s237 :: Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

s237

با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛
هر روز یک صفحه 
صفحه دویست و سی و هفت (22-15)
 
سورةُ یُوسُف‏
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏
 
 
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فی‏ غَیابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (15)
 
وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ (16)
 
قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ کُنَّا صادِقینَ (17)
 
وَ جاؤُ عَلى‏ قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ (18)
 
وَ جاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ قالَ یا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَعْمَلُونَ (19)
 
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کانُوا فیهِ مِنَ الزَّاهِدینَ (20)
 
وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمی‏ مَثْواهُ عَسى‏ أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (21)
 
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (22)
 
 
ترجمه فارسی
 
پس هنگامى که وى را بردند و تصمیم گرفتند که او را در مخفى گاه آن چاه قرارش دهند [تصمیم خود را به مرحله اجرا گذاشتند] و ما هم به او الهام کردیم که از این کارشان آگاهشان خواهى ساخت در حالى که آنان نمى‏فهمند [که تو همان یوسفى.] (15)
وشبان‏گاه گریه کنان نزد پدر آمدند. (16)
گفتند: اى پدر! ما یوسف را در کنار بار و کالاى خود نهادیم و براى مسابقه رفتیم پس گرگ، او را خورد و تو ما را تصدیق نخواهى کرد اگرچه راست بگوییم! (17)
و خونى دروغین بر پیراهنش آوردند [تا یعقوب مرگ یوسف را باور کند]. گفت: چنین نیست که مى‏گویید، بلکه نفس شما کارى [زشت را] در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] در این حال صبرى نیکو [مناسب‏تر است‏] و خداست که بر آنچه شما [از وضع یوسف‏] شرح مى‏دهید از او یارى خواسته مى‏شود. (18)
و کاروانى آمد، پس آب‏آورشان را فرستادند، او دلوش را به چاه انداخت، گفت: مژده! این پسرى نورس است! و او را به عنوان کالا [ى تجارت‏] پنهان کردند و خدا به آنچه مى‏خواستند انجام دهند، دانا بود. (19)
و او را به بهایى ناچیز، درهمى چند فروختند و نسبت به او بى‏رغبت بودند. (20)
آن مرد مصرى که یوسف را خرید، به همسرش گفت: جایگاهش را گرامى دار، امید است [در امور زندگى‏] به ما سودى دهد، یا او را به فرزندى انتخاب کنیم. این گونه یوسف را در سرزمین مصر مکانت بخشیدیم [تا زمینه فرمانروایى وحکومتش فراهم شود] و به او از تعبیر خواب‏ها بیاموزیم و خدا بر کار خود چیره و غالب است، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند. (21)
و هنگامى که یوسف به سنّ کمال رسید، حکمت و دانش به او عطا کردیم، و ما نیکوکاران را این‏گونه پاداش مى‏دهیم. (22)
 
ترجمه انگلیسی
 
As they went away with him, they agreed on how to place him in the bottom of a cistern. We inspired him as follows:" You will inform them about this business of theirs while they will not catch on about it.") 15 (
They came back weeping to their father in the evening.) 16 (
They said:" Our father, we went off racing and left Joseph with our belongings, and the wolf ate him up! You will not believe us even though we are telling the truth.") 17 (
They even came with false blood on his shirt. He said:" Rather you yourselves have been fooled in the matter. Patience is beautiful! God is the One to seek help from against what you describe.") 18 (
Some travellers came along who sent their water boy and he let down his bucket. He said:" What a godsend! This is a boy!" So they hid him as a piece of merchandise; yet God was Aware of what they were doing.) 19 (
They sold him for a trifling price, just a few coins which were counted out. They were quite indifferent about him,) 20 (
) III (The person from Egypt who] eventually [bought him told his wife:" Let his stay here be dignified; perhaps he will benefit us or we'll adopt him as a son." Thus We established Joseph in the land and taught him how to interpret events. God was Dominant in his affair, even though most men do not realize it.) 21 (
When he became of age, We gave him discretion and knowledge; thus We reward those who act kindly.) 22 (
  • نجمه شفیعی

نظرات  (۰)

هیچکس حرفی نداره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی