به وجوب آن تاکید شده ولى در کتاب به ترک آن اجازه داده شده و نیز اعمالى است که چون زمانش فرارسد واجب و چون زمانش منقضى گردد وجوبش از میان رود. و در مورد امورى که ارتکاب آن گناه بزرگ است و خدا به کیفر آن بیم آتش دوزخ داده و امورى که ارتکاب آن گناه خرد است و مستوجب آمرزش اوست و امورى که اندک آن هم پذیرفته مى شود و هر کس اختیار دارد که بیش از آن را نیز به جاى آورد.

 

و از این خطبه درباره ى حج

 

خداوند حج خانه ى خود را بر شما واجب گردانید و خانه ى خود را قبله گاه مردم ساخت. مردم با شور تمام و بگونه ى ستورانى که به آبشخورى روى نهند و چون کبوترانى که به آشیانه پناه برند بدان روى نهند. خداى پاک حج را مقرر فرمود تا مردم در برابر شکوه او فروتنى نشان دهند و به عزت و شکوه او اقرار کنند. و از میان بندگان خود کسانى را برگزید تا صلاى دعوت او شنیدند و بدان پاسخ گفتند و سخن حق را تصدیق نمودند و در آنجا پاى گذاردند که پیامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند که گرد عرشش طواف مى کنند و در این سودا که سرمایه شان عبادت اوست، سود فراوان حاصل کردند و تا به میعاد آمرزش او دست یابند بر یکدیگر پیشى جستند. خداى، سبحانه و تعالى، حج را نشانه و نشانه ى اسلام قرار داد و کعبه را حرم پناهندگان و حج را فریضتى واجب ساخت و حقش را واجب گردانید و حج را بر شما مقرر فرمود و گفت: (و براى خدا، حج آن خانه، بر عهده ى مردم است، (البته بر) کسى که بتواند به سوى آن راه یابد. و هر که کفر ورزد، یقینا (بداند) خداوند از جهانیان بى نیاز است.)

[سوره ى آل عمران، آیه 97.]
 

  • نجمه شفیعی

نظرات  (۱)

  • مهدی ابوفاطمه
  • لایک
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی