آیه و ان یکاد :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

آیه و ان یکاد

 

آیه 51 و 52 قلم/ 68 به آیه‏ «و إن یکاد» شهرت دارد. از این آیه همواره براى خنثا کردن چشم زخم به صورت قرائت، تعویذ یا تابلو استفاده مى‏شود «و إِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصرِهِم لَمّا سَمِعُوا الذّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ* و مَا هُوَ إِلّا ذِکرٌ لِلعلَمین‏/ و همانا نزدیک است کافران هنگامى که قرآن را مى‏شنوند، با [نگاه‏ها و] چشم‏هایشان تو را به زمین بزنند و مى‏گویند: او مجنون است؛ حال آن‏که قرآن [یا پیامبر] جز اندرزى براى جهانیان نیست». بیش‏تر مفسّران، این آیه را درباره چشم‏زخم دانسته و با نقل روایاتى مبنى بر واقعیّت داشتن چشم زخم، درصدد اثبات آن برآمده‏اند.[1] اینان برآنند که مقصودِ آیه، چشم‏زخم کافران به پیامبر صلى الله علیه و آله است که مى‏خواستند با چشمان خود، حضرت را از بین ببرند؛[2] امّا تفسیر دیگر از آیه مى‏گوید: کافران هنگام شنیدن قرآن، چنان از شدّت خشم و دشمنى، به پیامبر صلى الله علیه و آله نگاه مى‏کردند و چشم غرّه مى‏رفتند که اگر مى‏توانستند، پیامبر را با نگاه‏هاى خشم‏آلود خود مى‏لغزاندند و از بین مى‏بردند.[3] در هر صورت، مطابق تفسیر اوّل و مشهور، آیه از چشم‏زخم کافران به پیامبر خبر مى‏دهد؛ امّا این‏که قرائت یا همراه داشتن آن، جلو چشم‏زخم دیگران را مى‏گیرد یا نه، روایتى مُسنَد از پیامبر یا دیگر معصومان در دست نیست؛ بلکه بر پایه برخى روایات، پیامبر، هنگام تعویذ امام حسن و امام حسین علیهما السلام یا افرادى دیگر از چشم‏زخم، به اذکار دیگرى غیر از این آیه توسّل جستند.[4] فقط حسن بصرى گفته است که دواى چشم‏زخم، قرائت آیه‏ «و إِن یَکادُ ...» است.[5] ملّا فتح‏اللّه کاشانى نیز روایتى بدون سند درباره نزول آیه نقل کرده که مى‏گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بود و قرآن مى‏خواند و مشرکان بر در مسجد انتظار مى‏کشیدند تا هنگام خروج پیامبر، او را چشم بزنند؛ در همان حال، جبرئیل علیه السلام آیه‏ «و إِن یَکاد» را نازل کرد و به پیامبر گفت که آن را تلاوت کند تا از چشم زخم آنان در امان باشد؛[6] امّا در نقلى که ابوالفتوح از کلبى درباره این شأن نزول دارد، از قرائت این آیه به وسیله پیامبر براى جلوگیرى از تأثیر چشم‏زخم مشرکان سخنى به میان نیامده است.[7]

 

منابع-

تفسیر روح‏البیان؛ تفسیرالقرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر منهج‏الصادقین؛ خلاصةالمنهج؛ روض‏الجنان وروح‏الجنان؛ الکشّاف؛ الکافى؛ مجمع البیان فى تفسیرالقرآن.

سید محمود دشتى‏

 

استخاره: درخواست شناخت بهترین گزینه از خداوند، در هنگامه تردید و دو دلى‏

 

استخاره از ریشه «خ- ى- ر» و از باب استفعال، در لغت به معناى «طلب خیر در چیزى»[8] و در اصطلاح عبارت است از واگذاردن انتخاب به خداوند با دعا و عمل مخصوص، در کارى که انسان در انجام دادن آن مردّد است. این واژه در قرآن نیامده است؛ ولى با توجه به اینکه مسلمانان در مواردى براى تصمیم‏گیرى در کارهایشان از روش استخاره با قرآن* استفاده مى‏کنند در حوزه مسائل پیرامون قرآن قرار مى‏گیرد و از آن جهت که برخى مفسّران آیه شریفه‏ «ان تَستَقسِموا بِالازلم» (مائده/ 5، 3) را به استخاره تفسیر کرده‏اند مى‏تواند در حوزه معارف قرآن قرار گیرد.[9]

واژه استخاره در روایات فراوانى دیده مى‏شود و به گفته بحرانى در روایات به 4 معنا به کار رفته است: 1. طلب ممکن شدن آنچه در آن خیر است، 2. طلب عزم بر آنچه در آن خیر است، 3. طلب خیر از خدا که نوعى دعا تلقى مى‏شود، 4. طلب شناخت چیزى که خیر در آن است.[10] افزون بر این معانى، وجوه دیگرى را نیز در معناى استخاره گفته‏اند.[11]

همه معانى یاد شده به دو معنا باز مى‏گردد:

1. خیرجویى و درخواست دستیابى به خیر.

این معناى استخاره، در همه رفتارهاى آدمى و در مواردى است که انسان در انجام دادن کارى نگران است که مبادا ضرر و شرّى بر انجام دادن آن مترتب شود و نتواند به منافع فعل مورد نظر دست یابد، ازاین‏رو با تضرع از خداوند مى‏خواهد تا نتیجه خیر بر کارش مترتب کند و ضررهاى احتمالى را از آن دفع کند. این معناى استخاره عام است و روایاتى متعدد نیز ناظر به این معناست.[12] در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده که هرکس در کارى بدون خیرخواهى وارد گردد و گرفتار شود مأجور نخواهد بود.[13]

2. خیرشناسى و طلب شناخت خیر. این نوع از استخاره که شایع‏تر بوده، بیشتر مورد توجه عموم مردم است در جایى است که انسان خیر و شرّ عملى را حتى با مشورت نتواند تشخیص دهد.

پیشینه استخاره:

تعیین تکلیف در موارد حیرت و آگاهى از آینده و گذشته همواره از نگرانیهاى بشر بوده است.[14] اقوام و ملل گوناگون براى آگاهى از آینده و تعیین نیک و بد کارها از ابزارهاى گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانى و دقت در حرکت آنها، پرواز پرندگان، شعله‏آتش و ... استفاده مى‏کردند.[15]

یکى از کارهاى رایج در میان عرب جاهلى استقسام به ازلام و به سه منظور بود: 1. تعیین برندگان وبازندگان، با اجراى عملیاتى مشتمل بر برد و باخت در تقسیم گوشت. 2. یافتن راه حل مشکل. (قرعه) 3. استخاره و تعیین نیک و بد کارها؛ آنان براى آگاهى از اراده خدایان خود (بتها) در امور گوناگون زندگى و دانستن نیک و بد کارها و آگاهى از آینده و گذشته چون ازدواج، سفر، تجارت، جنگ و صلح، شروع به کار، بهبودى بیمار، بازگشت مسافر و پیدا شدن گمشده و ... از ازلام استفاده مى‏کردند.[16] تیرهایى که به این منظور به کار گرفته مى‏شد سه عدد بود و بر روى آنها عباراتى مانند «افعل، لاتفعل و غَفْل (پوچ)» یا «امَرَنى ربّى، نَهانى ربّى و غَفْل» نوشته شده بود.[17] استقسام در این موارد بدین گونه بود که متصدى یا خود شخص سه تیر را در ظرفى مخصوص قرار مى‏داد و رو برمى‏گرداند و آنها را به هم مى‏زد.

سپس یکى ازتیرها را بیرون مى‏آورد. اگر امر یا نهى بیرون مى‏آمد بدان عمل مى‏کردند و اگر تیر پوچ بیرون مى‏آمد آن را به ظرف بازگردانده کار را ادامه مى‏دادند تا وضع روشن شود. (ازلام)[18] آنان از این عمل به استخاره تعبیر مى‏کردند.[19] اسلام با توجه به نیاز انسان به سببى که با آن در دو راهیهاى حیرت و سرگردانى، تردید خود را بزداید، جنبه‏هاى خرافى و شرک آلود این سنّت جاهلى را حذف کرده و به استخاره با صبغه‏اى الهى در مواردى خاصّ مشروعیت داده است‏[20]، ازاین‏رو پیامبر صلى الله علیه و آله به مسلمانان استخاره یاد مى‏داد.[21] پس از رسول‏خدا صلى الله علیه و آله، اهل‏بیت علیهم السلام در موارد تردید و دودلى به برخى انواع استخاره توصیه مى‏کردند. البته استخاره‏اى که در بیشتر روایات به آن توجه شده غیر از آن چیزى است که اکنون با تسبیح یا قرآن رواج دارد و این‏گونه استخاره در روایات کمتر به آن توجه شده است، هرچند در مشروعیت آن در موارد خاص تردیدى نیست. از امام باقر علیه السلام نقل شده که هرگاه پدر بزرگوارشان مى‏خواستند حجّ، عمره یا خرید و فروش انجام دهند یا برده‏اى را آزاد کنند وضو مى‏گرفتند و نماز استخاره مى‏گزاردند.[22]

