Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

نامه ای به یک مارمولک

 

جناب مارمولک

اینجانب  به اطلاع می رساند که :

سلام ای مارمولکی که هر روز صبح در روشویی به انتظار مادرم می ایستی تا با فریاد او لرزه بر تن نحیف ما بیندازی تا صبح را اول با نام خدا و بعد با یاد تو آغاز کنیم !

ای زیبا ، هنگامی که از دیوارهای خوابگاه و کلاس بالا می روی ، با چسبیدن به سقف چه بالامقام جلوه می نمایی و همگان را به نظاره می افکنی !

و چه لحظه شیرینی را به یادگار می گذاری هنگامی که فریاد دوستان در استقبال از تو بلند می شود :

وای ی ی ! م م مارمولک !

آن ها با دیدن تو چنان به هیجان می آیند و قلبشان در سینه به طپش در می آید که دقیقه ها به بالا و پایین می جهند و گاهی از شوق دیدار تو بی هوش می شوند .

و چه شیرین است لحظه ای که با وحشت و تقدیم یک دمپایی هر چند کهنه به من ، که برایم بسیار باارزش است مرا بسیار خوشحال می کنند و از من یاری می طلبند .....

و من نیز با هیجانی وصف ناشدنی و حمله ای غافلگیرانه تو را از پای در می آورم ......

از خودم خجالت می کشم ....

لطفا مرا ببخش ، ولی دوستانم پاره های جگر من هستند و من جانم را برایشان فدا خواهم کرد ، من در آن لحظه دردناک پا روی احساساتم خواهم گذاشت و به ناچار بلیط آخرت را برای تو صادر خواهم کرد ....

و چه دردناک است آن لحظه ! ای کاش می توانستم تو را همراهی کنم در این سفر !

لطفا مرا ببخش ای باوفا ......

پایان

 

 

 

 

آرماگدون

 

کلمه « Armageddon » « هَرْمَجِدُّون » واژه ای است اصلا یونانی که بنا به تعریف واژه نامه های آمریکایی همچون فرهنگ « وبستر » به معنی نبرد نهایی حق و باطل در آخر الزمان است . همچنین این واژه نام شهری است در منطقه عمومی شام که بنا به آن چه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا ، در عهد جدید آمده است ، جنگی عظیم در آن جا رخ می دهد و مرحله حاضر از زندگی بشر در آن زمان پایان می یابد . به عبارتی نبرد مذکور ، تحولی بزرگ است که سرنوشت نهایی آدمی بر روی کره زمین به آن بستگی دارد .

حادثه شریف ظهور ، حادثه ای بزرگ است و قدرت های بزرگ جهان ، سیاست خارجی خود را بر مبنای حوادثی که پیش از آن رخ می دهد جهت داده و نقشه های نظامی خود را به شکلی سامان داده اند که آمادگی های لازم برای این حادثه در آن ملحوظ باشند . این در حالی است که مؤسسات دینی و رسانه های این دولت نیز ، مردم خود را برای پیشباز این حادثه آماده می سازند .

این مؤسسات دینی به همراه رسانه های دیداری و شنیداری این دولت ها ، از سال های دهه هشتاد میلادی مردم خود را به ایمان جمعی به وقوع حادثه ای بزرگ در سرزمین شام که به نبردی هسته ای خواهد انجامید توجه داده اند . این مؤسسات پیوسته مردم خود را به ایمان به این نکته فرا می خوانند که به زودی لشکری از دشمنان مسیح که بدنه اصلی آن از میلیون ها نظامی تشکیل یافته ، از عراق حرکت می کند و پس از گذشتن از رود فرات – که در آن زمان به خشکی گراییده است – به سوی قدس رهسپار می شود . اما نیروهای مؤمن به مسیح ، راه این لشکر را سد کرده و همگی در « آرماگدون » با یکدیگر برخورد خواهند کرد و در این مکان است که درگیری اتفاق خواهد افتاد . صخره ها ذوب می شوند ... دیوارها بر زمین می غلتند ... پوست تن انسان ها در حالی که ایستاده اند ذوب شده و میلیون ها نفر از بین می روند ... و این نبردی نهایی و هسته ای هست . سپس مسیح برای بار دوم از جایگاه بلند خود بر زمین فرود می آید و پس از چندی زمام رهبری جهان را در دست گرفته و صلح جهانی را بر قرار می کند . او دولت صلح را بر زمین نو و زیر آسمانی تازه بنا می کند و این مهم را از مرکز فرماندهی خود در قدس عملی می سازد .

یک بررسی انجام گرفته از سوی مؤسسه « تلسن » که در اکتبر سال 1985 م . به نشر رسیده است ؛ نشان می دهد که در حال حاضر 61 میلیون آمریکایی در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده اند و این در حالی است که ذکر مؤسسات دینی و ایستگاه های رادیو تلویزیونی که به این مهم پرداخته اند ؛ در این مجال میسّر نیست .

مؤسسات دینی آمریکایی این نکته را روشن ساخته اند که سپاهی که از عراق به سوی قدس رهسپار خواهد شد ، بنا به پیشگویی حرقیال ( فصل 38 و 39 ) از نظامیانی از عراق ، ایران ، لیبی ، سودان و قفقاز در جنوب روسیه تشکیل می شوند . مدارس انجیلی در آمریکا بر پایه این تحلیل که واقعه آرماگدون تنها حادثه ای است که بازگشت دوباره مسیح را به زمین ممکن می سازد ... و این واقعه ای بسیار نزدیک است ، به تبلیغ این دیدگاه پرداخته اند .

آرماگدونی که این عده از آن سخن می گویند ، همان حادثه ی عظیمی است که پیش از ظهور مهدی علیه السلام رخ خواهد داد ، همان حادثه بزرگی که ائمه ما علیهم السلام ، نام « قرقیسیا » را بر آن اطلاق کرده اند . ائمه ما ، از این نکته خبر داده اند که میلیون ها نظامی از آمریکا ، اروپا ، روسیه ، ترکیه ، مصر و دول مغرب عربی به اضافه سربازانی از سرزمین شام شامل کشورهای سوریه ، اردن ، لبنان ، فلسطین و اسرائیل همگی در ناحیه ای در این محدوده تحت عنوان « قرقیسیا » با یکدیگر برخورد کرده و پس از حصول درگیری ، این سفیانی است که همگی را چونان کشتزاری درو شده در هم می کوبد و از صحنه نبرد پیروز بیرون می آید . در صحیحه میسّر از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود : « ای میسّر ! از این جا تا قرقیسیا چقدر راه است ؟ » عرض کردم : « همین نزدیکی ها در ساحل فرات قرار دارد . » سپس فرمودند : « اما در این ناحیه واقعه ای اتفاق خواهد افتاد که از زمانی که خداوند متعال آسمان ها و زمین را آفریده بی سابقه بوده ، چنان که تا وقتی آسمان ها و زمین برپا هستند هم ، واقعه ای همچون آن اتفاق نخواهد افتاد ... سفره ای است که درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر می شوند . » امثال این روایات از امام صادق علیه السلام و سایر ائمه نقل شده است .

به هر حال مؤسسات دینی انجیلی آمریکا و اروپا آن چه را روانشناسان گفته اند در قضیه بازگشت دوباره مسیح به زمین پس از حادثه آرماگدون ، به کار بسته و به این گفته قائل اند که بی گمان امکان تحقق هر نوع پیشگویی در وهله نخست به ایمان مردم به آن و به پافشاری شان بر ضرورت به کرسی نشستن آن و همچنین به شمار نفرات آن ها و شمار نفرات کسانی بستگی دارد که رهبری کاروان تبلیغاتی به راه افتاده برای تحقق بخشیدن به آن پیشگویی را بر عهده دارند .

قرقیسیا –> صهیونیسم مسیحی

سحرگاهان

 

سحرگاهان صدایم می زند غم

سری به های هایم می زند غم

دلم را جای آبادی نمانده

نمک بر زخم هایم می زند غم

شرر می زد غمت بر تار و پودم

کجا بودی تو ای بود و نبودم

در آن شب تا سحر آرام آرام

دو بیتی های شبنم می سرودم

دلم ساده ، مرامم سربزیری

خوراکم غصه و فرشم حصیری

مرا این دولت شاهی تو دادی

خدا سبزت کنه یار کویری

سبد بردار تا عرفان بچینیم

بهار از شاخه باران بچینیم

بیا از پینه های دست دهقان

برای سفره خود نان بچینیم

 

« علیرضا صائب »

a7

قاب ، برای کار با فوتوشاپ

 

 

p8

*خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند . حکیم ارد بزرگ*

 

*طبیعت زنده و پویا ، باردار مردان و زنان شادی است که آینده ای روشن را نوید می دهند . حکیم ارد بزرگ*

 

دعای روز شنبه

 

اللّهُمَّ افْتَحْ لَنا خَزآئِنَ رَحْمَتِکَ وَهَبْ لَنا اَللّهُمَّ رَحْمَةً لا تُعَذِّبَّنا بَعْدَها فِى الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ارْزُقْنا مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ رِزْقاً حَلالاً طَیِّباً ،

 

وَ لا تُحَوِّجْنا و َ لا تُغْفِرْنا اِلى اَحَدٍ سِواکَ ،

 

وَ زِرْنالَکَ شُکْراً وَ اِلَیْکَ فَقْراً وَفاقَةً وَ بِکَ عَمَّنْ سِواکَ عِناً وَ تُعَفِّنا ،

 

اللّهُمَّ اِنّا نَعوذُبِکَ اَنْ تَزْوِىَ وَجْهَکَ عَنّا فى حالِ وَ نَحْنُ نَرْغَبُ اِلَیْکَ فیهِ ،

 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَعْطِنا ما تُحِبُّ وَاجْعَلْهُ لَنا قُوَّةً فیما تُحِبُّ ،

 

یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .

زجر نده عشق مرا

هان ای تو که زجر می دهی عشق مرا

هیچ نمی گویم ،می سپارمت فقط دست خدا

هان ای تو ، فکر نکن من ساده ام

من درون ذهن خود آشفته ام

کار من هست در آن لحظه دعا

غصه خوردن ، زیر لب خدا خدا

گر دهانم بسته هست از ترس نیست

عشق من ، آخر دلش دور از تو نیست

گر منم گویم یه حرف نا به جا

جنگ خواهد شد ، یه لحظه ، جابه جا

پس کمی صبور باش ای بی حیا

زندگی کن در سایه ی صلح وصفا

 

« نجمه شفیعی »

 

قلقلک مغز 1

 

باز هم مسافرت .....

این داداش ما وقتی گواهی نامش رو گرفت براش زده بودن عینکی در حالی که عینکی نیست بنده خدا ! و چون وقت و حوصله نداره دنبالش بره ، یه جورایی بی خیالش شده و یه عینک شیشه ای خریده وقتی پلیس می بینه می زنه . حالا تو مسافرت یادش رفته بود عینکش رو بیاره ، یه دفعه رسیدیم به پلیس راه ، اون بیچاره هم از ترس جریمه شدن عینک منو قرض گرفت . چشمتون روز بد نبینه کلاً هیچی نمی دید ! بقیه بهش می گفتن چپ و راست بره که نزنه به بنده خدا مأمورها . یه دفعه داداشم گفت اگه من یکیشون رو زیر کنم بدبخت میشم چون عینک مال خودم نیست ، منم گفتم نگران نباش داداش اونوقت میگیم ما چون پول نداریم یه عینک خریدیم اشتراکی استفاده می کنیم ، مثل کفشهای علی که چون بابای علی پول نداشت برای اون و خواهرش کفش بخره و کفش خواهرش هم تو یه ماجرا گم میشه و علی هم خودشو تو این اتفاق مقصر می دونه ، با خواهرش اشتراکی کفش رو استفاده می کردن ....

احتضار و قبض روح

. سکرات مرگ‏

سکره مرگ حالتى شبیه به مستى است که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق‏العاده‏اى به انسان دست مى‏دهد و گاه بر عقل او چیره مى‏گردد و او را در اضطراب و ناآرامى شدیدى فرو مى‏برد: «وَ جَآءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقّ ذَ لِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ»[1]؛ و سرانجام سکرات مرگ به حق فرا مى‏رسد [و به انسان گفته مى‏شود] این همان چیزى است که از آن مى‏گریختى!

2. مرور سریع به تمامى عمر، اولاد، اعمال، دوستان و ...

امام على علیه السلام در این‏باره مى‏فرماید: ... کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدایى مى‏افکند، در حالى که او در میان خانواده خویش است، با چشمش مى‏بیند و با گوشش مى‏شنود، عقل و هوشش سالم است، اما نمى‏تواند سخن بگوید! در این مى‏اندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟! و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به یاد ثروت‏هایى مى‏افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده و ... درحالى که هنگام‏ جدایى و فراق از آنها فرا رسیده است و ....[2]

3. مشاهده اهل‏بیت علیهم السلام‏

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: از دوستان و دشمنان ما کسى نمى‏میرد، مگر آن که رسول خدا صلى الله علیه و آله و امیرمؤمنان و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را مى‏بیند [و آنها نیز] او را مى‏بینند و بشارت مى‏دهند و اگر از غیر دوستان ما باشد آنها (پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام) را مى‏بیند درحالى که احساس بدى مى‏کند.[3]

امام صادق علیه السلام، درباره بشارت مؤمنان به هنگام احتضار، از سوى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام استناد به این آیه شریف مى‏کند که خداوند متعال مى‏فرماید: «الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُون* لَهُمُ الْبُشْرَى‏ فِى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ فِى الْأَخِرَة»[4]؛ همانان که ایمان آورده و پرهیزکارى ورزیده‏اند. در زندگى دنیا و آخرت مژده براى آنان است.[5]

4. تهدید و ارعاب براى منافقان و کافران، بشارت و تحیت براى مؤمنان‏

منافقان:

«فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبرَهُمْ»[6]؛ پس چگونه [تاب مى‏آورند] وقتى که فرشتگان [عذاب‏]، جانشان را مى‏ستانند و بر چهره و پشت آنان تازیانه مى‏نوازند؟

کافران:

«وَلَوْ تَرَى‏ إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبرَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ»[7]؛ اگر ببینى هنگامى که فرشتگان [مرگ‏] جان کافران را مى‏گیرند و بر صورت و پشت آنها مى‏زنند و مى‏گویند: عذاب سوزان را بچشید.

مؤمنان:

«الَّذِینَ تَتَوَفهُمُ الْمَلئِکَةُ طَیّبِینَ یَقُولُونَ سَلمٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»[8]؛ همان کسانى که فرشتگان جانشان را- در حالى که پاکند- مى‏ستانند [و به آنان‏] مى‏گویند: درود بر شما باد، به [پاداش‏] آن‏چه انجام مى‏دادید، به بهشت درآیید.[9]

5. وسوسه شیطان براى نابودى ایمان‏

از مسائل مهم به هنگام مرگ تلاش شیطان براى از بین بردن ایمان است. راه خلاصى آن، تسلط بر دلایل ایمان و اصول عقائد با ادله قطعى و صفاى خاطر و حفظ کردن آنها است. هم‏چنین خواندن دعاى عدیله که در مفاتیح الجنان آمده است.[10]

چرا در قرآن کریم، قبض ارواح یک جا به خدا و در جاى دیگر به ملک الموت و فرشتگان نسبت داده شده است؟

قرآن مجید قبض ارواح را هم به خدا نسبت مى‏دهد: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا»[11]؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏کند. و هم به عزراییل و فرشتگان دیگر: «قُلْ یَتَوَفکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُکّلَ بِکُم»[12]؛ بگو: جان شما را فرشته مرگ که موکل شماست مى‏گیرد. و «الَّذِینَ تَتَوَفهُمُ الْمَلئِکَة»[13]؛ آنان که فرشتگان جانشان را مى‏گیرد.

این نسبت‏هاى چندگانه در میراندن به خاطر اختلاف اسباب است؛ به همین جهت هیچ منافاتى با یک‏دیگر ندارند؛ مانند نوشتن است که هم مى‏توانیم به قلم نسبت دهیم و هم به دست و انگشتان.

بنابراین، در اصل، قبض کننده ارواح، خداست و در عالم اسباب، فرشتگان و ملک الموت مجرى این فرمان مى‏باشند. علاوه بر آن، ممکن است این نسبت‏هاى مختلف‏

بر حسب اختلاف در مقام افراد باشد؛ به این معنا که ارواحِ پست و نازل‏تر توسط فرشتگان عادى و ارواح برتر توسط فرشتگان مقرب و سرانجام عزائیل علیه السلام و ارواح متعالى را خداى تعالى قبض مى‏کند.[14]

با توجه به این که تا سلول‏هاى مغز از کار نیفتد مرگ تحقق نمى‏یابد، چگونه عزرائیل علیه السلام- اگر وجود خارجى و واقعى دارد- هیچ کسى را بدون مرض، درد، تصادف و ... قبض روح نمى‏کند؟ آیا تا حالا شنیده‏اید که مثلًا کسى در خیابان بدون هیچ عاملى یک دفعه بمیرد؟

بدون تردید، تمام امور حتى قبض روح و مرگ و زمان آن به دست قدرت خداوند متعال، انجام مى‏گیرد: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا»[15]؛ خداوند ارواح را به هنگام «مرگ» قبض مى‏کند. و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست «ملک موت» و فرشتگان مرگ آمده، به این دلیل است که آنها فرمان‏بران حق و مجریان اوامر اویند. خداوند حکیم مى‏فرماید: «وَ مَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِى کِتب»[16]؛ و هیچ انسانى عمر طولانى نمى‏کند و هیچ کس از عمرش کاسته نمى‏شود، مگر این که در کتاب (علم خداوند) ثبت است.

و در جاى دیگر مى‏فرماید: «وَ لَن یُؤَخّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَا»[17]؛ خداوند هرگز مرگ کسى را هنگامى که اجلش فرا رسد به تاخیر نمى‏اندازد. و نیز مى‏فرماید: «... یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مّن ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخّرَکُمْ إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمًّى»[18]؛ ... او که شما را دعوت مى‏کند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقررى شما را باقى گذارد.

از مجموع آیات در این باره استفاده مى‏شود که انسان دو گونه «اجل» دارد؛ یکى سررسید نهایى عمر یعنى همان مدتى که آخرین توانایى بدن براى حیات است و دیگر «اجل معلق» یعنى پایان یافتن عمر انسان بر اثر عوامل و موانعى در نیمه راه.

در هر صورت، سکته، بیمارى، درد، تصادف و ... زمینه‏ساز هستند که عزرائیل علیه السلام قبض روح کند؛ مثلًا وقتى که آخرین توانایى بدن براى حیات پایان یابد طبیعتاً سکته یا ... پیش مى‏آید و همین خود زمینه مرگ و قبض روح را فراهم مى‏کند و هم‏چنین است اگر فردى به واسطه کارهاى زیان‏بار به بدن، مرگ طبیعى خود را جلو بیندازد.

همین عوامل، سبب و زمینه مرگ و قبض روح او مى‏شود. بنابراین مى‏توان گفت، هر انسانى به هنگام مرگ به واسطه سببى و لو سکته ناگهانى از دنیا مى‏رود. تا جهازها و اندام‏هاى اصلى بدن سالم است روح وجود دارد. براى جدا شدن روح از بدن به عامل نیاز است و لو آن عامل سکته ناگهانى باشد.[19]

هنگام مرگ، حضرت عزراییل علیه السلام چگونه ظاهر شده و جان انسان را مى‏گیرد؟

پاسخ پرسش فوق را در ضمن چند امر پى مى‏گیریم:

1. فرشتگان از جنس ماده عنصرى نیستند، بلکه یا از جمله موجودات مجردند یا از اجسام لطیفى فوق این ماده معمولى، آفریده شده‏اند که با چشم ظاهرى و ابزار مادى، قابل رؤیت نیستند؛ بنابراین اگر انتظار این باشد که فرشتگان قبض روح، همانند اجسام مادى، قابل رؤیت باشند، این انتظار نامعقول است. آن چه در این باره مى‏توان گفت این است که فرشتگان مى‏توانند به شکل‏هایى متمثل شوند. در این صورت است که انسان مى‏تواند آنان را مشاهده کند؛ چنان که در سوره مریم، آیه 17 آمده است که: فرشته بزرگ الهى به صورت انسان موزون، بر مریم ظاهر شد.

2. در مورد کیفیت حضور و قبض روح باید گفت: از آن‏جا که ملک، موجودى مجرد و معنوى است. حجاب ماده و آثار آن، از قبیل زمان و مکان در آنان راه ندارد و آنان در همه جا حضور دارند و از همه کس بر ما نزدیک‏ترند: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لکِن لَّاتُبْصِرُونَ»[20]؛ هم چنان که در روایتى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم: از ملک الموت سؤال شد، چگونه آدمیان را در یک ساعت قبض روح مى‏کنى، در حالى که برخى در مغرب عالمند و برخى در مشرق عالم؟ ملک الموت، پاسخ داد: من تنها آنان را مى‏خوانم و آنان پاسخ مرا مى‏دهند.

امام صادق علیه السلام فرمود: ملک الموت پس از این پاسخ، گفت: تمامى این جهان در مقابل من مانند یک کاسه‏اى است که در نزدِ یکى از شماها باشد و از هر جاى آن کاسه، بخواهد غذا تناول کند، دست در همان جا برده و از همان نقطه تناول مى‏کند. و تمام این دنیا نزد من مانند درهمى است که در دست یکى از شماست و آن را هرگونه که بخواهد مى‏گرداند و پشت و روى آن را مى‏نگرد.[21]

در هنگام احتضار، ملک، شروع به دریافت روح و جداکردن آن از جسم مى‏کند، این دریافت نسبت به انسان‏هاى خوب و بد متفاوت است؛ براى مثال، حضرت عزراییل براى قبض ارواح طیبه، آن قدر دل‏ربایى مى‏کند که دیگر براى مؤمن تاب و توانى باقى نمى‏ماند و در یک لحظه روح او به پرواز در مى‏آید. امّا همین قبض روح در انسان بد، همانند کنده شدن پوست بدن جلوه مى‏کند.[22]

چه امورى در راحت جان دادن مؤثر است؟

برخى از عواملى که در راحتى جان کندن مؤثر است عبارت است از:

1. صله ارحام و خویشان و نیکى به پدر و مادر؛

امام صادق علیه السلام در این باره مى‏فرماید: هر که دوست دارد خداوند متعال سکرات مرگ را بر

او آسان کند، صله ارحام و خویشان به جا آورد و به پدر و مادر احسان نماید.[23]

2. پوشاندن و اطعام دادن؛

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: هر کس بپوشاند برادر خود را جامه زمستانى یا تابستانى، خداوند متعال از جامه‏هاى بهشت بر او بپوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان کند و قبر او را گشاد نماید.[24]

رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: هر کس حلوایى بر برادر خود بخوراند، خداوند تلخى مرگ را از او برطرف مى‏کند.[25]

3. خواندن سوره یس، صافات، زلزله و کلمات فرج‏[26]

4. روزه گرفتن در آخر ماه رجب؛

امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: هر کسى یک روز از آخر ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند متعال، او را از شدت سکرات مرگ و هول بعد از مرگ و از عذاب قبر ایمن گرداند.[27]

5. خواندن نماز در شب هفتم ماه رجب (چهار رکعت)؛[28]

6. خواندن دعاى: «اعددت لکل هول لا اله الا اللَّه و ...؛ ده مرتبه در روز[29] و اذکار دیگر؛

و ....

براى فردى که در حال احتضار است خواندن چه سوره‏ها، آیه‏ها، دعاها و ذکرهایى مفید است؟ هنگام غسل میت، اطرافیان، خانواده و دوستان و ... چه باید بکنند و چه سوره‏هایى بخوانند؟ براى فردى که از دنیا رفته است چه باید کرد؟ و چه باید خواند؟

احکام محتضر:

1. مستحب است براى راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه «یس»، «الصافات»، «احزاب»، «آیةالکرسى»، آیه پنجاه و چهارم از سوره «اعراف» و سه آیه آخر سوره «بقره» بلکه هر چه از قرآن، ممکن است بخوانند.

2. واجب است او را رو به قبله بخوابانند.

3. مستحب است وى را شهادتین و کلمات فرج تلقین دهند.[30]

احکام بعد از مرگ:

شیخ عباس قمى رحمه الله‏[31] سوره‏ها و آیات دیگرى را نیز براى هدیه به ارواح اموات ذکر کرده است؛ از جمله: 1. سوره قدر 2. مُعوّذتین (ناس و فلق) 3. اخلاص (توحید) 4. یس 5. مُلک (تبارک‏الذى ...) 6. آیةالکرسى و ...

ضمن این‏که خواندن هر سوره‏اى از قرآن براى مردگان مفید است و ثواب دارد.

هنگام خواندن قرآن براى شخصى که از دنیا رفته، همین که نیت کنید براى او مى‏خوانم کافى است و اسم او را به زبان آوردن لازم نیست، هرچند اگر چنین شود اشکالى ندارد.

اقسام «اجل» را از دیدگاه قرآن بیان کنید.

راغب اصفهانى مى‏گوید: مدت زندگى انسان در دنیا را اجل مى‏گویند؛ مثلًا گفته مى‏شود: اجلش فرا رسید؛ یعنى مرگش فرا رسیده است.[32]

چون عادت مردم بر این است که در معاملات و معاهدات، «أجل» را به معناى «مدت مقرّر» و یا «سر رسید آن» ذکر مى‏کنند، خداى تعالى نیز در قرآن، آن را به همین معنا به کار برده است و ظاهراً استعمال کلمه «أجل» در «تمام شدن مدت» به کار رفتن در معناى اصلى و در «سررسید» استعمال در معناى فرعى آن است.[33]

و اساساً اجل دو قسم است: اوّل: «أجلِ مُسمّى‏» یعنى همان أجل محتوم که تغییر نمى‏پذیرد؛ به همین جهت مى‏بینیم که قرآن کریم کلمه «أجل» را به «عنده» مقید کرده است: «وَ اجَلٌ مُسمّى‏ عِنْدَه»[34]؛ اجل معین پیش اوست، چه این‏که آن‏چه نزد خدا باشد، باقى و ماندنى است.[35]

دوم: «اجل غیر مسمّى» یعنى همان أجل غیر معین و مبهم که در صورت گرایش انسان‏ها به ایمان و تقوا، قابل تغییر است.

در روایتى حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: أجلى که غیر معین است؛ یعنى همان «وقتى» که غیر معین است و هرچه را که خدا بخواهد، پیش مى‏آید.

امّا «أجل مسمّى» همان أجلى است که خداوند اگر بخواهد، مقدرش کند، در هر شب قدر به مدت یک سال؛ یعنى تا رسیدن شب قدر دیگر آن را نازل مى‏فرماید.

آن‏گاه، حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: این همان أجل و وقتى است که خداوند تبارک و تعالى درباره‏اش فرمود: «پس چون أجلشان رسد، نه [مى‏توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پیش.»[36]

آیا درست است ما که در حال حاضر زنده‏ایم، مرده باشیم و کسانى‏که مرده‏اند، زنده باشند؟

امیرمؤمنان، على علیه السلام فرمودند: النَّاسُ نِیامُ إذا مَاتُوا انْتَبَهُوا[37]؛ مردم خوابند، هنگامى‏که مردند بیدار مى‏شوند. قرآن کریم نیز مى‏فرماید: «وَ مَا هذِهِ الْحَیَوةُ الدُّنْیَآ إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْأَخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُون»[38]؛ این زندگى دنیا، جز سرگرمى و بازیچه نیست و زندگى واقعى، سراى آخرت است، اى کاش [مردم‏] مى‏دانستند.

مراد پرسش هر کدام از این آیه یا روایت باشد، پاسخ این است، که دل بستن به زندگى دنیا جز وهم و خیال و کار بیهوده‏اى که انسان را از امر مهم آخرت باز مى‏دارد نیست. و همان‏طور که بچه‏ها بر سر بازى داد و فریاد و با یک‏دیگر نزاع مى‏کنند، با این‏که آن‏چه بر سر آن نزاع مى‏کنند، جز وهم و خیال چیزى نیست، مردم نیز در حیات مادّى و دنیایى بر سر امور وهمى و خیالى مانند اموال، همسران، فرزندان، مقام‏ها و ...

با هم نزاع مى‏کنند، درحالى‏که زندگى واقعى و حقیقى بدون فنا و نابودى و بدون درد و رنج و شقاوت، مختص به زندگى آخرت است که عین واقعیت و کمالات آن نامحدود است.

حال، با توجه به توضیح مختصر فوق، کلام پیامبر صلى الله علیه و آله هم روشن مى‏شود که فرمود:

مردم در این دنیا خوابند؛ همان‏طور که انسان در خواب، ادراک و حواس ظاهرش متوقف مى‏شود؛ مثلًا نمى‏تواند درک کند که در خارج از عالم خواب، وقایع دیگرى اتفاق مى‏افتد. مردم نیز نمى‏دانند که نسبت این عالم به عالم آخرت، نسبت عالم خواب به عالم بیدارى است. وقتى مردند و پرده از مقابل چشمان مادّى‏شان کنار رفت، تازه بیدار مى‏شوند و مى‏فهمند که زندگى واقعى، زندگى آخرت است.[39]

 

[1] ( 2). ق، آیه 19

[2] ( 1). نهج‏البلاغه، خطبه 109، ص 206- 207

[3] ( 2). بحارالانوار، ج 6، ص 181

[4] ( 3). یونس، آیه 63- 64

[5] ( 4). ر. ک: عبدعلى عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 2، ص 310

[6] ( 5). محمد، آیه 27

[7] ( 6). انفال، آیه 50

[8] ( 1). نحل، آیه 32

[9] ( 2). ر. ک: تفسیر نمونه، ج 23، ص 273- 279 و ج 1، ص 475- 476

[10] ( 3). شیخ عباس قمى، منازل الاخره، ص 12- 13

[11] ( 4). زمر، آیه 42

[12] ( 5). سجده، آیه 11

[13] ( 6). نحل، آیه 28

[14] ( 1). ر. ک: طبرسى، الاحتجاج، ج 1، ص 579؛ المیزان، ج 16، ص 376

[15] ( 2). زمر، آیه 42

[16] ( 3). فاطر، آیه 11

[17] ( 4). منافقین، آیه 11

[18] ( 5). ابراهیم، آیه 10

[19] ( 1). ر. ک: شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 643- 725 و ج 13، ص 39؛ المیزان، ج 16، ص 395؛ تفسیر نمونه، ج 24، ص 198 و ج 10، ص 290 و ج 22، ص 558

[20] ( 1). واقعه، آیه 85

[21] ( 2). بحارالانوار، ج 6، ص 144

[22] ( 3). ر. ک: حبیب اللَّه طاهرى، سیرى در جهان پس از مرگ، ص 216- 229

[23] ( 1). بحارالانوار، ج 71، ص 66، ح 33

[24] ( 2). همان، ج 71، ص 380

[25] ( 3). همان

[26] ( 4). همان، ج 81، ص 238- 239 و 240، و ج 92، ص 331؛ کلمات فرج عبارت است از: لا اله الّا اللّه الحلیم الکریم لا اله الّا اللّه العلىّ العظیم سبحان اللّه ربّ السموات السبع و ربّ الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و ربّ العرش العظیم والحمد للّه ربّ العالمین

[27] ( 5). همان، ج 97، ص 33

[28] ( 6). شیخ عباس قمى، منازل الاخره، ص 10- 11

[29] ( 7). شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 397

[30] ( 1). براى آگاهى بیشتر در مورد احکام محتضر ر. ک: توضیح المسایل یکى از مراجع، بخش احکام محتضر

[31] ( 2). مفاتیح‏الجنان، ص 941

[32] ( 3). مفردات راغب، ماده اجل، ص 65

[33] ( 1). ر. ک: المیزان، ج 7، ص 8- 10

[34] ( 2). انعام، آیه 3

[35] ( 3). ر. ک: همان

[36] ( 4). اعراف، آیه 34

[37] ( 1). مولى محمد صالح مازندرانى، شرح اصول کافى، ج 9، ص 180

[38] ( 2). عنکبوت، آیه 64

[39] ( 3). المیزان، ج 16، ص 154- 155

 

نام کتاب: پرسمان قرآنى معاد

نویسنده: سید على هاشمى نشلجى‏

موضوع: پرسش و پاسخ قرآنى برزخ و عالم آخرت‏

زبان: فارسى‏

تعداد جلد: 1

ناشر: موسسه بوستان کتاب‏

مکان چاپ: قم‏

سال چاپ: 1386

نوبت چاپ: چهارم‏

دعای روز جمعه

 

اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنْ اَقْرَبِ مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیْکَ ،

وَ اَوْجَهِ مَنْ تَوَجَّهَ اِلَیْکَ ،

وَ اَنْحَجَ مَنْ سَئَلَکَ وَ تَضَرَّعَ اِلَیْکَ ،

اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ کَأَنَّهُ یَراکَ اِلى یَوْمِ الْقیامَةِ الَّذى فیهِ یَلْقاکَ ،

وَ لا تُمِتْنا اِلّا على رِضاکَ ،

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْلَنا مَغْفِرَةً جَزَماً حَتْماً لا نَقْتَرِفُ بَعْدَها ذَنْباً وَ لا نَکْتَسِبُ خَطیئَةً وَ لا اِثْماً ،

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ،

صَلاءً نامِیَةً دآئِمَةً زاکِیَةً مُتَتابِعَةً مُتَواصِلَةً مُتَرادِفَةً ،

بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .