Global Village😊💕

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

Our motto: All human's in the world are equal

Global Village😊💕

👈 هنگامی که در این وبلاگ حضور داری با خود صادق باش ، گوش ها ، چشم ها و لب های خود را لحظه ای از قید شیطان درون خود آزاد ساز !😉

خداوند حقیقت را می بیند اما صبر می کند ..... من عاشق خدایم هستم دعا کنید هر چه زودتر به عشقم برسم😘

گاهی انسان مطالب ساده و ابتدایی و تکراری را نیز به سادگی فراموش میکند ، پس لطفا فقط ببین !😉

در این وبلاگ پذیرفتن هیچ چیز اجباری نیست..... روزی یک نفر هم چشمهایش به دیدن یک کلمه قرآن روشن شود ، برای این بنده ی حقیر کافی ست... دیگر چیزی نمی خواهم😊


*بعد از نماز یادتون نره !سى و چهار مرتبه اَللّهُ اَکْبَرُ و سى و سه مرتبه اَلْحَمْدُلِلّهِ و سى و سه مرتبه سُبْحانَ اللّهِ بگوید و در بعضى روایات سُبْحانَ اللّهِ پیش از اَلْحَمْدُلِلّهِ وارد شده .*

تبلیغات
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۰، ۱۶:۰۲ - زیاده متابعین
    good luck
نویسندگان
پیوندها

s7

با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛

هر روز یک صفحه

صفحه هفت : آیات (38-48)

 

 

سورةُ البَقَرة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

 

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (38)

 

وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (39)

 

یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ (40)

 

وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتی‏ ثَمَناً قَلیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ (41)

 

وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (42)

 

وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ (43)

 

أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (44)

 

وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ (45)

 

الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ (46)

 

یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ (47)

 

وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (48)

 

 

ترجمه فارسی :

 

گفتیم: همه از بهشت فرود آیید، تا آن گاه که از جانب من راهنمایى براى شما آید، آنان که پیروى او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد. (38)

و آنان که کافر شدند و تکذیب آیات ما کردند اهل دوزخند و در آتش آن همیشه معذب خواهند بود. (39)

اى بنى اسرائیل، به یاد آرید نعمتهایى که به شما عطا کردم، و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم، و تنها از من بر حذر باشید. (40)

و به قرآنى که فرستادم ایمان آورید که تورات شما را تصدیق مى‏کند، و اوّل کافر به آن نباشید، و آیات مرا به بهاى اندک نفروشید، و تنها از قهر من بپرهیزید. (41)

و حق را به باطل مپوشانید و حقیقت را پنهان نسازید و حال آنکه (به حقّانیّت آن) واقفید. (42)

و نماز به پا دارید و زکات بدهید و با خدا پرستان حق را پرستش کنید. (43)

چگونه شما مردم را به نیکوکارى دستور مى‏دهید و خود را فراموش مى‏کنید و حال آنکه کتاب خدا را مى‏خوانید، چرا اندیشه نمى‏کنید؟ (44)

و یارى جویید از خدا به صبر و نماز، که نماز (با حضور قلب) امرى بسیار بزرگ و دشوار است مگر بر خداپرستان فروتن. (45)

آنان که مى‏دانند به پیشگاه خدا حاضر خواهند شد و بازگشتشان به سوى او خواهد بود. (46)

اى بنى اسرائیل، یاد کنید از نعمتهایى که به شما عطا کردم و (به نعمت کتاب و رسول) شما را بر عالمیان برترى دادم. (47)

و حذر کنید از آن روزى که هیچ کس به کار دیگرى نیاید، و شفاعت هیچ کس پذیرفته نشود، و فدا و عوض از کسى قبول نکنند، و هیچ یارى کننده و فریاد رسى نخواهند داشت. (48)

 

ترجمه انگلیسی :

 

We said: Go forth from this) state (all So surely there will come to you a guidance from Me, then whoever follows My Guidance, no fear shall come upon them, nor shall they grieve. 38

And) as to (those who disbelieve in and reject My communications, they are the Inmates of the Fire In it, they shall abide.39

" O children of Israel! call to mind My favor which I bestowed on you and be faithful to) your covenant with Me, I will fulfill) My (covenant with you; and of Me, Me alone, should you be afraid" ) 40

And believe in what I have revealed, verifying that which is with you, and be not the first to deny it" Neither take a mean price in exchange for My communications; and Me, Me alone should you fear". 41

And do not mix-up the truth with the falsehood, nor hide the truth while you know) it . 42

And keep up prayer and pay the Zakat) poor-rate (and bow down with those who bow down. 43

What! do you enjoin men to be good and neglect your own souls while you read the Book Have you then no sense? 44

And seek assistance through patience and prayer And most surely it is a hard thing except for the humble ones. 45

Who know that they shall meet their Lord and that they shall return to Him. 46

O children of Israel! call to mind My favor which I bestowed on you and that I made you excel the nations .47

And be on your guard against a day when one soul shall not avail another in the least, neither shall intercession on its behalf be accepted, nor shall any compensation be taken from it, nor shall they be helped. 48

p17

 

* مادران باید دختران نوجوان خویش را با داستان های کوتاه عبرت آموز آگاه نمایند ، پیش از آنکه دوستانشان با داستان های شیرین دلبرانه آنها را به ناکجا آباد بکشانند . حکیم ارد بزرگ *

 

* درون ما میدان جنگ و ستیز نیست بجای آنکه خود را سرزنش کنیم خویشتن خویش را بستاییم . حکیم ارد بزرگ *

طراوت محض

 

با من بمان ای آشنا ! ای چشم بی قرار

ای مثل من بارانی شب های انتظار

با من بمان تا انتهای جاده های نور

تا شهر دلشکستگان مردان سربدار

با هم به سوی آسمان پر می زنیم باز

دست مرا بگیر تو ، ای عاشق بهار

چشم تو روشن ، آرزویت پا گرفته باز

اینبار دست از آبی آئینه برندار

وقتی بهار سر زده از راه می رسد

همپای آه روشن دریا تو هم بیار

سیراب کن جوانه سرسبز عشق را

ای مثل من بارانی شب های انتظار

 

« عطیه سعیدی »

a14

s6

با یاد و نام خداوند و به امید بر آورده شدن حاجات و سلامتی و به راه راست هدایت شدن تمام انسان ها ؛

هر روز یک صفحه

صفحه شش : آیات (30-37)

 

 

سورةُ البَقَرة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

 

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30)

 

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (31)

 

قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ (32)

 

قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ (33)

 

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ (34)

 

وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ (35)

 

فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حینٍ (36)

 

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (37)

 

ترجمه فارسی :

 

و (به یاد آر) وقتى که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفه‏اى خواهم گماشت، گفتند: آیا کسانى در زمین خواهى گماشت که در آن فساد کنند و خونها بریزند و حال آنکه ما خود تو را تسبیح و تقدیس مى‏کنیم؟! خداوند فرمود: من چیزى (از اسرار خلقت بشر) مى‏دانم که شما نمى‏دانید. (30)

و خدا همه اسماء را به آدم یاد داد، آن گاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود: اسماء اینان را بیان کنید اگر شما در دعوى خود صادقید. (31)

گفتند: منزهى تو، ما نمى‏دانیم جز آنچه تو خود به ما تعلیم فرمودى، که تویى دانا و حکیم. (32)

فرمود: اى آدم، ملائکه را به اسماء این حقایق آگاه ساز. چون آگاه ساخت، خدا فرمود: آیا شما را نگفتم که من بر غیب آسمانها و زمین دانا و بر آنچه آشکار و پنهان دارید آگاهم؟ (33)

و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبّر ورزید و از فرقه کافران گردید. (34)

و گفتیم: اى آدم تو با جفت خود در بهشت جاى گزین و در آنجا از هر نعمت که بخواهید فراوان برخوردار شوید، ولى به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود. (35)

پس شیطان آنها را به لغزش افکند (تا از آن درخت خوردند) و (بدین عصیان) آنان را از آن مقام بیرون آورد، و گفتیم که (از بهشت) فرود آیید که برخى از شما برخى را دشمنید، و شما را در زمین تا روز مرگ قرارگاه و بهره خواهد بود. (36)

پس آدم از خداى خود کلماتى آموخت و خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خدا بسیار توبه‏پذیر و مهربان است. (37)

 

ترجمه انگلیسی :

 

And when your Lord said to angels: I am going to place in the earth a Khalifa

" And He taught Adam all the names

" They said: Glory be to Thee! we have no knowledge but that which Thou hast taught us;" Surely Thou art the Knowing, the Wise.) 32 (

He said: O Adam! inform them of their names Then when he had informed them of their names, He said: Did I not say to you that I surely know what is Ghaib) the unseen (in the heavens and the earth, and) that (I know what you manifest and what you hide?) 33 (

" And when We said to the angels: Make obeisance to Adam, they did obeisance, but Iblis) did it not (; he refused and he was proud, and he was one of the unbelievers") 34 (

" And We said: O Adam! dwell you and your wife in the garden; and eat from it a plenteous) food (wherever you wish; and do not approach this tree, for then you will be of the unjust.") 35 (

But the Shaitan made them both fall from it, and caused them to depart from that) state (in which they were And We said: Get forth, some of you being the enemies of others, And there is for you in the earth an abode and a provision for a time.) 36 (

Then Adam received) some (words from his Lord, so He turned to him mercifully Surely He is Of-returning) to mercy (, the Merciful) 37

p16

 

* از همراهی و رفاقت با آدم شرور بپرهیز ، زیرا که او مانند شمشیر برهنه است که ظاهرش نیکو و اثرش زشت است . امام جواد علیه السلام *

 

* هر چه کمتر به زندگی وابسته شویم زنده تر خواهیم بود . ریمان *

ایمان و اسلام

ایمان با اسلام جمع شود، ولى اسلام با ایمان جمع نشود

 

توضیح

- پیداست که طبق توضیحى که ذیل روایت 1497 بیان کردیم، نسبت بین اسلام و ایمان عموم و خصوص مطلق است، زیرا اسلام اعم است و ایمان اخص، پس هر مؤمنى مسلمان است ولى هر مسلمانى مؤمن نیست.

1- سماعه گوید: بامام صادق علیه السّلام عرضکردم: بمن خبر ده آیا اسلام و ایمان دو چیز مختلفند؟

فرمود: ایمان شریک اسلام مى‏شود، ولى اسلام شریک ایمان نیست، عرضکردم: آن دو را برایم وصف کن‏ فرمود: اسلام شهادت بیگانگى خدا و تصدیق رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله است که بسبب آن خونها از ریختن محفوظ ماند و زناشوئى و میراث بر آن اجرا گردد و جماعت مردم طبق ظاهرش رفتار کنند.

ولى ایمان هدایت است و آنچه در دلها از صفت اسلام پا بر جا مى‏شود و عمل بآن هویدا میگردد پس ایمان یکدرجه از اسلام بالاتر است. ایمان در ظاهر شریک اسلام است، ولى اسلام در باطن شریک ایمان نیست، اگر چه هر دو در گفتار و وصف گرد آیند (یعنى اگر چه گفتن شهادتین و تصدیق بتوحید و رسالت از شرایط هر دو میباشد).

2- فضیل بن یسار گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان شریک اسلام مى‏شود، ولى اسلام شریک ایمان نیست.

3- و فرمود: ایمان شریک اسلام مى‏شود، ولى اسلام شریک ایمان نمیگردد، ایمان آنست که در دل ثابت شود و اسلام چیزیست که زناشوئى و میراث و حفظ خون بسبب آن شود، ایمان شریک اسلام است، ولى اسلام شریک ایمان نیست.

4- ابى الصباح کنانى گوید: بامام صادق علیه السّلام عرضکردم: از ایمان و اسلام کدامیک برتر است؟

زیرا مردمى که نزد ما هستند، میگویند: اسلام برتر از ایمانست.

فرمود: ایمان برتر از اسلامست. عرضکردم: این مطلب را بمن خوب بفهمانید.

فرمود: چه میگوئى در باره کسى که عمدا در مسجد الحرام حدثى صادر کند؟ (مثل آنکه بول کند) عرضکردم: او را بشدت میزنند.

فرمود: درست گفتى. چه میگوئى در باره کسى که در خانه کعبه عمدا حدثى صادر کند؟ عرضکردم باید کشته شود.

فرمود: درست گفتى، نمى‏بینى که خانه کعبه فضیلتش از مسجد بیشتر است، و کعبه با مسجد شریکست، ولى مسجد با کعبه شریک نیست؟ (زیرا کیفر توهین بکعبه در مسجد نیست) همچنین ایمان با اسلام شریکست، ولى اسلام شریک ایمان نیست.

5- امام باقر علیه السّلام میفرمود: ایمان آنست که در دل مستقر شود. و بنده را بسوى خداى عز و جل کشاند، و اطاعت خدا و گردن نهادن بفرمانش مصدق آن باشد، ولى اسلام گفتار و کردار ظاهرى است که تمام فرق و جماعات مردم آن را دارند، و بوسیله آن جانها محفوظ ماند و میراث پرداخت شود و زناشوئى روا گردد، و بر نماز و زکاة و روزه و حج اتفاق و اجتماع کنند، و بدان سبب از کفر خارج گشته، بایمان منصوب گردند، و اسلام شریک ایمان نیست، ولى ایمان با اسلام شریک گردد، و در گفتار (شهادتین) و کردار (عمل بمقررات دین) هر دو گرد آیند (یعنى چنین کسى هم مؤمن است و هم مسلمان) چنان که کعبه در مسجد الحرام است، ولى مسجد الحرام در کعبه نیست، همچنین ایمان شریک اسلامست، ولى اسلام شریک ایمان نیست.

و خداى عز و جل فرماید: «اعراب گفتند: ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاوردید. بلکه بگوئید اسلام آوردیم، در صورتى که هنوز ایمان در دلهایتان نفوذ نکرده است.» و سخن خداى عز و جل راست‏ترین سخن است.

عرضکردم: آیا مؤمن را بر مسلمان نسبت بفضائل (بخششها و مواهب دنیوى) و احکام و حدود و چیزهاى دیگر فضیلتى هست؟ فرمود: نه، هر دو نسبت باین امور یکسانند، لیکن فضیلت مؤمن بر مسلم نسبت باعمال آنها و موجبات تقربى است که بسوى خداى عز و جل دارند.

عرضکردم: مگر خداى عز و جل نمیفرماید: «هر کس حسنه‏اى آورد، ده برابر آن پاداش دارد؟

160 سوره 6» در صورتى که عقیده شما این بود که مسلمان با مؤمن نسبت بنماز و زکاة و روزه و حج یک حکم دارد. فرمود: مگر خداى عز و جل نمیفرماید: «خداى براى او چندین برابر بیشتر کند» مؤمنینند که خداى عز و جل حسناتشان را چند برابر کند، هر حسنه‏ئى را هفتاد برابر، این است فضیلت مؤمن (بر مسلم) و نیز خدا باندازه درستى ایمانش، حسنات او را چند برابر زیاد کند، و نسبت بمؤمنین هر خیرى که خواهد روا دارد.

عرضکردم: بفرمائید: اگر کسى وارد اسلام شود، مگر نه اینست که وارد ایمان هم شده است؟

فرمود: نه، بلکه منسوب بایمان گشته و از کفر خارج شده است، اکنون برایت مثلى میزنم تا فضیلت ایمان را بر اسلام بفهمى:

بمن بگو اگر مردى را در میان مسجد الحرام ببینى، شهادت میدهى که او را در کعبه دیده‏ئى؟

عرض کردم: این شهادت برایم روا نیست، فرمود: اگر مردى را در میان کعبه ببینى، گواهى دهى که او داخل مسجد الحرام گشته است؟ عرضکردم: آرى، فرمود: چگونه چنین شد؟ گفتم: زیرا او داخل کعبه نمیشود، جز اینکه داخل مسجد الحرام شود، فرمود: درست فهمیدى و نیکو گفتى: سپس فرمود ایمان و اسلام هم چنین‏اند. (تا کسى شهادتین نگوید باعتقاد قلبى و عمل بمقررات دینى نرسد).

 

باب دیگریست از این باب و اینکه اسلام پیش از ایمانست

1- عبد الرحیم قصیر گوید: نامه‏ئى بامام صادق علیه السّلام نوشتم که سؤال کرده بودم: ایمان چیست و توسط عبد الملک بن اعین فرستادم، حضرت نوشت و توسط عبد الملک فرستاد که: از ایمان پرسش کردى- خدایت رحمت کند- ایمان اقرار نمودن بزبان و تصمیم قلبى و عمل نمودن با اعضاء و جوارح است، ایمان اجزائى دارد بهم پیوسته و مانند خانه‏ایست (که سقف و در و دیوارش بهم پیوسته است) همچنین اسلام مانند خانه‏ایست و کفر هم مانند خانه‏ایست.

گاهى بنده مسلمان است، پیش از آنکه مؤمن باشد (مسلمان است و هنوز مؤمن نشده) ولى مؤمن نشود، جز آنکه مسلمان باشد، پس اسلام پیش از ایمانست و شریک ایمان، و چون بنده گناه کبیره یا صغیره‏ئى را که خداى عز و جل از آن نهى فرموده مرتکب شود، از ایمان خارج شود، و اسم ایمان از او برداشته و اسم اسلام بر او گذاشته شود، سپس اگر توبه و استغفار کند، بخانه ایمان برگردد و جز انکار و استحلال او را بسوى کفر نبرد، و استحلال اینست که: بچیز حلال بگوید: این حرامست و بچیز حرام بگوید: این حلالست و بآن عقیده پیدا کند، آنگاهست که از اسلام و ایمان خارج گشته و در کفر وارد شود و مانند کسى است که داخل حرم (مسجد الحرام) گشته و سپس داخل کعبه شود و در کعبه حدثى صادر کند، و از کعبه و حرم اخراج گشته و گردنش زده و بدوزخ رفته باشد.

2- سماعة بن مهران گوید: از امام سؤال کردم: آیا میان اسلام و ایمان فرقى است؟! فرمود:

مثلش را برایت بزنم؟ عرضکردم: بیان فرمائید.

فرمود: مثل ایمان و اسلام مثل کعبة الحرام است با حرم مکه، گاهى انسان در حرم است و در کعبه نیست، ولى در کعبه نمیباشد، جز اینکه در حرم باشد، همچنین گاهى انسان مسلمان است و مؤمن نیست ولى مؤمن نباشد، جز آنکه مسلمان باشد.

عرضکردم: چیزى هست که انسان را از ایمان خارج کند؟ فرمود: آرى، عرضکردم: او را (که از ایمان خارج کرد) بکجا میبرد؟ فرمود: بسوى اسلام یا کفر. و فرمود: اگر مردى وارد کعبه شود و ناگاه بولش بریزد، از کعبه بیرون رود، ولى از حرم بیرون نرود و جامه‏اش را بشوید و تطهیر کند، آنگاه دخولش در کعبه مانعى ندارد، ولى اگر مردى داخل کعبه شود و از روى عناد و ستیزه در آنجا بول کند، از کعبه و حرم اخراج شده، گردنش زده شود.

 

توضیح

- تطبیق این مثال با مورد سؤال باین طریق است که چون گناهى از انسان سرزند، ولى از نظر عناد و لجاج با دین نباشد. از ایمان خارج مى‏شود ولى مسلمان است. و چون توبه و استغفار نمود، آن‏ پلیدى از دامنش شسته و دوباره بایمان داخل مى‏شود، اما اگر از روى عناد و ستیزه با دین گناهى را مرتکب شود، بکلى از اسلام و ایمان خارج شود، و مرتد و واجب القتل گردد.

باب

توضیح

- مرحوم مجلسى گوید: چون این باب مانند دو باب سابق مشتمل بر معناى اسلام و ایمانست، جزء آن دو باب قرار گرفت و مصنف عنوان خاصى برایش قائل نشد، و از نظر اینکه مشتمل بر توضیح و فوائد بسیاریست آن را بابى جداگانه قرار داد.

1- امام باقر علیه السّلام فرمود: همانا مردمى در باره این قرآن ندانسته سخن گفتند، خداى تبارک و تعالى میفرماید: «اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد، برخى از آن آیه‏هائیست محکم که آنها اصل و مایه این کتابست و آیه‏هاى دیگریست متشابه، آنها که در دلشان شک و انحرافست، براى فتنه‏جوئى و بقصد تأویل از متشابهاتش پیروى کنند، در صورتى که تأویل قرآن را جز خدا نداند- تا آخر آیه 7 سوره 3-» و منسوخات از جمله متشابهاتست و محکمات از جمله ناسخات.

خداى عز و جل جناب نوح را بسوى قومش مبعوث فرمود که: «خدا را بپرستید و تقوایش پیشه کنید و اطاعت مرا نمائید» او هم ایشان را بخداى یگانه دعوت فرمود: تا عبادتش کنند و چیزى را با او شریک نسازند، سپس پیغمبران دیگر را بدین دعوت مبعوث فرمود، تا بمحمد صلى اللَّه علیه و آله رسید، او هم ایشان را دعوت فرمود که: خدا را بپرستند و چیزى را شریکش نسازند و فرمود: «از امور دین آنچه را خدا بنوح سفارش کرده بود و آنچه را بتو وحى کردیم و آنچه را بابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم، براى شما مقرر کرد که دین را بپا دارید و در آن تفرقه میفکنید. دعوت شما بر مشرکین گرانست. خدا هر که را خواهد بسوى خود برگزیند و هر که بدو باز گردد، بسوى خویش رهبرى کند، 13 سوره 41».

پیغمبران را بسوى قومشان مبعوث فرمود: بگواهى دادن بیگانگى خدا و اقرار بآنچه از جانب خدا آمده پس هر که از روى اخلاص ایمان آورد و بر آن روش بمیرد، خدا بدان جهت او را ببهشت داخل کند زیرا خدا نسبت به بندگان ستمگر نیست، براى اینکه خدا بنده‏اى را عذاب نکند تا نسبت بقتل و گناهانى که خدا دوزخ را براى مرتکبین آنها واجب ساخته سخت‏گیرى کند.

سپس چون هر پیغمبرى را مؤمنین قومش اجابت کردند، براى هر یک از آنها شریعت و طریقه‏ئى مقرر کرد، و شریعت و طریقت راه و روش است، و خدا بمحمد صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «ما همچنان که بنوح و پیغمبران پس از نوح وحى کردیم، بتوهم وحى کردیم، 163 سوره 4» و هر پیغمبرى را بأخذ راه و روشى مأمور فرمود: و از جمله راه و روشى که خداى عز و جل موسى علیه السّلام را بآن امر فرمود، این بود که روز شنبه را براى آنها مقرر داشت، که هر کس روز شنبه را بزرگ شمرد، و از ترس خدا جسارت بر این روز را حلال نشمارد، خدا داخل بهشتش کند، و هر که نسبت بحق این روز توهین روا دارد و کارى را که خدا در آن روز نهى فرموده (صید ماهى) حلال شمرد، خداى عز و جل بدوزخش درآورد، و این زمانى بود که صید ماهى را حلال دانستند و روز شنبه آنها را حبس کردند و خوردند. خدا هم بر آنها غضب فرمود بدون اینکه بخداى رحمان مشرک شوند یا نسبت بآنچه موسى علیه السّلام آورده شک نمایند.

خداى عز و جل فرماید: «کسانى را از شما که در روز شنبه تعدى کردند، بدانستید، که بآنها گفتیم بوزینگان رانده شوید، 65 سوره 2».

سپس عیسى علیه السّلام را فرستاد براى شهادت بیکتائى خدا و اقرار بآنچه از جانب خدا آورده و براى آنها شریعت و طریقه قرار داد، و موضوع روز شنبه را که پیروان موسى مأمور باحترامش بودند و همه راه و روشهائى را که موسى آورده بود، بر هم خورد، پس هر که راه عیسى را پیروى نکرد، خدا او را بدوزخ برد، و مطلبى را که همه پیغمبران آوردند این بود که چیزى را شریک خدا نگیرند (یعنى این مطلب در زمان هیچ پیغمبرى بر هم نخورد).

سپس خدا محمد صلى اللَّه علیه و آله را مبعوث فرمود: و او ده سال در مکه بود، در آن ده سال هیچ کس با شهادت به یکتائى خدا و رسالت محمد صلى اللَّه علیه و آله نمرد، جز آنکه خدا او را بسبب اقرارش ببهشت داخل کرد و آن ایمان باور و تصدیق بود و هیچ یک از پیروان محمد را که مردند عذاب نفرمود، جز آنکه بخداى رحمان مشرک شد، و تصدیق این مطلب را خداى عز و جل در سوره بنى اسرائیل در مکه بر پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله نازل کرد: «پروردگارت مقرر داشت که جز او را عبادت نکنید و بپدر و مادر احسان کنید- تا آنجا که فرماید- خدا به بندگانش آگاه و بیناست، 22- 30 سوره 17».

در این آیات ادب است و پند و آموزش و نهى سبک، و بر آنها وعده نداد و نسبت بارتکاب آنچه نهى فرموده و عیدى (انذار و تهدیدى) نفرمود: و نیز از چیزهائى نهى نمود و بیم داد، ولى نسبت بآنها سخت‏گیرى نکرد و تهدید ننمود و فرمود: «فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید، شما و آنها را ما روزى دهیم، کشتن آنها گناهى بزرگ است- 21- نزدیک زنا مروید که کارى زشت و روشى بد است- 22- و جاندارى را که خدا حرام کرده، جز بحق مکشید، و هر که مظلوم کشته شود، براى ولى او تسلطى قرار دادیم، اما در کشتن زیاد روى نکنید که او نصرت یافته است- 23- بمال یتیم جز بروشى نیکو نزدیک مشوید تا زمانى که ببلوغ و رشد خود رسد، و به پیمان وفا کنید، که پیمان مورد بازخواست است- 24- و چون پیمانه کنید، پیمانه را پر کنید و با ترازوى درست بکشید که این روش بهتر و سرانجامش نیکوتر است- 25- از آنچه یقین ندارى پیروى مکن، زیرا گوش و چشم و دل همه اینها مسئولند- 26- روى زمین متکبرانه راه مرو، که هرگز زمین را نخواهى شکافت و هرگز ببلندى کوهها نخواهى رسید- 27- بدى همه اینها نزد پروردگارت ناپسند است- 28- اینها برخى حکمت است که پروردگارت بتو وحى کرد، و همراه خدا معبود دیگرى قرار مده که سرزنش شده و رانده گشته، در دوزخ افتى- 29- سوره 17».

و در سوره‏ وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏ نازل فرمود: «از آتشى که زبانه میکشد بیمتان میدهم» جز شقى‏ترى که تکذیب کند و روى گرداند داخل آن نشود- 16 سوره 92» این شخص مشرکست.

و در سوره‏ إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ‏ نازل فرمود: «و اما آنکه نامه‏اش را پشت سرش دهند، زود باشد که به وا ویلا فریاد کشد و بدوزخ درآید، همانا او میان خاندان خویش شادمان بود. او گمان کرد که هرگز (بسوى ما) باز نگردد، چرا- 14 سوره 84» این هم مشرکست. و در سوره تبارک نازل فرمود: «هر گاه گروهى را در دوزخ افکنند. خزانه‏دارانش از آنها بپرسند مگر بیم رسانى سوى شما نیامده بود؟ گویند چرا بیم رسان آمد، ولى ما تکذیب کردیم و گفتیم: خدا چیزى نازل نکرده است 8 سوره 67» اینها نیز مشرکانند.

و در سوره «واقعه» نازل فرمود: «و اما اگر از تکذیب کنان گمراه باشد، ما حضرى از آب جوشانست با در آوردن در جهنم، 94 سوره 57» اینها هم مشرکانند.

و در سوره «الحاقه» نازل فرمود: «اما هر که نامه‏اش را بدست چپش دهند، گوید: اى کاش نامه‏ام را نداده بودند، و نمیدانستم حسابم چیست؟ اى کاش کارم گذشته بود، دارائیم بدردم نخورد- تا آنجا که فرماید:- او بخداى بزرگ ایمان نیاورد «32 سوره 69» این هم مشرکست.

و در سوره «طسم» نازل فرمود: «دوزخ براى گمراهان نمودار شود، و بآنها گفته شود: آن چیزها که غیر خدا میپرستیدید کجایند؟ آیا شما را یارى کردند یا باورى جستند؟ سپس گمراهان و گمراه‏کنندگان برو در جهنم انداخته شوند با همه سپاهیان ابلیس، 94 سوره 26» سپاهیان ابلیس، نسل او هستند از شیاطین. و باز فرماید: «و جز مجرمین ما را گمراه نکردند» مقصود مشرکین باشند که اینها بایشان اقتدا کرده و در شرک تابع آنها شدند و اینها قوم محمد صلى اللَّه علیه و آله بودند، کسى از یهود و نصارى در اینها نیست، و شاهد و مصدقش گفتار خداى عز و جل است:

«پیش از آنها قوم نوح هم تکذیب کردند» «اصحاب أیکة تکذیب کردند» «قوم لوط تکذیب کردند» در میان اینها نبود قوم یهودى که گفتند: عزیز پسر خداست و نه نصارى که گفتند: مسیح پسر خداست، خدا یهود و نصارى را بدوزخ خواهد برد و هر گروهى را بسبب کردارشان بدوزخ میبرد (او بمردم ستم نمیکند، بلکه مردم بخود ستم میکنند).

و اینکه گویند: «جز مجرمین ما را گمراه نکردند» زیرا ما را براه خود دعوت کردند، این همان گفتار خداى عز و جل است «دسته آخر نسبت بنخستینیان گویند: پروردگارا اینها ما را گمراه کردند پس عذاب آتش آنها را دو چندان کن و چون در دوزخشان گرد آورد فرماید: «هر گاه گروهى بدوزخ وارد شود، همکار خود را لعنت کند تا همگى در آنجا گرد آیند» برخى از برخى بیزارى جویند و بعضى بعض دیگر را لعنت کنند، بعضى میخواهند بامید رستگارى و رهائى از گرفتارى بزرگى که دارند بر دیگران با دلیل و برهان غلبه کنند، ولى آن هنگام نه موقع آزمایش و امتحان و پذیرفتن پوزش است و نه وقت نجات.

این آیات و امثالش در مکه نازل شد و خدا جز مشرک را بدوزخ نبرد، سپس چون خدا بمحمد صلى اللَّه علیه و آله اجازه فرمود، که از مکه بمدینه رود، اسلام روى پنج پایه بنا شد:

(1) شهادت بیکتائى خدا و اینکه محمد بنده و رسول اوست.

(2) بپا داشتن نماز.

(3) دادن زکاة.

(4) حج خانه کعبه.

(5) روزه ماه رمضان و حدود و تقسیم ارث را بر او نازل فرمود و گناهانى که خدا بوسیله آنها و بدانها دوزخ را براى مرتکبین آنها لازم کند، خبر داد، و در باره کیفر قاتل نازل فرمود: «هر که مؤمنى را عمدا بکشد، جزایش دوزخ است که جاودان در آن باشد و خدا بر او غضب آرد، و لعنتش کند و عذابى بزرگ برایش مهیا دارد- 95- سوره 4-» و خدا مؤمن را لعنت نمیکند (پس قاتل مؤمن نیست).

خداى عز و جل فرماید: «خدا کافران را لعنت کند و دوزخ را برایشان آماده نماید که همیشه و جاودان در آن باشند و یار و مددکارى نیابند، و چگونه ممکن است امر قاتل موکول بمشیت خدا باشد (که اگر خواهى عذابش کند و اگر خواهد او را بیامرزد) در صورتى که جزاى او را جهنم قرار داده و غضب و لعنت خود را باو رسانیده، و او را از جمله ملعونان در کتاب خود بیان کرده است.

و در باره کسى که مال یتیم را بستم بخورد، نازل فرمود: «کسانى که اموال یتیمان را بستم میخورند در اندرون خود آتش خوردند و بآتشى افروخته درون خواهند شد، 10- سوره 4» زیرا خورنده مال یتیم روز قیامت مى‏آید، در حالى که آتش در شکمش شعله‏ور است و زبانه آن از دهنش خارج شود، بنحوى که همه اهل محشر بدانند که او خورنده مال یتیم است.

و راجع به پیمانه نازل فرموده است: «ویل بر کمفروشان‏[1] سوره 83» و خدا ویل را براى کسى قرار نداده، جز آنکه کافرش نامیده. خداى عز و جل فرماید: «ویل بر کافران از حضور یافتن در روزى بزرگ 38 سوره 19».

و در باره عهد و پیمان نازل فرمود: «کسانى که پیمان با خدا و سوگندهاى خویش را ببهائى اندک میفروشند، در آخرت خلاقى (نصیبى) ندارند و روز قیامت خدا با آنها سخن نمیگوید و سویشان نمینگرد و پاکشان نمیکند و عذابى دردناک دارند 77 سوره 3» و خلاق همان نصیب است، و کسى که در آخرت‏ نصیبى ندارد، بچه وسیله داخل بهشت مى‏شود؟.

و در مدینه نازل فرمود: «مرد زناکار جز زن زناکار یا مشرک را بهمسرى نگیرد، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک بهمسرى نگیرد، و این همسرى بر مؤمنین حرامست، 4 سوره 24» پس خدا زن و مرد زناکار را مؤمن ننامیده است، و رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرموده:- و دانشمندان در این گفته شک ندارند- زناکار هنگامى که زنا میکند مؤمن نیست، و دزد هنگامى که دزدى میکند مؤمن نیست، زیرا هنگامى که آن کار را میکند، ایمان از او برکنار شود، مانند برکنارى پیراهن (از تن انسان).

و نیز در مدینه نازل فرمود: «کسانى که زنان عفیفه را بزنا متهم کنند و چهار شاهد نیاورند، آنها را 80 تازیانه بزنید و گواهى آنها را براى هرگز نپذیرید که ایشان فاسقند، مگر کسانى که پس از آن توبه کنند و اصلاح شوند، همانا خدا آمرزنده و مهربانست 6 سوره 26» پس خدا او را تا زمانى که بر افتراء (و تهمت بآن زن عفیفه) پایدار است از نامیدن مؤمن بر کنار دانسته.

خداى عز و جل فرماید: آیا مؤمن مانند فاسق است؟ برابر نیستند، 18- سوره 41» و خدا فاسق را منافق نامیده.

خداى عز و جل فرماید: «همانا منافقان همان فاسقانند، 67 سوره 9» و خداى عز و جل او را از دوستداران شیطان قرار داده و فرموده: «مگر شیطان که از طایفه جن بود و نسبت بامر پروردگار خود (در موضوع سجده بآدم) فاسق شد 48 سوره 18» و نیز ملعونش قرار داد و فرمود: «کسانى که بزنان عفیفه و بى‏خبر نسبت زنا میدهند، در دنیا و آخرت لعنت شده و عذابى بزرگ دارند، روزى که زبان و دست و پایشان علیه آنها بکارهائى که میکرده‏اند گواهى دهند، 24 سوره 24» و أعضاء و جوارح علیه مؤمن گواهى‏ ندهند، بلکه علیه کسى که فرمان عذاب بر او ثابت شده گواهى دهند.

و اما مؤمن نامه‏اش را بدست راستش دهند، خداى عز و جل فرماید: «اما کسانى که نامه آنها بدست راستشان داده شود، نامه خویش قرائت کنند و باندازه نخى ستم نبینند، 74 سوره 17» و سوره نور بعد از سوره نساء نازل شده است و تصدیقش اینست که: خداى عز و جل در سوره نساء بر پیغمبر نازل فرمود:

آن زنان شما که کار بد میکنند، چهار گواه از خودتان بر آنها بگیرید، اگر گواهى دادند، زنان را در خانه نگه دارید تا مرگشان برسد یا خدا براى آنها راهى قرار دهد، 14 سوره 4» و راه همانست که خداى عز و جل فرموده: «سوره‏ایست که نازلش کرده‏ایم و مقرر داشته‏ایم و در آن آیه‏هاى روشن نازل کرده‏ایم، شاید شما اندرز گیرید، بهر یک از زن و مرد زناکار 100 تازیانه بزنید، و اگر بخدا و روز دیگر ایمان دارید در امر دین خدا، شما را نسبت بآنها مهربانى دست ندهد، و باید گروهى از مؤمنین هنگام مجازاتشان حاضر باشند، 2 و 1 سوره 24».

 

شرح

- در زمان امام باقر علیه السّلام مردمى بودند که در باره قرآن از پیش خود سخن میگفتند و آن را تفسیر برأى میکردند، گفتار آنها سبب شد که حضرت این روایت مفصل را بیان فرمود. حاصل روایت اینست که: خداى تعالى بمقدارى که بمردم رسانیده و فهمانیده، از آنها بازخواست میکند، چون امر توحید و دعوت به یگانگى خدا در برنامه تمام پیغمبران الهى بوده و همگى باتفاق کلمه بآن دعوت نموده‏اند، مردمى که آن دعوت را از هر پیغمبرى شنیده و نپذیرفته‏اند، مشرک نامیده شوند و جزاى آنها جهنم است، همچنین مردمى که در زمان پیغمبر خاتم صلى اللَّه علیه و آله در مکه بودند و پیش از هجرت در مکه مردند.

آنها که بشهادتین اقرار کردند و مردند ببهشت روند و کسانى که انکار کردند مشرکند و بدوزخ در آیند، در مکه بر پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله غیر از دعوت بتوحید امرى از خداى تعالى نرسید، مگر دستوراتى مختصر، بزبان لین و نرم بعنوان موعظه و اندرز و ادب بدون آنکه براى آنها کیفر سختى بیان شود، و چون پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله بمدینه تشریف آورد، چهار ستون دیگر بر شهادتین بعنوان پایه و رکن اسلام اضافه شد و اسلام داراى پنج پایه گردید: شهادتین و نماز و زکاة و حج و روزه، و نیز حدود و ارث و بیان گناهان و معاصى با شدت نازل گشت و کیفر و مجازات آنها بیان شد، پس هر کس یکى از آن معاصى را مرتکب شود هنگام ارتکاب، مؤمن نیست و در آن موقع پیراهن ایمان از تنش کنده شود، امام باقر علیه السّلام تمام این مطالب را با اتکاء بآیات شریفه قرآن و استدلال بمحکمات بطور روشن بیان میفرماید، و در باره ولایت اگر چه تصریح نفرموده، ولى طریقه بیان و استدلالش، روشن‏دلان را بولایتش رهبرى میکند و الحمد للَّه،

2- امام باقر علیه السّلام فرمود: بامیر المؤمنین علیه السّلام عرض شد: کسى که به‏ لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه‏ شهادت دهد مؤمن است؟ فرمود: پس واجبات خدا کجا میرود؟.

و على علیه السّلام میفرمود: اگر ایمان کلام میبود (یعنى تنها گفتن شهادتین میبود) روزه و نماز و حلال و حرامى در آن نازل نمیشد.

راوى گوید: بامام باقر علیه السّلام عرضکردم: نزد ما گروهى هستند که میگویند: هر گاه کسى به لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه شهادت دهد مؤمن است، فرمود: پس چرا براى اجراء حدود تازیانه میخورند (چنانچه اگر یکى از آنها زنا کند یا مشروب خورد) و چرا دستشان بریده مى‏شود (وقتى که دزدى کنند) و خداى عز و جل مخلوقى گرامیتر از مؤمن نیافریده، زیرا فرشتگان خدمتگزار مؤمنین‏اند و مؤمنین در جوار رحمت خدایند و بهشت براى مؤمنین است و حور العین براى مؤمنین است، سپس فرمود: پس چرا کسى که واجبات را انکار کند کافر است؟

3- سلام جعفى گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره ایمان پرسیدم، فرمود: ایمان اینست که: خدا اطاعت شود و نافرمانى نشود.           

 

نام کتاب: أصول الکافی / ترجمه مصطفوى‏

نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب‏

تاریخ وفات مؤلف: 329 ق‏

مترجم: مصطفوى، سید جواد

محقق / مصحح: ندارد

موضوع: کلام‏

زبان: فارسى‏

تعداد جلد: 4

ناشر: کتاب فروشى علمیه اسلامیه‏

مکان چاپ: تهران‏

 

[1] ( 1) ویل: در آمدن بدى و شر، و دردمند نمودن و مصیبت زده ساختن و نیز ویل، واى و سختى است- منتهى الارب-

استغاثه

 

من که سر تا پا گناهم ، « یا غیاث المستغیثین »

از حضورت عذر خواهم ، « یا غیاث المستغیثین »

بر قبول عذر تقصیرم ، اگر خواهی گواهی

اشک و آه من گواهم « یا غیاث المستغیثین »

من ضعیفم ، من ذلیلم ، مستکینم ، مستجیرم

روسیاهم ، بی پناهم « یا غیاث المستغیثین »

بنده ام منّت پذیرم منّتی بگذار و بگذر

از من و جرم وگناهم « یا غیاث المستغیثین »

سد عصیان راه امید مرا می بندد اما

می دهد عفو تو راهم « یا غیاث المستغیثین »

یو سف روحم گرفتار است در چاه معاصی

خود برون آور ز چاهم « یا غیاث المستغیثین »

از خجالت چون برآرم سر بسوی آسمانت

شرم ریزد از نگاهم « یا غیاث المستغیثین »

عمر من در اشتباه صرف شد چو مؤیّد

نک برآر از اشتباهم « یا غیاث المستغیثین »

 

« استاد رضا مؤیّد خراسانی »

a13

p15

 

* نقش مرگ بر بنی آدم چون اثر گردنبند بر گردن دوشیزگان است . امام حسین علیه السلام *

 

* فرق انسان با حیوان در کنترل هوای نفس و هوسهاست . سقراط *