جایگاه و قلمرو استخاره:

استخاره به معناى خیرجویى در همه افعال و تروک انسان جارى است؛ ولى استخاره به معناى خیرشناسى محدودیت دارد و در هنگام تردید اگر شخص‏نتواند با عقل خود خیر و شرّ کارها را بازشناسد و دین نیز بیانى نداشته باشد[23] کاربرد دارد، ازاین‏رو در انجام دادن واجبات و ترک محرمات‏[24] و در مواردى که عقل حکم قاطع و روشنى در مورد خیر و شرّ فعلى داشته باشد[25] یا جایى که بتوان با مشورت دیگران خیر را از شرّ بازشناخت‏[26] جاى استخاره نیست. استخاره در انجام دادن مکروه و ترک مستحب را برخى جایز شمرده‏اند[27] و برخى جایز نمى‏دانند.[28]

مشروعیت استخاره:

همه مذاهب اسلامى اصل استخاره را پذیرفته‏اند.[29] البته بعضى، در برخى روشهاى آن با استناد به آیه 3 مائده/ 5 که بر حرمت استقسام با ازلام تصریح و تأکید دارد تشکیک کرده‏اند: «حُرّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ والدَّمُ ... و ان تَستَقسِموا بِالازلمِ ذلِکُم فِسقٌ».

مفسّران در تفسیر استقسام به ازلام که قرآن کریم آن را حرام شمرده اختلاف نظر دارند. جمعى مقصود از آن را استخاره (/ طلب شناخت خیر و شرّ) به وسیله ازلام‏[30] دانسته‏اند. طرفداران این رأى درباره علّت تحریم آن گفته‏اند: این عمل نوعى تلاش براى دستیابى به علم‏غیب است که از طرف خداوند حرام شده است. از نظر این مفسّران ازلام خصوصیتى ندارد و تحریم آیه هرگونه استقسامى، از جمله استخاره با قرآن یا تسبیح را شامل مى‏شود[31]؛ ولى جمعى با ردّ این ادّعا مى‏گویند: استقسام به ازلام هیچ ارتباطى باعلم‏غیب ندارد، بلکه تلاش براى دستیابى به گمان به وسیله امارات و قراین متعارف است و گرنه باید علم تعبیر خواب و امثال آن نیز حرام و کفر باشد.[32] برخى نیز حکمت تحریم آیه را نفى خرافه‏پرستى و اوهام دانسته، مى‏گویند: این معنا مخصوص استقسام به ازلام نیست، بلکه شامل هرگونه استقسام، هر چند با تسبیح یا مصحف مى‏گردد، ازاین‏رو استخاره را مورد هجوم قرار داده، آن را عامل عقب‏ماندگى و مانع پیشرفت معرفى مى‏کنند.[33] برخى از معاصران با ردّ این سخنان با استناد به روایات جواز استخاره مى‏گویند: استخاره نوعى رجوع به خداوند در زمان حیرت و سرگردانى است و با اندیشیدن و تعقل منافاتى ندارد[34]، افزون بر این، جمعى ازمحققان سبب حرمت استقسام به ازلام را تفکّرى شرک‏آلود دانسته‏اند که در پس این عمل وجود داشته است، زیرا مشرکان عرب این عمل را در کنار بتهاى خود و به فرمان آنها دانسته و براى یارى جستن از آنها در یافتن سرنوشت خویش انجام مى‏دادند و بر اثر همین تلقى شرک‏آلود بوده که قرآن‏کریم آن را حرام کرده است و گرنه این عمل به خودى خود حرام نیست.[35] علامه طباطبایى و برخى دیگر معتقدند با توجه به سیاق آیه که درباره تحریم برخى خوردنیهاست استقسام به ازلام در تقسیم گوشت به وسیله تیرها که نوعى قمار بود، ظهور دارد و اساساً شامل استخاره و موارد مشابه آن مانند قرعه نمى‏شود[36]، به هر روى، علما در اینکه استخاره در مواردى خاص مشروعیت دارد و تحریم آیه شامل آن نمى‏شود اتفاق نظر دارند. براى‏مشروعیت و اعتبار استخاره به دلایلى استناد شده است:

1. هر دو معناى استخاره (خیرجویى و خیرشناسى) نوعى دعا و درخواست از خداوند است که فرد متحیّر عاجزانه از خداى عالِم و قادر مى‏خواهد تا نتیجه خیر بر اعمال او مترتب کند یا خیر را در کوره راههاى زندگى به او بشناساند، ازاین‏رو عموم آیه‏ «ادعونى استَجِب لَکُم‏/ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم» (غافر/ 40، 60) شامل آن مى‏شود.

2. روایاتى فراوان در منابع شیعى و سنى بر مشروعیت استخاره دلالت مى‏کند؛ مانند آنچه از جابر بن عبداللّه نقل شده و نزد همه مذاهب اسلامى پذیرفته است. او مى‏گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله به ما استخاره مى‏آموخت، چنان که سوره‏هاى قرآن را آموزش مى‏داد.[37]

در روایتى دیگر فضیل از امام صادق علیه السلام نقل کرده که هیچ مؤمنى استخاره نکند، مگر آنکه‏ خداوند، براى او خیر مقدر فرماید، حتى اگر حوادث ناگوارى براى او پیش آید.[38]

روشهاى استخاره:

استخاره براى بازشناسى خیر به روشهاى مشروعى از طرف دین نیاز دارد، از این‏رو در روایات به روشهایى براى آن اشاره شده است‏[39] که به 5 مورد اشاره مى‏شود:

1. استخاره با نماز:

فقیهان امامیه‏[40] و اهل سنت‏[41] نماز استخاره را از نمازهاى مستحب برشمرده‏اند. علامه حلّى مى‏گوید: نماز استخاره به اتفاق امامیه و بیشتر اهل سنت مستحب است.[42] این نماز به روشهایى گوناگون در روایات وارد شده است‏[43]؛ ولى همه روایات، نماز استخاره را دو رکعت همراه با دعاهاى مخصوص قبل یا بعد از آن، بیان کرده است.[44] در برخى ازاین‏روایات خواندن سوره‏هاى مخصوص نیز توصیه شده است.[45]

2. استخاره با دعا:

در این روش باید استخاره کننده یکى از دعاهاى وارد شده را بخواند. سپس ذکر «استَخیرُ اللَّه» را در امور عادى 7 بار و در امور مهم 100 بار بگوید و آنگاه به قلب خود رجوع کند و به هریک از راههایى که قلبش به آن میل کرد عمل کند. گفتنى است که دعاهایى که در روایات وارد شده مضامینى متنوّع دارد.[46] یکى از آن دعاهاچنین است: «یا أبصر الناظرین و یا أسمع السامعین و یا أسرع الحاسبین و یا أرحم الراحمین و یا أحکم الحاکمین صلّ على محمّد و على أهل بیته و خرلى فى کذا و کذا».[47] این نوع استخاره که بیشتر روایات درباره آداب آن دستور داده‏اند فقط دعا و طلب خیر است‏[48] و در مشروعیت آن تردیدى نیست.

3. استخاره ذات الرقاع:

کیفیت آن چنین است که بر روى سه برگه نوشته مى‏شود: «بسم‏اللَّه الرحمن الرحیم. خیرة من‏اللَّه العزیز الحکیم، لفلان بن فلان. افْعَل» و بر سه برگه دیگر همان ذکرنوشته شده به جاى افعل «لاتفعل» نوشته مى‏شود آنگاه استخاره کننده هر 6 برگه را زیر سجاده گذارده، دو رکعت نماز مى‏گزارد و بعد از نماز، در سجده 100 بار مى‏گوید: «أستخیر اللَّه برحمته خیرةً فی عافیة». سپس آن برگه‏ها را به هم زده، آنها را یکى یکى تا سه برگه بیرون مى‏آورد. چنانچه هر سه «افْعَل» داشت آن را انجام مى‏دهد و چنانچه هرسه «لاتفعل» داشت‏ آن را انجام نمى‏دهد؛ ولى اگر یکى «افْعَل» بود و دیگرى «لاتفعل»، تا 5 برگه بیرون مى‏آورد و بر طبق اکثریت عمل مى‏کند.[49] استخاره ذات‏الرقاع مورد توجه بسیارى از بزرگان بوده و روایات پرشمارى از امامان معصوم علیهم السلام، درباره آن وارد شده است. بیشتر فقیهان امامیه مشروعیت آن را پذیرفته‏اند.[50]

4. استخاره با قرآن:

امروزه این نوع استخاره رایج‏تر است و شرط اساسى آن داشتن طهارت جسمى و روحى و آشنا بودن به معنا و تفسیر قرآن و درک مناسبت آیات با موضوع مورد استخاره است.[51]

در استخاره با قرآن روشهایى گوناگون روایت شده است؛ از جمله اینکه امام صادق علیه السلام به کسى که گفت: گاه تصمیم به انجام دادن کارى مى‏گیرم و درباره آن از خدا طلب خیر مى‏کنم؛ اما فکرم به جایى نمى‏رسد، فرمود: قرآن را بگشاى و به اولین آیه‏اى که نگاهت به آن افتاد، به خواست خدا عمل کن.[52] علامه مجلسى در شرح این روایت گفته است: مراد از اولین آیه، اولین آیه صفحه سمت راست است.[53] سیره علما و تجربه عملى آنان نشان مى‏دهد که استمداد از قرآن با استخاره ثمرات عملى فراوانى براى راهگشایى کارها داشته است، به‏گونه‏اى که برخى شگفت انگیز بودن نتایج آن را از معجزات قرآن دانسته‏اند.[54] برخى استخاره با قرآن را با روایتى از امام صادق علیه السلام که مى‏گوید:

«با قرآن تفأل نزنید» منافى دانسته‏اند. به این اشکال پاسخ داده شده که اولًا این روایت ضعیف است. ثانیاً استخاره با تفأل* فرق دارد؛ زیرا استخاره چنان‏که گذشت، این است که انسان در کارى مردد باشد و از خداوند بخواهد او را در گزینش یکى از دو کار راهنمایى کند و خیر او را در آن قرار دهد؛ اما تفأل زدن به معناى پیش‏بینى کردن فرجام کارها و پیشامدهاى آینده و غیبگویى است.[55] البته تفأل به معناى استخاره و فال نیک زدن نیز در روایات و عبارات‏عالمان به کار رفته‏[56] که به معناى اول، حکم استخاره را دارد[57] و به معناى دوم اگر به قرآن نباشد نه تنها از آن نهى نشده‏[58] بلکه بر پایه برخى نقلها پیامبر صلى الله علیه و آله فال نیک زدن را دوست مى‏داشت.[59]

5. استخاره با تسبیح:

این روش نیز اقسامى دارد که به دو مورد آن‏که منسوب به‏ امام زمان است اشاره مى‏شود:

الف. استخاره کننده تسبیح را گرفته پس از سه بار صلوات بر پیامبر و آل او مقدارى از تسبیح را جدا مى‏کند و دو تا دو تا مى‏شمارد، چنانچه یک دانه ماند نشان امر به آن عمل و اگر دو تا باقى ماند نشان نهى از آن است.[60]

ب. پس از قرائت دعا قبضه‏اى از تسبیح را بگیرد و هشت هشت جدا کند، پس اگر یکى بماند به‏طور کلى خوب است و اگر دو تا بماند یک نهى دارد و اگر سه تا بماند فعل و ترکش یکسان است و اگر 4 تا بماند دو نهى دارد و اگر 5 تا بماند بعضى گفته‏اند که تعب و رنج دارد و بعضى گفته‏اند: در آن ملامت است و اگر 6 تا بماند نهایت خوبى را دارد و باید شتاب کرد و اگر 7 تا بماند حکمش مانند 5 تاست و اگر 8 تا ماند 4 نهى دارد.[61] شایان ذکر است که روایاتِ برخى انواع استخاره نظیر استخاره با تسبیح ضعیف است‏[62]؛ ولى بر پایه روایات تسامح در ادلّه سنن عمل به آن جایز دانسته شده‏[63] و حتّى برخى ادعاى اجماع برآن کرده و آن را از شعائر امامیه دانسته‏اند.[64]

آداب استخاره:

استخاره نوعى دعا و نیایش با خداست، ازاین‏رو در روایات براى آن آدابى بیان شده که به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

1. وضو داشتن و نماز خواندن. امام صادق علیه السلام مى‏فرمود: هرگاه پدرم مى‏خواست استخاره کند وضو مى‏گرفت. سپس دو رکعت نماز مى‏گزارد.[65] 2. صدقه دادن. امام موسى بن جعفر علیه السلام مى‏فرمایند:

هرگاه امر بزرگى بر تو سنگینى کرد در همان روز به 60 مسکین به هر کدام نصف صاع خرما یا گندم یا جو صدقه بده. سپس مى‏گویى: خدایا با علم تو استخاره مى‏کنم. آنگاه خدا را به هر یک از نامهایش که مى‏خواهى بخوان.[66] 3. استخاره زمان ویژه‏اى ندارد؛ اما در روایات برخى زمانها زمان فضیلت استخاره دانسته شده است؛ از جمله پس از نمازهاى مستحب و واجب‏[67]، نماز صبح‏[68] در آخرین سجده آن‏[69]، آخرین رکعت نماز شب‏[70] و هنگام زوال خورشید.[71] 4. در روایات به استخاره در مرقد امام حسین علیه السلام و مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله‏[72] توصیه شده است.

مباحث فقهى استخاره:

درباره لزوم عمل بر طبق استخاره سه دیدگاه متفاوت وجود دارد: 1. اوامر و نواهى در باب استخاره‏ اقتضاى وجوب موافقت و حرمت مخالفت دارد.

2. اوامر و نواهى در این باب حداکثر بر استحباب موافقت و کراهت مخالفت دلالت دارد. 3. این گونه اوامر ونواهى براى ارشاد به مصالح و مفاسد است و بر الزام دلالت ندارد.[73] مطابق برخى روایات نباید به نتیجه استخاره بدبین بود و باید به قضاى الهى راضى بود[74]، ازاین‏رو موافقت با استخاره امرى مطلوب تلقى مى‏شود. درباره تکرار استخاره گفته‏اند: در صورتى که با مراعات شرایط، استخاره شود دلیلى براى تکرار آن نیست‏[75] و در صورت تکرار به اولین استخاره عمل شود، مگر آنکه اوضاع و شرایط تغییر کرده باشد.[76] نکته پایانى اینکه دلیلى بر وکالت در استخاره وجود ندارد، زیرا در زمان ائمه علیهم السلام معمول نبوده است که یارانشان براى استخاره گرفتن به آنان مراجعه کنند[77] و در روایات استخاره نیز به استخاره خود افراد توصیه شده است‏[78]؛ ولى احادیث فراوانى درباره دعا براى مؤمنان و برآوردن حاجاتشان‏وارد شده که پذیرش نیابت در استخاره براى مؤمنان مى‏تواند از مصادیق آن باشد.[79]

منابع‏

-

احکام القرآن، ابن العربى؛ احکام القرآن، جصاص؛ اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار؛ بحارالانوار؛ بلوغ الارب فى معرفة احوال العرب؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان؛ تاریخ تمدن، ویل‏دورانت؛ تاریخ الحضارات العام؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمى؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المراغى؛ تفسیر المنار؛ تهذیب‏الاحکام؛ جامع احادیث الشیعة فى احکام الشریعه؛ جامع‏البیان عن تأویل آى‏القرآن؛ جواهرالکلام فى شرح شرایع الاسلام؛ حاشیة ردالمحتار على الدرالمختار؛ الحدائق الناضرة فى احکام العترة الطاهره؛ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى؛ الذکرى؛ الرسائل العشر؛ رسالة فى الاستخارة من القرآن المجید و الفرقان الحمید؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ سنن ابن ماجه؛ سنن النسائى؛ صحیح البخارى؛ صحیفه سجادیه؛ صراط النجاة؛ العروة الوثقى؛ فتح الابواب بین ذوى الالباب و بین رب الارباب فى الاستخارات؛ قاعدة القرعه؛ الکافى؛ کتاب الاصنام؛ کتاب السرائر؛ کشف الاسرار؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کشف الغطاء عن مبهمات شریعة الغراء؛ کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مجمع‏البحرین؛ مجموعة الرسائل؛ المحاسن؛ المحبر؛ مختلف الشیعة فى احکام‏الشریعه؛ مستدرک الوسائل؛ المستطرف فى کل فن مستظرف؛ مصباح المتهجد؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ المعتبر فى شرح المختصر؛ معجم المحاسن و المساوى؛ المغنى و الشرح الکبیر؛ المقنعه؛ مکارم الاخلاق؛ منتهى المطلب؛ من لا یحضره الفقیه؛ المنمق فى اخبار قریش؛ من وحى القرآن؛ مواهب الرحمن فى تفسیر القرآن، سبزوارى؛ موسوعة الفقه الاسلامى؛ الموسوعة الفقهیة المیسره؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ المیسر و القداح؛ النهایة فى غریب‏الحدیث والاثر؛ نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار؛ وسائل‏الشیعه.

 

محمدتقى ضمیرى، سیدعبدالرسول حسینى زاده‏

نام کتاب: دائرة المعارف قرآن کریم‏

نویسنده: مرکز فرهنگ ومعارف قرآن‏

موضوع: مقالات قرآنى‏

زبان: فارسى‏

تعداد جلد: 8

ناشر: موسسه بوستان کتاب‏

مکان چاپ: قم‏

سال چاپ: 1389

نوبت چاپ: دوم‏

 

 

 

 

 

[1] ( 1). الکشّاف، ج 4، ص 597؛ مجمع البیان، ج 10، ص 512

[2] ( 2). همان

[3] ( 3). روض‏الجنان، ج 19، ص 370 و 371؛ ابن‏کثیر، ج 4، ص 436؛ الکشّاف، ج 4، ص 597؛ روح‏البیان، ج 10، ص 127

[4] ( 4). الکافى، ج 2، ص 569؛ ابن کثیر، ج 4، ص 437؛ روح البیان، ج 10، ص 128

[5] ( 5). مجمع‏البیان، ج 10، ص 513؛ الکشّاف، ج 4، ص 597

[6] ( 1). منهج‏الصادقین، ج 9، ص 390؛ خلاصةالمنهج، ج 6، ص 210

[7] ( 2). روض‏الجنان، ج 19، ص 369 و 370

[8] ( 1). لسان‏العرب، ج 4، ص 259،« خیر»

[9] ( 2). احکام القرآن، ابن العربى، ج 2، ص 544- 545

[10] ( 3). الحدائق، ج 10، ص 524- 526

[11] ( 4). معجم‏المحاسن والمساوى، ص 44؛ المحاسن، ج 2، ص 599- 600

[12] ( 5). وسائل الشیعه، ج 8، ص 63- 68

[13] ( 1). همان، ص 80

[14] ( 2). تاریخ‏الحضارات، ج 1، ص 169- 170؛ تاریخ‏تمدن، ج 3، ص 73- 74

[15] ( 3). تاریخ تمدن، ج 3، ص 73؛ تاریخ الحضارات، ج 1، ص 169- 170؛ تاریخ ادیان، ج 1، ص 150

[16] ( 4). اخبار مکه، ج 1، ص 117- 118؛ جامع البیان، مج 4، ج 6، ص 101- 104؛ الاصنام، ص 28؛ بلوغ الارب، ج 3، ص 62- 63، 66

[17] ( 5). جامع‏البیان، مج 4، ج 6، ص 101؛ بلوغ‏الارب، ج 3، ص 66- 67

[18] ( 6). المیسر والقداح، ص 33؛ جامع‏البیان، مج 4، ج 6، ص 101- 103؛ احکام‏القرآن، جصاص، ج 2، ص 440

[19] ( 7). المحبر، ص 196؛ المنمق، ص 166

[20] ( 8). مجموعةالرسائل، ج 1، ص 123- 134

[21] ( 9). صحیح البخارى، ج 2، ص 64؛ ج 7، ص 208؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 440؛ سنن نسائى، ج 6، ص 80

[22] ( 1). مصباح المتهجد، ص 533

[23] ( 2). کشف الاسرار، ص 90- 91؛ مجموعة الرسائل، ج 1، ص 126

[24] ( 3). منهاج الهدایه، ص 79

[25] ( 4). مجموعة الرسائل، ج 1، ص 126

[26] ( 5)

[27] ( 6) 5 و. همان، ص 123

[28] ( 7). رسالة فى الاستخاره، ص 62

[29] ( 8). الموسوعةالفقهیه، ج 2، ص 281؛ موسوعة الفقه، ج 6، ص 116

[30] ( 9). التفسیرالکبیر، ج 11، ص 135؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 13

[31] ( 10). احکام القرآن، ابن‏العربى، ج 2، ص 544- 545؛ تفسیر المنار، ج 6، ص 150- 151

[32] ( 1). التفسیرالکبیر، ج 11، ص 136؛ روح المعانى، مج 4، ج 6، ص 88

[33] ( 2). تفسیر المنار، ج 6، ص 150- 151؛ تفسیر مراغى، مج 2، ج 6، ص 52- 53

[34] ( 3). من وحى القرآن، ج 8، ص 42- 43؛ مجموعةالرسائل، ج 1، ص 126

[35] ( 4). التفسیر الکبیر، ج 11، ص 136؛ روح‏المعانى، مج 4، ج 6، ص 88

[36] ( 5). المیزان، ج 5، ص 166؛ ج 6، ص 118؛ مواهب‏الرحمن، ج 1، ص 300- 301

[37] ( 6). بحارالانوار، ج 88، ص 224؛ سنن ابن‏ماجه، ج 1، ص 440

[38] ( 1). فتح الابواب، ص 148- 149

[39] ( 2). الرسائل العشر، ص 102

[40] ( 3). تذکره، ج 1، ص 75؛ جواهرالکلام، ج 12، ص 155- 157

[41] ( 4). المغنى، ج 1، ص 769؛ نیل الاوطار، ج 2، ص 87؛ موسوعة الفقه، ج 6، ص 117

[42] ( 5). منتهى‏المطلب، ج 1، ص 362

[43] ( 6). مصباح المتهجد، ص 533

[44] ( 7). فتح الابواب، ص 237؛ منتهى المطلب، ج 1، ص 362؛ موسوعة الفقه، ج 6، ص 117

[45] ( 8). وسائل الشیعه، ج 8، ص 63

[46] ( 9). الحدائق، ج 10، ص 526؛ بحارالانوار، ج 88، ص 256

[47] ( 10). المقنعه، ص 218؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 563؛ وسائل‏الشیعه، ج 8، ص 75

[48] ( 11). کشف الاسرار، ص 90

[49] ( 1). الکافى، ج 3، ص 470؛ تهذیب، ج 3، ص 199

[50] ( 2). الذکرى، ص 253؛ جواهرالکلام، ج 12، ص 168

[51] ( 3). بحارالانوار، ج 88، ص 265

[52] ( 4). جامع احادیث الشیعه، ج 8، ص 272؛ تهذیب، ج 3، ص 342

[53] ( 5). بحارالانوار، ج 88، ص 244

[54] ( 6). قاعدة القرعه، ص 80؛ رسالة فى‏الاستخاره، ص 72- 83؛ دانشنامه قرآن، ج 1، ص 199

[55] ( 7). جواهرالکلام، ج 12، ص 170- 171؛ مجموعةالرسائل، ج 1، ص 120

[56] ( 8). النهایه، ج 3، ص 406؛ مجمع البحرین، ج 3، ص 353؛ لغت‏نامه، ج 4، ص 6012

[57] ( 9). بحارالانوار، ج 88، ص 242

[58] ( 10). جواهرالکلام، ج 12، ص 171

[59] ( 11). المستطرف، ص 515؛ بحارالانوار، ج 92، ص 3

[60] ( 1). بحارالانوار، ج 88، ص 250

[61] ( 2). جواهر الکلام، ج 12، ص 172- 173

[62] ( 3). مصطلحات الفقه، ص 66

[63] ( 4). جواهرالکلام، ج 12، ص 174؛ العروة الوثقى، ج 2، ص 223

[64] ( 5). الاستخاره من‏القرآن، ص 6

[65] ( 6). بحارالانوار، ج 88، ص 262؛ المحاسن، ص 599

[66] ( 7). مکارم الاخلاق، ص 326

[67] ( 8). مستدرک الوسائل، ج 6، ص 254؛ فتح الابواب، ص 238

[68] ( 9). بحارالانوار، ج 88، ص 258؛ فتح‏الابواب، ص 234

[69] ( 10)

[70] ( 11) 10 و. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 563

[71] ( 12). وسائل‏الشیعه، ج 8، ص 83؛ فتح‏الابواب، ص 260- 261

[72] ( 13). فتح الابواب، ص 240؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 286

[73] ( 1). کشف‏الغطاء، ج 1، ص 262؛ رسالة فى الاستخاره، ص 64؛ منهاج الهدایه، ص 79

[74] ( 2). وسائل الشیعه، ج 8، ص 79- 81

[75] ( 3). منهاج الهدایه، ص 79؛ صراط النجاه، ج 2، ص 419

[76] ( 4). رسالة فى الاستخاره، ص 29

[77] ( 5). فتح الابواب، ص 281؛ بحارالانوار، ج 88، ص 285

[78] ( 6). الحدائق، ج 10، ص 532

[79] ( 7). فتح الابواب، ص 281

  • نجمه شفیعی

نظرات  (۰)

هیچکس حرفی نداره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی